eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
38هزار عکس
34.1هزار ویدیو
1.7هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به يكى از آفات طمع اشاره كرده، مى‌فرمايد: «طمع‌كار در بند ذلت گرفتار است»؛ (الطَّامِعُ‌ في وَثَاقِ‌ الذُّلِّ‌) 💡 «وَثاق» به معنى بند و زنجيرى است كه اسير و يا حيوانى را با آن مى‌بندند. شبيه اين سخن همان است كه در حكمت 180 گذشت كه فرمود: «الطَّمَعُ‌ رِقٌّ‌ مُؤَبَّدٌ ؛ طمع بندگى جاويدان است» نيز در حكمت 219 خوانديم كه امام مى‌فرمود: «قربانگاه عقل‌ها غالباً در زير نور خيره‌كنندۀ طمع‌هاست». همان گونه كه پيش از اين نيز اشاره شد طمع معمولاً به معناى علاقۀ شديد به چيزى است كه فوق استحقاق انسان و غالباً به دست ديگران است. شخص طمع‌كار براى به دست آوردن آن بايد در مقابل اين و آن خضوع كند و طناب ذلت بر گردن خويش نهد، شايد به مقصود برسد و شايد هم نرسد. به تعبير ديگر، طمع ريسمانى نامرئى است كه انسان بر گردن خود مى‌نهد و سر آن را به دست كسى كه از او طمع دارد مى‌سپارد و همچون برده يا حيوانى در اختيار او قرار مى‌گيرد. نقطۀ مقابل طمع، است كه انسان را از همگان بى‌نياز و عزت و كرامت او را حفظ مى‌كند. ➕ اضافه بر اين‌ها، اموال و مقامات و اشيايى كه مورد طمع طمعكاران است در بسيارى از موارد دست نيافتنى است، به همين دليل طمع‌كار براى رسيدن به آن عمرى دست و پا مى‌زند و چه بسا ناكام از دنيا برود در حالى كه سرمايۀ خود را بيهوده از دست داده نه به مقامى در دنيا رسيده و نه در پيشگاه خدا منزلتى دارد. در حديث معروفى كه ملاصالح مازندرانى در شرح اصول كافى آورده است، مى‌خوانيم: «عَزَّ مَنْ‌ قَنَعَ‌ وَ ذَلَّ‌ مَنْ‌ طَمَعَ‌ ؛ كسى كه قناعت پيشه كند عزيز مى‌شود و كسى كه طمع بورزد ذليل خواهد شد». در حديث ديگرى از امام اميرمؤمنان علیه السلام مى‌خوانيم: «عِنْدَ غُرُورِ الْأطْماعِ‌ وَ الْآمالِ‌ تَنْخَدِعُ‌ عُقُولُ‌ الْجُهّالِ‌ وَ تَخْتَبِرُ ألْبابُ‌ الرِّجالِ‌ ؛ به هنگام فريب طمع‌ها و آرزوها، عقول جاهلان گرفتار مى‌شود و عقل مردان بزرگ در آزمون قرار مى‌گيرد»
┅───────────────┅ ☜ و درود خدا بر او، فرمود: به يقين بدانيد! خداوند براى بندۀ خود هر چند با سياست و سخت كوش و در طرح و نقشه نيرومند باشد، بيش از آنچه كه در علم الهى وعده فرمود، قرار نخواهد داد. و ميان بنده، هر چند ناتوان و كم سياست باشد، و آنچه در قرآن براى او رقم زده حايلى نخواهد گذاشت. هر كَس اين حقيقت را بشناسد و به كار گيرد، از همۀ مردم آسوده‌تر است و سود بيشترى خواهد برد و آن كه آن را واگذارد و در آن شك كند، از همه مردم گرفتارتر و زيانكارتر است؛ چه بسا داده شده‌اى كه گرفتار عذاب شود. و بسا گرفتارى كه در گرفتارى ساخته شده و آزمايش گردد. پس اى كسى كه از اين گفتار بهرمند مى‌شوى، بر شكر گزارى بيفزاى، و از شتاب بى جا دست بردار، و به روزى رسيده كن. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
‮در دومين جمله مى‌فرمايد: «كسى كه به آنچه خدا به او روزى داده راضى و قانع شود، بر آنچه از دست داده اندوهناك نخواهد شد»؛ (وَ مَنْ‌ رَضِيَ‌ بِرِزْقِ‌ اللّٰهِ‌ لَمْ‌ يَحْزَنْ‌ عَلَى مَا فَاتَهُ‌) . بسيارند كسانى كه پيوسته به دليل از دست دادن اموال يا مقامات خود، گرفتار غم و اندوهند و با اين‌كه زندگى نسبتاً مطلوبى دارند، غم و اندوه، همچون طوفانى زندگى آن‌ها را مشوّش مى‌سازد، در حالى كه اگر پيشه مى‌كردند و به آنچه خدا به آن‌ها داده بود راضى مى‌شدند، غم و اندوه از صفحۀ دل آن‌ها برچيده مى‌شد و زندگى خوب و آرامى داشتند. اضافه بر اين، انسان بايد بداند بسيارى از امورى كه از دست مى‌رود هيچ‌گاه مقدّر نبوده است كه نصيب وى شود؛ پس چرا براى آنچه براى انسان مقدّر نيست غمگين گردد.
در پنجمين نكته اشاره به اهميت كرده، مى‌فرمايد: «هيچ گنجى بى‌نيازكننده‌تر از قناعت نيست»؛ (وَ لَا كَنْزَ أَغْنَى مِنَ‌ الْقَنَاعَةِ‌). گنج‌هاى ديگر پايان مى‌پذيرند، گنجى كه پايان نمى‌پذيرد گنج قناعت است. ➕ اضافه بر اين، براى حفظ گنج‌هاى ظاهرى رنج فراوان بايد كشيد چراكه دشمنان و سارقان و حسودان دائماً در كمين آن‌اند. ولى گنج قناعت هيچ سارق و دشمن و حسودى ندارد. و به گفتۀ سعدى: گنج آزادگى و كنج قناعت ملكى است كه به شمشير ميسر نشود سلطان را. و به گفتۀ حافظ: گنج زر، گر نبود، كنج قناعت باقى است آن‌كه آن داد به شاهان به گدايان اين داد. در گفتار حكيمانۀ 57 آمده بود: «الْقَنَاعَةُ‌ مَالٌ‌ لَا ينْفَدُ؛ قناعت سرمايه‌اى است كه هرگز تمام نمى‌شود». همين مضمون در گفتار حكيمانۀ 349 و گفتار حكيمانۀ 229 آمده بود. حقيقت قناعت يك ملكۀ درونى است كه انسان با داشتن آن با حدّاقل لازم براى زندگى مى‌سازد و به‌دنبال زرق و برق و اضافات و تشريفاتى كه وقت و فكر و عمر انسان را مصروف خود مى‌سازد نمى‌رود و به همين دليل آلودۀ انواع گناهان و مسائل غير اخلاقى نمى‌شود. اضافه بر اين، شخص قانع، آزادگى فوق‌العاده‌اى دارد؛ زيرا زير بار منت هيچ‌كَس نيست؛ در حديثى از اميرمؤمنان عليه السلام در غررالحكم آمده است: «الْحُرُّ عَبْدٌ مَا طَمِعَ‌ وَ الْعَبْدُ حُرٌّ إِذَا قَنِعَ‌؛ شخص آزاده، برده است هنگامى كه طمع كند، و برده، آزاده است هنگامى كه قناعت پيشه كند». در ششمين نكته مى‌فرمايد: «هيچ مالى براى نابودى فقر بهتر از رضا به مقدار نياز نيست»؛ (وَ لَا مَالَ‌ أَذْهَبُ‌ لِلْفَاقَةِ‌ مِنَ‌ الرِّضَىٰ‌ بِالْقُوتِ‌) اين جمله كه در واقع تكميل كنندۀ جملۀ سابق است اشاره به اين دارد كه بى‌نيازى حقيقى در آن است كه انسان به ضروريات زندگى راضى باشد و درپى مال‌اندوزى و فراهم كردن اسباب و وسايل تجملاتى كه به يقين مورد نياز او نيست خود را به زحمت نيفكند كه اين نوعى فقر و آن نوعى غناست.
| ۳۹۵ 🏷️ ارزش ┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄ ❁• وَ قَالَ عليه‌السلام كُلُّ مُقْتَصَرٍ عَلَيْهِ كَافٍ ┅───────────────┅ ☜ و درود خدا بر او، فرمود: هر مقدار كه قناعت كنى، كافى است. ─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─ ♻️ ترجمه فیض‌الاسلام: امام عليه السّلام (در ترغيب به قناعت) فرموده است: هر چه (از روزى) كه بآن مى‌توان اكتفاء نمود (زندگانى را گذراند) بس است (بهتر آنست كه شخص گرد زيادى نگشته رنج بسيار بخود هموار ننمايد و وقتش را در راه خدا و خدمت بخلق صرف كند تا سعادت جاويد بدست آرد). 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته‌اى كه در طرز زندگى انسان بسيار مؤثر است اشاره كرده، مى‌فرمايد: «به هر مقدار (از دنيا) كنى همان براى تو كافى است»؛ (كُلُّ‌ مُقْتَصَرٍ عَلَيْهِ‌ كَافٍ‌) ☜ اشاره به اين‌كه نياز آدمى با نحوۀ تفكر و روحيّات او متفاوت مى‌شود. انسان قانع مى‌تواند با زندگى ساده‌اى بسازد در حالى كه افراد غير قانع فكر مى‌كنند نياز آن‌ها با اين‌گونه زندگى‌ها تأمين نمى‌شود و بايد امكانات فراوان در اختيار داشته باشند؛ منزل وسيع همچون يك قصر، وسايل منزل گسترده و در حد آن، خادمان فراوان، مركب‌هاى سوارى، سفره‌هاى رنگين و امثال آن. 😇 گاهى تصور مى‌كنند اين‌ها همه نيازهاى اصلى زندگى آنهاست و گاه نام آن را زندگى در حد شأن مى‌گذارند كه همۀ اين‌ها نفس اماره است. اگر روح قناعت بر آن‌ها حاكم باشد مى‌دانند اين‌ها فوق نياز بلكه اسراف است. همانطور كه در عبارت كفعمى خوانديم كه طبق آن امام عليه السلام مى‌فرمايد: آنچه مافوق ميانه‌روى است اسراف مى‌باشد؛ (كل ما زاد على الاقتصاد اسراف). امام عليه السلام در گفتار حكيمانۀ ديگرى كه مرحوم علامۀ مجلسى آن را در بحارالانوار نقل كرده مى‌فرمايد: «مَنْ‌ لَمْ‌ يقْنِعْهُ‌ الْيسِيرُ لَمْ‌ ينْفَعْهُ‌ الْكَثِيرُ؛ كسى كه مقدار كم، او را قانع نسازد مقدار زياد (از دنيا) نيز او را قانع نخواهد ساخت». در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «ابْنَ‌ آدَمَ‌ إِنْ‌ كُنْتَ‌ تُرِيدُ مِنَ‌ الدُّنْيا مَا يكْفِيكَ‌ فَإِنَّ‌ أَيسَرَ مَا فِيهَا يكْفِيكَ‌ وَ إِنْ‌ كُنْتَ‌ إِنَّمَا تُرِيدُ مَا لَا يكْفِيكَ‌ فَإِنَّ‌ كُلَّ‌ مَا فِيهَا لَا يكْفِيكَ‌؛ اى فرزند آدم! اگر از دنيا به‌مقدارى كه لازم است و كفايت مى‌كند بخواهى، ساده‌ترين زندگى براى تو كافى است؛ اما اگر چيزى فراتر از آن بخواهى تمام دنيا را هم به تو بدهند تو را كفايت نمى‌كند». اين مطلب در ميان مردم معروف است و تجربه نيز آن را نشان داده و در اخبار اسلامى هم منعكس مى‌باشد كه انسان اگر در مسير حرص قرار بگيرد هيچ‌چيز او را سير نمى‌كند و صاحب «نفس لا يشبع» يعنى روح سيرى‌ناپذير مى‌گردد. ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
۲. سپس امام عليه السلام در جملۀ دوم مى‌فرمايد: «قناعت به‌مقدار كم آرى ولى دست نياز به‌سوى ديگران دراز كردن نه»؛ (وَ التَّقَلُّلُ‌ وَ لَا التَّوَسُّلُ‌). «تقلل» به معناى اكتفا به مقدار قليل است و «توسل» به معناى دست به دامن ديگران زدن مى‌باشد. روشن است كه اگر انسان در زندگى قانع باشد هرگز نياز ندارد كه سر در پيش هركَس خم كند، تملّق بگويد، تعريف و تمجيد بى‌جا كند و عزّت و كرامت خود را پايمال سازد. ولى اگر به كنار رفت و انسان زندگى پرزرق و برق را براى خود انتخاب نمود، اداره كردن چنين زندگى‌اى غالباً با عزت و سربلندى ميسر نيست؛ يا بايد آلودۀ به انواع گناهان شود و از طرق مشروع و نامشروع كسب درآمد كند و يا سر در پيش اين و آن خم كند و به تعبير امام عليه السلام متوسل به اين و آن شود و اين شيوۀ آزادگان و رادمردان نيست. و به گفتۀ شاعر عرب: أُقسِمُ‌ بِاللّهِ‌ لَمَصُّ‌ النَّوى وَ شُربُ‌ ماءِ‌ القُلُبِ‌ المالِحَه أحسَنُ‌ بالإنسانِ‌ مِن ذُلِّه وَ مِن سُؤالِ‌ الأوْجُهِ‌ الكالِحَه فَاستَغْنِ‌ باللّهِ‌ تَكُن ذا غِنىً‌ مُغتَبِطاً بالصّفَقَةِ‌ الرّابِحَه فَالزُّهدُ عِزٌّ و التُّقى سُؤْدَدٌ وَ ذِلَّةُ‌ النّفسِ‌ لَها فاضِحَه سوگند به خداوند كه مكيدن هسته‌ها (ى خرما براى سدّ جوع) و نوشيدن آب چاه‌هاى شور، براى انسان بهتر است از تن دادن به ذلت و درخواست از افراد ترش‌روى؛ بنابراين غناى الهى پيشه كن تا غنى و سربلند باشى و مردم با اين تجارت پرسود به تو غبطه خورند. زهد و قناعت عزت است و تقوا بزرگى و ذلت نفس، رسوايى است. و شاعر فارسى زبان نيز مى‌گويد: آخر ز بهر دو نان تا كى دَوى چو دونان و آخر ز بهر سه نان تا كى خورى سنانش و شاعر شيرين زبان ديگرى مى‌گويد: چو حافظ در قناعت كوش و از دنياى دون بگذر كه يك جو منت دونان دو صد من زر نمى‌ارزد اهميت تا آن اندازه است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خِيارُ امّتى القانِعُ‌ و شِرارُ امّتى الطامِع؛ نيكان امت من قناعت‌كاران‌اند و بَدان آن طمع‌كاران»
نعمت ایمان و عافیت دوم - شیخ صدوق در امالی از ابوهاشم جعفری روایت کرده که گفت : وقتی فقر و فاقه بر من شدت کرد خدمت حضرت امام علی نقی علیه السلام شرفیاب شدم چ؛ پس مرا اذن داد، چون نشستم فرمود: ابوهاشم ! کدام نعمتهای خدا را که به تو عطا کرده می توانی ادا و شکر آن کنی ؟ ابوهاشم گفت ندانستم چه جواب گویم؛ پس خود آن حضرت ابتدا کرد فرمود: را روزی تو کرد؛ پس حرام کرد به سبب آن بدن تو را بر آتش 🔥 و روزی کرد تو را عافیت تا اعانت کرد تو را بر طاعت و روزی کرد تو را پس حفظ کرد تو را از ریختن آبرویت. ای ابوهاشم ! من ابتدا کردم تو را به این کلمات به جهت آنکه گمان کردم که تو اراده کرده ای که شکایت کنی نزد من از آنکه با تو این همه انعام کرده و امر کردم که صد دینار زر سرخ به تو دهند بگیر آن را. مؤلف گوید: که از این حدیث شریف استفاده شود که ایمان از افضل نعم الهیه است و چنین است؛ زیرا که قبول شدن تمام اعمال منوط به آن است . ودر مجلد پانزدهم [چاپ قدیم ] ( بحار ) است : ( بابُ الرِّضا بِمَوْهِبَهِ الاِیمانِ وَ اِنَّهُ مِنْ اَعْظَم النِّعَم فَنَسْئَلُ اللّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالی اَنْ یُثَبِّتَ الایمانَ فی قُلُوبِنا وَ یُطهِّرَ الدِّیوانَ مِنْ ذُنُوبِنا ) . وبعد از ایمان ، نعمت عافیت است ، فَنَسْئَلُ اللّهَ تَعالی الْعافِیَةَ، عافِیَةَ الدُّنْیا وَ الاخِرَه روایت شده که خدمت حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله و سلم عرض شد که اگر من درک کردم شب قدر را چه از خداوند خود بخواهم ؟ فرمود: عافیت را. و بعد از ، نعمت قناعت است؛ روایت شده در ذیل آیه شریفه : ( مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَکِرٍ اَوْ اُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیِنَّهُ حَیوٰةً طَیِّبَهً ) که ظاهر معنی آن این است که هر که بکند عمل صالح یعنی کردار شایسته از مرد یا زن و او مؤمن باشد _چه عمل بدون ایمان استحقاق جزاء ندارد_ البته او را زندگانی دهیم در دنیا زندگانی خوش. سؤال شد از معصوم علیه السلام که این حیات طیبه که زندگانی خوش باشد چیست ؟ فرمود: قناعت است. و از حضرت صادق علیه السلام روایت است که فرمود: هیچ مالی نافعتر نیست از قناعتِ به چیز موجود. فقیر گوید: که روایات در فضیلت قناعت بسیار است و مقام گنجایش نقل ندارد. نقل شده که به حکیمی گفتند: دیدی تو چیزی را که از طلا بهتر باشد؟ گفت : بلی ، قناعت است. و به همین ملاحظه کلام بعض حکما که گفته ( اِسْتِغْناؤُکَ عَنِ الشَّیء خَیْرٌ مِنْ اسْتِغْنائِکَ بِهِ ). گفته شده که دیوجانس کلبی که یکی از اساطین حکماء یونان بود، مردی مُتقَشَّفْ و زاهد بوده و چیزی اندوخته نکرده بود و مأوایی برای خود درست ننموده بود‌. وقتی اسکندر او را به مجلس خود دعوت نمود، آن حکیم به رسول اسکندر فرمود که بگو به اسکندر آن چیز که تو را منع کرده از آمدن به نزد من همان چیز مرا باز داشته از آمدن به نزد تو؛ آنچه تو را منع کرده سلطنت تو است و آنچه مرا بازداشته قناعت من است. وَ لَقَدْ اَجادَ مَنْ قالَ : وَجَدْتُ الْقَناعَةَ اَصْلَ الْغِنی وَ صِرْتُ بِاَذْیالِها مُمْتَسِکُ فَلا ذا یَرانی عَلی بابِهِ وَ لا ذا یَرانی بِهِ مُنْهَمِک وَ عِشْتُ غَنِیّا بِلا دِرْهَمٍ اَمُرُّ عَلَی النّاسِ شِبْهَ الْمَلِکِ وَ لِمُوْلانا اَبی الْحَسَنِ الرّضا علیه السلام : لَبِسْتُ بِالْعِفَّهِ ثَوْبَ الْغَنِی وَ صِرْتُ اَمْسی شامِخَ الرَّاْسِ لَسْتُ اِلَی النَّسْناسِ مُسْتَانِسا لٰکِنَّنی آنِسُ بِالنّاسِ اِذا رَاءَیْتُ التَّیْهَ مِنْ ذِی الْغِنی تِهْتُ عَلَی التَّائِه بِالْیاسِ ما اِنْ تَفاخَرْتُ عَلی مُعْدِمٍ وَ لا تَضَعْضَعْتُ لِافْلاسٍ
| ۴۷۵ 🏷️ ارزش ┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄ ❁• وَ قَالَ عليه‌السلام اَلْقَنَاعَةُ مَالٌ لاَ يَنْفَدُ قال الرضي و قد روى بعضهم هذا الكلام لرسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ┅───────────────┅ ☜ و درود خدا بر او، فرمود: قناعت مالى است كه پايان نمى‌پذيرد «برخى اين حكمت را از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل كرده‌اند. ─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─ ♻️ ترجمه فیض‌الاسلام: امام عليه السّلام (در سود قناعت) فرموده است: القناعة (تا آخر، اين فرمايش عينا همان فرمايش پنجاه و چهارم است كه ترجمه و شرحش بيان شد). 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳
📖 ‮امام عليه السلام در اين جملۀ كوتاه و حكيمانه به نكتۀ مهمى دربارۀ اشاره كرده، مى‌فرمايد: «قناعت ثروتى است پايان‌ناپذير»؛ (الْقَنَاعَةُ‌ مَالٌ‌ لَا يَنْفَدُ). مال و ثروت، مهم‌ترين وسيله براى زندگى مادى است كه انسان به كمك آن به تمام خواسته‌هاى ضرورى و رفاهى خود مى‌رسد و حتى وسيله‌اى است براى رسيدن هوس‌بازان به هوس‌هايشان؛ اما اين مال و ثروت هرقدر زياد باشد باز هم پايان‌پذير است به همين دليل بسيار ديده شده جوانانى كه از پدرانشان مال و ثروت هنگفتى به ارث مى‌برند ولى بعد از مدتى همۀ آن را در راه شهوات و عيش و نوش و شراب و قمار و مانند آن تلف كرده و به روز فلاكت‌بارى گرفتار مى‌شوند و حتى اگر انسان ثروتش را در راه‌هاى غلط مصرف نكند؛ اما زندگى را بسيار مرفّه سازد اموال رو به فنا مى‌روند. در اين‌جا امام عليه السلام ما را متوجه يك سرمايۀ معنوى، درونى و ذاتى مى‌كند كه هرگز پايان نمى‌گيرد و آن، روح قناعت است. افراد قانع زندگى ساده و بى‌تكلف خود را به راحتى مى‌توانند تأمين كنند و معمولاً تهى‌دست نخواهند شد؛ زيرا اداره كردن يك زندگى ساده با يك كسب‌وكار ساده نيز امكان‌پذير است در حالى كه زندگى‌هاى پرزرق‌وبرق روز به روز گسترده‌تر و پرهزينه‌تر مى‌شود و حدّ توقفى ندارد و به همين دليل حريصانى كه به قناعت پشت كرده‌اند هرچه به‌دست آورند آن‌ها را راضى نمى‌كند؛ اما قانعان هميشه از زندگى خود راضى‌اند. مرحوم كلينى در جلد دوم اصول كافى بابى تحت عنوان «قناعت» دارد كه احاديث زيادى در ذيل آن آورده از جمله در حديثى از عليه السلام آمده است: «إِيَّاكَ‌ أَنْ‌ تُطْمِحَ‌ بَصَرَكَ‌ إِلَى مَنْ‌ فَوْقَكَ‌ فَكَفَى بِمَا قَالَ‌ اللَّهُ‌ عَزَّ وَ جَلَّ‌ لِنَبِيِّهِ‌ صلّى اللّه عليه و آله فَلا تُعْجِبْكَ‌ أَمْوالُهُمْ‌ وَ لا أَوْلادُهُمْ‌ وَ قَالَ‌ وَ لا تَمُدَّنَّ‌ عَيْنَيْكَ‌ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ‌ أَزْواجاً مِنْهُمْ‌ زَهْرَةَ‌ الْحَياةِ‌ الدُّنْيا فَإِنْ‌ دَخَلَكَ‌ مِنْ‌ ذَلِكَ‌ شَيْ‌ءٌ‌ فَاذْكُرْ عَيْشَ‌ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ صلّى اللّه عليه و آله فَإِنَّمَا كَانَ‌ قُوتُهُ‌ الشَّعِيرَ وَ حَلْوَاهُ‌ التَّمْرَ وَ وَقُودُهُ‌ السَّعَفَ‌ إِذَا وَجَدَه؛ از اين‌كه چشم به كسانى كه (ازنظر ثروت) از تو برترند بدوزى بپرهيز؛ (براى اثبات حقانيت اين سخن،) آنچه خداوند به پيغمبرش خطاب كرده كافى است، فرموده كه اموال و اولاد فراوان آن‌ها (كافران) تو را در شگفتى فرو نبرد و نيز فرموده كه چشمان خود را به نعمت‌هاى مادى‌اى كه به گروه‌هايى از آن‌ها داده‌ايم ميفكن، اين‌ها شكوفه‌هاى زندگى دنياست (هدف اين است كه آن‌ها را با آن بيازماييم) ‮مرحوم سيد رضى بعد از ذكر اين كلام حكيمانه مى‌گويد: «بعضى اين سخن را از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده‌اند»؛ (قال الرضيُّ‌: و قد روى بَعضُهُم هذا الكلامَ‌ لِرسولِ‌ اللّٰه صلى الله عليه و آله) ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
🔰 نصیحتی از آقا علیه السلام.... 🔸 عليه السلام فرمودند: 🔸 كانَ أميرُالمؤمنينَ صلواتُ الله علَيهِ يقولُ: ابنَ آدمَ، إنْ كُنتَ تُريدُ مِن الدُّنيا ما يَكْفيكَ فإنَّ أيْسَرَ ما فيها يَكْفيكَ، و إنْ كُنتَ إنَّما تُريدُ ما لا يَكْفيكَ فإنَّ كُلَّ ما فيها لا يَكْفيكَ! 🔸 اميرالمؤمنين صلوات الله عليه همیشه مى‌فرمودند: اى آدميزاد! اگر از دنيا به قدر كفايت خواهى همان كمترين دنيا تو را بس باشد! و اگر بيش از كفايت خواهى همه دنيا هم تو را بس نباشد! 📚 الكافی / مجلد ۲ / صفحه ۱۳۸ ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
هدایت شده از فقه و احکام
🪧 1- زینت پیدا کردن به ستر و عفاف 2- پوشیدن لباس و کفاف 3- برخورداری از عدل 4- امنیت از آن‌چه می‌ترسیم 🔰پیام منتخب ✍️ پرده‌پوشی از صفت‌های نیکوی خداست و او ما را نيز به عيب‌پوشی‌، دعوت کرده است. علی(علیه‌السلام) می‌فرمايد: «طُوبَی لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاس؛ خوشا به حال بنده‌ای که به عیب خود می‌پردازد و به عیوب دیگران کاری ندارد!» 📚 مستدرک الوسائل / ج ۱ / صفحه ۱۱۶ ┅─────────── 🤲 ‌ ‌ ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - -