فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیرمرد طبسی ۹۵ ساله صاحب بیستمین فرزند خود سد
کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا @markazfarhangekhanevade🆔
#وظایف_ما_و_پدر_و_مادر_زنده
📌 #مسابقه (دوره دهم)
💢 حفظ نمودنِ حريم ها
مصادیقی از معاشرت نیکو با والدین (قسمت ششم)
در بعضى از روايات مىخوانيم بايد سه بار اجازه گرفت، اجازه اوّل را بشنوند و به هنگام اجازه دوم خود را آماده سازند، و به هنگام اجازه سوم اگر خواستند اجازه دهند و اگر نخواستند اجازه ندهند!
🔻ادامه مطلب در لینک زیر:
👉 shamiim.ir/a/27814
📚جهت دانلود کتاب "وظایف ما و پدر مادر زنده" میتوانید از لینک زیر استفاده کنید
👉 shamiim.ir/bo/8189
✳️ مصرف تمام انواع میوه ها در شب ؛ موجب سردی و ضعف و ازدیاد بلغم دستگاه گوارش میگردد ( بجز سیب و انار )
کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا @markazfarhangekhanevade🆔
#طرز_تهیه_ دنبه ی_ خوشمزه_ و_ لذیذ_ طبی
#دنبه_خوشمزه
برای کسانی که خیلی دوست دارند دنبه بخورند، نسخه ای وجود دارد از رازی و بوعلی سینا آن را تایید کرده اند و گفته اند که اگر کسی خواست دنبه مصرف کند بهتر است، سه کیلو دنبه گوسفندی را با سه عدد پیاز درشت به اضافه یک لیوان سرکه یا آبلیمو یا آبغوره خانگی یا رب انار خانگی؛ به همراه یک لیوان گلاب اضافه کرده و 150گرم پوست سیب درختی یا رنده سیب درختی یا 150 گرم میوه "به" نیز به آن اضافه شود. همچنین، یک قاشق چای خوری یا مربا خوری میخک یا میتوان 2 قاشق کاکوتی اصل به مخلوط دنبه خود اضافه کنیم و همه را هم چرخ کرده و ترکیب را روی شعله ملایم میگذاریم تا رطوبت آن برود و آبی که وجود دارد حذف شود و روغن خالص بماند و بعد صافش میکنیم و میگذاریم در جایی منجمد شود.
برای کسانی که میخوان این روغن های تراریخته رو از اشپزخونه حذف کنن
👆👆👆👆👆👆👆
کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا @markazfarhangekhanevade🆔
بابام مودمو گذاشته بغل دستش، هر وقت کارمون داره ديگه صدامون نمی کنه !!
مودمو خاموش می کنه....😂😂🤣🤣🤣
يکی يکی از اتاق خارج می شيم!
😂😂😂
کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا @markazfarhangekhanevade🆔
Makarem-Tafsir-Nemoone-16-(www.shiayan.ir).pdf
2.74M
#پی دی اف تفسیر جز بیستم مسابقات قرآنی مفاهیم حضوری وغیر حضوری مسابقات مقدماتی نیمه نهای وکشوری مشهد مقدس
باسلام و عرض تبریک پیشاپیش میلاد با سعادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام، به اطلاع خانواده های محترم می رساند مسابقات مقدماتی مفاهیم قرآن سال ۱۳۹۹ ویژه همسران و فرزندان همکاران محترم از تفسیر سوره قصص تفسیر نمونه حضرت آیت الله مکارم شیرازی بصورت غیر حضوری برگزار خواهد شد. لذا خانواده های محترم در صورت عدم دسترسی به تفسیر فوق می توانند با دانلود فایل پی دی اف فوق و مطالعه آن در این مسابقات شرکت نموده تا در صورت کسب امتیاز لازم در مسابقات نیمه نهایی که از کل جزء بیستم تفسیر نمونه حضرت آیت الله مکارم شیرازی و به صورت حضوری خواهد بود شرکت نمایند. ضمنا سوالات مسابقه در همین کانال بارگزاری خواهد شد.
کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا @markazfarhangekhanevade🆔
13993319243368_13992312147346_vazayef01.pdf
1.54M
با سلام وخسته نباشید خدمت همراهان گرامی، مسابقات غیر حضوری احکام و اعتقادات ،از طرف فرهنگی خانواده اجرا خواهد شد ،که دانلود پی دی اف کتاب #_وظایف_ما_و_پدر_و_مادر_زنده در لینگ بالا موجود می باشد لذا مرکز فرهنگی خانواده آماده ی پخش کتاب به تعداد محدودی از علاقمندان واقعی مطالعه ی کتاب و شرکت در مسابقات می باشد که از هفته ی آینده روز دوشنبه سوالات مسابقات به همراه تعداد محدود کتاب آماده ی عرضه به متقاضیان علاقمند می باشد، مسابقات غیر حضوری فوق مختص خانواده های شاغلین وباز نشستگان می باشد که از طریق کانال فرهنگی خانواده اطلاع رسانی خواهد شد حضور حداکثری شما عزیزان مورد انتظار می باشد
AUD-20200629-WA0009.mp3
12.55M
#ذی_القعده
#شهید_بهشتی
#دهه_کرامت
🌹عروسک تور توری🌹
🔅بالای ۳ سال
🔅با اجرای:اسماعیل کریمنیا
#عمو_قصه_گو
🔅قرائت : سوره شرح
🔅 تدوین:خانم کاشانی
🔅نویسنده:خانم جعفری
کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا @markazfarhangekhanevade🆔
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_65🌸💞🌸💞🌸💞🌸💞🌸💞🌸💞
💠قسمت هفتاد : خدا را ببین
چند لحظه مکث کرد
...
- چون حاضر شدم به خاطر شما هر کاری بکنم ... حالا دیگه... من و احساسم رو تحقیر می کنید؟ ... اگر این حرف ها حقیقت داره ... به خدا بگید پدرتون رو دوباره زنده کنه ...
با قاطعیت بهش نگاه کردم ...
- این من نبودم که تحقیرتون کردم ... شما بودید ... شما بهم یاد دادید که نباید چیزی رو قبول کرد که قابل دیدن نیست ...
عصبانیت توی صورتش موج می زد ... می تونستم به وضوح آثار خشم روی توی چهره اش ببینم و اینکه به سختی خودش رو کنترل می کرد ... اما باید حرفم رو تموم می کردم...
- شما الان یه حس جدید دارید ... حس شخصی رو که با وجود تمام لطف ها و توجهش ... احدی اون رو نمی بینه ... بهش پشت می کنن ... بهش توجه نمی کنن ... رهاش می کنن ... و براش اهمیت قائل نمیشن ... تاریخ پر از آدم هاییه که ... خدا و نشانه های محبت و توجهش رو حس کردن ... اما نخواستن ببینن و باور کنن ...
شما وجود خدا رو انکار می کنید ... اما خدا هرگز شما رو رها نکرده ... سرتون داد نزده ... با شما تندی نکرده ...
من منکر لطف و توجه شما نیستم ... شما گفتید من رو دوست دارید ... اما وقتی ... فقط و فقط یک بار بهتون گفتم... احساس شما رو نمی بینم ... آشفته شدید و سرم داد زدید ...
خدا هزاران برابر شما بهم لطف کرده ... چرا من باید محبت چنین خدایی رو رها کنم و شما رو بپذیرم؟ ...
اگر چه اون روز، صحبت ما تموم شد ... اما این، تازه آغاز ماجرا بود ...
اسم من از توی تمام عمل های جراحی های دکتر دایسون خط خورد ... چنان برنامه هر دوی ما تنظیم شده بود ... که به ندرت با هم مواجه می شدیم ...
تنها اتفاق خوب اون ایام ... این بود که بعد از 4 سال با مرخصی من موافقت شد ... می تونستم به ایران برگردم و خانواده ام رو ببینم ... فقط خدا می دونست چقدر دلم برای تک تک شون تنگ شده بود ...
⬅️ادامه دارد ....🌸💞🌸💞🌸💞🌸💞🌸💞🌸
#بدون_تو_هرگز #قسمت_ 66👇👇👇
⚡️ادامه داستان واقعی 💞🌸بدون تو هرگز💞🌸
💠قسمت هفتاد و یک : غربت آشنا💞🌸💞🌸💞🌸
بعد از چند سال به ایران برگشتم ... سجاد ازدواج کرده بود و یه محمدحسین 7 ماهه داشت ... حنانه دختر مریم، قد کشیده بود ... کلاس دوم ابتدایی ... اما وقار و شخصیتش عین مریم بود ...
از همه بیشتر ... دلم برای دیدن چهره مادرم تنگ شده بود...
توی فرودگاه ... همه شون اومده بودن ... همین که چشمم بهشون افتاد ... اشک، تمام تصویر رو محو کرد ... خودم رو پرت کردم توی بغل مادرم ... شادی چهره همه، طعم اشک به خودش گرفت ...
با اشتیاق دورم رو گرفته بودن و باهام حرف می زدن ... هر کدوم از یک جا و یک چیز می گفت ... حنانه که از 4 سالگی، من رو ندیده بود ... باهام غریبی می کرد و خجالت می کشید ... محمدحسین که اصلا نمی گذاشت بهش دست بزنم ... خونه بوی غربت می داد ...
حس می کردم توی این مدت، چنان از زندگی و سرنوشت همه جدا شدم که داشتم به یه غریبه تبدیل می شدم ... اونها، همه توی لحظه لحظه هم شریک بودن ... اما من ... فقط گاهی ... اگر وقت و فرصتی بود ... اگر از شدت خستگی روی مبل ... ایستاده یا نشسته خوابم نمی برد ... از پشت تلفن همه چیز رو می شنیدم ... غم عجیبی تمام وجودم رو پر کرده بود ...
فقط وقتی به چهره مادرم نگاه می کردم ... کمی آروم می شدم ... چشمم همه جا دنبالش می چرخید ...
شب ... همه رفتن ... و منم از شدت خستگی بی هوش ...
برای نماز صبح که بلند شدم ... پای سجاده ... داشت قرآن می خوند ... رفتم سمتش و سرم رو گذاشتم روی پاش ... یه نگاهی بهم کرد و دستش رو گذاشت روی سرم ... با اولین حرکت نوازش دستش ... بی اختیار ... اشک از چشمم فرو ریخت ...
- مامان ... شاید باورت نشه ... اما خیلی دلم برای بوی چادر نمازت تنگ شده بود ...
و بغض عمیقی راه گلوم رو سد کرد...
کانال فرهنگی خانواده در سروش🆔http://sapp.ir/farhangekganevade. کانال فرهنگی خانواده در ایتا @markazfarhangekhanevade🆔
✍ #عاشقانه_شهدا
💞اهل قهر و دعوا نبودیم، یعنی از اول قرار گذاشت. در جلسه ی خواستگاری به من گفت توی زندگیمون چیزی به اسم قهر نداریم، نهایتا نیم ساعت 🚫
💞وقتی قهر میکردم می افتاد به لودگی و مسخره بازی. خیلی وقت ها کاری میکرد نتوانم جلوی خنده ام را بگیرم 😂😃، میگفت آشتی، آشتی و سر قضیه را به هم میآورد...
💞اگر خیلی این تو بمیری هم از آن تو بمیری ها نبود، میرفت جلوی ساعت مینشست، دستش را میگذاشت زیر چانه و میگفت: وقت گرفتم، از همین الان شروع شد! باید تا نیم ساعت آشتی میکردم.😅
❣ میگفت ' قول دادی باید پاشم وایستی!❣
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم
📚 قصه دلبری
کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا @markazfarhangekhanevade🆔