eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
1.1هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
750 ویدیو
39 فایل
⚘️﷽⚘ اینجاییم که به صورت رسمی تمام محتوای معنوی ، سیاسی و... رو براتون قرار بدیم💚 . فقط کافیه روی پیام سنجاق شده بزنید تا کلی آمــوزش هـــــای رایگــــان ببینیــــــــد😍 . 💠 پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/5591463884 |🏻 @aragraphec_sharifi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸گاهی مزارش که میروم اتفاق‌های عجیبی می‌افتد که را حس می‌کنم، یک شب🌙 نزدیکی‌های اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت:《 خیلی دلم برات تنگ شده💔 پاشو بیا مزار》 🔹معمولا سر مزارش میرفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار🌷 شدم از نزدیک‌ترین مغازه به چندشاخه گل نرگس🌸 و یک جعبه خرما خریدم، می‌دانستم این شکلی راضی‌تر است👌 🔸همیشه روی رعایت تاکید داشت، سر مزار که میرم سعی می‌کنم از نزدیک‌ترین مغازه به مزارش که شهداست🌷 خرید کنم. 🔹همین که نشستم و گل‌ها را روی سنگ مزار گذاشتم آمد و با گریه😭 من را بغل کرد، هق هق گریه‌هایش امان نمیداد حرفی بزند، کمی که 🔸گفت: عکس رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم که من شنیدم شماها برای پول💰 رفتید، حق نیستید❌ باهات یه میزارم 🔹 فردا میام سره مزارت، اگه همسرت💞 را دیدم میفهمم که اشتباه کردم📛 اگه به حق باشی از خودت به من یه نشون میدی، برایش را که دیده بودم تعریف کردم 🔹گفتم: من معمولاً غروب‌ها میام اینجا، ولی دیشب خواست که من اول صبح بیام سرمزارش🌷، از آن به بعد با اون خانوم دوست شدم☺️، خیلی رویه زندگی‌اش عوض شد، تازه فهمیدم که دست برای نشان دادن راه خیلی باز👌 📚برشی از کتاب 🕊|🌹 @masjed_gram
🍃✨ #یـــلــدا 🍉 بلنـدترین شب سال است🍂 امــا بہ بلنــدے شب انتظار تو نمیرسد🍂 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ☄ •🍉• @masjed_gram
زیارت ال یاسین.mp3
زمان: حجم: 2.51M
زیارت 🎤با صدای محسن فرهمند نام تو را میبرم قلبم غریبی میکند چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند تعجیل در ظهور 14 مرتبه ☄اللہم عجل لولیک الفرج☄ •🎙• @masjed_gram
شب یلدای ما و انتظارت😔 به هم پیوند خورده یابن الزهرا💚 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🙏 #یلداتون‌مہدوے 🌼 💚|| @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#ریحانه #چرا_حجاب قابل توجه افرادی که معتقدند #حجاب زوری اسلام واجباریه ❗️ این خانم غیرمسلمون #ر
‼️قابللل توجه افرادی که میگن حجاب زوری اسلامه و بی‌دلیله این خانم غیرمسلمون روسری پوشیده وبرای این پوشش چندتا دلیل داره 👇 بقیه موارد در پست ریپلی شده ✅ ...4⃣پوشاندن موهایم نه تنها سخت نیست بلکه زیبا، راحت وکاربردی است.😘 چون دیگر قضاوتهای سطحی مردم جامعه در مورد حالت موهایم . 😊 و لازم نیست که چندصد دلار برای محصولات آرایشی بپردازم و خودِ غیرواقعی‌ام جلوه بدهم. من میخواهم باشم. بدون آرایش ... 5⃣ من را صرف پیداکردن راه های مختلف برای انتخاب یک پوشش ایجاد و یا مشکلات ناشی از کرده‌ام💢 من کلاه پاتران، کلاه باندان و چیزهای دیگری پوشیده‌ام اما درنهایت ترجیح میدهم بپوشم و هیچگاه به اندازه زمانی که روسری سر میکنم و نداشته‌ام. 😍😍 من میدانم که به جامعه نیاز ندارم وفقط برای من کافی است... 😌 قرارگــــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
📢 لطفا اطلاع رسانی کنید . 💖 قرائت عمومی دعای فرج 💖 ⏰ رأس ساعت ۲۰:۰۰ ⏰ 🕯🌙در طولانی ترین شب سال🌙🕯 🔶 اللهم عجل لولیک الفرج‌ 🔶 💠|| @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
🌸🍃 🍃 #رمان #دختر_شینا ❤️ #قسمت_بیست‌وپنجم •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• ﷽ 🌜 شب شده ب
🌸🍃 🍃 ❤️ •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• ﷽ 🔮 دو روز از رفتن صمد می گذشت، صبح برای نماز که بیدار شدم احساس کردم که حالم مثل هر روز نیست، کمر و شکمم درد میکرد، با خودم گفتم: باید تحمل کنم به این زودی که بچه به دنیا نمیاد👌 هر طور بود، کارام رو انجام دادم. غذا گذاشتم. لباسارو شستم. ظهر بود دیدم دیگه نمیتونم تحمل کنم، با چه حال زاری رفتم پیش خدیجه، یکی از بچه ها رو فرستاد پی قابله و خودشم اومد خونه ما😷🤒🤕 🌷از درد هوار میکشیدم، خدیجه تند و تند آب گرم و نبات برام درست میکرد و زعفران دم کرده به خوردم میداد. 💟کمی بعد شیرین جون و خواهرام هم اومدن، نزدیک اذون مغرب بچه به دنیا اومد، اون شب رو هیچ وقت فراموش نمی کنم، تا صدایی میومد نیم خیز میشدم دلم میخواست صمد در رو باز کنه و بیاد!😓😢 هر چند که تا صبح خوابم نبرد، ولی تا چشمام گرم میشد خواب صمد رو میدیدم و با هول از خواب بیدار میشدم😧😩😫 ✳️یه هفته از به دنیا اومدن بچه میگذشت، اونو خوابونده بودم تو گهواره که صدای در اومد، شیرین جون تو اتاق بود و به من و بچه می رسید، قبل اینکه صمد بیاد تو مادرم رفت! 💠 صمد اومد و نشست کنار رختخوابم، سرش رو پایین انداخته بود، آهسته سلام داد، زیر لب جوابش رو دادم، دستمو گرفت و احوالم رو پرسید، سرسنگین جوابش رو دادم. گفت: قهری؟! جوابش رو ندادم. دستم رو فشار داد و گفت حق داری! گفتم: یه هفته هست بچت به دنیا اومده حالا هم نمیومدی، مگه نگفتم نرو، گفتی خودم رو می رسونم، ناسلامتی اولین بچمونه نباید پیشم میموندی؟!☹️🙁😕😒 چیزی نگفت؛ بلند شد رفت سمت ساکش و گفت هر چی بگی حق داری ولی ببین برات چی آوردم، نمیدونی با چه سختی پیداش کردم، ببین همینه؟!🙃😇 پتوی کاموایی بود صورتی نبود ولی همونی بود که میخواستم😃😍 🔮پتو رو گرفتم و گذاشتم کنار گهواره، با شوق گفت نمیدونی چجوری پیداش کردم که😃 با دو تا از دوستام رفتیم خیابون یکی این سمت و اون یکی سمت دیگه خیابونا رو نگاه میکرد آخر هم خودم پیداش کردم😎🤗 آهسته گفتم: دستت درد نکنه! دستم رو گرفت و فشرد و گفت دست تو درد نکنه، کاش بودم، من رو ببخش. قدم! من گناه کارم میدونم، اگه من رو نبخشی چکار کنم؟!😔 گفت: دخترم رو بده ببینم🤗 گفتم حالم بده نمیتونم😶 گفت اگه زحمتی نیست خودت بزارش تو بغلم و بچه رو تو بهم بدی شیرینی خاص خودش رو داره🤗😍😘 بچه رو بوسید و گفت: خدایا صد هزار مرتبه شکر، چه بچه خوشگل و نازی😘😌❤️ همون شب صمد مهمونی گرفت و پدرم اسم اولین بچمون رو گذاشت خدیجه🙇♀👼 ❇️ بعد مهمونی ازش پرسیدم تا کی میمونی گفت تا دلت بخواد! ده پانزده روز🤗😊 گفتم پس کارت چی؟ گفت ساختمون رو تحویل دادیم، دو سه هفته دیگه میرم دنبال کار جدید🌻 اسمش این بود که پیش ما اومده، نبود که یا رزن بود یا همدان یا دمق. ✍ ادامه دارد ... •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• هر شب در ڪانال☺️👇🏻 📚http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e📚
💌 خوشحالی عمیق #پیام_معنوی 🌺 🌺🌺 @masjed_gram
🌹امام علي عليہ السلام مي‌فرمایند: 💠لَيسَ لَڪَ بِأخٍ مَڹ أحوَجَڪَ إلى حاڪِمٍ بَينَڪَ وَ بَينَہُ💠 ❌برادر تو نيست آڹ ڪس ڪہ تو را بہ داورے بيڹ تو و خودش نيازمنـد ڪند... 👈 (فرد سومي را بہ عنواڹ قاضي قرار دهد...) 📚 غرر الحڪم و درر الڪلم، حديث۷۵۰۵ 🌺 🍃🌺 @masjed_gram
#احکام 💠تطهیر لباس نجس ✨ ✨✨ @masjed_gram