#مطالعه
#داستانهای_شگفت
40 - عنایت حسینی و انتقام از قاتل
جناب حاج محمد سوداگر که چندین سال در هند بوده اخیرا به شیراز مراجعت کرده است، عجایبی در ایام توقف در هند مشاهده کرده و نقل می نماید.
از آن جمله روزی در بمبئی یک نفر هندو ( بت پرست ) ملک خود را در دفتر رسمی می فروشد و تمام پول آن را از مشتری گرفته از دفتر خانه بیرون می آید .
دو نفر شیاد که منتسب به مذهب شیعه بودند در کمین او بودند که پولش را بدزدند، هندو می فهمد؛ لذا به سرعت خودش را به خانه می رساند و فورا از درختی که وسط خانه بود بالا می رود و پنهان می شود .
آن دو نفر شیاد وارد خانه می شوند هرچه می گردند او را نمی بینند. به زنش عتاب می کنند می گویند ما دیدیم وارد خانه شد و باید بگویی کجا است؟ زن می گوید نمی دانم؛ پس او را شکنجه و آزار می نمایند تا مجبور می شود و می گوید به حق حسین علیه السلام خودتان قسم بخورید که او را اذیت نکنید تا بگویم. آن دو نفر بی #حیا به حق آن بزرگوار قسم یاد می کنند که کاری به او نداریم جز اینکه بدانیم کجاست.
زن به درخت اشاره می کند؛ پس آنها از درخت بالا می روند و هندو را پایین می آورند و پولها را برمی دارند و از ترس تعقیب و رسوایی، سرش را می برند .
زن بیچاره سر به آسمان می کند و می گوید ای حسینِ شیعه ها ! من به اطمینان قسم به تو، شوهرم را نشان دادم. ناگاه آقایی ظاهر می شود و با انگشت مبارک، اشاره به گردن آن دو نفر می کند، فورا سرهای آنها از بدن جدا شده می افتد، بعد سر هندو را به بدنش متصل می فرماید و زنده می شود و آنگاه از نظر غایب می گردد.
مقامات دولتی با خبر می شوند و پس از تحقیق، به اعجاز حسینی علیه السلام یقین می کنند و از طرف حکومت چون #ماه_محرم بود، #اطعام مفصلی می شود و قطار آهن برای عبور عزاداران مجانی می شود و آن هندو و جمعی از بستگانش، مسلمان و #شیعه می شوند .