8.mp3
زمان:
حجم:
2.12M
🌹
🔰 شرح و تفسیر #ادعیه_روزانه ماه رمضان
💠 دعای روز هشتم
🎤 با بیان آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله علیه
💞@MF_khanevadeh
#آیامیدانیداحکامی
آیـا میدانیـد ⁉️
✍ آیا می دانید اگر در ماه رمضان قصد کنید چیزی بخورید(یا هر کاری که مبطل روزه است) ولو بعد منصرف بشید و انجامش ندید باید امروز را روزه بگیرید و بعدا هم قضایش رو بگیرید؟
یا اینکه مردد باشید روزه را باز کنید یا نه. اینم حکمش مثل بالاست.
(آیت الله خامنه ای و سیستانی احتیاط دارند و آقای مکارم فتوا دارند.)
یا بین روز ماه رمضان قصد کند دیگه روزه نباشد. یا مردد باشد که روزه باشد یا نباشد. اینجا هم حکمش مثل بالاست بنابراحتیاط.(رهبری).
آقای سیستانی: اگر دوباره نیت روزه کند بنابراحتیاط امروز را بگيرد و بعدا قضایش را هم بگيرد.
💞@MF_khanevadeh
👬👭............
#تربیت_فرزند
#جشن_ادب
ما وقتی مستقیم میرویم جشن
تکلیف میگیریم در عبادات، ممکن است جشن تکلیف ما موفقیت نداشته باشد. من این خطر را به خانوادهها گوشزد بکنم. بنده پیشنهادم این است که یک جشنی در هفتسالگی برای آغاز ورود فرزندمان به دوران تربیت بگیریم.👭 یکی دفعهای چهارده سالگی یا مثلاً نه سالگی بچه مواجه میشود با اینکه باید یک دستورات الهی را گوش بکند. اگر ما هفتسالگی جشن ادب بگیریم، متوجه میشود که وارد فضای زندگی مؤدبانه و پر دستور شده. دقت فرمودید؟ آنوقت یکی از این دستورات تکلیف نماز است که جشن تکلیف برایش میگیریم. جشن تکلیف را پنجاه درصد موفقیت جشن تکلیف را افزایش خواهد داد جشن ادب. بچه هفت سال عبد پدر و مادر است.👬 هفت سال دوران بارش دستورهاست. البته منطقی، البته مهربانانه، البته با همۀ شرایطش. و امر و نهی هم بکنیم، نیازی نیست حتی برای امر و نهیمان دلیل بیاوریم. این یک دستور است. پسرم این یک دستور است. اجرا بکن. دین مطابق فطرت است. وقتی از هفتسالگی بچه باید ضابطهمند بشود یعنی ضابطهمندی را دوست دارد فطرتاً. ما باید برویم آن فطرت او را بیدار کنیم. یکبار پیش یک بچهای تشویق کنید، بگویید بچههایی که دستورات را دقیق اجرا میکنند، برایشان کف بزنید..................
[ادامه دارد •••••••]
✍#استاد_پناهیان
💞@MF_khanevadeh
🌼🌺🌼🌺🌼🌺
📚#همسر_دوست_داشتنی
✍#مهدی_خدامیان_آرانی
مقدمه :
من دیگر «خسته نباشید» نمی گویم!🌼🌼🌼🌼🌼
صبح شده است و باید هر چه زودتر به محل کار خود بروی. با خانواده خود خداحافظی می کنی و سوار تاکسی می شوی. به راننده سلام می کنی و به او میگویی: خسته نباشید!
و وقتی که به اداره خود می رسی با همکارانت رو برو می شوی به آنان سلام کرده و دست می دهی و باز میگویی: خسته نباشید!
ما عادت کرده ایم به هر کسی که به کاری مشغول است، «خسته نباشید » می گوییم
این کار پسندیده ای است که ما احساسات خوب خود را نسبت به دیگران به زبان آوریم. ولی من به راننده و همکار و دیگران، «خسته نباشید» نمی گویم! حتما تعجب می کنی؟ من به جای «خسته نباشید» چنین می گویم: «عبادتت قبول!» شاید بگویی که چرا داخل تاکسی و اداره را با مسجد و محراب اشتباه گرفته ای؟
آری، حق داری که چنین بگویی! از آن زمانی که ما عبادت را فقط نماز و روزه دانستیم، از آن زمانی که از دین واقعی دور شدیم، از آن زمانی که عرفان و معنویت را فقط در گوشه خلوت و انزوا جستجو کردیم، دیگر از کمال و سعادت راستین فاصله گرفتیم و از اسلام واقعی دور شدیم..........
[ادامه دارد••••••📝
#بهتر_زندگی_کنیم
#روانشناسی_سبک_اسلامی
✍📚#مرکز_فرهنگی_خانواده
💞@MF_khanevadeh
@Ostad_Shojaeانسان شناسی ۴۶.mp3
زمان:
حجم:
11.78M
#انسان_شناسی ۴۶
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
قرآن میفرماید ؛
دو ویژگی ،
دو خْلق ،
دو روحیه ،
اگر در جانِ انسان، ریشه داشته باشند ؛
🔥 حتماً حتماً حتماً جایی انسان را روبروی خدا، قرار میدهند!
این دو خُلق هست در ما، یا نه؟
💞@MF_khanevadeh
#مرکز_فرهنگی_خانواده_آذربایجانشرقی
🔺️ رهبر انقلاب: از اوایل انقلاب تا وقت شهادت، حقّاً و انصافاً جز خیر از این مرد [شهید صیادشیرازی] چیزی ندیدیم. آنچه در میدانهای جهاد از او بروز کرد، کارهای بزرگی بود؛ هم در میدان جنگ و هم بیرون از میدان جنگ. چیزی که مهمّ است، این است که یک نفر علاوه بر جنگ با دشمنان، در #جهاد_با_نفس هم پیروز شود. ۷۸/۲/۱۹
۲۱ فروردین
سالروز شهادت شهید سپهبد علی صیاد شیرازی
شادی روحشان صلوات 🌺
#امیر_جهاد_با_نفس
#صیاد_دلها
💞@MF_khanevadeh
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ازدواج
⭕️ موضوع : هدیه خداوند پس از ازدواج
🎙 سخنران : آیت الله حائری شیرازی
همچنین برای مشاهده تمام کلیپ ها وارد لینک زیر شوید:
👉 https://shamiim.ir/Category/List
💞@MF_khanevadeh
#ختم_قرآن
#مرکز_فرهنگی_خانواده
💞 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) :
🌺اگر کسی در ماه رمضان یک آیه از قرآن را تلاوت کند ثوابش مثل کسی است که در غیر ماه رمضان یک ختم قرآن کرده است.
📚 بحار الانوار ج ۹۶ ص۱۵۸
#اللهمعجلالولیڪالفرج🌿
🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔
📣با یک تیر🏹 دونشان🎯🎯 بزنید هم از فیوضات ختم قرآن بهره ببرید و هم در کمک به نیازمندان سهیم شوید
🔵ختم قرآن کریم به مناسبت ماه مبارک رمضان در کانال مرکز فرهنگی خانواده و شهرکهای وابسته و فروش ختم به اموات و صرف آن در کمک به نیازمندان
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🎙کسانی که نمیتوانند برای امواتشون ختم قرآن کنند می توانند با خرید ختم کانال هم به اموات خود هدیه کنند و هم قدمی در جهت مشارکت در امور نیازمندان بردارند👌👌
🔊ارتباط با ما👇👇👇
@sarbaze1121
✅ عزیزانی که مایل هستن در طرح شرکت کنن
جزء مورد نظر خود را در لینک زیر ثبت کنند 👇👇
https://EitaaBot.ir/counter/2urb9
💞@MF_khanevadeh
✨💫✨💫✨
#تنها_گریه_کن
#قسمت_دو
نماز ظهرم را که در مسجد نزدیک خانه شان خواندم ،مطمئن بودم می خواهم تا زنده ام ،چند خط راجع به این زن بنویسم .اما می توانستم ؟ مردد بودم و می ترسیدم ته دلم احساس می کردم این کار سنگین است.دلم می خواست یک نفر با اطمینان بگوید بله، بنویس یا بگوید نه،نمی توانی .بعد این مسئولیت را بگذارم گوشه ی موسسه و خیالم راحت باشد کسی شایسته تر از من آن را به سرانجام می رساند اما این طور نشد.تو گویی ایستاده بودم در شانه ی خاکی گردنه ی خوشبختی ،آن بار سنگین را به عهده گرفته بودم و برگشتی نداشت.هفته ای دو بار می توانستم کنار اشرف سادات بنشینم و حرف هایش را بشنوم.هر دفعه احوال خودم و خانواده ام را دقیق می پرسید و می گفت :صبر کن ،من اول برم دو تا چایی بریزم .و هیچ وقت تعارف نکردم که میل ندارم یا اجازه بدهد من بریزم .تشنه ی همان فنجان بلور چای بودم .از دستش می گرفتم و می گذاشتم روی میز و او نشسته ،تاکید می کرد زودتر بخورم تا سرد نشود.
این همنشینی ها ،یک سال و نیم به ضرورت کار بود،بعدش اشتیاق شد و بهانه ی هم صحبتی.
موقع پیاده کردن صوت های مصاحبه ،بیشتر دقت داشتم تا به آنچه شنیده بودم، فکر کنم.با خودم می گفتم این زن یک آدم معمولیست،مثل همه ی ما دلتنگی را تجربه کرده،دلواپس و غصه دار شده،بارها خسته و بیمار شده،نیاز به استراحت دارد.گاهی با کوچک ترین اتفاق ذوق می کند .با رنج کشیدن آشناست.احساسات دارد و در عین حال می تواند اطرافش را به جایی خواستنی تبدیل کند،از آن آدم هایی که دنیا بهشان نیاز دارد.شاید فرقش با ما همین بود،که نبودنش به چشم می آمد.
چیزی که در تمام رفت و آمد هایم دیدم ،جز این نبود .پیر و جوان،اشرف سادات از زبانشان نمی افتاد .همسایه ها می آمدند خانه اش برای جلسه قران ،ولی اول سراغ اشرف سادات را می گرفتند .حاج حبیب از نماز جماعت حرم بر می گشت ،صدا می زد اشرف سادات ،تلفن زنگ می خورد،اشرف سادات را می خواستند .و او ،حتی اگر بیمار بود و کم حوصله ،لبخند از لب هایش دور نمی شد و محبت از نگاهش انگار که خورشید باشد.
خودش اما،این را قبول نداشت.می گفت:اگر اهل بیت نباشند ،من هیچم .هر سحر خودم را می رسانم حرم حضرت معصومه و کمک می خواهم .از بزرگواری آنهاست که در این خانه هنوز باز مانده و من به مردم خدمت می کنم.
نمی دانم ،شاید راست می گفت .بعضی ها در خلوت خودشان آن قدر به دنبال خورشید می دوند که آخر سر،ماه می شوند.
همین آدم معمولی،که البته خیلی با ما فرق داشت ،قهرمان دوست داشتنی قصه ی من شد.قهرمانم را دوست داشتم.هر بار که دست هایش را باز می کرد و مرا در آغوش می گرفت ،به جهان امیدوار می شدم .سر شانه هایم را که می بوسید ،از ذوق ،پرنده ای می شدم با دو بال روی شانه هایم.
در نگارش شنیده هایم ،تلاش کردم جانب امانت را نگه دارم و قصه گویی نکنم ،اما آنچه در مورد این زن در سال های بعد شهادت فرزندش نگفته باقی مانده،اگر بیش از این روایت مکتوب نباشد،کمتر نیست.
من روبه روی خود زنی را دیدم که در آستانه ی هفتاد سالگی هنوز دل نگران انقلاب است .موضع و نظر سیاسی دارد.در صحبت هایش به گفته های حضرت آقا استناد می کند .معیشت مردم ،غصه ی جدی اش است و آن خانه ی با صفا و دلبازش،خانه ی امید خیلی ها.برای تک تک کسانی که از شهرستان های اطراف ،پرسان پرسان به او می رسند وقت می گذارد و حتی لازم باشد ،آبرو خرج می کند.اشرف سادات هنوز هم تمام قد پای انقلاب ایستاده و خودش را مدیون می داند،همین می شود مه بی چشم داشت و سهم خواهی،با دلسوزی ،مقتدر قدم بر می دارد و در مقابل هیچ پیشامدی ،منفعل نیست.زنده دل است و پویا .شاداب است و امیدوار.
بعد از روزهایی که با حاج خانم گذراندم ،شجاع شدم .حالا هر کجا مادر شهیدی را می بینم ،بدون حجاب ،با اشتیاق و عطشی شیرین ،هر طور شده باب صحبت را باز می کنم و با هر جمله ی دعا و مهربانی شان،فکر می کنم بهره ام را از این دو روزه ی حیات برده ام .
و همه ی این اتفاقات را مدیون حاج حسین کاجی هستم ،که آن روز سفارش کرد بروم و برای یک بار ،حاج خانم را ببینم.
والبته ،به سرانجام رسیدن این کتاب حاصل نمی شد ،مگر با بزرگواری ،صبر و شفقت محمد قاسمی پور در مقابل کاستی هایم ،او که بیش از فن ،به من اخلاق آموخت و در وادی استاد و شاگرد ی ،پر رنگ ترین یادگاری ها را برایم به جا گذاشت.
در میان این مکتوب ،هر کجا کج سلیقگی و ضعف دیدید،به پای من است.اگر عبارت و کلمه ای دلتان را برد ،لطف نگاه محمد معماریان است از بهشت،به واسطه ی محبتی که از مادرش در دلم جاگیر شد و تبارک هایی که به سفارش مادرم برایش خواندم.
من از مفصل این نکته مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
۲۹اسفند ۹۸
مصادف با ۲۴ رجب ۱۴۴۱
شب شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
❣️ ادامه دارد.....
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شبتون_شهدایی💫
💠 مرکز فرهنگی خانواده« آ_ش»
💞 @MF_khanevadeh