eitaa logo
مهدی عبداللهی
644 دنبال‌کننده
493 عکس
234 ویدیو
32 فایل
🌐 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 اندیشه‌ورزی در قلمرو علوم عقلی اسلامی و علوم انسانی مهدی عبداللهی دانشیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و مدیر گروه فلسفه علوم انسانی دانش آموخته سطح 4 حوزه علمیه قم دکتری فلسفه اسلامی ارتباط با مدیر کانال: @mabd57
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 🔟 1⃣1⃣ در این جا سوالی که مطرح می شود و پاسخ آن سوال که کاملا باید روشن باشد این است که اگر متن دینی، وحی قرآنی، روایت نبوی یا روایتی که از ائمه معصومین علیهم السلام صادر شده، مطلبی را برای ما بیان کردند که مشتمل بر یک گزاره نظری یا گزاره عملی بودند، یک هست و نیست و یا یک باید و نبایدی را بیان کردند، در این صورت اگر یک فرد مسلمانی به این وحی قرآنی یا روایت معصوم پایبند شده و آن را بپذیرد، آیا این پذیرش و تعبد، تعبد غیر عقلانی خواهد بود و با عقلانیت منافات خواهد داشت، یا چنین تعبدی، تعبدی است که با عقلانیت منافات ندارد؟ 👤 تعبد به سخن یک فرد به دو نوع می‌تواند باشد. زمانی به سخن فردی تعبد می‌کنیم، صرفا به این اعتبار که فرد گوینده یک نسبتی با ما دارد، برای مثال من به سخن پدرم اعتماد می‌کنم زيرا پدرم است، که این تعبد، تعبد غیر عقلانی است. اما زمانی به سخن گوینده ای تعبد داشته باشیم، به این اعتبار که اعتبار و تخصص گوینده را در حوزه آن سخن قبلا احراز کرده باشیم، که در روزمره زندگی مثال های فراوانی دارد که اصطلاحا به آن تقلید از متخصص و رجوع به خبره است. برخلاف آنچه که آقای ملکیان فرمودند که اگر من یک سخنی را به اعتبار گوینده آن بپذیرم، تعبد است و با عقلانیت ناسازگار، عرض ما این است که اینگونه نیست. اعتماد به یک سخن به اعتبار اعتماد بر گوینده سخن می‌تواند به دو نحو باشد. و اگر جایی ما اعتبار گوینده سخن را در قلمرو و حوزه سخنش از قبل احراز کرده، با عقل اثبات کرده و با استدلال عقلی نشان داده باشیم، که سخنان این فرد مثلا در قلمرو الف اعتبار دارد، در این صورت دیگر لازم نیست وقتی ما سخنی را از او می‌شنویم در آن قلمرو خاص خود آن را به تنهایی و به خودی خود مورد بررسی قرار دهیم. همان‌طور که وقتی یک پزشک حاذقی را با شواهد و قرائن احراز کردیم که مثلا متخصص داخلی حاذقی است و سواد و اطلاعات کافی در این زمینه را دارد. هنگامی که برای یک بیمار داخلی نسخه ای بپیچد، ما چند و چونی نسبت به آن نسخه اظهار نمی‌کنیم و به دنبال این نیستیم که ادله تجویز تک تک داروها را بدانیم و دلیل آن را بپرسیم و با او بحث کنیم. همانطور که در اینگونه امور چنین کاری نمی‌کنیم و این تعبد و پذیرش سخن اهل خبره ای در آن قلمرو خبرویت، یک تعبد عقلانی است و به هیچ عنوان منافات با عقل ندارد، در امور دینی نیز به همین نحو است. به این صورت که ما پس از اینکه آن مراحل را با عقل طی کردیم و به اینجا رسیدیم که در بین انسان ها کسانی هستند که بعنوان پیامبر که معصومند و پیام الهی مستقیما در دسترس آن‌ها قرار می‌گیرد و آنها آن پیام الهی را در اختیار ما قرار می دهند، (وقتی چنین چیزی را با عقل اثبات کرده و احراز کردیم که مثلا آقای الف مصداقی از پیامبر معصوم الهی است) از این به بعد همان عقلی که ما را به این نتیجه رساند و برای ما اثبات کرد که آقای الف پیامبر معصوم خدا است، همان عقل حکم می‌کند که هر آنچه این فرد می‌گوید، وحی خداست و صحیح و معتبر است. لذا دیگر لازم نیست که تک تک سخنان او را راستی آزمایی کنیم و خود بررسی کنیم که آیا هر سخنی که از او صادر می‌شود درست است یا خیر؟ ما در اینجا با استدلال های عقلی که از پیش اقامه کردیم، در واقع اعتبار کل سخنان او را یکجا اثبات کردیم. همینطور در جانب اما، وقتی امامت و عصمت یک فردی اثبات شد، به این معنا است که این فرد داری یک علم الهی است و در اموری که بیان می‌کند جاهل نیست با اراده و از روی قصد و عمد نیز مطلب خلافی را بیان نمی‌کند. وقتی کلیت این مسئله را از قبل با عقل اثبات کردیم پذیرفتن جز به جز سخنان او نه تنها ضد عقل نیست بلکه کاملا عقلانی است. در مراتب پایین تر هم در باب تقلید از علمای دین نیز به همین صورت است که عقل ما حکم می‌کند وقتی من در قلمرویی اطلاعات کافی ندارم، همانطور که در خصوص بیماری و درمان آن یا باید خود پزشک باشم و اطلاعات کافی داشته باشم، یا باید به پزشک مراجعه کنم و مراجعه به پزشک یک تعبد عقلانی است (نه تعبد غیر عقلانی)، در امور دینی، گزاره های نظری و عملی هم، پذیرش سخن متخصص دینی یک تعبد عقلانی است.
نمی‌توان مُهر ضدعقلانیت بر هر گونه تعبدی نهاد، زیرا تعبد به دو گونه عقلانی و غیرعقلانی پای می‌گیرد، باید بنگریم تعبد به سخنان پیامبران و بزرگان دین چه نوع تعبدی است؟ آیا بنا بر معیاری که به‌دست آوردیم، پیروی از سخنان بزرگان یک دین مصداق تعبد غیرعقلانی است، یا تعبد و دین‌ورزی این‌چنینی راه‌کاری است که عقل پیش پای ما نهاده است؟ آقای ملکیان همان طور که هر گونه تعبدی را به یک چوب رانده، راجع به همه ادیان نیز به یک منوال حکم کرده است، حال آن که، همان طور که در رفتارهای روزمره می‌توان تعبد عقلانی یا ضدعقلانی داشت، دین‌ورزی نیز می‌تواند عقلانی یا ضدعقلانی باشد. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 💎 تنگه احد نظام اسلامی آیت الله قدّس سرّه الشریف: «کرسی علوم انسانی دانشگاه‌ها برای نظام، به منزله تنگه احد در جنگ احد است». اگر اسلام این کرسی را فتح کرد، عقب ماندگی‌هایش خطری ندارد و همه جبران می‌شود، اما اگر اسلام از فتح این کرسی عاجز ماند، تمام پیروزی‌ها روی هواست. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
علامه : تا فلسفه در حوزه زندانی است، بسیاری از سوال ها بی پاسخ می ماند. ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 💎 فلسفه اسلامی و معارف وحیانی هر کس رجوع کند به معارفی که در ادیان عالم و نزد فلاسفه بزرگ هر دین رایج است و مقایسه کند در معارف مبداء و معاد با معارفی که در دین حنیف اسلام و نزد حکماء بزرگ اسلامی و عرفا شامخ این ملت است، درست تصدیق می‌کند که این معارف از نور معارف قرآن شریف و احادیث نبی ختمی و اهل بیت او علیهم السلام است که از سرچشمه نور قرآن استفاده و اصطلا نموده‌اند. آن وقت می فهمد که حکمت و عرفان اسلامی از یونان و یونانیین نیست، بلکه اصلا شباهت به آن ندارد. بلی، بعضی از حکمای اسلام به منوال حکمت یونانی مشی نموده، مثل شیخ الرئیس؛ ولی حکمت شیخ در بازار اهل معرفت در باب معرفةالربوبیه و مبداء و معاد رونقی ندارد و در پیشگاه اهل معرفت ارزشی از برای آن نیست. بالجمله، فلسفه امروز حکمای اسلام را و معارف جلیله اهل معرفت را به حکمت یونان نسبت دادن، از بی اطلاعی بر کتب قوم - مثل کتب فیلسوف عظیم الشأن اسلامی، صدرالمتالهین قدّس سره و استاد عظیم الشأنش محقق داماد قدّس سره و تلمیذ بزرگوار او فیض کاشانی قدّس سره و تلمیذ عظیم الشأن فیض، عارف جلیل ایمانی، قاضی سعید قمی قدّس سره- و نیز از بی اطلاعی به معارف صحیفه الهیه و احادیث معصومین سلام الله علیهم است؛ پس هر حکمتی را به یونان نسبت داده و حکمای اسلامی را تابع حکمت یونان انگاشته اند. (آداب الصلوة، ص۳۰۴) 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 🔰 فحش، تهمت، ناسزا و قلت یاران و کثرت دشمنان نباید مانع باشد 🔻 علامه مصباح یزدی در جمع فارغ التحصیلان موسسه امام (ره): 🔹طبق روایات علما وارثان هستند اما وارثان انبیا چه وظیفه‌ای بر عهده دارند؛ به عبارت بهتر انبیا چه وظیفه‌ای داشته اند که وارثان انبیا نیز از آن‌ها ارث ببرند؟ 🔸شارع، دو نوع حکم دارد؛ احکام امضائی و احکام تعبدی و آنچه که عقل بشر نمی‌تواند به آن دست یابد، احکام تعبدی است، وگرنه مستقلات عقلیه را می‌توان با عقل درک کرد؛ لذا برخی معتقدند تنها وظیفه انبیا، بیان احکام شرعی تعبدی است و بر همین اساس وظیفه وارثان انبیا نیز یاد گرفتن مسائل شرعی و بیان آن‌ها برای مردم است. 🔹بر اساس این نگاه، تنها وظیفه عالمان، نوشتن رساله و آگاه کردن مردم از تکالیف شرعی تعبدی است؛شاید بسیاری از افراد کمابیش چنین تفکری را قبول دارند، اما طبق آیات قرآن کریم و روایات، وظیفه انبیا تنها بیان احکام شرعی نیست؛ انبیا تنها به خاطر بیان احکام فقهی مورد آزار و اذیت قرار نمی‌گرفتند؛ سیدالشهدا علیه‌السلام هم تنها به خاطر فتوا به احکام تعبدی، به شهادت نرسید. 🔸اولین وظیفه پیامبران، یادآوری و مطالبه فطرت خداپرستی از مردم است؛ وظیفه دوم آنها، یادآوری نعمت‌های الهی برای مردم است تا آنها لزوم شکر خداوند را درک کنند؛ وظیفه دیگر انبیا بیان احکام و تبلیغ است و در آخر انبیا وظیفه دارند تا عقل‌هایی را که زیر حجاب‌ها و غبارها دفن شده اند را زنده کنند. از این رو وارثان انبیا نیز چنین وظیفه هایی دارند. 🔹عقل، همیشه کارآمد نیست؛ عقل زمانی می‌تواند کارآیی داشته باشد که اولا مبتلا به غفلت نباشد، ثانیا دچار نسیان و فراموشی نشده باشد و ثالثا حجاب هوای نفس روی آن حائل نشود و فرد تسلیم شیطان نشود. 🔸هیچ فرد عاقلی سکه طلا را با یک هزارتومانی – هر چقدر هم که نو و زیبا باشد – عوض نمی‌کند و کسی هم که چنین کند، از نگاه مردم کم عقل است. اما اگر به زندگی خودمان نگاه کنیم شاید شبیه چنین کاری را زیاد انجام داده باشیم؛ مثلا یک ساعت از عمر که می‌توان در آن کاری انجام داد تا اجر بی نهایت نصیبمان گردد را در مقابل لذت‌های زودگذر دنیایی از دست داده ایم. این کارها نیز بچه گانه و کم عقلی است، اما گاهی مرتکب می‌شویم. 🔹زیانکارترین مردم کسانی هستند که در مسیر گمراهی تلاش می‌کنند و در عین حال گمان می‌کنند که در مسیر رستگاری هستند؛ مبادا ما گمان کنیم که وارثان انبیا هستیم و کارمان، بهترین کارهاست، اما هدفمان، تنها دنیا باشد! در این صورت مصداق همین آیه خواهیم بود. 🔸هر کسی فقط دنیا را بخواهد، خدا به او خواهد داد؛ اما در آخرت از عذاب الهی، ایمن نخواهد بود. 🔹هر کدام از ما باید منصفانه خودمان را ارزیابی کنیم؛ ببینیم زمانی که از خواب بیدار می‌شویم با انگیزه مادی کار می‌کنیم و یا انگیزه الهی؟ اگر قرار باشد انگیزه ما، مادی باشد، با کافران چه تفاوتی خواهیم کرد؟ 🔸همه پیامبران، اگر چه در قلت و ضعف بوده‌اند، اما این سبب نشد تا به وظیفه خود عمل نکنند؛ آن‌ها نگفتند که من تنها هستم و نمی‌توانم در مقابل همه مردم، کاری از پیش ببرم. 🔹اگر ما وارث انبیا هستیم، نباید از تنها بودن و قلت نفرات بترسیم، باید ببینیم خدا چه می‌پسندد و به دنبال آن باشیم؛ در این مسیر نیز خودمان را برای تحمل انواع تهمت ها، فحش ها، ناملایمات، شکنجه‌ها و حتی کشته شدن نیز آماده کنیم. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 💎 ولایت الهی یا ولایت طاغوت 🌹کسانی که به جای ولایت الله ؛ ولایت شیطان را می پذ یرند در نهایت خوار و ذلیل می شوند سوره مريم (19): آيات 81 تا 82 وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا (81) كَلاَّ سَيَكْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ يَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا (82) به جاى خداى يگانه خدايانى (دروغين) برگزيدند تا براى ايشان سبب عزّت باشد. هرگز (به اين آرزو نمىرسند، بلكه) به زودى (معبودها) پرستش آنان را منكر خواهند شد و در برابر آنان (به جاى عزت بخشى) به مخالفت بر مىخيزند. 🌹نکته: 1- «عزيز» يعنى پيروز و نفوذ ناپذيرى كه نمىتوان به او ضرر و شرّى رساند. 🌹🌹پيامها: 1- عزّتخواهى در فطرت انسان هست، ولى انسانهایی که اهل فهم درست نیستند به جای منبع اصلی قدرت به قدرتهای ستمگر اعتماد میکنند و سراغ منبع حقيقى عزّت نمىرود. «اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ» ... 2- همان قدرتهایی كه انسان به آنها دلخوش کرده واعتماد نموده ، بر ضد او قيام خواهند كرد.«وَ يَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا» 🌹🌹🌹بیانات امام خامنه ای در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهاى اسلامى۱۳۹۳/۰۳/۰۶ انسانهایى که بى‌خِرَدند همین مشکلات در زندگى آنها هست، آنها را با ذلت تحمل میکنند، به جاى اینکه ولایت الهى را قبول کنند، ولایت شیاطین را قبول میکنند: وَاتَخَذُوا مِن دُونِ اللَهِ ءَالِهَةً لِیَکونوا لَهُم عِزاً، کَلا سَیَکفُرونَ بِعِبادَتِهِم وَ یَکونونَ عَلَیهِم ضِداً؛ فرمولى که انسانهاى بى‌خِرَد، دستگاه‌هاى بى‌خِرَد، انسانهاى غافل در دنیا انتخاب میکنند و اتخاذ میکنند، این‌جور در قرآن کریم رسوا شده‌است. به جاى اینکه به خدا پناه ببرند، به جاى اینکه ولایت الهى را قبول بکنند، به جاى اینکه به هدایت الهى چنگ بزنند، به ولایت شیاطین، به ولایت دشمنان اسلام و دشمنان بشریت متمسک میشوند براى اینکه براى خودشان عزت درست کنند، و این عزت به دست آنها نمى‌آید. آن عبادت شوندگان نابکار هم از آنها سپاسگزارى نخواهند کرد: کَلا سَیَکفُرونَ بِعِبادَتِهِم وَ یَکونونَ عَلَیهِم ضِدا. این بیان قرآن، بیان روشنى است؛ باید از این بیان درس گرفت، باید راه را درست شناخت، خط هدایت قرآنى، انسانها را به سعادت میرساند، بایستى از خداى متعال کمک خواست. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💎 علامه در بیان رهبر انقلاب انقلاب: نمی شود با توضیح المسائل این ها را پاسخ داد ...
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 قَالَ رَجُلٌ عِنْدَهُ «اللَّهُ أَكْبَرُ». فَقَالَ: اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَيِّ شَيْء؟ٍ فَقَال:َ مِنْ كُلِّ شَيْء.ٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): حَدَّدْتَه.ُ فَقَالَ الرَّجُلُ: كَيْفَ أَقُولُ؟ قَال:َ قُلْ اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَف! مردی نزد امام صادق علیه السلام گفت: «الله اکبر». امام (ع) فرمودند: از چه چیزی بزرگتر است؟ مرد گفت: از هر چیزی. امام فرمودند: خدا را محدود نمودی. مرد پرسید: پس چگونه بگویم؟ امام فرمودند: بگو خدا بزرگتر از آن است که توصیف گردد. (الكافی ، ج۱، ص۱۱۷). 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
اول خرداد سال‌روز بزرگداشت حکیم الهی صدرالمتالهین شیرازی گرامی باد. تقدیم به روح بلند آن حکیم سترگ صلوات
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 💎 مشکل گشای اساسی راه معرفت علامه : يك روايتى كه بدون سند و يا ضعيفى كه در آن نهى از فلسفه شده است، از اين سوء استفاده كرده و از اين نام بهره بردارى غلط نموده اند و آن گاه هر طرز تفكّر و تعقّلى را محكوم می کنند كه از خواندن فلسفه نهى شده است. آخر كسى به آنان نمی گوید: كدام فلسفه؟! آيا فلسفه مادّيّين و دهريّين و حكماى قبل از اسلام از ايرانيان و مصريان و هنديان و يونانيان؟ و يا فلسفه اسلام كه يك دنيا درخشش دارد، و يك دنيا عظمت و ابَّهت و جَلال دارد؟ كتابهاى شيرازى رضوان الله عليه حقّاً موجب فخر عالم تشيّع و بلكه عالم اسلام است؛ تحقيقات و تدقيقات اين راد مرد بزرگ در زواياى و ، مشكل گشاى اساسى راه معرفت و پيشرفت است. پس چقدر ناجوانمردى است كه از اسم فلسفه و تشابه لفظى آن با فلسفه اسلام بخواهيم با تردستى جا بزنيم؛ و آن طرز مَنْهى را بدين طرز پسنديده و معروف قالب كنيم. 📚 امام شناسى، ج۵، ص ۱۸۹ 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
آیت الله : ... اما امروزه همه چیز در "قالب مباحث علمی" قرار گرفته و افرادی با علم فلسفه در راستای این شبهات تحقیق می کنند. وظیفه اصلی پاسخ به این شبهات به عهده حوزویان است. ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 💎 تفاوت «پاننتئیسم» با وحدت وجود (1) در دیدار پروفسور کلاوس مولر از اساتید دانشگاه مونستر با حضرت آیت الله جوادی آملی که گزارش آن در تاریخ 4 اردیبهشت در کانال منتشر شد، پروفسور مولر در خصوص نسبت «پاننتئیسم» «Panentheism» با وحدت وجود سؤال کردد. در خلال چند پیام به این موضوع خواهیم پرداخت. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 💎 تفاوت با (1) در نحستین نگاه، ارتباط خدا با جهان باید به یکی از سه صورت ذیل باشد: (1) خداوند متمایز و جدای از جهان است. (2) خداوند با جهان یکی است، ولی به نحوی که تنها جهان واقعاً موجود است و خدا موجود نیست. (3) خداوند با جهان یکی است، ولی به نحوی که تنها خداوند واقعاً موجود است و جهان وجود ندارد. از سوی دیگر، باید معنای دقیق () و تفاوت آن با () روشن شود. مقصود از همه خداانگاری این است که خدا هر چیز است و هر چیز خداست. در حالی که همه درخداانگاری به تعریف واژه نامه آکسفورد کلیسای مسیحیت عبارت است از: «اعتقاد به این که خدا همه عالم را دربردارد و بر همه عالم سیطره دارد؛ به طوری که هر بخش از آن در او موجود است، اما (برخلاف همه خداانگاری)، هستی او بیش از عالم است و به وسیله عالم تحلیل نمی رود. کلمه «pan» در زبان یونانی به معنای «همه»، «theos» به معنای خدا و «en» به معنای در (in) است. از این رو، «Pantheism» بدین معناست که «همه خداست» و «Panentheism» به این معناست که «همه در خداست». بر این اساس، می توان این دو نظریه را به روشنی از یکدیگر جدا نمود. اما pan میتواند به معنای «هر چیز» نیز باشد در مواردی که یک فرد، «pantheism» را به این معنا میفهمد که «هر چیزی خداست» نه اینکه «کل خداست». جمله اخیر تنها معنای فلسفی جدی برای «pantheism» است که بدین معناست که خداوند همه است یا کلی است که هر شئ محدودی در آن مشارکت دارد و واجب الوجود است، اما آن اشیاء با آن یکی نیستند. چنین فلسفه ای را میتوان به درستی «panentheism» نامید. در فلسفه غرب، افراد متعددی چون اسپینوزا و هگل متهم به همه خداانگاری یا همه درخداانگاری شده اند که داوری در هر مورد نیازمند بررسی مستقل است. اما مسئله مهم آن است بنا بر خداباوری ادیان سنتی مثل اسلام و مسیحیت، جهان مخلوقات بیرون از خدا قرار دارد و خداوند با مخلوقات یکی نیست. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 💎 تفاوت با 2⃣ وحدت و کثرت وجود از منظر (1) وحدت و کثرت وجود تا پیش از به‌مثابه یک مسئله فلسفی مطرح نبوده است. از فضای فکری و و نیز از لابه‌لای کلمات فیلسوفان مشائی و اشراقی و مسائلی که مطرح کرده‌اند، می‌توان پی برد که این حکیمان کثرت واقعیات عینی را مسلم می‌دانستند. در فلسفه مشاء کثرت واقعیات عینی را می‌دانستند، و فضای فکری فلسفه سینوی و مسائل مطرح در آن به‌روشنی نشان‌گر آن است که کثرت واقعیات خارجی در این مکتب به رسمیت شناخته شده است. فیلسوفان مشائی از اقسام وجود سخن گفته‌اند. ابن سینا و پیروانش تقسیم موجود به مقولات ده‌گانه را مانند تقسیم جنس به‌وسیله فصول به انواع دانسته، مقولات را به‌منزله انواع موجودات شمرده‌اند. از سوی دیگر، وجود را در تقسیمات متعددی به مفاهیم متقابل فلسفی مانند بالفعل یا بالقوه، واحد یا کثیر، قدیم یا حادث، علت یا معلول، واجب یا ممکن تقسیم کرده‌اند. افزون بر این، مسائلی در این مکتب وجود دارند که تنها با پیش‌فرض انگاشتن تکثر موجودات خارجی مجال طرح یافته‌اند. یکی از روشن‌ترین این مباحث بررسی نحوه پیدایش مخلوقات متکثر از خالق یگانه است که در الهیات بالمعنی الاخص ذیل مسئله «کیفیت صدور کثیر از واحد» مطرح شده است. بدین ترتیب، با وجود عدم طرح مسئله وحدت و کثرت واقعیات خارجی در فلسفه مشائی، هیچ حکیم مشائی در تعدد واقعیات عینی کمترین تردیدی ندارد. از این رو، گاه به فراوانی موجودات خارجی نیز تصریح کرده‌اند مانند: «الموجوداتُ کثیرۀٌ.» حکیمان اشراقی نیز هیچ تردیدی در کثرت واقعیات عینی ندارند. فضای فلسفه اشراق نیز به‌روشنی کثرت‌انگارانه بوده، مسائل آن ریشه در کثرت موجودات خارجی دارند که بی‌تردید روشن‌ترین آن‌ها همان مسئله «کیفیت صدور کثیر از واحد» است. از منظر حکمت اشراق نیز تعدد واقعیات خارجی مسلم است. از این رو، در حکمت اشراق، از وحدت و کثرت وجود سؤال نمیشود. بلکه این فیلسوفان از چگونگی وقوع کثرت در عالم واقع سؤال میپرسند. اگر موجودات گوناگونی در عالم واقع تحقق دارند، جای این پرسش است که از منظر فیلسوفان این مکتب کدامین امر یا امور عامل اختلاف واقعیات متعدد خارجی می‌باشند. شیخ اشراق طرفدار کثرت است، اما از آنجا که به اعتقاد وی، وجود امری و تنها یک مفهوم ذهنی انتزاعی است، واقعیات متکثر را از سنخ ماهیت می‌داند. اما در نظام فلسفی ملاصدرا، پس از پی افکندن به‌مثابه سنگ بنای حکمت متعالیه دومین مسئله فلسفی که قابل طرح است، وحدت و کثرت وجود است. ملاصدرا در این میان دو دیدگاه را در طول یک دیگر عرضه داشته است. نخست، سخن از وجود به‌میان می‌آورد که در آن وجودات خارجی همگی دارای سنخ و حقیقتی واحدند، اما اشخاص و افراد متعددی برای این وجود واحد تحقق دارد. بدین ترتیب، با این وحدت تشکیکی، وحدت و کثرت هم‌آغوش یک‌دیگر پابرچا می‌مانند و و مطرح می‌شود. اما دیدگاه نهایی ملاصدرا، گذر از به است. در این نگرش، حقیقت اصیل وجود تنها یک مصداق واقعی دارد و وجود واحد است. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
سلام و صلوات به روح بلند مفسر کلام الهی، عارف واصل و حکیم فرزانه علامه طباطبایی قدس سره الشریف
سیره علامه طباطبایی قدّس سرّه در ماه مبارک رمضان
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 💎 آسیب شناسی تحصیل فلسفه در کلام حضرت 💥با وضعیت آموزش فعلی فلسفه در حوزه و دانشگاه، کسی فیلسوف نخواهد شد. ✔️ مدظله 🔹فلسفه از لحاظ شیوع رو به افول نیست؛ این‌قدر که امروز رساله می‌نویسند و مدرک دکتری حکمت متعالی می‌گیرند و تدریس می‌شود در دانشگاه‌ها، هیچ‌وقت سابقه نداشته. پس از این جهت رو به افول نیست. 🔹اما اگر منظور از روبه‌افول‌بودن این است که فیلسوفی که فهم عمیق از ملاصدرا داشته باشد و صاحب نظر ـ مثل آقای طباطبایی ـ باشد، از این پس کم‌تر خواهیم داشت، بله چنین است. البته علتش این نیست که امروزه فیلسوفان در انزوا به‌سر می‌برند یا به آن‌ها اعتنا نمی‌شود یا این‌که تکفیرشان می‌کنند؛ همه‌ی این‌ها سابقاً بوده است؛ بلکه علت، سبک و روشی است که در حوزه و مؤسسات اقماری آن بر فلسفه مسلط شده است؛ این روش که درس‌ها در قالب واحد و ترم و مدرک رسمی کارشناسی ارشد و دکتری ارائه می‌شود. اگر کسی به این روش قناعت کند، هیچ‌وقت فیلسوف نخواهد شد. 🔹من در مقدمه کتاب‌هایم نوشته‌ام که چه‌بسا در آینده کاریکاتوری از ارائه خواهد شد و به این کاریکاتور ایراد بگیرند که بینی‌اش بزرگ است، لب‌هایش اشکال دارد و…؛ اما این حکمت متعالیه نیست؛ این توهمی است از . 🔹دانشجویی می‌گفت استادِ روش تحقیق ما گفته است ملاصدرا حشیش کشیده و… ؛ همین استاد در دوره بعد حکمت متعالیه درس داده بود. از چنین تدریسی چه انتظاری دارید؟ حکمت متعالیه واقعاً گسترده است و ممکن نیست در چند واحد بتوان آن را منتقل کرد. غربی‌ها خیلی کتاب دارند. هم‌چنین دانشگاه آن‌ها خیلی از دانشجو کار می‌کشد. وقتی استاد درس می‌دهد شاید دانشجو بیست کتاب اطراف آن بحث را ببیند. 🔹در کشور ما نوشتن مقاله هم اجرای کاریکاتوری از غرب است. مدرک دکترا این‌قدر زیاد شده است که امروزه باید دنبال کسی گشت که دکترا نداشته باشد. این‌ها کار را خراب کرده است. قبلاً می‌دیدیم یکی رشته‌اش فقه بود و فقط یک منظومه خوانده بود؛ اما وقتی که با دکترای حکمت و فلسفه متعالیه فعلی مقایسه‌اش می‌کنیم می‌بینیم با سوادتر از این‌ها بود؛ چون او واقعاً خوب خوانده بود و انگیزه‌اش هم انگیزه فهمیدن حقیقت بود؛ نه این‌که صرفاً دکترا بگیرد و بگوید دستم بند شود. این مسائل کار را خراب کرد؛ حوزه را ضعیف کرده و بیش از این هم ضعیف خواهد کرد؛ مگر آن‌که سردمداران حوزه توجه جدی به این مسأله بکنند؛ بیایند و به روش‌های قبل برگردند. 🔹نمی‌گویم عین سابق شود؛ اما باید آن‌چه بود اصلاح می‌شد؛ نه آن‌که نظام آموزشی را کلاً تغییر دهیم؛ آن‌هم نظامی که می‌گویند در دانشگاه جواب نمی‌دهد؛ آن را به حوزه بیاوریم! در دانشگاه آن‌هایی که خوب کار می‌کردند، طلبگی کار می‌کردند؛ اگر سه واحد یک درس را می‌گرفت، کنارش ده واحد آن درس را کار می‌کرد؛ این می‌شد باسواد و نخبه. 🔺 مباحثات 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 👉 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 💎 تحلیل شنیدنی از منطبق با مسائل امروز ما: اگر آقایان توقع دارند که شما چرا با امریکا در افتادید که این جنگها واقع بشود ، ... این اشکالى است که این آقایان باید به خود پیغمبر بکنند که چرا با «ابو سفیان» ها درافتادى تا عمویت را بکشند؟ خوب، تسلیم مى شدى تا آنها [کشته نشوند] گوشه خانه ات مى نشستى! به امیر المؤمنین هم این اشکال وارد است. اشکالى که آقایان مىکنند اگر وارد باشد ، به او هم وارد است؛ خوب، شما چرا با معاویه مخالفت کردى؟ همه گفتند معاویه را بگذار در حکومت شام باقى باشد، چرا گفتى که من یک ساعت ظالم را نمى گذارم سر جاى خودش بنشیند؟ خوب، اسباب این شد که اشخاص بزرگ مثل «عمار» و چندین هزار جمعیت را به کشتن دادى! این منطق اگر درست باشد، به حضرت سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- هم وارد است. همان طورى که آن وقت به او اشکال مى کردند؛ خوب، شما در مدینه آسوده نشسته بودى، چرا پا شدى، راه افتادى با این جمعیت کم در مقابل یک حکومت جبار؟! خوب همه انبیا در تاریخ اشتباه کرده اند به منطق این آقایان، همه باید با قلدرها بسازند، ما هم اشتباهى که انبیا کرده اند اعتراف به آن مىکنیم که ما هم مثل انبیا اشتباه کردیم! مسأله این نیست، مسأله، مسئله انسانیت است؛ ارزشهاى انسانى است، مسأله، مسأله جلوگیرى از این جنایاتى است که دارند قلدرها به بشر مىکنند، به انسانها مى کنند، تباهى انسانهاست، مسأله، به تباهى کشیدن افراد ارزشمند است، اگر مسأله این است، ما پیروز هستیم؛ 📚 صحیفه امام خمینی، ج17، ص 168-169 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 👉 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 💎 استعدادهای نهفته در حوزه علمیه از زبان مغزهایی در این حوزه علمیه هستند که اگر هر کدام از مراکز تحقیقاتی دنیا این آدم ها را در آن رشته خودشان تربیت کرده بودند، امروز نابغه هایی داشتند. این هم، یکی از بدبختی های ماست!! امروز ذهنهایی در حوزه علمیه هستند که اگر در فلان موسسه تحقیقاتی دنیا، در فن ریاضیات یا فیزیک یا علوم طبیعی یا نجوم مشغول بودند، امروز در دنیا، مثل خورشیدی می درخشیدند! و هر روز، یکی از کارهایشان در دنیا، به ثبت می رسید!! اما این طور مغزها در حوزه علمیه ما، آدم های معمولی و عادی هستند!! 🍃 ۳۰ بهمن ۱۳۷۰ 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 👉 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 💎 آموختن فلسفه از جهتی از آموختن فقه واجب تر است علامه : ... در اين زمينه ها، بايد عقل را به كار گرفت تا با تفكر بيشتر و موشكافى دقيقتر، قدرت تعقل را بالا ببريم. اين كارى ضرورى است، بلكه از آموختن فقه نيز واجب تر است؛ چون مربوط به اصل عقيده است. و اين تلاش فكرى همان چيزى است كه آنرا «فلسفه» مى ناميم. اگر در علم كلام هم استدلال عقلى موجود است آن استدلال فلسفى است؛ چون بر طبق تعريف، فلسفه يعنى اثبات مسائل از راه برهان عقلى. اثبات توحيد در آيه «لَو كانَ فيهِما آلِهَةٌ اِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا»، هم بوسيله يك برهان عقلى است. پس در قرآن نيز فلسفه موجود است. خلاصه سخن آنكه، براى اينكه قدرت فكرى برترى داشته باشيم و بتوانيم در مقابل شبهاتى كه ديگران مطرح كرده اند پاسخ هاى مناسبى بدهيم بايد درس فلسفه بخوانيم. 📚 مباحثی درباره حوزه، ص ۱۰۲ 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 👉 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 💎 تفاوت جوهری با دیگر علماء و مراجع علامه : این سخن خواجه نصیرطوسی در وصف عبارات مرحوم بو علی است . او در اشارات در مورد عارف می گوید : حشٌ بشٌ بسّامٌ وَ هُوَ شُجاع وَ کَیفَ لا وَ هُوَ بِمُعزلِ عَنْ تَقیَّهِ المَوت . عارف از موت تقیّه ای ندارد . خصوصیّت بارز امام (رضوان الله علیه) این بود که از مرگ نمی ترسید ؛ چون مرگ ارادی را تجربه کرده بود . وقتی مرگ ارادی را تجربه کرده بود ، وقتی که ترس از مرگ نباشد ، انسان چیزی کم نمی آورد و بقیه مسائل برای او حلّ است . از این رو در مورد تبعیدشان بعد از واقعه ۱۵ خرداد می فرمودند : این ها می ترسیدند، من نمی ترسیدم . هم چنین در واقعه ۲۵ شوال که عوامل رژیم پهلوی بعضی از طلاب را مجروح کردند و بعضی را به شهادت رساندند و بسیاری از آقایان ترسیدند و گفتند : وقت تقیّه است و ساکت شدند. اعلامیه امام در فردای آن روز که در آن خطاب به رژیم فرمودند : شما روی مُغول را سفید کردید ! کسی که از مرگ نترسد، چنین آثاری دارد: اَلْعارِفُ شُجاعٌ‌ کَیفَ لا وَ هُوَ بِمُعزِلٍ عَنْ تَقیَّهِ المَوت . و کسی از مرگ طبیعی نمی ترسد که بالاتر اش را تجربه کرده باشد، و آن مرگ ارادی است . انسان وقتی امیال اش را اِماته کند، متحرّک بِالهَواء نباشد، متحرّک بِالهَوس نباشد، متحرّک بِالمِیل نباشد، بلکه متحرّک بِالولایه باشد، از مرگ هراسی ندارد. وقتی که از مرگ هراسی نداشت، چنین می شود. در انجام وظیفه آن چه که جلوی دیگران را می گرفت و می گیرد، همان ترس از مرگ است. 👈⭕️ بنده در همان بحبوحه قیام ایشان رفتم خدمت یکی از مراجع که از اساتید من هم بودند. دیدم بحار مرحوم علامه مجلسی را باز کرده اند و مشغول مطالعه بحث تقیّه هستند . او گرچه ممکن بود بحثی از جهاد و مبارزه و فداکاری مطرح کند، ولی حرف جهاد را می زد و فکر تقیّه در ذهنش بود. امّا امام حرف جهاد را می زد، فکر جهاد را می کرد، و قلبش برای جهاد می تپید. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 👉 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 💥 فاجعه حقیقی برای حوزه از نگاه انقلاب: ... عیب دوم، عدم گسترش کافی و لازم در باب است که این، حقیقتاً فاجعه است. از این بالاتر و تلخ تر، فراموش شدن کلام است. حوزه‌ اسلام و حوزه‌ علمیه‌ اهل بیت، در درجه‌ اوّل، حوزه‌ کلام و بعد حوزه‌ بود و بزرگانِ فقهای ما، بودند. شما نگاه کنید، در حوزه‌های ما «کلام» منسوخ است؛ در حالی که امروز بیشترین تهاجم از سمت مباحث کلامی است. همان‌طور که مطرح کردم، ما در گذشته عقب نبودیم و هر کس چیزی می گفت، فوراً جوابش حاضر بود؛ ولی امروز این قدر مباحث کلامی در دنیا مطرح میشود که حوزه‌ی علمیه از آنها مطّلع نیست. می دانید امروز چقدر در دنیا مسأله‌ شناسی و ، مورد بحث است و چه کسانی می نویسند و می گویند و تحقیق می کنند و ما خبر نداریم؟ این عیب بزرگی است. البته کسانی از آحاد منتسب به حوزه، کارهای با ارزشی کردند و می کنند؛ اما این کار، کار حوزه - در شکل نظام یافته‌ آن نیست. کارهای افراد، غیر از کارِ نظام است. نظام حوزه بایستی جواب بدهد. حالا یک نفری پیدا شد و وارد منطقه‌ای گردید و کاری کرد و محصولی هم داد؛ نمی شود این را به حساب حوزه گذاشت. انصافاً حوزه در این زمینه کاری نمی کند. 🍃 بیانات در جمع برخی از نخبگان حوزه علمیه 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 👉 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 🌺 🔻خاطره ای زیبا از گفتگوی با مخالف فلسفه و عرفان ! یک وقت آقایی که مخالف فلسفه بود و بیشتر کارهای قرآنی و حدیثی انجام می ‌داد، به من گفت: شما با فلسفه چه فهمیدی که من با کتاب و سنّت آن را نفهمیدم؟ گفتم: خود کتاب و سنّت را؛ بعد گفتم این آیه مبارکه «لوکان فیهما الهه الا الله لفسدتا» را شما یک تقریری بفرمایید که اشکال به آن وارد نباشد. زیرا شکی نیست که این برهان است و بر توحید خداوند برهان اقامه می‌ کند؛ از سوی مفسران بیش از بیست تقریر شده است که بیشتر آنها اشکال دارد! حتی کار به جایی رسیده که مثل مرحوم که استاد ما گاهی از ایشان به عقل حادی‌عشر تعبیر می‌ کرد، می‌ گوید اصلاً این بیان، خطابی است؛ اصلاً‌ این بیان برهانی نیست و این بیان برای خاموش کردن و قانع کردن است؛ ولی آیا واقعاً همین‌طور است؟ یا اینکه واقعاً این آیه یک بیان خطابی، برای اهل خطابه است ولی بیان برهانی است برای اهل تعقل و برهان؟ سؤال این است که حالا این آیه برای اهل برهان چگونه باید تقریر شود؟ امیرمؤمنان فرمودند: «داخلٌ فی الاشیاء لا بالمُمازجه» اینکه خدا در همه چیز است ولی با هیچ چیز ممزوج نیست را من به کمک فلسفه فهمیده ام و می توانم این حقیقت را تبیین علمی کنم که واقعاً خدا در همه چیز هست. بعد پرسیدم آیا شما این را فهمیدی؟ چیزی نگفت. خدا در همه چیز است یعنی چی؟ نتیجه فلسفه این شده است که من این را می‌ فهمم. پس ما فلسفه را می‌ خواهیم برای فهم خود کتاب و سنّت. همان‌گونه که شما در فقه به اصول نیاز دارید، در فهم روایات معارفی هم به اصول نیاز دارید، هم به همه چیزهایی که فقیه به آنها نیاز دارد و هم به فلسفه نیاز دارید که فلسفه بیاید تا ملازمات و لوازم را تفهیم کند و فهم آن را برای انسان میسر کند. روایات دقیق معارف که با لغت و ادبیات حل نمی ‌شود! با فقه و اصول که حل نمی ‌شود! 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 👉 🆔 @MAbdullahi