eitaa logo
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
1.4هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
4.5هزار ویدیو
109 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 @admin1_Markaz لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#هفت_شهر_عشق #قسمت_بیست_و_هشت _ پسرم، من دیگر خسته شده ام. در جای مناسبی قدری بمانیم و استراحت کنی
غروب روز دوازدهم ذی الحجّه است. ما چهار روز است که در راه هستیم. این چهار روز را شتابان آمده ایم. افراد کاروان خسته شده و نیاز به استراحت دارند. اکنون به حد کافی از مکّه دور شده ایم. دیگر خطری ما را تهدید نمی کند. خوب است در جای مناسبی منزل کنیم. غروب آفتاب نزدیک است. مردم، اینجا را به نام وادی عَقیق می شناسند. امام دستور توقّف می دهد و خیمه ها برپا می شود. عدّه ای از جوانان، اطراف را با دقّت زیر نظر دارند. آیا آن اسب سوارانی که به سوی ما می آیند را می بینی؟ بگذار قدری نزدیک شوند. آنها به نظر آشنا می آیند. یکی از آنها عبدالله بن جعفر (پسرعموی امام حسین'علیه السلام' و شوهر حضرت زینب علیهاالسلام) است. او به همرا دو پسر خود عَون و محمّد آمده است. امیر مکه یک نفر را به همراه آنها فرستاده است. آنها نزدیک می آیند و به امام حسین'علیه السلام' سلام می کنند. من می روم تا به آن بانو خبر دهم که همسرش به اینجا آمده است. حضرت زینب علیهاالسلام تعجّب می کند. قرار بود که شوهر او به عنوان نماینده امام حسین'علیه السلام' در مکّه بماند پس چرا به اینجا آمده است؟ نگاه کن! عبدالله بن جعفر نامه ای در دست دارد. جریان چیست؟ من جلو می روم و از عبدالله بن جعفر علّت را می پرسم. او می گوید:《وقتی شما به راه خود ادامه دادید، امیر مکّه از من خواست تا نامه او را برای امام حسین'علیه السلام' بیاورم.》 دوست من! نگران نباش، این یک امان نامه است. امام نامه را می خواند:《از امیر مکّه به حسین: من از خدا می خواهم تا شما را به راه راست هدایت کند. اکنون به من خبر رسیده است که به سوی کوفه حرکت نموده ای. من برای جان شما نگران هستم. به سوی مکّه بازگردید که من برای تو از یزید امان نامه خواهم گرفت‌. تو در مکّه، در آسایش خواهی بود.》 💞@MF_khanevadeh