مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#مرور_زندگی_امام_حسین 29 از دیگر شهدای حمله اولیه، یزید بن ثبیط عبدی از اهالی بصره است. در بصره خان
#مرور_زندگی_امام_حسین 30
بعد از حمله اولیه، یاران امام به صورت چند نفری به میدان رفتند و جنگیدند🗡 و به شهادت رسیدند؛ مانند بشر بن عمرو حضرمی.
یاران امام همگی بطور ویژه امتحان شدند و با ماندنشان در شب و روز عاشورا سربلند بیرون آمدند. اما خدا بشر را علاوه بر این امتحان، بطور خاص مورد امتحان قرار داد. شب عاشورا یا بنابر نقل هایی صبح عاشورا پیکی به او خبر رساند که پسرش اسیر شده است!!!
او گفت: به خدا که حسین را تنها نمی گذارم.
امام که با خبر شدند، به او گفتند: برو و پسرت را نجات بده.
بشر گفت: درندگان مرا زنده زنده بخورند، اگر از شما جدا شوم! الله اکبر...😐
امام به پاس وفاداریش مقداری پول💰 و جامه گران قیمت به او دادند تا آن ها را به پیک داده و او ببرد تا پسر بشر آزاد شود. بشر ماند و به شهادت رسید!
از دیگر افراد نصر بن ابی نیزر حبشی بود. او نوه نجاشی، پادشاه👑 منصف و عادل حبشه بوده که زمان رسول خدا همراه پدرش به مدینه آمده بودند. پس از مرگ☠ نجاشی، مردم به دنبال ابی نیزر آمدند تا در حبشه پادشاهی کند اما او گفت: ساعتی در خدمت رسول خدا بودن، برایم از یک عمر پادشاهی بهتر است و در مدینه ماند. نصر در شب عاشورا بعد از برداشتن بیعت توسط امام، گفت: نه به خدا، هرگز و هرگز... اگر رفتنی بودیم به اینجا نمی آمدیم!
بعد حمله اولیه و بنا به نقل هایی قبل آن، امام فرمود: یاوری نیست که به خاطر خدا به داد ما برسد؟
حر با شنیدن این سخن نزد عمر سعد رفت و پرسید: آیا با او می جنگی؟ عمر گفت: آری؛ جنگی که بریدن دست ها و سرها کمترین کار آن باشد. حر به کنار یارانش بازگشت در حالیکه می لرزید.
مهاجر بن اوس با دیدن حر گفت: اگر از من می پرسیدند شجاع ترین مرد کوفه کیست؟ تو را نام می بردم. چرا در این حالت هستی؟
حر گفت: خود را بین بهشت و دوزخ مردد می بینم. به خدا قسم جز بهشت را انتخاب نمی کنم حتی اگر قطعه قطعه ام کنند. حر با شرمندگی و چکمه به گردن نزد امام رفت. برخی گفته اند پسر و غلامش هم با او رفتند. حر گفت: من مانع شما شدم ولی فکر نمی کردم کار به جنگ ختم شود، اینک توبه می کنم. آیا پذیرفته می شود؟ امام گفت: آری و حر شادمان گفت: اجازه بدهید اکنون به میدان بروم. امام قبول کردند. حر جنگید تا به زمین افتاد. امام بالای سرش گفتند: تو آزاده ای، همان گونه که مادرت تو را حر و آزاده نام نهاد. بعد از جنگ افراد قبیله اش مانع بریدن سرش شدند و او را در محلی که اکنون در حاشیه کربلا قرار دارد دفن کردند.
" همچو حر چکمه سر شانه ام انداخته ام
مادرم را به عزایم بنشانید فقط "
ادامه دارد ...
◾️
▪️◾️ @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🌱 یک بار هم نشد حرمت موی
سفیدم رو بشکنه یا بیسوادیِ ما
رو به رخمون بکشه 👌
هروقت وارد اتاق می شدم،
نیم خیز هم که شده،از جاش بلند
می شد😊
اگه بیست بار هم می رفتم و🚶
میومدم بلند می شد
🌱 می گفتم : علی جان مگه من
غریبه ام؟
چرا به خودت زحمت می دی؟
می گفت : احترام به والدین دستورِ
خداست.☝️
🌱 یک روز که اوی خونه نبودم، از
جبهه اومده بود🎒✌️
دیده بود یک مشت لباس نشسته
گوشه ی حیاطِ، همه رو شسته بود
و انداخته بود روی بند😶
وقتی رسیدم بهش گفتم : الهی
بمیرم برات،🤕 توبایک دست
چطوری این همه لباس رو شستی⁉️
🌱گفت : اگه دو دست هم نداشتم
بازهم وجدانم قبول نمی کرد من
اینحا باشم و تو، زحمت کشیدن
لباس هارو بکشی🚫
#شهید_علی_ماهانی
🕊|🌹 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#ریحانه مریم فاضلے: 🔶 من مرده بودمـ، با اسلامـ زنده شدمـ واضح تر بگویمـ من دوباره متولد شدمـ❗️ 👇
📚 ایمان باید همراه با دانش و #علم نسبت به دین باشد:
🔶 دایانا بیتی درباره مشکلات یک #مسلمان در جامعه آمریکا میگوید: «وقتی با پوشش اسلامی به مدرسه میرفتم با برخورد نامناسب همشاگردیها و دیگر بچههای مدرسه مواجه میشدم و حتی گاهی اوقات در مسیر مدرسه، آب دهان بر روی من میانداختند و میگفتند اگر میخواهی اذیت نشوی باید حجابت را برداری و بدون #پوشش وارد مدرسه شوی که البته پذیرش این موضوع برای من بسیار سخت بود؛ اعتقاد من بر این است که ایمان داشتن کافی نیست بلکه این ایمان باید همراه با دانش و علم نسبت به دین باشد تا بعدا حجابمان را برنداریم و دچار سردرگمی نشویم»❗️
🔶 مریم فاضلی (ورونیکا) بانوی شیعه آلمانی هم در مورد حجابش میگوید: «زیر این چادر مشکی هم ارزش پیدا کردم و هم #کرامت؛ کرامتی که جز زیر این سیاهی جای دیگری پیدا نمیشود❗️
🔶 من اوایل که مسلمان شده بودم نماز میخواندم و روزه میگرفتم ولی حجاب نداشتم به همین دلیل به آرامش هم نرسیده بودم؛ حجاب برای زن #جهاد است و این یک مسئولیت است و فقط یک تکه پارچه به عنوان روسری نیست، این به دنیا نشان میدهد که ما مسلمان هستیم، حجاب برای من یک تولد دوباره بود از این رو دوباره شهادتین را گفتم و اشک ریختم؛ در قم و در کنار سفره اهل بیت(علیهم السلام) بود که مذهب تشیع را درک کردم و زیباترین لحظه زندگی ام هم این است که چادر #نماز برسر میگذارم و در مقابل درگاه خداوند دست نیاز دراز میکنم»❗️
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪــعــلــومـ
🌿 http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
🍃❤️| @masjed_gram
#تلنگر
๑﷽๑
📝📝مشغول به هـر کاری کہ هستی،
یادت نـرود کاتبانی آسـمانی، دارند
مینـویـسـند اعـمـالـت را، مـو بـه مـو
با هم ببینیم 👇👇
🕋🕋«وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ ،
كِراماً كاتِبِينَ ، يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُون »
💠💠«مطمئن باشید فرشتگانی بر شما
گمارده شده اند کہ نگهبان اعـمالتـان هستند،
کہ محـترمـند و مینویـسند خـوب و بـدتان را کہ میدانند تمـام کـردارتـان را...»
💟💟 #سوره_انفطار10تا12
⚠️⚠️پس مراقب باشیم کہ مراقبمان هستند و ثبت میکنند ریزِ تمام ثانیه هایمان را، بی کم وکاست❌
🕋🕋«لایُغادِرُ صَغیرةً ولاکَبیرةً إلّا أحصاها»
🔔🔔اصلا ایمان یعنی همین و والسلام!
#سوره_کهف_آیه49
قرارگـــاهفرهــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
[🌴] @masjed_gram
1_29641453.mp3
2.78M
💠 #شور احساسی #اربعین #کربلا
❤️ ببار از تشنگی مردم
❤️ یه کاری کن کم آوردم
🎤 #حسین_سیب_سرخی
🏴 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#مرور_زندگی_امام_حسین 30 بعد از حمله اولیه، یاران امام به صورت چند نفری به میدان رفتند و جنگیدند🗡 و
#مرور_زندگی_امام_حسین 31
عبدالله بن عمیر ساکن کوفه بود. روزی گروهی سرباز را دید و از مقصدشان پرسید و شنید که برای جنگ🗡 با حسین می روند. به خانه اش رفت و با همسرش ام وهب شبانه از شهر خارج شدند و به امام پیوستند.
بعد از حمله اولیه، نبرد تن به تن شروع شد و عبدالله از اولین نفراتی بود که به میدان رفت. جنگی کرد جانانه و نوشته اند در حدود 19 سوار و چند پیاده را کشت و بعد اسیر شد. به دستور عمر سرش را جدا کردند و به جانب سپاه امام پرتاب کردند.😑
ام وهب فورا خود را به بدن شوهرش رساند و می گفت: بهشت بر تو گوارا باد.
در همین حین شمر به غلامش دستور داد تا با عمودی به سر ام وهب بزند و اینچنین در بین شهدای کربلا این بانوی والا مقام هم قرار گرفت...
جناده بن کعب به همراه همسرش بحریه و پسرشان عمرو از مکه همراه امام بودند. جناده صبح عاشورا در حمله اولیه به شهادت رسید. هنگام تاختن بسوی دشمن می گفت: بر بیعت خود استوارم تا برای وارث خود این عهد را به ارث بگذارم.
با شروع نبرد تن به تن، عمرو پسر جناده که نوجوان بود؛ نزد امام آمد تا اذن میدان بگیرد. امام اجازه ندادند و فرمودند: پدرت در اولین حمله کشته شده، شاید مادرت کشته شدنت را دوست نداشته باشد.
عمرو گفت: البته مادرم مرا به جهاد امر کرده و نزد شما فرستاده...
امام پذیزفتند. عمرو در میدان این رجز را می خواند: امیرم حسین است و چه خوب امیری؛ نشاط دل پیامبر و مژده دهنده به سعادت و بیم دهنده از باطل.
علی و فاطمه پدر و مادرش؛ مانند او کسی را می شناسید؟
او بعد از کارزاری کوتاه به شهادت رسید.
بحریه که حالا هم همسر شهید بود و هم مادر شهید، عمود خیمه اش را کند و در حالیکه می گفت: من زنی ضعیفم اما شما را در راه حمایت فرزندان فاطمه ضربتی سخت می زنم. آن را به سوی لشکر عمر پرتاب کرد و نوشته اند که حتی فردی را هم کشت! امام خود را به بحریه رساندند و او را به خیام بازگرداندند.
خانواده های حسینی این چنین اند...
ادامه دارد ...
◾️
▪️◾️ @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
🌱 لباسش و كه پوشيد به بچه ها گفت بچه هاي #خوبي باشين همين جا تو اتاق بازي كنين تا من و مامانتون بريم و برگرديم
با تعجب😳 نگاش كردم گفتم كجا بريم⁉️
🌱_بريم حرم دعاي #وداع و بخونيم و بيايم
+پس بچه ها چي؟
_بچه ها ميمونن ديگه😊..يه بارم من و تو
تنها بريم #حرم
🌱مكث نكردم🚫 سريع آماده شدم
كوچه خلوت بود چند قدم كه رفتيم آروم #دستامو گرفت
+گفتم عه!زشته😅
_گفت ولش كن بابا يه بارم #حرف دلمونو❤️ گوش بديم
🌱تو كل مسير سرم و بالا نميكردم🚫 كه مبادا با كسي چشم تو چشم بشم و خجالت بكشم☺️
نزديك #حرم كه رسيديم ديدم راهشو كج كرد به طرف #بازار!
🌱+گفتم مگه نميخاي بريم حرم⁉️
_گفت چرا ولي اول يه بازار بريم يه چيز واسه #خودت بخر
بازار شلوغ بود👥👥 منم بخاطر اينكه حرفش و زمين نندازم،يه #روسري گرفتم و يه چادر نماز گل گلي🌸 هم واسه #فاطمه..
🌱رفتيم حرم تو همون حياط #صحن رضوي نشستيم،كلي ازم عكس انداخت📸 كلي ازش عكس انداختم..دعا خونديم📖 و...
اين شد #آخرين باري كه آقا محمد به حرم مشرف شدند.
به اين ميگن #هواي_دو_نفره[💞]•°
(دلنوشته همسر شهيد)
#آخرين_زيارت(دوماه قبل اعزام به سوريه)
#شهید_محمد_بلباسی
#شهید_مدافع_حرم
🕊|🌹 @masjed_gram
#ریحانه
#بیحجابی_اجباری🔥😡
◀️ سکانس اول
برای خرید مانتو رفتم بازار و هدفم خرید یه مانتوی مناسب بود که حداقل های حجاب در مدلش رعایت شده باشه یعنی کوتاه و بدن نما نباشه...
◀️ سکانس دوم
نمیدونی چقدر این مغازه اون مغازه سر زدم تا تونستم مانتویی که مناسب باشه پیدا کنم. باز خداروشکر من چادریم.🙏🏻
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
♨️ مطابق طرح تهاجم فرهنگی، لباسهای کوتاه و بدننما در بازار در حجم انبوه و با قیمت ارزان عرضه میشن و فروشگاههای فروش لباس با پشتیبانی مطلوب از پوششهای مناسب کم هستند و قیمت این گونه لباسها نسبتا گران.
👌چیزی که پس از جستجوهای خودم نصیبم شد این بود که لباسهای وارداتی عملا کوتاه و نامناسب هستند و بعضی از تولید کنندگان داخلی هم با دیدن این حجم از وارادات سالهاست دستپاچه شدهاند تا از این #رقابت_ساختگی جا نمونند.
یکی از علتهای تن دادن به این رقابت #عدم_شناخت خواست مردم متدینه ...
و مردم متدین که ساکت نشستن و در هر شرایطی راضی هستند، دقیقا همون کسانی هستند که باید از فروشندهها، تولید کنندهها و مسئولین #مطالبه کنند تا پاسخگوی نیازهای اونها باشند...
#مطالبه_کنیم
#یکصدا
#متحد
قرارگـــاهفرهــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
🍃❤️| @masjed_gram
#تلنگر
دوستان .. باهم ب این آیه دقت کنیم که بین شیعه ها به آیه ولایتــــ معروفه ..☺️
با هم ببینیم :👇
💠💠⚜⚜💠💠
⚜إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ
❇️همانا ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﻭﻟﻰ ﺷﻤﺎ،
🕋ﺧﺪﺍﺳﺖ
🕌ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻭ
📿🔮ﻭ کسانيکه ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻫﻤﺎﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺭﻛﻮﻉ، ﺯﻛﺎﺕ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ.
💠سوره مائده آیه۵۵💠
💫💫خدا تو این آیه میگه ولے شما خداستــــــ و پیامبر و اون کسے از ایمان آورده ها که هنگام رکوع زکاتـــ میده ..
❕❔اگه منظور خدا امام علی "ع" استـــــــ!!!
⁉️سوالے ک پیش میاد اینه که چرا مستقیم اسم ایشون رو نبردن ؟؟
🤔
🔴برای جلوگیرے از حذف و تحریف قرآن.
⭕️اگه خدا مستقیم اسم امام علی (ع) رو میاورد،،،
📛بعد از پیامبر، احتمالا مخالفان امام علی (ع) قرآن رو تحریفــ میکردن..!!
🙁از طرفی اگه بازم خدا اسم امام علی(ع) رو میاورد،،،
💯 مخالفان میگفتن منظور خدا بلند مرتبه استـــــــ...
😊خدا یک کار هوشمندانه کرد..
اسم کسے رو بیان نکرد..
😍در عوض، یک ویژگے منحصر بفرد از شخصے رو بیان کرد .....
♻️اون کسی از ایمان آورده ها که هنگام رکوع زکاتــــــ میده
✅واقعا زیرکانه ترین روش همینه..
❇️ویژگے از امام علے(ع) رو گفت که کسی نتونه انکار کنه ....
قرارگـــاهفرهــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
[🌴] @masjed_gram
.
پلکی زدیم و #محرم
تمام شد
برسان اربعین این گدا را #کربلا
ان شاءالله
#یادش_بخیر_شب_اول_محرم ❤
┘◄ #فراموشنکنید🔻
برای دفع بلا در ماه صفر
این دعا را هرروز بخوانید..
یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ...
#اول_صفر
🏴 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#مرور_زندگی_امام_حسین 31 عبدالله بن عمیر ساکن کوفه بود. روزی گروهی سرباز را دید و از مقصدشان پرسید
#مرور_زندگی_امام_حسین 32
در بین اصحاب امام دو برادر به نام های سعد و ابوالحتوف بن حارث هستند که از خوارج به حساب می آمدند!! اما در نهایت به امام پیوستند و شهید شدند.
اما مسلم بن عوسجه؛ از اولین نامه دهندگان به امام بود📜 و مسلم بن عقیل را هم بسیار یاری کرد. البته یک اشتباه و در اصل غفلتی کرد و معقل، عامل نفوذی ابن زیاد که خود را شیعه جا زده بود را نزد مسلم برد و محل او لو رفت.😶
بعد شهادت مسلم، با برادر دینی اش حبیب به سمت امام رفتند.🚶🏻 شب عاشورا به امام گفت: چگونه شما را رها کنم؟🤔 از شما جدا نمی شوم تا با شمشیرم🗡 آن ها را بکشم😬 و اگر سلاحم را از دست دادم با سنگ می جنگم تا کشته شوم! در میدان که افتاد، امام به همراه حبیب به بالینش رفتند. امام آیه 23 احزاب را تلاوت کردند که:
"برخی از آن ها جان سپردند(به شهادت رسیدند) و برخی در انتظارند در حالیکه تغییری در آن ها پدید نمی آید."
بعد حبیب گفت: مرگ☠ تو بر من سخت است. تو را به بهشت🌺 مژده می دهم. یقین دارم که به زودی دنبال تو می آیم وگرنه دوست داشتم وصیتت را به من بگویی تا انجام دهم.
مسلم با انگشت☝️🏻 به امام اشاره کرد و به حبیب گفت: تو را به این مرد سفارش می کنم؛ در رکابش بجنگ تا کشته شوی...
وصیت انسان مومن باید اینجوری باشه ها!
ادامه دارد ...
◾️
▪️◾️ @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
تفسیر المیزان تازه ترجمه شده بود
یکی از انتشاراتی های تهران📇، شروع کرده بود به چاپ که با استقبال زیادی رو به رو شد 👌
محمد باقر یکی از این استقبال کننده گان بود که از همان جلد اولش رو خرید📚
یادمه یک روز صبح زود مرخصی گرفت
تعجب کردم گفتم : خیره ان شاءالله کجا این وقت صبح‼️
لبخندی زد و گفت : جلد پنجم ترجمه المیزان چاپ شده دارم می رم بگیرمش📕
گفتم چرا از مرخصیت استفاده می کنی؟ خب بعداز ظهر می رفتی😒
گفت : تا بعد از ظهر ممکنه تموم بشه
وقتی برگشت فهمیدم چند ساعت توی صف ایستاده تا کتاب گیرش بیاد👌
گاهی توی زمینه مسائل دینی، سوالی براش پیش می اومد که هرچی تحقیق می کرد🔍 به جایی نمی رسید
چند تا روحانی توی قم سراغ داشت که حسابی ملا بودند و با سواد☺️👌
با وجود کار و خستگی زیاد، یک نصف روز مرخصی می گرفت و می رفت قم🚌
هم زیارت می کرد هم جواب سوالش رو می گرفت و بر می گشت 🚶
#شهید_محمد_باقر_رادمردی
#راوی_همکار_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram