eitaa logo
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
1.4هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
4.6هزار ویدیو
107 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 @admin1_Markaz لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸چرا از حال همسایه خبر نداریم؟!🔸 یک کسی ده سال در خانه ای در تهران زندگی می کرد. به او می گویم طبقۀ بالای شما چه کسی است؟ می گوید: ما اطلاعی نداریم!!! می پرسم: جوان هستند یا پیر؟ می گوید: به آن ها نگاه نمی‌کنیم! می پرسم: خب یک دفعه اتفاق نیفتاده که احوال اینها را بپرسی؟ اینها زنده اند؟ مرده اند؟ می گوید: این جا است! رسم نیست که آدمها در زندگی خصوصی دیگران دخالت بکنند یا از دیگری بپرسند تو چه کسی هستی؟ باید وقتی می آیی سرت را بگیری پایین و بروی! پس حق همسایگی چه طور می شود؟! حالا پرسیدن از احوال همسایه شده فضولی؟!! 🌐 shamiim.ir 💞@MF_khanevadeh
💕 بنای زندگی‌تان را بر اعتماد به یک‌دیگر بگذارید. مدام همسرتان را کنترل نکنید. در هر حرکتِ ساده‌ همسرتان به دنبال بدبینی نباشید. این عادت که همه شماره‌ تلفن‌ها را کنترل کنید، پیامک‌ها را بخوانید، و یا از او بپرسید «چی خریدی؟»، «از کجا خریدی؟» و ... را کنار بگذارید. 💕 خودتان را از تصورات بدبینانه خلاص کنید. برای اینکه همسرتان را کنار خودتان داشته باشید باید کارهای دیگری به جز کنترل او انجام دهید. خودتان را با این جمله که «چون دوستش دارم کنترلش می‌کنم» گول نزنید. اعتماد و احترام، اولین اصل در رابطه‌تان باید باشد. 💞‎‌‌‌@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
✨💫✨💫✨ #تنها_گریه_کن #قسمت_هفده یک بیمارستان کودکان توی میدان امام حسین که آن موقع بهش می گفتند می
✨💫✨💫✨ آنها هم مثل آب خوردن بچه را از دستگاه در آوردند و گذاشتند توی بغلم وسط بیمارستان خشکم زد .آقاجان که صدایم زد به خودم آمدم و برگشتم نگاهش کردم .مستاصل ایستاده بود وسط راهرو بخش و توی دستش عکس و آزمایش و دارو های محمد بود ،مطمئن نگاهش کردم و گفتم نمی ذارم بهش دست بزنن. با گریه و زاری بچه به بغل،پابرهنه از خانه دویده بودم بیرون و بعد از یک روز با اشک چشم و صورت پف کرده ،باز هم محمد به بغل برگشتم خانه،بچه بهتر نشده بود ،که هیچ ،بدتر هم شده بود.مادرم که حال و روزم را دید ،یک کلمه حرف نزد و چیزی نپرسید .از قیافه ام فهمید چه آشوبی در دلم هست .زیر لب گفت:یا زهرای مرضیه و زد توی صورتش از مقابلم کنار رفت ،به زحمت خودم را تا گوشه ی اتاق رساندم .تکیه دادم به دیوار و محمد را چسباندم به سینه ام .نمی توانستم بنشینم ،خودم را کشیدم روی دیوار و انگار نشست کردم یک لیوان آب برایم آوردند.ولی من حتی نمی توانستم لیوان را توی دستم نگه دارم فقط به صورت مهربان و نگران مادرم نگاه کردم و صدای گریه ام پیچید داخل اتاق،مادرم خواست محمد را از بغلم بگیرد ،ندادم .همان جا که نشسته بودم،کمی برگشتم به راست و محمد را گذاشتم جلوی خودم رو به قبله. حال خودم را نمی فهمیدم .اهل خانه را یکی یکی می دیدم که در رفت و آمدند انگار شبح می دیدم .خواهرم می ایستاد جلویم و حرف می زد،ولی من صدایش را نمی شنیدم .فقط یک شبح از خواهرم می دیدم که لب هایش تکان می خورد .یکهو انگار دلم ریخت با خودم گفتم نکند بچه نفس نکشد و زبانم لال همین جا تمام کند از مادرم یک آیینه کوچک خواستم زانو زده بودم کنار بالشت کوچکی که زیر سر محمد بود و هر چند دقیقه یک بار ،آیینه را می گرفتم جلوی دهانش و نگه می داشتم ثانیه ها را می شمردم ،رویش که بخار می نشست،نفس من هم بالا می آمد. مادرم حوله گرم می کرد و می گذاشت روی دست و پای محمد،ولی فایده نمی کرد بچه عین یک تکه چوب خشک شده بود بدنش یخ،صورتش مثل گچ دیوار سفید،بدون اینکه یک ذره شیر خورده باشد فقط نصفه نیمه نفس می کشید .خدا نگهش داشته بود. پدر شوهرم خدا بیامرز یک تکه نور بود بقیه شنیدند من دیدم .اگر یک شب نماز شبش قضا می شد ،صبح با چشم گریان قضایش را می خواند .هر کس از فامیل فوت می کرد ،یک سال نماز و روزه ی قضا برایش به جا می آورد.یک چیزش را تا عمر دارم یادم نمی رود نشد آب بخورد و موقع سلام به سیدالشهدا اشک از چشمش سرازیر نشود اگر روزی سه بار هم آب دستش می دادم می دیدم که زمزمه می کند حسین جان آب مهریه مادرت بود و تو رو تشنه کشتن .و شانه هایش از شدت گریه تکان می خورد . بهش می گفتم عمو :عمو حسین،محمد که حالش بد شده بود،خبرش کرده بودند .گاهی با آقاجان دو تایی پچ پچ می کردند و می خواستند من خبر نشنوم.آخرش بی خیال همه آمد ،نشست کنار من و محمد . ......❣️ 💫 💠 مرکز فرهنگی خانواده «آ_ش» 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
25.mp3
3.7M
تفسیر دعای روز بیست و پنجم @sarbaz1121: 💠 دعای روز بیست و پنجم ماه رمضان 🔸 خدایا مرا در این ماه دلبسته دوستانت و دشمن دشمنانت قرار ده و آراسته به راه و روش خاتم پیامبرانت گردان، ای نگهدارنده دل‌های پیامبران. 📖صوت تندخوانی جزء25باصدای معتزآقایی http://cdn.ahlolbait.com/files/12/download/Tahdir%20joze25.mp3 🌹نکات کلیدی از جزء بیست و پنجم قرآن کریم: 1- با گناهان فاحش و کارهای زشت کاملاً فاصله گذاری داشته و وقتی عصبانی می شوید گذشت کنید. (شوری: 37) 2- نسبت به نعمتی که به تو می رسد بی تفاوت نبوده و شکرگزار باش و در مشکلات و گرفتاری ها بی تابی نکن. (فصلت: 51) 3- هرکس به اندازه مصلحتش روزی می گیرد و اگر روزی شما گسترده شود، در زمین عصیان و طغیان می کنید. (شوری: 27) 4- مشکلات شما، تنها بخشی از خلاف ها و کارهای بد خودتان است. البته خدا خیلی از گناهانتان را می بخشد. (شوری: 30) 5- ستم دیده موظف به دفاع از خود و مقاومت در برابر ظالم است و دیگران نیز موظف به یاری کردن مظلوم هستند. (شوری: 39) 6- جواب بدی عین همان بدی است نه بیشتر. ولی بهتر است که از حق خود بگذرید و صلح و سازش کنید. (شوری: 40) 7- ای مردم اینگونه نباشید که وقتی در نتیجه گناهانتان، سختی و بلایی دامن گیرتان می شود، کفر گویید. (شوری: 48) 8- به مردم ظلم نکنید و به ناحق در جامعه زور نگویید که عذابی دردناک در انتظار شماست. (شوری: 42) 9- در قیامت کسی به داد کسی نمی رسد و نمی توانند هیچ کمکی به گناهکاران کنند مگر کسی که خدا به او رحم کند. (دخان: 41و42) 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تربیت_فرزند #امیر_بودن مجری برنامه: شما در جلسات گذشته اشاره کردید که ما زندگی فرزندانمان را به س
احساس می‌کند پدر و مادر کسانی هستند که من هر چی می‌خواهم به من می‌دهند. سهمیۀ امروزش را امنیت خاطر پیدا کرده.  من باید در رفتارهای متعدد کارگاهی تو خانه درست بکنم و تو این کارگاه هی به بچه آموزش بدهم. بچه چهار پنج سالش شد پدر و مادر با شیوۀ گفتگویشان با همدیگر به بچه ادب یاد دادند، ولی بچه ریحانه است. به شیوۀ ریحانه باهاش برخورد کردند. بهش امر و نهی نکردند. بچه اشتباه می‌کند عذرخواهی نمی‌کند. تو پنج سالگی می‌گوید عذرخواهی کن، عذرخواهی کن یالّا باید عذرخواهی یاد بگیری. این یعنی تربیت بالای هفت سال را آوردید پایین هفت سال داری اجرا می‌کنی.  مجری: کار را داری خراب می‌کنی. بله کار دارد خراب می‌شود. حالا بچه بخواهد تو پنج‌سالگی عذرخواهی کردن را یاد بگیرد چی می‌شود؟ هفت هشت ده بار پدر و مادر نمایشنامه اجرا می‌کنند هی از همدیگر عذرخواهی می‌کنند.  مجری: آها! یعنی اینقدر لطافت و ظرافت دارد این تربیت. بله. بعد این بچه تربیت می‌شود! غرض این است که در هفت سال اول، شما امنیت خاطر و محبّت و آن پناهگاه محکم خانوادگی را برای بچه ایجاد کرده باشید. با یکی دو سه تا دعوا تو برخی از بحران‌ها، یک دفعه‌ای بچه پشتوانۀ امنیتی خودش را تو خانه از دست می‌دهد. دروغگو می‌شود. بچه به سهولت می‌رود به سمت پنهان‌کاری کردن. بچه به سرعت می‌رود به سمت دشمنی کردن چون احساس دشمنی می‌کند. من می‌توانم بچه را امر و نهی بکنم تو هفت سال اول، ولی نباید احساس دشمنی بکند بچه، نباید احساس بی‌مهری بکند بچه. باید احساس امنیت‌اش از بین نرود..... [ادامه دارد....] ✍ 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
📚#همسر_دوست_داشتنی ✍#مهدی_خدامیان_آرامی ما برای آن کودک بیچاره که صدها کیلومتر از ما فاصله دارد هد
📚 آن وقت ببین که زندگی تو چقدر با صفا می‌شود و همه آشنایان، حسرتِ صفای زندگی تو را خواهند خورد. برادرم! چه شده است که شما وقتی با دوستان خود روبرو می‌شوی به روی آنها لبخند می‌زنی، امّا چون به خانه می‌آیی فقط خستگی را به خانه می‌آوری؟ بیا با خود عهدی ببند! از امروز به بعد هر وقت خواستی وارد خانه شوی، یک لحظه نزدیکِ درِ خانه بایست! با خود بگو: من به مهمترین بخش زندگی خود وارد می‌شوم! و گل لبخند را به صورت خود بنشان و وارد خانه شو! آیا همان قدر که به کار و کاسبی اهمیّت می‌دهی به روحیه همسر و خانواده خود اهمیّت می‌دهی؟ بنشین فکر کن، خودت را جای همسرت بگذار! آیا تو دوست داری که وقتی وارد خانه می‌شوی همسرت با اخم با تو برخورد کند؟ پس آنچه را که برای خود نمی پسندی برای همسرت نیز نپسند! [ادامه دارد.....] ✍ 💞@MF_khanevadeh
🔻طلاق 🌱🌱از بحث های مرتبط با بحث خانواده، موضوع «طلاق» است؛ موضوعی که در شرایط فعلی بیش از پیش، خودنمایی می کند و متأسفانه با پر رنگ شدن مظاهرمادی و کم رنگ شدن دین مداری، بنیان خانواده را متزلزل و با تهدید جدی «طلاق» مواجه کرده است. چه زندگی هایی که به خاطر بی تقوایی، کم صبری و بی گذشتی، تجملات و دعواهای بی حاصل و... گرفتار زلزله طلاق شد و آوار آن بر سر خانواده ها فروریخت.🌿🌿 ادامه مطلب در لینک زیر👇👇👇 http://shamiim.ir/a/29183/ 💞@MF_khanevadeh
🎺 اطلاعیه مهم ورزشی🎺 📢📢آغاز کلاس آموزشی تیراندازی با سلاح بادی ویژه خواهران: ✅اولین دوره آموزشی تیراندازی با سلاح بادی ویژه خواهران در سال ۱۴۰۱ ☀️زمان: روزهای سه شنبه از ساعت ۱۱:۳۰ تا ۱۳ و پنجشنبه ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۲ 💚 با مربیگری خانم زهرا کیقبادی 💠مکان برگزاری دوره: 💦 آخر منظریه؛دهکده ورزشی مقاومت ؛سالن تیراندازی شهید صادق عدالت اکبری (سپاه عاشورا ) ✨علاقمندان با مدیریت ورزش خواهران سپاه عاشورا خانم نبوی تماس بگیرند. ✨شماره تماس: 091-440-47703 ۰۴۱۳۴۷۲۱۸۴۲ 💠 مرکز فرهنگی خانواده «آ_ش» 💞@MF_khanevadeh
🔈🌺🔈🌺🔈🌺 با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما عزیزان فرصت ارسال تصاویر جهت شرکت در پویش ماه مبارک رمضان به پایان رسیده است لطفا دیگر ارسال نفرمائید با تشکر از مشارکت پرشور عزیزان 🙏🙏🙏 🌺انشاالله تا آخر هفته پیش رو، بعد از قرعه کشی منتخبین اعلام خواهد شد. 🌺 🌺 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
✨💫✨💫✨ #تنها_گریه_کن #قسمت_هجده آنها هم مثل آب خوردن بچه را از دستگاه در آوردند و گذاشتند توی بغلم
✨💫✨✨💫✨ دستش را گذاشت روی پیشانی محمد پیشانی سفید و بی رنگ بچه، زیر دست مردانه و زمخت عمو حسین گم شد.به من نگاه نمی کرد ،صدایش ولی تا ته دلم نفوذ کرد. باباجون،حمد مرده رو زنده می کنه من می خونم شمام بخون هر چی نباشه ،تو مادری،نفست و سوز دلت تو این احوال تا عرش خدا بالا میره،الهی دست خالی برت نگردونن. اول تا آخر ،پابه پای من نشست بالای سر محمد و هفتاد تا هفتاد تا حمد خواند و فوت کرد به صورت بچه،دلم می خواست محکم باشم،ولی نمی توانستم .پدر شوهرم حمد می خواند و من انگار یکی یکی گره های دلم باز می شد،ولی لب از لب بر نمی داشتم .دیگر حتی توان گریه کردن هم نداشتم .همسایه ها خبر شدند .حوصله ی خودم را هم نداشتم ،چه برسد به دلسوزی و دلداری آنها.گاهی می آمدند سرپا سراغی می گرفتند و احوالی می پرسیدند و می رفتند اما یکی از همسایه ها وقتی حال و روزم را دید حیرت زده نگاهم کرد و پرسید:اشرف سادات این چه وضعیه واسه خودت و اینا درست کردی؟سرد و بی روح نگاهش کردم یک اطمینانی توی چشم هایش موج می زد.رو به رویم ایستاد ،به چشم هایم زل زد و گفت:بچه ت رو دوباره ازشون بخواه.با یقین بخواه.دست خالی ردت نمی کنن بعدش هم یک نمازی یادم داد به نام نماز حضرت رسول و رفت .سفارشش توی گوشم زنگ می خورد.خیلی مطمئن حرف زده بود. چون می خواستم زیر سقف نباشم ،رفتم پشت بام .شاید نفسم توی گرمای اتاق بند می آمد،شاید نمی خواستم بیشتر از آن،بقیه گریه و زاری ام را ببینند .هر چه بود ،صبر کردم هوا که تاریک شد،با زحمت از پله ها بالا رفتم ،باد زمستان که زد زیر چادر،دست هایم را پیچیدم دور خودم.رفتم وسط پشت بام .کمی آسمان را نگاه کردم .سرم همان طوری بالا بود که دوباره اشک ریخت روی صورتم .به خودم آمدم و سعی کردم یادم بیاید پایین توی اتاق ،قبله کدام طرفست.با خودم یک جانماز آورده بودم .پهن کردم روی زمین سرد و چادر را کشیدم روی صورتم ،آن دو رکعت نماز ،زندگی مرا عوض کرد چون دلم را عوض کرد. سلام نماز را که دادم و صورتم را از قبله برگرداندم ،اشرف سادات قبلی نبودم.تسبیح شاه مقصود پدر شوهرم کنار مهر بود.گرفتمش توی مشتم .دانه هایش را یکی یکی از لای انگشتانم رد می کردم .شاید هزار بار گفتم :صلی الله علیک یا رسول الله گریه ی آرام من کم کم شدت گرفت .شانه هایم تکان می خوردند.صدایم بلند شد و کارم از گریه گذشت.مچاله شده بودم کف پشت بام و مویه می کردم .کلی حرف گفته و نگفته داشتم ولی هق هق گریه ای که نفسم را بند آورده بود،امان نمی داد.محمد از جلوی چشمم کنار نمی رفت.ضجه می زدم و بریده بریده می گفتم :من بچه م رو از شما می خوام .دکترا جوابم کردن،من بچه م رو سالم می خوام .یک ساعت گذشت یا بیشتر و کمتر ،نمی دانم .توی خواب و بیداری بود یا رویا بود یا ضعف کرده بودم، این را هم عاجزم از گفتنش. .....❣️ 💠 مرکز فرهنگی خانواده 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
mojtehedi_sharh-doa-roozhaye-mah-e-ramezan26.mp3
2.03M
🌹 🔰 شرح و تفسیر ماه رمضان 💠 دعای روز 26 🎤 با بیان شیرین آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله علیه 👌 به همراه بیان یک نکته شرعی مورد توجه در 💌 بیست و ششم اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْکوراً و ذَنْبی فیهِ مَغْفوراً و عَملی فیهِ مَقْبولاً، و عَیْبی فیهِ مَسْتوراً، یا أسْمَعِ السّامعین 🌸 خدایا، قرار ده کوشش مرا در این ماه، پـاداش داده‌شده، و گنـاه مرا آمرزیـده، و کـردارم را مورد قبول و عیب مرا پوشیده، اى شنواترین شنوایان. 📖صوت تندخوانی جزء۲۶باصدای معتزآقایی 👇 http://cdn.ahlolbait.com/files/12/download/Tahdir%20joze26.mp3 ❤️ 👌 🔴روزه‌ی اعضای بدن ♻️امام صادق(ع) فرمودند: هرگاه روزه گرفتی، باید «گوش»، «چشم»، «مو» «پوست» و هر عضو بدنت روزه باشد. چرا که ایام روزه داریت با غیر آن باید تفاوت داشته باشد. (کافی ج۴ ص۸۷) 🔹اهل دقت باید تامل کنند که مقصود از «روزه ی گوش»، «روزه ی چشم»، «روزه ی مو»، «روزه ی پوست» و...چیست! منظور امام صادق (ع) این است که باید چشم و گوش و پوست و مو و تمام وجود روزه دار از حرام دور باشد. چشم حرام نبیند، گوش حرام نشنود و فرد با پوست و مو مرتکب حرامی نشود. 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تربیت_فرزند #امیر_بودن احساس می‌کند پدر و مادر کسانی هستند که من هر چی می‌خواهم به من می‌دهند. سه
 و الّا خب با چاقوی تیزی دارد بازی می‌کند من می‌گویم خب حالا رهایش کن هر چند اگر به خودش هم زد مثلاً امیر است بله. اینجوری نیست.  ما می‌توانیم بچه را تو سخت‌ترین شرایط اداره بکنیم و مدیریت کنیم، ولی باید مواظب باشیم بچه چه برداشتی می‌کند. همین بچۀ دو ساله، همین بچۀ سه ساله، همین بچۀ چهار ساله تا هفت ساله، ما اسیر برداشت‌های او هستیم. مثلاً اگر یک بچۀ دیگر را محبت کردیم جلوی او، مهم این است که او چه برداشتی می‌کند. اگر دیدیم برداشتش غلط است، حالا باید رفتار خودمان را یک‌جوری تنظیم کنیم که این برداشت غلط برای او ایجاد نشود. و الّا محبت کردن به یک بچۀ دیگری پیش این بچۀ سه ساله که در سه سالگی حسّ حسادت هم بیدار می‌شود اشکالی ندارد و نباید ما پرهیز کنیم از محبت کردن به یک بچۀ دیگری از ترس حسادت ایشان. ولی مسئلۀ حسادت را باید حلّش بکنیم. مهم این است که آن برداشتی که بچه می‌کند برداشت مناسبی باشد و ما خودمان را نسبت به بچه بیاوریم پایین، زبان او را انتخاب بکنیم. ... [ادامه دارد.......] ✍ 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
📚#همسر_دوست_داشتنی ✍#مهدی_خدامیان_آرامی آن وقت ببین که زندگی تو چقدر با صفا می‌شود و همه آشنایان، ح
📚 چگونه رسول خدا را شاد سازم؟ من یک روز از خدا سؤال کردم: ای خدای بزرگ! چه کاری را بیش از همه کارها دوست داری؟ آخر من می‌خواستم آن کار مهم را هر طور شده، انجام دهم. و در انتظار جواب ماندم. و بعد از مدّتی چشم انتظاری، جواب سؤال من آمد. شاید بگویی: خوب معلوم است جواب این سؤال، نماز بود، چرا که نماز ستون دین است و خدا نماز را بیش از همه چیز دوست دارد، ولی جواب من این نبود. آیا شما می‌دانید من چگونه به جواب خود رسیدم. به سخنی از پیامبر برخورد کردم که فرمود: «بهترین اعمال نزد خدا، خوشحال نمودن یک مسلمان است»..... [ادامه دارد.....]📝 ✍ 💞@MF_khanevadeh
🔻آش اسفناج 🌿🌿طرز تهییه این آش را می توانید در لینک زیر بخوانید👇👇👇 http://shamiim.ir/a/29212/ 💞@MF_khanevadeh
❣️رهبرانقلاب: هر یک نفری که توی خیابان می‌آید، به سهم خود دارد به امنیت کشور و امنیت ملت و حفظ دستاوردهای انقلابش کمک میکند. مـا ... عشق را در ڪربلا ، شــور را در دمشـق ، و پیـروزے را در بیت المقـدس بہ دست خواهیم آورد بہ امـید پیروزے نهـایے ... همہ_میآییم✊✌️ ❣️ 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یک بام و دو هوای جمعیتی 🔹وقتی فرزندآوری برای غربی‌ها خوب است اما برای ایرانی‌ها نه! 💞@MF_khanevadeh
💬 پرسش: در چه مواردی تنها قضای روزه واجب بوده و پرداخت کفاره لازم نیست؟ ✍️پاسخ : مواردی که فقط قضاى روزه بر انسان واجب است و کفاره واجب نمی‌شود، عبارت‌اند از: 1️⃣ روزه‌دار در حال روزه، عمداً قِى (استفراغ) کند. 2️⃣ اگر انسان در شب ماه رمضان جنب باشد و بخوابد و بیدار شود و دوباره بخوابد و بیدار شود، سپس برای بار سوم بخوابد ولی تا اذان صبح بیدار نشود. 3️⃣ اگر عملى که روزه را باطل می‌کند به جا نیاورد، ولى نیّت روزه نکند، یا ریا کند، یا قصد کند کارى که روزه را باطل می‌کند انجام دهد. 4️⃣ در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش کند و با حال جنابت یک روز یا چند روز روزه بگیرد. 5️⃣ اگر در ماه رمضان بدون این‌که تحقیق کند وقت اذان صبح شده و یا بعد از تحقیق، با این‌که گمان دارد وقت اذان است، کارى که روزه را باطل می‌کند انجام دهد و بعد معلوم شود وقت اذان بوده است. 6️⃣ کسى خبر دهد وقت اذان صبح نشده و انسان با اعتماد بر گفته او کارى که روزه را باطل می‌کند انجام دهد، بعد معلوم شود وقت اذان بوده است. 7️⃣ کسى خبر دهد وقت اذان صبح شده و انسان به گفته او یقین نکند، یا خیال کند شوخى می‌کند و کارى که روزه را باطل می‌کند انجام دهد، بعد معلوم شود وقت اذان بوده است. 8️⃣ به گفته شخصی که عادل باشد افطار کند، بعد معلوم شود مغرب نبوده است. 9️⃣ در هواى صاف به واسطه تاریکى یقین کند که مغرب شده و افطار کند بعد معلوم شود مغرب نبوده است،ولى اگر در هواى ابری و مانند آن به گمان این‌که مغرب شده افطار کند، بعد معلوم شود مغرب نبوده، قضا لازم نیست. 0️⃣1️⃣ براى خنک شدن، یا بی‌جهت مضمضه کند؛ یعنى آب در دهان بگرداند و بی‌اختیار فرو رود،ولى اگر فراموش کند که روزه است و آب را فرو دهد، یا براى وضو مضمضه کند و بی‌اختیار فرو رود، قضا بر او واجب نیست. 1️⃣1️⃣ کسى که بدون قصد بیرون آمدن منی با همسر خود ملاعبه کند و بی‌اختیار منى از او خارج شود. 2️⃣1️⃣ کسى که از روی اکراه یا اضطرار یا تقیه افطار کند 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
✨💫✨✨💫✨ #تنها_گریه_کن #قسمت_نوزده دستش را گذاشت روی پیشانی محمد پیشانی سفید و بی رنگ بچه، زیر دست م
✨💫✨✨✨💫✨ فقط یک سوار سفید پوش آمد و با اسب چرخ زد دور من و جانمازم. یک آن به خودم آمدم و همان طور که مچاله افتاده بودم روی جانماز ،سعی کردم خودم را تکان بدهم و بنشینم .توان جسمی نداشتم ،ولی امید در دلم جان گرفته بود .مطمئن بودم یک خبری می شود ،ته دلم گرم شده بود و سرما را حس نمی کردم .با زحمت یک گوشه جانماز را گرفتم و انداختم روی گوشه ی دیگرش .سرم گیج می رفت.کمی صبر کردم تا حالم جا بیاید.وقتی توانستم بهتر ببینم،از روشنایی راه پله در پشت بام را تشخیص دادم و راه افتادم سمت در،پلک هایم بس که ورم کرده بود،نمی توانستم خوب ببینم.اصلا یاد ندارم بعد از آن شب ،این همه گریه کرده باشم. دستم را گرفتم به دیوار و از کنار راه پله ،پله ها را آرام آرام آمدم پایین.یک راست رفتم سراغ بچه و دیدم وضعیتش هیچ فرقی نکرده.به گفتم دیگر حوله گرم نکند .نشستم و بی دلواپسی چشم دوختم به محمدم.منتظر بودم گریه کند تا بگیرمش زیر سینه ام .بچه ام گرسنه بود.آن موقع فقط می خواستن بتوانم شیرش بدهم .بتواند سینه ام را بگیرد و شیر بخورد .یقین داشتم خدا و پیامبرش از دل شکستگی مادرانه ام نمی گذرند .دو ساعت طول کشید،ولی همان شد .کم کم بدنش گرم شد،دست و پایش نرم شدند و تکان خوردند،برگشتند به شکل طبیعی خودشان با مادرم کنار محمد بودیم.من آرام شده بودم و مادرم بی صدا گریه می کرد .بچه جان گرفت .چشم هایش را به آرامی باز و نگاهم کرد نه نگاهش رمق داشت ،نه ناله اش .مادر و پسر دست کمی از هم نداشتیم.با صدایی گرفته و ضعیف که وقتی از حنجره ام خارج شد،شک داشتم محمد می شنود یا نه ،گفتم:محمد مامان میای بغلم؟و دست هایم را باز کردم بچه هنی کرد و سرش را چرخاند طرفم ،کشیدمش توی بغلم،بعد از ده پانزده روز،شیر خورد.محمد شیر می خورد و سینه ام سبک می شد و روی زبانم جز الحمدلله ،چیزی نبود.مادر و پسر همان جا روی زمین خوابمان برد. صبح ،محمد و پرونده پزشکی اش را زدم زیر بغلم و راه افتادم.مادرم پرسید:این وقت صبح کجا؟گفتم :بیمارستان .مهلت ندادم حرف دیگری بزند آمدم بیرون .با تاکسی خودم را رساندم تا ایستگاه اتوبوس خطی های میدان امام حسین امروز،بعد هم نشستم روی صندلی اتوبوس تا برسیم بیمارستان.خدا خدا می کردم بتوانم پیدایش کنم،به زحمت شد،ولی شد.کلی پرس و جو کردم تا توانستم گیرش بیاورم همان دکتری که دستور داد محمد را از دستگاه درآورند و گفت بردار ببرش،من را شناخت.دست پیش گرفت و گفت :باز که اومدی.همین که گفتن بچه موندنی نیست،بمونه هم فلج میشه.من سرم شلوغه نمی تونم یه حرفو چند بار تکرار کنم.محمد را گذاشتم روی میز اتاقش و پتوی دورش را باز کردم بچه دست و پا زد سرش را تکان داد.دکتر چشم هایش گرد شد دست بچه را گرفت و کشید سمت خودش.پایش را صاف کرد کمرش را معاینه کرد پلک هایش را باز کرد و گفت:آزمایش هاشو بده ببینم برگه ها را بالا و پایین کرد اخر سر تسلیم شد و گفت:این بچه سالمه جواب دادم بله رسول الله شفاش داد فقط اومدم بگم ما بی صاحب نیستیم آقای دکتر ،شما وسیله ای ،دیگه هیچ مادری رو از زنده موندن بچه ش نا امید نکن .محمد را برداشتم و از اتاق آمدم بیرون .پرونده باز ماند روی میز دکتر 💫 ( ع) 💠 مرکز فرهنگی خانواده «آ_ش» 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
27.mp3
2.8M
🌺🌼💐🍀💐🌺🌼 تفسیر دعای روز بیست و هفتم دعای روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان 🌙 ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ وصَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الى الیُسْرِ واقْبَلْ مَعاذیری وحُطّ عنّی الذّنب والوِزْرِ یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین خدایا روزى كن مرا در آن فضیلت شب قدر را و بگردان در آن كارهاى مرا از سختى به آسانى و بپذیر عذرهایم و بریز از من گناه و بار گران را اى مهربان به بندگان شایسته خویش 📖صوت تندخوانی جزء۲۷باصدای معتزآقایی 👇 http://cdn.ahlolbait.com/files/12/download/Tahdir%20joze27.mp3 ❤️ 👌 ‼️ کارت به کارت کردن فطریه 🔷س ۵۸۶۶: باتوجه به اینکه باید از مالی که کنار گذاشته میشود پرداخت شود؛ آیا جایز است به صورت کارت به کارت به فقیر داده شود؟ ✅ج: اگر مبلغ فطریه را کنار نگذاشته باشید، می توانید با انتقال از کارت خود به کارت فقیر نیت فطریه کنید، ‌و چنانچه قبلاً مبلغ فطریه را کنار گذاشته اید، باید همان را به فقیر برسانید. 💞@MF_khanevadeh
🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️ 🌙بر هر نفست اشاره دارد رمـــضان بر عشق و عطــش نظاره دارد رمضان در ظلمت بیکرانه ی شبهامان / دریا دریا ستاره دارد رمضان ماه ضیافت الهی مبارک🌙 🌙سلام برماه خدا 🌙سلام برماه بندگی صلوات قشنگترین ذکرِ خدا بوده وُ هست🌸 عاملِ قبولیِ هر چه دعا بوده وُ هست🌸 هر که بر احمد و آلَش بِفرستد صلوات🌸 از بدی ها وُ بلا ها او رها بوده وُ هست🌸 دوستان همیشه همراه ؛ دراین ماه مبارک ،ماه پر برکت ،ماه بندگی همراهیمان کنید با ذکر شریف تا شاید لبخند رضایتی بر لبهای مولایمان بنشانیم 🌙 تعداد صلواتهایتان را در لینک ختم صلوات کانال مرکز فرهنگی خانواده آ.شرقی ثبت کنید👇👇👇👇 https://EitaaBot.ir/counter/qte4 🌼🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ..🌼🌸 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تربیت_فرزند #امیر_بودن  و الّا خب با چاقوی تیزی دارد بازی می‌کند من می‌گویم خب حالا رهایش کن هر
مهم این است که ما آن انتظاری که از این نحوه برخورد با بچه را داریم بدانیم، انتظاری که داریم این هستش که بچه در کمال آرامش به هفت‌سالگی برسد و از دلم می‌خواهدهای خودش هم نسبتاً سیراب باشد. می‌توانیم دلم می‌خواهدهای بچه را جهت بدهیم، بعد باهاش همراهی کنیم، بچه اطمینان خاطر دارد که با پدر و مادرش جنگ و دعوا ندارد. از هفت‌سالگی که پدر و مادر می‌گویند خب. حالا می‌خواهیم برای دلم می‌خواهدها برنامه بگذاریم، احساس می‌کند یک بازی جدید است که شروع شده. وقتی که پدر و مادر به هم اعتنا نداشته باشند یا آن رفتارهایی را انجام ندهند که مواظب نگاه این بچه باشند، بعد هی بخواهند با بچه امر و نهی‌ای صحبت بکنند، اینجاست که آن حدیث می‌آید جلویشان را می‌گیرد که بچه تو این مدت امیر است، امر و نهی نکن بهش. چیزی می‌خواهی بهش یاد بدهی نشان بده.  غرض این است که در هفت سال اول شما امنیت خاطر و محبّت و آن پناهگاه محکم خانوادگی را برای بچه ایجاد کرده باشید. من می‌توانم بچه را امر و نهی بکنم تو هفت سال اول، ولی نباید احساس دشمنی بکند بچه، باید احساس امنیت‌اش از بین نرود. ما می‌توانیم بچه را تو سخت‌ترین شرایط اداره بکنیم و مدیریت کنیم، ولی باید مواظب باشیم بچه چه برداشتی می‌کند. ✍ 💞@MF_khanevadeh