#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
از تهران راهی جبهه بودیم ، من و ابراهیم با یک ماشین شخصی تا کرمانشاه رفتیم.
نیمههای شب بود ، هنوز به کرمانشاه نرسیده بودیم ، من میدیدم که ابراهیم ، همین طور از خواب میپرد و به ساعت مچی خودش نگاه میکند!
با تعجب گفتم ، چی شده آقا ابراهیم؟
گفت ، کرمانشاه ساعت چهار صبح اذان میگویند ، میخواهم نماز صبح ما اول وقت باشه.
چند دقیقه بعد دوباره از خواب پرید ، بیدار ماند و اشاره کرد تا جلوی یک قهوهخانه توقف کنیم. نماز جماعت صبح را در اول وقت خواندیم ، بعد با خیال راحت به راهمان ادامه دادیم .
ساعت حدود دو نیمه شب بود ، من هم مثل ابراهیم خسته بودم ، از صبح مشغول بودیم ، گفتم ، من میخواهم بروم خانه و بخوابم ، شما چه میکنی؟
ابراهیم گفت ، منزل نمیروم ، من می ترسم خوابم برود و نماز صبح من قضا شود ، شما میخواهی برو.
بعد نگاهی به اطراف کرد ، یک کارتن خالی یخچال سر کوچه روی زمین افتاده بود ، ابراهیم آن کارتن بزرگ را برداشت و رفت سمت مسجد محمدی ، ورودی این مسجد یک فضای تقریباً دو متری بود ، ابراهیم کارتن را در ورودی مسجد روی زمین انداخت و همانجا دراز کشید.
بعد گفت ، دو ساعت دیگه اذان صبح است ، مردمی که برای نماز جماعت به مسجد میآیند ، مجبور هستند برای عبور من را بیدار کنند.
بعد با خوشحالی گفت ، این طوری هم نمازم قضا نمیشه هم نماز صبح رو به جماعت می خونم.
ابراهیم براحتی همانجا خوابید....
#شهیدابراهیم_هادی
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
با ابراهیم به مرخصی آمده بودیم. به ترمینال آمدیم و راهی تهران شدیم ، راننده به محض خروج از شهر🛣 ، صدای نوار ترانه🎼 را زیاد کرد. ابراهیم چند بار ذکر صلوات📿 داد و مسافران بلند صلوات فرستادند.
من یک لحظه به ابراهیم نگاه👀 کردم ، دیدم بسیار عصبانی😡 است. مدام خودش را میخورد و ذکر میگفت ، دستانش را بهم فشار میداد و چشمانش را میبست.😑
حدس زدم بخاطر نوار ترانه🎼 است. گفتم: ،آقا ابراهیم چیزی شده؟! میخوای به راننده بگم ...
نذاشت حرف من تموم بشه و گفت:
قربونت ، برو ازش خواهش کن خاموشش کنه.
رفتم و به راننده گفتم اگه امکان داره خاموشش کنید. راننده گفت ، نمیشه ، عادت کردم ، نمیتونم خاموشش کنم و گرنه خوابم میبره!😴
ابراهیم دنبال روشی بود که صدای زن خواننده به گوشش نرسد ، از توی جیب خودش قرآن جیبی📔 کوچکی بیرون آورد و با صدای زیبایی که داشت ، شروع به قرائت قرآن کرد.
همه محو صدای دلنشین و ملکوتی او شدند ، راننده هم چند دقیقه بعد نوار را خاموش کرد و مشغول شنیدن آیات الهی شد....
#شهیدابراهیم_هادی
🕊|🌹 @masjed_gram