eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
1.1هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
750 ویدیو
39 فایل
⚘️﷽⚘ اینجاییم که به صورت رسمی تمام محتوای معنوی ، سیاسی و... رو براتون قرار بدیم💚 . فقط کافیه روی پیام سنجاق شده بزنید تا کلی آمــوزش هـــــای رایگــــان ببینیــــــــد😍 . 💠 پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/5591463884 |🏻 @aragraphec_sharifi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸وقتیکه ایشون میخواستن از بنده اجازه بگیرن واسه رفتن به ،احساس میکردم که واقعا نمیتونم رو به روی (سلام الله علیها) بایستم 🔹اما از طرفی هم نمیتونستم تو اون شرایط بسیار سخت،تو و نیاز،به ایشون راحت اجازه بدم که برن😔. 🔸بنده فقط سکوت کردم😶،تنها کاری که کردم سکوت کردم و چیزی . دیدم که ایشون هی چشماشون رو کوچیک میکردن☺️ و سر تکون میدادن تا اجازه بدم که . 🔹من باز چیزی نگفتم و فقط سکوت کردم دیدم که دیگه صداشون نمیاد🔇 و ساکت شده بودن،وقتی برگشتم و نگاشون کردم👀 دیدم نشسته بودن روی پله آشپزخانه و سرشون رو انداخته بودن پایین و از چشماشون😭 سرازیر میشد. 🔸وقتیکه من ایشون رو دیدم،دیگه واقعا نتونستم مقاومت کنم🚫 چون خیلی به ایشون داشتم و همیشه میخواستم که به خواسته هاشون برسن و هر آرزویی که دارن بهش برسن و درنهایت بهشون گفتم که باشه مشکلی نیست،برین✅ 🔹فقط به بهشون گفتم که وقتی رفتین اونجا یه وقت ... ایشونم خندیدن😄 و گفتن:نه من میخوام سال خدمت کنم مثل فرمانده مون جعفرخان تو سن چهل سال به بعد شم. 🕊|🌹 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
🔰حسین از بقیه پسرهایم شیطون‌تر بود☺️ یعنی بود. وقتی حسین آقا در خانه بود اگر در بدترین حالت‌ روحی😞 هم قرار داشتیم را روی لبمان می‌آورد. 🔰یک روز بزرگ‌ترش با دوستش👥 آمدند در خانه و گفتند: مامان سر من و دوستم را با آجر شکست💔 من با تعجب پرسیدم: چطور😟 حسین که از شما کوچکتر است دو نفر شما را با هم شکست⁉️ 🔰حسین گفت: می‌خواستم بکشم، آجر را به دیوار زدم، دو قسمت شد و سر هردو نفرشان شکست. حسین در عین شیطنتی که داشت خیلی مظلوم بود🙂 بدون نمی‌خوابید❌ دبستان بود اما صبح عهدش ترک نمی‌شد. هیچ وقت بدون زیارت عاشورا📖 نمی‌خوابید، من که هستم این کارها را نمی‌کردم. 🔰سال ۸۸ که از ماموریت برگشته بود به حسین آقا گفتم می‌خواهم برایت زن بگیرم💍 گفت: شما هر کسی را انتخاب کردی من قبول دارم 💥ولی باید باشد و با شرایط من کنار بیاید. 🕊|🌹 @masjed_gram
🔰دوشنبه بود. همه خانه برادرمان🏡 جمع بودیم. بدجور توی ذوق مان می زد. باسعید تماس گرفتیم☎️ سرحال بود و از صدایش می بارید.با همه مان صحبت کرد. همه می پرسیدند کی می آیی⁉️ 🔰سعید این بار بر خلاف دفعات قبل، خیلی روشن و واضح گفت: میام. با من هم صحبت کرد. بین حرف هایش بی هوا گفت: شاید دیگه . اگه برنگشتم هوای رو داشته باشین😔 🔰خون توی رگ هایم منجمد شد😨 و حس از دست و پایم رفت. آن قدر حالم به هم ریخت که همه . حالا همه اصرار می کردند که بگو چه گفت⁉️ 🔰هر طور بود با جواب های بی سر و ته و سربالا شان کردم ولی وجودم آشوب بود💗 حجم این دل آشوبه آن قدر زیاد بود که تنهایی تاب تحملش را نداشتم🚫 ولی جرات بازگو کردنش را هم . 🔰همه آماده بودیم. کلی تدارک دیده بود. گل💐 سفارش داده بود. میوه و شیرینی خریده بود و یک گوسفند🐑برای کردن جلوی پای سعید آماده کرده بود. 🔰سعید به وعده اش . گفت پنج شنبه می آیم. سرِ حرفش بود. بعد از 56 روز انتظار، او را پیچیده در پرچم سه رنگـ🇮🇷 با نام " " که بر پیشانی بلندش نشسته بود برای مان آوردند. بدون این که دیگر از و های دلنشین او خبری باشد😭 🕊|🌹 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
🔰حسین از بقیه پسرهایم شیطون‌تر بود یعنی بود. وقتی حسین آقا در خانه بود اگر در بدترین حالت‌ روحی هم قرار داشتیم را روی لبمان می‌آورد. 🔰یک روز بزرگ‌ترش با دوستش آمدند در خانه و گفتند: مامان سر من و دوستم را با آجر شکست من با تعجب پرسیدم: چطور حسین که از شما کوچکتر است دو نفر شما را با هم شکست⁉️ 🔰حسین گفت: می‌خواستم بکشم، آجر را به دیوار زدم، دو قسمت شد و سر هردو نفرشان شکست. حسین در عین شیطنتی که داشت خیلی مظلوم بود بدون نمی‌خوابید دبستان بود اما صبح عهدش ترک نمی‌شد. هیچ وقت بدون زیارت عاشورا نمی‌خوابید، من که هستم این کارها را نمی‌کردم. 🔰سال ۸۸ که از ماموریت برگشته بود به حسین آقا گفتم می‌خواهم برایت زن بگیرم گفت: شما هر کسی را انتخاب کردی من قبول دارم ولی باید باشد و با شرایط من کنار بیاید. 🕊|🌹 @masjed_gram
💞💞💍💍💞💞 : در جلسه باید چگونه رفتار کنم که حمل بر و خشکی ام نشود، و در عین حال به و جایگاهم نیز لطمه‌ای نخورد؟ : در جلسه ، چه دختر و چه پسر باید رفتاری متعادل داشته باشند. هر گونه و تفریط در رفتار نادرست است. ترشرویی و مطلق جالب نیست؛ همانطورکه رویی و سخن گفتن زیاد خوب نیست. موقرانه بر لب دختر، چیزی از ارزش او نمی کاهد. های بلند است که به جایگاه او لطمه می‌زند، پس رفتار باید آمیزه ای از متانت و صمیمیت باشد. هم باید متعادل داشته باشد. رو باشد، اما شوخی های نسنجیده اصلا درست نیست، چون ممکن است به دختر بربخورد. ایجاد و سرور در قلب مومنان ثواب دارد، اما بدلیل جلسه خواستگاری توصیه می شود از این کار بپرهیزید. 💐🌺🍃🌷🌸🌷🍃🌺💐 💍 @masjed_gram