eitaa logo
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
1.4هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
108 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 @admin1_Markaz لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزمان را با آغاز کنیم 👈وحدت بر محور ولایت [سوره النور (24): آيه 62] ❎إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى‏ أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (62) ✅مؤمنان (واقعى) تنها كسانى هستند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده و هر گاه با پيامبر بر كارى اجتماع نمايند، بدون اجازه او نمى‏روند، (اى پيامبر!) كسانى كه اجازه مى‏گيرند آنانند كه به خدا و پيامبرش ايمان دارند. پس اگر براى بعضى از كارهاى خود از تو اجازه خواستند، به هر كس از آنان كه خواستى (و مصلحت بود) اجازه بده و براى آنان از خدا طلب آمرزش كن، كه خداوند بخشنده و مهربان است. 👇✳️پیامها: 1️⃣- حضور و اجتماع مومنین در كنار رهبرى و امام جامعه براى كمك و حل مشكلات، نشانه‏ ى ايمان و ترك آن نشانه‏ ى نفاق يا ضعف ايمان است. «كانُوا مَعَهُ عَلى‏ أَمْرٍ جامِعٍ» 2️⃣- در مسائل تشكيلاتى، كه بر اساس همفكرى و مشورت، تصميم گرفته مى‏شود، خودمحورى و خودمختارى مومنین ممنوع است. «عَلى‏ أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا» 3️⃣- درحکومت اسلامی سازمان پذیری و هم افزایی را ارج نهيم. «لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ» 4️⃣- در کار حکومت اسلامی تصميم‏گيرى نهايى با رهبر است. «لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ» (پيامبر در مسائل عمومى جامعه، بر مردم ولايت دارد). 5️⃣- رهبر ی در حکومت داری بایدانعطاف‏ پذير و واقع‏بين باشد. «فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ» 6️⃣- اذن دادن رهبری براى كارهاى شخصى، كار را حلال مى‏كند ولى نفسِ رها كردن كارهاى تشکیلاتی در حضور رهبر، نياز به استغفار دارد. «فَأْذَنْ ... وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ» ✍ ⁦♥️⁩ صلى الله عليه و آله فرمودند: 🍀 أطِبْ كَسبَكَ تُستَجَبْ دَعوَتُكَ، فإنَّ الرّجلَ يَرفَعُ اللُّقْمَةَ إلى فِيهِ (حَراما) فما تُستَجابُ له دَعوَةٌ أربَعينَ يوما 🍃 درآمدت را پاك كن تا دعايت مستجاب شود؛ زيرا هرگاه آدمى لقمه[اى حرام] به دهان خود ببرد تا چهل روز دعايى از او پذيرفته نمى شود 📖 ميزان الحكمه، ج4، ص30 ﷽❣ ❣ اے جَمالِ مُنـوّرٺ،قُـربان آیہ آیہ،تَجَـلّــےِ قُــرآن مَنּ بہ شوقِ،تو چَشم وٖا ڪَردَم صُبحِ عالـے،بخیر آقٰا جٰان 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 O God, hurry up, Lolik Al-Faraj اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 💞 @MF_khanevadeh
🔴 بهترین باز کننده عروق ♻️ یا با طبع گرم و تر، ، ، و گرم کننده و است. 🔹طبیبی که را بخوبی بشناسد، می‌داند که چربی، خود خاصیت پاک‌کنندگی دارد لذا برای از بین بردن و ، روغن حیوانی و همراه از بهترین گزینه هاست، زیرا مستقیما توسط کبد جذب می‌شود، این خاصیت روغن حیوانی در و تولید بدن بی نظیر است. 🔹بهترین است که نقش بسزایی در و شفافیت دارد. برای درمان و کاهش و موثر است. 🔹امام علی (ع): روغن گاو و است. 🔹پیامبر اکرم (ص): هر کس یک لقمه چرب شده به روغن حیوانی بخورد به همان اندازه از تن او فرو می ریزد.(دانشنامه احادیث پزشکی) 🔹اینکه در روایات مصرف روغن حیوانی برای در نهی شده، می‌تواند به این دلیل باشد که این روغن از شدت سریع جذب شده و تا صبح بدلیل اینکه چیزی در معده نمانده، باعث در افراد مسن می‌شود. 🔹طرز تهیه روغن حیوانی: را حرارت ملایم داده، آب کره تبخیر می‌شود و روغن آن که چربی حیوانی است باقی می‌ماند. 💞@MF_khanevadeh
رابطه مهریه بالا و ضعف جنبه معنوی ازدواج ❣هر اندازه مهریه بالا برود، جنبه معنوی ازدواج کمرنگ می‌شود. کم شدن جنبه ی معنوی ازدواج هم مشکلات فراوانی را در زندگی تولید خواهد کرد. 💞@MF_khanevadeh
🔻چگونه بهترین همسر دنیا شویم؟ 🌿🌿داشتن افکار مثبت درباره شریک زندگی تان به این معنی است که شما روی نکات مثبت شخصیتی شریک زندگی تان و نه نکات منفی او، تمرکز دارید. تفکر بیش از حد بر چیز هایی که شما را آزار می دهند ، تنها باعث می شود که شما نقاط ضعف او را بزرگتر ببینید و این نکات حتی بیشتر از قبل، به شما آزار برسانند.🌱🌱 ادامه مطلب در لینک زیر👇👇👇 http://shamiim.ir/a/27947/ 💞@MF_khanevadeh
❣️ 💢 همه زندگی اش با حضرت زهرا ' علیها السلام ' پیوند خورده بود .. ‌وقتی ازدواج کرد مهریه زنش شد، مهریه حضرت زهرا ' علیها السلام ' ❤️ دو تا آرزو توی زندگی داشت: ‌اول اینکه خدا بهش یه دختر بده تا اسمش رو بذاره ' فاطمه ' دوم اینکه وقتی شهید شد گمنام بمونه مثل حضرت زهرا ' علیها السلام ' جفت آرزوهاش مستجاب شد و بابای فاطمه گمنام موند... 🌷 خاطره ای از زندگی شهید حمزه علی احسانی 📚 منبع کتاب خط عاشقی 💞@MF_khanevadeh
...🌹 ❌مشکلات زندگی خودتون رو برای هر کسی بازگو‌ نکنید. به این دلیل که: 1. در این صورت اون فرد فقط بخشی از شما رو می‌بینه که خیلی بده و پر از مشکلات هست و همیشه شما رو اونجوری به خاطر میاره و این روی روابط تأثیر منفی می‌ذاره! 2. ممکنه قضاوت هایی درباره شما داشته باشه که روی نظری که به شما میده تأثیر بذاره و به شما مسیر اشتباه بده. 3‌. با تکرار هر چی بیشتر مشکلات، اونا نه تنها کوچک نمیشن، بلکه بزرگ تر هم میشن چون تعداد زیادی آدم از اون اتفاق خبر دارن. کلا هر چی دیگران کمتر از شما بدونن بهتره... 💞@MF_khanevadeh
نخود دو لیوان سیب زمینی آب پز متوسط(کوچیک)یک عدد پیاز متوسط کوچیک یک عدد سیر سه تا چهار حبه جعفری خرد شده سه قاشق غذاخوری رب گوجه یک قاشق چایخوری ادویه (نمک،فلفل،زردچوبه،پاپریکا،پودر انبه که من به جاش سس انبه زدم،پودر تخم گشنیز ،پودر زیره سبز) بکینگ پودر یک قاشق چایخوری سر صاف نخود رو ۲۴ساعت داخل آب خیس کنید و چند بار در طول روز آبش رو عوض کنید و بعد چرخ کنید و آبش رو بکشید وگرنه فلافل وا میره یک سیب زمینی کوچیک رو آب پز کنید بزارید خنک بشه وبعد رنده کنید و به مواد اضافه کنید سیر و پیاز رو هم رنده کنید و مخلوط کنید همراه با ادویه ها روش سلفون بکشید و بزارید یخچال یک ساعت استراحت کنه و بعد با دستگاه فلافل زن قالب بزنید و داخل روغن داغ سرخ کنید. اگه دیدین بعد گذاشتن فلافل داخل روغن وارفت میتونید یک تا دوقاشق آرد نخود اضافه کنید اما نزنید بهتره سعی کنید آب نخود رو بگیر تا مواد آبکی نباشه و وا نره اینطوری فلافل پوک تری دارین. 🍒 👩‍🍳 🍒 وبا 👩‍🍳 🍒 💞@MF_khanevadeh
50.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانواده آقای میرشریف، زوج خوشنام دهه هفتادی در استان یزد هستند که داشتن سه فرزند حتی در شرایط سخت اقتصادی را فرصتی برای شاد زیستن می دانند و معتقدند هر کدام از فرزندانشان بعد از به دنیا آمدن برکتش را در زندگی آنها داشته و این همان لطف ایزدمنان در پاسخ به فرزندآوری است. 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
📚#همسر_دوست_داشتنی ✍#مهدی_خدامیان_آرامی تو نباید از او انتقاد کنی! چون این رفتار او به خاطر تو نیس
📚 اتفاق خاصّی نیفتاده است بلکه او دارد یک مرحله احساسات طبیعی خود را طی می‌کند. مبادا مانع آن بشوی که همسر شما به مرحله یأس برسد! زیرا اگر مانع بشوی تا همسرت احساسات منفیّ خود را بروز بدهد احساسات ص: ۶۴ زیبای او هم نابود خواهد شد و تو به زودی شاهد آن خواهی بود که دیگر از عشق و شور مستانه همسرت خبری نیست. تعادل همسر تو در گرو این است که به طور مداوم از مرحله اوج عشق به مرحله یأس برود و دوباره به مرحله اوج شادی، پرواز کند. اگر برنامه تو به گونه ای است که همسرت در زندگیت احساسات منفی و یأس خود را مخفی می‌کند به هوش باش که تو او را به سوی بی احساسی و کشتن عشق، سوق می‌دهی! آری، این که زنی داشته باشی که احساسات منفی نداشته باشد خوب است، امّا اگر به این آرزو رسیدی، دیگر همسرت احساسات مثبت مثل عشق و شادابی، هم نخواهد داشت و آن وقت در حسرت یک برخورد عاشقانه و شور مستانه او باقی خواهی ماند. اگر می‌خواهی که به احساسات زیبای عشق و شادمانی همسر خود دست یابی باید احساسات بی تفاوتی و یأس و اندوه او را هم قبول کنی! همسر تو وقتی در مرحله اوج عشق است به زیبایی‌ها می‌اندیشد و همه چیز را خوب می‌بیند، امّا وقتی در مرحله یأس قرار می‌گیرد به نداشته‌ها فکر می‌کند و ابرهای تیره و تار در مقابل چشمانش ظاهر می‌شوند. او در این حالت نصفه خالی لیوان را می‌بیند و ممکن است از شما انتقاد کند. شما روحیه همسرت را می‌شناسی و می‌دانی که این یک حالت کاملاً طبیعی می‌باشد و رابطه ای با رفتار و اخلاق شما ندارد. ادامه دارد........ ✍ 💞@MF_khanevadeh
27.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ موضوع : اصول و محکمات بحث تربیت در دین اسلام چه چیزهای است همچنین برای مشاهده تمام کلیپ ها وارد لینک زیر شوید: 👉 https://shamiim.ir/Category/List 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تنها_گریه_کن #قسمت_چهل_و_سه بعد از آن سخنرانی معروف امام و تمام شدن مراسم،تازه به فکر افتادیم که
✨💫✨✨💫✨ ساندویچ درست می کردیم و بین مردمی که برای دیدار آمده بودند پخش می کردیم .به پیرها کمک می کردیم گوشه ای بنشینند تا خستگی در کنند.سربچه ها را گرم می کردیم تا پدر و مادرشان کمی استراحت کنند.گاهی هم که کارمان تمام می شد ،می توانستیم خودمان را برسانیم و گوشه ای از حیاط مدرسه بایستیم.می دیدیم که امام می ایستد جلوی پنجره ی کلاس و برای مردم دست تکان می دهد.مگر خستگی یادمان می ماند؟انگار برای چند لحظه قلبمان می ایستاد .دلمان می خواست زمان متوقف شود،ولی مثل یک رویا بود زود می گذشت و حسرتش می ماند. گاهی هم آن قدر مشغول کار می شدیم که اصلا نمی توانستیم سمت مدرسه برویم،اما راضی بودیم هر کسی بدون اینکه بغل دستی اش را بشناسد ،گوشه ی کاری را می گرفت.چه فرقی می کرد کجا و یا چطور؟مردم ،هم خنده شان برای کمک به هم و رضای خدا بود ،هم اخمشان.شنیده بودم آن روزها هر کدام از طاغوتی ها را که دستگیر می کنند،می آورند به مدرسه و در زیر زمین همان جا نگه می دارند ولی از آنجا کجا می بردند ،خبر نداشتم ،یک بار همین طور که داشتم می رفتم سمت مدرسه صدای جیغ و داد و شعار بلند شد.یکهو عین مور و ملخ آدم ریخت سمت خیابان .نگو یکی از همان هایی را که دستگیر کرده بودند،داشتند منتقل می کردند.یک لحظه ماشین از کنارم گذشت و صورت مرد میانسالی را دیدم که خیس بود،فکر کردم ترسیده و ان همه عرق کرده،شنیدم یک نفر که از کنارم می گذشت ،تعریف می کرد مردم از خجالتش در آمده بودند و حسابی آب دهان سمتش انداخته بودند .خب این ها سال ها خون مردم را توی شیشه کرده بودند مردم نه جانشان ،نه مال و اموال و ناموسشان ،از دست رژیم در امان نبود.دل خوش ازشان نداشتند که هیچ ،خون دل خورده بودند سال های سال .حالا انگار وقت تلافی شان رسیده بود. خانه و زندگی ام مانده بود قم،هم دلم می خواست برگردم و هم نمی خواست ،ولی آخرش که چه.ساکم را جمع کردم و برگشتم سر زندگی ام .انقلاب و حال و هوایش و آن همه ارتباط و جنب و جوش ،من را بزرگ کرد.تا قبل از آن،یک زن جوان خانه دار بودم.اما حالا اوضاع فرق کرده بود.از همان روزها به برکت نفس امام و باورش ،چیزی در وجود ما پیدا شد که تا همین حالا هم از بین نرفته است،برگشته بودم خانه،ولی انگار مثل مرغی،اسیر قفس بودم .حاجی هم فهمیده بود خلقم تنگ است سر به سرم نمی گذاشت،اما خیلی طول نکشید امام آمدند قم و من انگار دوباره جان گرفتن،مثل طبیعت که داشت جان می گرفت.نزدیکی های بهار بود.دیگر سر جایم بند نبودم.همسایه های اطراف خانه ی امام، درشان را به روی مردم باز کردند.استکان و چای و قند می گذاشتند،سماورهایشان را روشن می کردند و هر چقدر که در توانشان بود ،از آنهایی که برای دیدار می آمدند ،پذیرایی می کردند .من هم هر جا می شد،می ایستادم به کمک،یک جا چای می ریختم ،جای دیگر استکان می شستم.امام می رفتند روی پشت بام و برای مردم دست تکان می دادند.مردم از پایین شعار می دادند و ابراز احساسات می کردند گاهی که کار کمتر بود،من هم می رفتم و قاطی مردم می شدم .چشمم به امام بود و هی زیر لب لا حول و لا قوه الا با الله می گفتم ،ما آن روزها به هوای نفس کشیدن آقا زنده بودیم .اصلا به عشق خدمت به مهمان هایش ،شب را صبح می کردیم،همان روزها خدا به ما یک پسر دیگر داد به عشق امام ،به هوای اینکه آقا روح الله ولی و سرپرست ما شده بود به حاج حبیب گفتم دوست دارم اسم این بچه را بگذاریم علی .لبخند زد و گفت :ان شاءالله که قدمش برای ما پر برکت باشه. .....❣️ 💫 💞@MF_khanevadeh