مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🌷سال ۸۴ از طریق یکی از دوستانم که مرا دعوت به هیئت باب الحوائج کرد با علی آقا آشنا شدم، خصوصیات #اخلاقی او سبب شد تا جذب او شوم ..
🌷اگر علی آقا شب و روز در راه دین کار میکرد هرگز #خسته نمیشد، علی آقا به معنای واقعی کلمه مجاهد فی سبیل الله، خستگی ناپذیر و #مسئولیت_پذیر بود...
🌷او دغدغه دین داشت، #امر_به_معروف را در تمام برنامههایش مد نظر داشت و از هر نظر ممتاز و به معنای واقعی کلمه مرد اقدام و عمل بود...در وصیت نامه علی آقا اشاره شد که در این راه چه دغدغههایی داشت و چه خون دلهایی خورده، علی آقا اگر کاری را شروع میکرد برای اتمام آن شبانه روزی پای کار میایستاد...
🌷علی آقا مظلوم ترین و مخلص ترین بسیجی بود که هیچ کس او را نشناخت...علی آقا عاشق زیارت عاشورا و مناجات حضرت علی (علیه السلام) بود، بر سر مزار #شهدای_گمنام مینشست و مناجات حضرت علی(علیه السلام) را میخواند...
🌷شهید گریه ندارد اما من میگریم، نه برای شهادت علی آقا که لایق شهادت بود بلکه برای خود میگریم که چنین همنشین و دوستی را از دست دادم ..
#شهید_مدافع_حرم_علی_جمشیدی
#راوی_دوستان_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
✔️نکاتی چند جهت #انتخاب_همسر💍
✨۱) نسبت به کل ماجرا واقع بین باشید
تابع احساسات نگردید و به شکل منطقی جوانب کار را بسنجید. در تداوم یک ازدواج ، دوست داشتن و عشق اگر چه شرط لازم است ولی کافی نیست. پس به سایر مسائل مهم نیز بپردازید. رؤیایی نیندیشید.
✨۲) درباره دلیل تمایل طرف مقابل به #ازدواج با خودتان تحقیق کنید.
اگر این تمایل بنا به مصالحی از قبیل پول و ثروت، شهرت، خروج از کشور و غیره است از آن صرفنظر کنید.
✨۳) شریک احتمالی زندگی خود را بشناسید.
در چارچوب آنچه در دین و فرهنگ مجاز می باشد، قبل از تصمیم گیری برای ازدواج ، شریک احتمالی زندگی خود را بیشتر بشناسید. این شناخت یا به واسطه رفت و آمد و پرسش های مستقیم حاصل می گردد و یا از طریق دیگر آشنایان. توجه داشته باشید دوستان فرد ، گاه برخی حقایق را پنهان می کنند. پس شاید بهتر باشد در بعضی مواقع به طور غیر مستقیم به پاسخ برسید . در مجموع شما بایستی در مورد خلق و خو، افکار، عقاید، خواسته ها، عادات، دیدگاه ها، حساسیت ها، نوع برخوردها، توانایی های ارتباطی و... شناخت پیدا کنید.
✨۴) اعتقادات و باورهای مذهبی طرف مقابل را جویا شوید.
عقاید و باورهای #همسر احتمالی خود را در مورد آئین و مذهب جویا شوید و ببینید که آیا با برداشت شما از دین سازگار است یا خیر.
✨۵) برخوردهای همسراحتمالی خود را در موقعیت های مختلف بررسی کنید.
هر چه بیشتر در شرایط متفاوت و متعددی همسر احتمالی خود را ملاقات کرده و مورد مشاهده قرار دهید، نشانه های بیشتری از طرز برخورد او با مردم و در موقعیت های مختلف خواهید یافت.
✨۶) خواسته ها و انتظارات یکدیگر را مورد مطالعه قرار دهید.
شما باید بدانید همسر آینده شما چه انتظاراتی از خودش و شما دارد. شما باید در مورد مسائل مهم زندگی به توافق برسید.
✨7) دلایل متناسبی برای ازدواجتان پیدا کنید و خود تصمیم گیرنده نهایی باشید.
هرگز تحت فشار برای ازدواج متقاعد نشوید. تنها خوب بودن احساسات اطرافیان درمورد طرف مقابل کافی نیست، قلب و منطق شما نیز باید دراین کار رضایت دهد.
✨8) از خداوند کمک و راهنمایی بگیرید.
با ایمان و توکل به خدا از او بخواهید تا در #انتخاب صحیح شریک زندگی ، شما را یاری کرده و مسیر مناسبی را پیش رویتان قرار دهد.
🌺🌺🍃🌸🌹🌸🍃🌺🌺
💍 @masjed_gram
◾️جای زهرا بعد زهرا مثل زهرا مادری ...
وفات #حضرت_ام_البنین برتمامی شما همراهان عزیز تسلیت باد
#ویژه_پروفایل
🏴 @masjed_gram
#ریحانه
💢 #کنترل_گفتار 💢
●حتما میدونی که مردا ذاتا به جنس #زن گرایش دارن ...
🔺برای این که این گرایش تشدید نشه و شخصیت انسانی زن حفظ بشه، زن و مرد #نامحرم باید تا حد امکان و مواقعی که ضرورت نداره از #ارتباط با هم خودداری کنن☝️
👈و چون این زنه که مرد رو به خودش #جذب میکنه ... ؛ خانمها باید موقع صحبت با نامحرم نحوهی صحبت کردن و تن صداشون رو #کنترل کنن... و #جدی و #معمولی صحبت کنن...
📌چون اگه رفتار زنی #عفیفانه نباشه و مرد نتونه خودش رو در برابر اون کنترل کنه روابط ناسالمی شکل میگیره ...⚡️ و #ضرر چنین روابطی زن رو بیش از مرد گرفتار میکنه ... 💥
#عفت_کلام
#حیا
📖برگرفته از : «دختران و مزاحمتها»، ص۷۷
مؤلف: محمود اکبری
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#تلنگر
❌ خبر فحشا ممنوع ❌
🌸👇 باهم ببینیم :
🌐💠⚜⚜💠🌐
🌴 سوره نور آیه 19 🌴
🕋 «ان الذین یحبون ان تشیع الفـحشة فی الذین ءامنوا لهم عذاب الیم فی الدنیا والاخرة والله یعلم وانتم لا تعلمون؛
📛 کسانی که دوست دارند #زشتیها در میان مردم با ایمان #شیوع یابد
🔥 عذاب دردناکی برای آنها در دنیا و آخرت است،
🌺 و خداوند میداند و شما نمیدانید .
🌐💠⚜⚜💠🌐
✅اما معنای #فحشا چیست؟
💠💠 کلمه فاحشه یا فحشاء در قرآن مجید غالبا در موارد انحرافات جنسی و آلودگیهای ناموسی به کار رفته،
✴️✴️ ولی از نظر مفهوم لغوی چنانکه راغب در مفردات گوید: فحش و فحشاء و فاحشه به معنی هر گونه رفتار و گفتاری است که زشتی آن بزرگ باشد،
✳️✳️ و هر گونه نشر فساد و اشاعه زشتیها و قبائح و کمک به توسعه آن را اشاعه فحشا میگویند .
🔔🔔 پس دوستان مراقب باشیم که چند سالی هست که هر روز تو فضای مجازی انواع و اقسام خبر های میشنویم که از منبع و سند خبرها که بگذریم عموما سندی ندارند و نباید اهمیتی داد و از انتشار آن باید خوددادی کنیم .
قرارگــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
﴾﷽﴿
#رمان ❤️
#قسمت_اول
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
ــ سمانه بدو دیگه
سمانه در حالی که کتاب هایش را در کیفش می گذاشت، سر بلند کرد و چشم غره ای به صغرا رفت :
ــ صغرا یکم صبر کن ،میبینی دارم وسایلمو جمع میکنم
ــ بخدا گشنمه بریم دیگه تا برسیم خونه عزیز طول میکشه
سمانه کیفش را برداشت و چادرش را روی سرش مرتب کرد و به سمت در رفت:
ــ بیا بریم
هر دو از دانشگاه خارج شدند،امروز همه خونه ی عزیز برای شام دعوت شده بودند دستی برای تاکسی تکان داد که با ایستادن ماشین سوار شدند،
سمانه نگاهی به دخترخاله اش انداخت که به بیرون نگاه می کرد انداخت او را به اندازه ی خواهر نداشته اش دوست داشت همیشه و در هر شرایطی کنارش بود و به خاطر داشتنش خدا را شکر می کرد.
ــ میگم سمانه به نظرت شام چی درست کرده عزیز؟
سمانه ارام خندید و گفت:
ــ خجالت بکش صغرا تو که شکمو نبودی!!
ــ برو بابا
تا رسیدن حرفی دیگری نزدند
سمانه کرایه را حساب کرد و همراه صغرا به طرف خانه ی عزیز رفتند.
زنگ در را زدند که صدای دعوای طاها و زینب برای اینکه چه کسی در را باز کند به گوشِ سمانه رسید بلاخره طاها بیخیال شد و زینب در را باز کرد با دیدن سمانه جیغ بلندی زد و در اغوش سمانه پرید:
ــ سلام عمه جووونم
صغرا چشم غره ای به زینب رفت و گفت :
ــ منم اینجا بوقم
وبه سمت طاها پسر برادرش رفت سمانه کنار زینب زانو زد و اورا در آغوش گرفت و با خنده روبه صغرا گفت:
ــ حسود
بعد از کلی حرف زدن و گله از طاها زینب از سمانه جدا شد، که اینبار طاها به سمتش آمد و ناراحت سلام کرد:
ــ سلام خاله
ــ سلام عزیزم چرا ناراحتی؟؟
ــ زینب اذیت میکنه
سمانه خندید و کنارش زانو زد ؛
ــ من برم سلام کنم با بقیه بعد شام قول میدم مشکلتونو حل کنم!!
ــ قول ؟؟
ــ قول
از جایش بلند می شود وبه طرف بقیه می رود
✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری
------------------------------------------------
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیست😉
هر شب از ڪانال ☺️👇🏻
📚❤️| @masjed_gram
ڪسۍڪه چهار پسر داشٺ نور چشم ترَش
بدونِ ماه چہ شبها ڪه صبح شد سحرش🌙
اگر چہ صورٺ اورا ڪسۍ ڪبود ندید
بہ وقٺ دادنِ جان یڪ نفر نمانده برَش
#وفات_حضرٺ_ام_البنین
#تسلیٺ_باد 🏴
🏴 @masjed_gram
1_50734968.mp3
3.26M
#وفات_حضرت_ام_البنین(س)
🌴توی چشام آی آسمون
🌴بارون غربت رو ببین
#زمینه
#مداحی 🏴
#پیشنهاد_دانلود 👌🏻
#سید_مجید_بنی_فاطمه 🎤
⚫️ @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
ما سال ۹۴ تو اهواز تو پادگان حمیدیه، #خادم بودیم برا راهیان نور😊
جواد #مسئول ما بود☺️
جواد همه را صدا کرد برا #نماز_صبح
با چک و لگد😹
به من میگفت بلند شو ابله و رو شکمم راه میرفت😇
اقا بلند شدیم رفتیم #وضو گرفتیم وایسادیم نماز
تا همه خوندیم، گفت خب #بخوابید ساعت دو عه😅
ساعت ۲ نصف شب نماز صبح😳
آقا خوابید کف کانکس و #میخندید ماهم اعصابا...😬
هیچی دیگه #پتو را برداشتیم و انداختیم روش و دِ بزن😂
#شهید_مدافع_حرم_جواد_محمدی
#راوی_دوست_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
💞 ملاک در #انتخاب_همسر
✍از همان ابتدای تشکیل #خانواده ، اگر ملاک های صحیح را رعایت کنیم ، مشکلات در مسیر ازدواج و راه زندگی خیلی کمتر خواهد شد.
🔻یکی از این ملاکها دیانت و #ایمان است. البته مخاطب ما در این بحث متدینین هستند.
خانم متدین باید با آقای متدین ازدواج کند.
🔻حالا اگر فاصله ، دو سه نمره باشد اشکالی ندارد. ولی اگر فاصله زیاد باشد، این ها مشکل ایجاد میکند.
🌸 رسول گرامی صلی الله علیه و آله فرمودند:
اگر برای دختر شما خواستگاری آمد که از #اخلاق و #دین اش راضی بودید، دخترتان را به ازدواجش درآورید. و اگر شما این کار را نکنید فتنه و فساد بزرگی در جهان رخ خواهد داد.
❣بنابراین معلوم است که قضیه، خیلی مهم است که طرف ما باید در ازدواج متدین باشد...
🌸🍃❤️🌺🌷🌺❤️🍃🌸
💍 @masjed_gram
1_7870652.mp3
5.16M
❣ #سه_شنبه_هاے_جمڪرانی
همہ هسٺ
آرزویـم
ڪہ ببینـم از تـو
رویـی 😍
دعاے #توسل امشب فراموش نشود❤️
#اللہـم_عجـل_لولیڪ_الفـرجــ
🎤 #حاجمهدیمیرداماد
•🎙• @masjed_gram
#تلنگر
🌺سبک زندگی قرآنی🌺
🍂مراقب آفات هدایت خود باشید🍂
☺️👇 باهم ببینیم :
🌐💠⚜⚜💠🌐
🌴 سوره انسان آیه 27 🌴
🕋 إِنَّ هَؤُلَاء يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءهُمْ يَوْماً ثَقِيلاً
❌ همانا اينان دنياى زودگذر را دوست دارند و روز قيامت را پشت سر مىنهند .
🌐💠⚜⚜💠🌐
❌دو آفت مهم برای هدایت و سعادت انسان :
⚡️۱ـ حب دنیا
⚡️۲ـ بی توجهی به معاد
✅اگر مراقب آفتها نباشیم، نهال ایمانمان خوب رشد نمی کند .
💫پس :
🔸با توجه به فانی بودن دنیا، حب دنیا را در وجودمان کاهش دهیم .
🔸و با توجه به سختی و سنگینی روز قیامت، اعمالمان را اصلاح کنیم .
قرارگـــاهفرهنـــگـــۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_اول ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ ــ سمانه بدو دیگه سمانه در حالی که کتاب هایش را در ک
﴾﷽﴿
#رمان ❤️
#قسمت_دوم
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
به بقیه که دورهم نشسته بودند نزدیک شد، صدای بحثشان بالا گرفته بود،مثل همیشه بحث سیاسی بود و آقایون دو جبهه شده بودند، سید محمود،پدرش و آقا محمد و محسن و یاسین یک جبهه و کمیل وآرش جبهه ی مقابل ..
سلامی کرد وکنار مادرش و خاله سمیه و عزیز نشست و گوش به بحث های سیاسی آقایون سپرد.
نگاهی گذرایی به کمیل و آرش که سعی در کوبیدن نظام و حکومت را داشتند انداخت،همیشه از این موضوع تعجب می کرد، که چگونه پسردایی اش آرش با اینکه پدرش نظامی و سرهنگ است، اینقدر مخالف نظام باشد و بیشتر از پسرخاله اش که فرزند شهید است و برادر بزرگترش یاسین که پاسدار است، به شدت مخالف نظام بود و همیشه در بحث های سیاسی در جبهه مقابل بقیه می ایستاد .
صدای سمیه خانم سمانه را از فکر خارج کرد و نگاهش را از آقایون به خاله اش سوق داد:
ــ نمیدونم دیگه با کمیل چیکار کنم؟چی دیده که این همه مخالفه نظامه. خیره سرش پسره شهیده .برادرش پاسداره دایی اش سرهنگه شوهر خاله اش سرهنگه پسر خاله اش سرگرده ،یعنی بین کلی نظامی بزرگ شده ولی چرا عقایدش اینجوریه نمیدونم!!
فرحناز دست خواهرش را می گیرد وآرام دستش را نوازش می کند؛
ــ غصه نخور عزیزم. نمیشه ڪه همه مثل هم باشن،درست میگی کمیل تو یک خانواده مذهبی و نظامی بزرگ شده و همه مردا و پسرای اطرافش نظامین اما دلیل نمیشه خودش و آرش هم نظامی باشن
ــ من نمیگم نظامی باشن ،میگم این مخالفتشون چه دلیلی داره؟؟الان آرش می گیم هنوز بچه است تازه دانشگاه رفته جوگیر شده. اما کمیل دیگه چرا بیست و نه سالش داره تموم میشه. نمیدونم شاید به خاطر این باشگاهی که باز ڪرده،باشه ،معلوم نیست ڪی میره ڪی میاد!
ــ حرص نخور سمیه. خداروشکر پسرت خیلےباحیاست،چشم پاڪه،نمازو روزه اشو میگیره،خداتو شڪر ڪن.
سمیه خانم آهی میکشد و خدایا شکرت را زیر لب زمزمه می ڪند.
سمانه با دیدن سینے مرغ های به سیخ ڪشیده در دست زهره زندایی اش از جایش بلند مے شود و به ڪمڪش مے رود .
کمیل مثل همیشہ کباب کردن مرغ ها را به عهده می گیرد و مشغول آماده کردن منقل مےشود سمانه سینی مرغ ها را کنارش می گذارد:
ــ خیلے ممنون
سمانه !خواهش میڪنم" آرامی زیر لب مے گوید و به داخل ساختمان، به اتاق مخصوص خودش و صغرا که عزیز آن را برای آن ها معین ڪرده بود رفت.
چادر رنگی را از ڪمد بیرون آورد و به جای چادر مشڪی سرش کرد، روبه روی آینه ایستاد و چادر را روی سرش مرتب کرد.
با پیچدن بوی کباب نفس عمیقے کشید و در دل خود اعتراف کرد که کباب هایی که کمیل کباب مے کرد خیلےخوشمزه هستند،با آمدن اسم کمیل ذهنش به سمت پسرخاله اش ڪشیده شد
✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری
----------------------------------------------
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیست 😉
هر شب از ڪانال☺️👇🏻
📚♥️| @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🔰بنده در سنین جوانی(حدود ۱۸ سالگی) قبل از اینکه وارد #حوزه علمیه امام جعفر صادق(ع) اندیمشک بشوم توسط عده ای از افراد شهر👥 وارد #بد وادی شده بودم بگونه ای که نسبت به #رهبری و #حکومت_اسلامی بسیار بدبین شده و جزء مخالفان شده بودم
🔰تا اینکه #شهید احمد حاجیوند الیاسی آشنا شدم. او در چند باری که همدیگر رو دیده بودیم😍 باهام صحبت میکرد بگونه ای که عقیده ام از این رو به اون رو شد و عاشق مقام معظم رهبری و دین و حکومت شده بودم ، انگار #خداوند این شخص را برای نجات من👤 فرستاده است
🔰بعد ها که وارد حوزه علمیه شدم بارها #شهید رو دیدم و خداروشکر میکردم که با چنین شخصی دوست شده ام💞 نمیدونم اگر او نبود الان وضعیتم چگونه بود⁉️(شاید ضد دین و خداو...)
🔰زمانی که #خبرشهادتش رو شنیدم باور نمیکردم که #احمد رفته است و خیلی ناراحت شدم😔 شهادت #احمد🌷 باعث قویتر شدن عقیده ام در این مسیر شد. الان هر موقع به سرمزارش میروم، نمیتوانم تحمل کنم و شروع به گریه کردن میکنم😭
#شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی
🕊|🌹 @masjed_gram
#تلنگر
🌺⇦تمام حیوانات و گیاهان، درهمان راهی که خداوند ترسیم نموده برای کمالشان،مشغول حرکتند،
🌸⇦فقط مانده این موجود دوپا🚶، که سربه هوایی هایش، عاصی کرده است زمین و زمان را، کمی بندگی را از حیوانات یاد بگیریم
☺️👇 باهم ببینیم :
🌐💠⚜⚜💠🌐
🌴 آیه 69 سوره نحل 🌴
🕋 ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ
💠💠 سپس از همه ميوهها بخور، پس راههاى پروردگارت را خاضعانه طى كن.
✴️✴️ از شكمهاى آنها نوشيدنى رنگارنگ بيرون مىآيد كه در آن شفاى مردم است،
🔔🔔 البتّه در اين (زندگى زنبور) براى كسانى كه فكر مىكنند قطعاً عبرتى است.
قرارگـــاهفرهـــنــــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_دوم ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ به بقیه که دورهم نشسته بودند نزدیک شد، صدای بحثشان بال
﴾﷽﴿
#رمان ❤️
#قسمت_سوم
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
ڪمیلی که خیلے به رفتارش مشڪوڪ بود،حیا و مذهبی بودنش با مخالف نظام و ولایت اصلا جور در نمےآمد.
با اینڪه در ایڹ ۲۵ سال اصلا رفتار بدی از او ندیده بود،اما اصلا نمیتوانست با عقاید او ڪنار بیاید و در بعضی از مواقع بحثی بین آن ها پیش مےآمد.
به حیاط برگشت و مشغول کمک به بقیه شد،فضای صمیمی خانواده ی نسبتا بزرگش را دوست داشت ،با صدای ڪمیل که خبر از اماده شدن کباب ها مے داد ،همه دور سفره ای که خانم ها چیده بودند ،نشستند.
سر سفره کم کم داشت بحث سیاسی پیش می آمد ،که با تشر سید محمود،پدر سمانه همه در سکوت شام را خوردند .
بعد صرف شام،ثریا زن برادر سمانه همراه صغری شستن ظرف ها را به عهده گرفتند و سمانه همراه زینب و طاها در حیاط فوتبال بازی می کردند ،سمانه بیشتر به جای بازی، آن ها را تشویق می کرد،با صدای فریاد طاها به سمت او چرخید:
ــ خاله توپو شوت کن
سمانه ضربه ای به توپ زد،که محکم به ماشین مدل بالای کمیل که در حیاط پارڪ شده بود اصابت کرد،سمانه با شرمندگی به طرف کمیل چرخید و گفت:
ــ شرمنده حواسم نبود اصلا
ــ این چه حرفیه،اشکال نداره
سمانه برگشت و چشم غره ای به دوتا وروجک رفت!
با صدای فرحناز خانم،مادر سمانه که همه را برای نوشیدن چای دعوت می کرد،به طرف آن رفت و سینی را از او گرفت و به همه تعارف کرد،و کنار صغری نشست،که با لحنی بانمک زیر گوش سمانه زمزمه کرد:
ــ ان شاء الله چایی خواستگاریت ننه
سمانه خندید و مشتی به بازویش زد ،سرش را بلند کرد و متوجه خندیدن کمیل شد،با تعجب به سمت صغری برگشت و گفت:
ــ کمیل داره میخنده،یعنی شنید؟؟
صغری استکان چایی اش را برداشت و بیخیال گفت:
ــ شاید، کلا کمیل گوشای تیزی داره
عزیز با لبخند به دخترا خیره شد و گفت:
ــ نظرتون چیه امشب پیشم بمونید؟
دخترا نگاهی به هم انداختند ،از خدایشان بود امشب را کنار هم سپری کنند،کلی حرف ناگفته بود،که باید به هم میگفتند.
با لبخند به طرف عزیز برگشتند و سرشان را به علامت تایید تکان دادند.
ــ ولی راهتون دور میشه دخترا
با صحبت سمیه خانم ،لبخند دخترا محو شد،کمیل جدی برگشت وگفت:
ــ مشکلی نیست ،فردا من میرسونمشون
ــ خب مادر جان،تو هم با آرش امشب بمون
ــ نه عزیز جان من نمیتونم بمونم
سید محمود لبخندی زد و روبه کمیل گفت:
ــزحمتت میشه پسرم
ــ نه این چه حرفیه
دخترها ذوق زده به هم نگاهی کردند و آرام خندیدند
✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری
-------------------------------------------------
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیست 😉
هر شب از ڪانال☺️👇🏻
📚❤️| @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🔰حسین از بقیه پسرهایم شیطونتر بود☺️ یعنی #شادتر بود. وقتی حسین آقا در خانه بود اگر در بدترین حالت روحی😞 هم قرار داشتیم #خنده را روی لبمان میآورد.
🔰یک روز #برادر بزرگترش با دوستش👥 آمدند در خانه و گفتند: مامان #حسین سر من و دوستم را با آجر شکست💔 من با تعجب پرسیدم: چطور😟 حسین که از شما کوچکتر است #سر دو نفر شما را با هم شکست⁉️
🔰حسین گفت: میخواستم #مارمولک بکشم، آجر را به دیوار زدم، #آجر دو قسمت شد و سر هردو نفرشان شکست. حسین در عین شیطنتی که داشت خیلی مظلوم بود🙂 بدون #وضو نمیخوابید❌ دبستان بود اما صبح #دعای عهدش ترک نمیشد. هیچ وقت بدون زیارت عاشورا📖 نمیخوابید، من که #مادرش هستم این کارها را نمیکردم.
🔰سال ۸۸ که از ماموریت #زاهدان برگشته بود به حسین آقا گفتم میخواهم برایت زن بگیرم💍 گفت: شما هر کسی را انتخاب کردی من قبول دارم 💥ولی باید #چادری باشد و با شرایط #پاسداری من کنار بیاید.
#شهید_حسین_مشتاقی
#راوی_مادر_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
komeil-maysamtammar.mp3
8.31M
🎤 باصدای : #میثمالتمار
#دعای_کمیل
❣️اللهم عـجل لوليڪ الفـرج❣️
🌻مهدی جانم،آقای من، هر کجا امشب دعای کمیل بنا کردید یاد ما هم باش😔
•🎙• @masjed_gram