#خون_دلی_که_لعل_شد
#فصل_یازدهم (دادگاه نظامی)
#ماقوت
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان ۴
🖋 ... در این زندان و زندان قبلی، آشکارا شاهد فاجعه ی اخلاقی در میان زندانیان نظامی بودم. این فاجعه پیش از آنکه نشانه ی بی توجهی و #اهمال بوده باشد، حاکی از وجود یک #برنامه ریزی بود.
با آنکه ورود هر چیزی به زندان بدون بازرسی و کنترل شدید #ممنوع بود، اما دیدم که مواد مخدر چگونه میان نظامیان زندانی رواج داشت!
به من اطلاع داده شد که برخی در زندانِ درجه داران شراب خواری میکنند. در این زندان و زندان قبلی دیدم که کسانی «بنگ» را به عنوان مواد مخدر استعمال میکنند؛ زندانیان میچرخند و بنگ میکشند و در حالتی شبیه به اغما، هذیان میگویند!
یک جوان سالم وقتی وارد این زندانها میشد، به ناچار فاسد میگردید؛ چون بیشتر به یک #گنداب_متعفن شبیه بود و هرکس -بجز کسانی که خداوند به آنها رحم کرده باشد- در آن می افتد، به گند و فساد آن دچار میشد.
تازه اینجا به عنوان #زندان_نظامی، تابع یک انضباط دقیق بود؛ حال قیاس کنید که زندانهای غیرنظامی در چه وضعی بودند!
بدین جهت، من ضمن تلاشهایم در داخل زندان، تلاش میکردم تا در این جوّ سراسر آلوده، هرکس را بشود نجات داد، نجات دهم.
کمی مانده به #ماه_رمضان، زندانیان را جمع کردم، برایشان وعظ کردم و مرگ و آخرت و حساب قیامت را به یادشان آوردم.
آنها به من قول دادند و #قسم خوردند که روزه بگیرند. واقعا هم روز اول روزه گرفتند؛ روز دوم هم تا ظهر تحمل کردند؛ اما در اثر جوّ فاسد زندان، اراده ی آنها #سست شد. لذا تاثیر موعظه ی من در آنها به پایان رسید و روزه ی خود را خوردند!
@Maaref_Enghelab_Eslami