مسابقه😍 مسابقه😍
پیشاپیش ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) وروز مادر برتمامی شما عزیزان مبارک باد🌹
💠به بهترین متن درمورد مادر 🎁جایزه🎁 داده میشه
👇🏻👇🏻👇🏻
🔸مادر یعنی ....
↙️متن خود را به آیدی زیر ارسال کنید
@M_amin1102
⏰مهلت ارسال تا دوشنبه ۹۷/۱۲/۰۶ ساعت ۲۰
💥خارج از این زمان چیزی پذیرفته نمیشود
✅شخص برنده روز ولادت در کانال اعلام خواهد شد
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🕊| وقتی که شهید شد، قمقمه اش پر از آب بود و لب های خشکش ما را به یاد تشنه لبان کربلا می انداخت😢
او لب به آب نزده بود تا بعد از شهادت از جام ساقی کربلا آب بنوشد😔
با شنیدن تشنه کامی مصطفی ناراحت شدم، اما وقتی فکر کردم که این آرزوی خودش بوده و به این آرزو نائل شده ، وقتی ساعت دقیق شهادتش را پرسیدم ، جواب دادند: ده دقیقه الی یک ربع قبل از اذان ظهر روز تاسوعا،📆 یعنی دقیقا همان روز و همان لحظه ای که 24 سال پیش او را نذر عمویم عباس (علیه السلام) کرده بودم😞
من نذرم را ادا کردم و برای این که نگویند مادر سنگدلی هستم، نمی گویم خوشحالم، می گویم خدا را شاکرم، ما را لایق ادای این نذر دانست و مصطفی را با قیمت خوب از من خرید😭
هر دوی ما به آرزوی خود رسیدیم
من فرزندم را فدای اهل بیت کردم و مصطفی به شهادت رسید. |🕊
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
#راوی_مادر_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
#انتخاب_همسر
💢دلایل درست ازدواج
❤️هر دختر و پسری حتما باید قبل از ازدواج، دلایل درستی رابرای خود مشخص نماید.
اگر ازدواج به دلایل زیر باشد، یعنی هدف صحیحی برای #ازدواج خود تعیین کرده است:
💟 همراهی و آرامش.
💟ابراز محبت و عشق .
💟داشتن شریک حمایت کننده.
💟شریک جنسی برای لذت درست.
💟ادامه ی نسل.
💝اما اگر ازدواج به دلایل زیر باشد، یعنی
هدف خوبی برای ازدواج خود تعیین نکرده است:
⭕️تضاد با والدین وخلاص شدن از آنها.
⭕️مستقل شدن به قیمت ازدست دادن.
⭕️فراموش کردن یک رابطه شکست خورده.
⭕️فشار خانواده یا اجتماع
⭕️دلایل اقتصادی وثروت پدر همسر.
⭕️تنهایی
⭕️احساس کمبود عاطفه.
⛔️این دلایل به تنهایی برای شروع زندگی مشترک کافی نیست...
🌸🍃❤️💐❤️🍃🌸
💍 @masjed_gram
#ریحانه
#چرا_حجاب
🔸وقتی نگاه به زن صرفا #جنسی است، زن ها مدام برای اینکه باب میل مردان باشند باید هر روز تغییر چهره دهند .
🔺حالا این خود تو هستی که عمر مصرف خود را تعیین می کنی با تابلویی که در دست داری .
🔸انتخاب با توست که خود را به نگاه هرزه ای در خیابان بفروشی یا خود را پناهندهی نگاه پر مهر امام زمانت کنی .
👤 #استاد_رائفیپور
📚 ویژه دختران نوجوان
مشهد مقدس – ۷ شهریور ۹۷
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#تلنگر
💐 سبک زندگی قرآنی 💐
🍂 دور از گناه باش 🍂
🌐💠⚜⚜💠🌐
🌺⇦در صحرا هیزم های بزرگ را با هیزم های کوچک و ریز روشن می کنند . گناهان بزرگ هم با گناهان کوچک شروع میشوند .
🔔⇦به همین خاطر است که قرآن کریم روی گناهان ریز و کوچک حساسیت نشان داده و می گوید: اگر به سراغ شرّ و شرارت بروید هر چند کم و ناچیز نتیجه آن را خواهید دید .
⇩⇩⇩
🕋 مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَةٍ شَرّاً یَرَه
👈 و هركس هم وزن ذرهاى كار بد كرده باشد آن را ببيند .
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_ششم ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ کمیل لبانش را تر می کند و مشکوک به سمانه نگاه می کند؛
﴾﷽﴿
#رمان ❤️
#قسمت_هفتم
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
سمانه عصبی به طرف خروجی دانشگاه راه می رفت که بازویش کشیده شد،عصبی برگشت، که با کسی که بازویش را کشیده ،دعوایی کند
با دیدن صغری ،اخمی کرد و با تشر گفت:
ــ چیه؟چی می خوای
صغری که بخاطر اینکه پشت سر سمانه دویده بود در حالی که نفس نفس می زد گفت:
ــ سرمن داد نزن،با آقای بشیری دعوات شده به من ربطی نداره
ـ اسمشو نیار،اینقدر عصبیم که اگه می شد همونجا حسابشو می رسیدم
ــ باشه آروم باش ،بیا بریم همین کافه روبه روی دانشگاه ،هم یه چیزی بخوریم هم باهم حرف بزنیم
سمانه به علامت پذیرفتن پیشنهاد صغری سرش را تکان داد.
پشت میز نشستند ،صغری بعد از دادن سفارش روبه روی سمانه که خیره به بیرون بود ،نشست؛
ــ الان حرف بزن،چرا اینقدر عصبی شدی وسط جلسه؟
ــ چرا عصبی شدم؟ اصلا دیدی چی میگفت ،نزدیکه انتخاباته به جای اینکه سعی کنیم جو دانشگاه آروم بمونه اومده برامون برنامه می ریزه چطور وجه ی بقیه نامزدهارو خراب کنیم.
با رسیدن سفارشات سمانه ساکت شد،با دور شدن گارسون روبه صغری گفت:
ــ اصلا اینا به کنار،این جلسه مگه مخصوص فعالین بسیج دانشگاه نبود ؟؟
ــ خب آره
ــ پس این بشیری که یک ماهه عضو شده براچی تو جلسه بود؟
ــ نمیدونم حتما قسمت برادرا ازش دعوت کردند ،اینقدر خودتو حرص نده
ــ صغری تو چرا این رشته رو انتخاب کردی؟؟
صغری که از سوال سمانه تعجب کرد ،چند ثانیه فکر کرد و گفت :
ــ نمیدونم شاید به خاطر اینکه تو یک دانشگاه خوب اونم شهر خودم قبول شدم و اینکه تو هم هستی
ــ اما من وقتی علوم سیاسی انتخاب کردم،دغدغه داشتم ،الان انتخابات نزدیکه،باید دغدغه تک تک ما انتخابات باشه
ــ خب چه ربطی به آقای بشیری داره؟؟
ــ همین دیگه،دغدغه ی ما باید آروم نگه داشتن دانشگاه باشه نه برنامه ریزی واسه تخریب نامزد ها.صغری دانشگاه ما تو موقعیت حساسی قرار داره،کاری که بشیری داره انجام میده،بزرگترین اشتباهه بخصوص که با اسم بسیج داره اینکارو میکنه،اگه به کارش ادامه بده،دانشگاه میشه میدون جنگ.
ــ نمیدونم چی بگم سمانه،الان که فکر میکنم میبینم حرفای تو درسته ولی چیکار میشه کرد
ــ میشه کاری کرد،من عمرا در مقابل این قضیه ساکت بشینم
ــ حالا بعد در موردش فکر میکنیم،کافیتو بخور یخ کرد
سمانه تشکری کرد و کافی را به دهانش نزدیک کرد ...
✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری
---------------------------------------------------
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیست 😉
هر شب از ڪانال☺️👇🏻
📚❤️| @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_هفتم ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ سمانه عصبی به طرف خروجی دانشگاه راه می رفت که بازوی
﴾﷽﴿
#رمان ❤️
#قسمت_هشتم
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
سمانه ضربه ای به در زد و با شنیدن "بفرمایید"وارد اتاق شد :
ــ سلام،خسته نباشید
ــ سلام خواهرم،بفرمایید
سمانه روی صندلی نشست و گفت؛
ــ خانم احمدی گفتن که با من کار دارید!
ــ بله درسته،شما چون قسمت فرهنگی رو به عهده دارید،چندتا کار بوده باید انجام بدید
ــ بله حتما
ــ این چندتا پوستر رو بدید به بچه های خودمون ،بگید ایام انتخابات از اونا استفاده کنن تو تجمعا
ــ پوسترا چی هستن؟
ــ پوسترایی که طراحی کرده بودید و خواستید پوسترشون کنم براتون این یک نمونه برا خودتون،اینا هم بدید بین بچه های دانشگاه
ــ خیلی ممنون
ــ تو این فلش چندتا فایل صوتی هست که روی چندتاcdبزنید و به عنوان کار فرهنگی بین بچه تا پخش کنید مداحی هستند،یه نمونه هم با پوسترا گذاشتم ،که گوش بدید
سمانه با تعجب پرسید:
ــ ما خیلی وقته دیگه همچین فعالیت های فرهنگی انجام نمیدیم،به نظرتون برگزاری جلسات بصیرتی بهتر از پخش بنر و cdنیست؟؟
ــ شک نکنید که جلسات بهتر هستند اما بخشنامه ای هستش که به دستمون رسیده.
ــ میتونم ،بخشنامه رو ببینم
آقای سهرابی برای چند لحظه سکوت کرد و بعد سریع گفت:
ــ براتون میفرستم
ــ تشکر،اگه با من کاری ندارید من دیگه برم
ــ بله بفرمایید
سمانه وسایل را برداشت و از اتاق خارج شد ،پوستر و cd خودش را در اتاقش گذاشت و از دفتر خارج شد.
با دیدن چند نفر از اعضای بسیج دانشگاه ،پوسترها را به آن ها داد تا بین بقیه پخش کنند،
و خودش به کافی نت کنار دانشگاه رساند و سفارش داد تا مداحی ها را روی ۹۰تا cd برایش بزند.
ــ کی آماده میشن؟؟
ــ فردا ظهر بیاید تحویل بگیرید
ــ خیلی ممنون
از همان جا تاکسی گرفت و به خانه رفت،امروز روز پرمشغله ای بود سعی کرد تا خانه برای چند لحظه هم که شده چشمانش را روی هم بگذارد تا شاید کمی از سوزش چشمانش کاسته شود .
✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری
-----------------------------------------------------
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیست 😉
هر شب از ڪانال☺️👇🏻
📚❤️| @masjed_gram