برای آنچه اعتقاد دارید،
ایستادگی کنید...
حتی اگر هزینهاش، تنها ایستادن باشد.
#دلنوشته
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
«تحریفات واقعه بزرگ غدیرخم در گذر تاریخ» (5)
محمدجعفر طبسی
۴. استدلال نکردن علی علیهالسلام به حدیث غدیر!
این شبهه به این صورت مطرح شده که اگر واقعه غدیر بر امامت و ولایت علی علیه السلام دلالت داشت، آن حضرت در روز شورا به آن استدلال می نمود.
حقیقت و واقعیت
حقیقت این است که این سنخ از اشکال کردن و شبهه پراکنی، یا نشانه جهل به تاریخ است و یا برآمده از انکارِ حقایق مسلّم تاریخی درباره علی علیه السلام است. آن حضرت در کوفه در منطقه ای به نام «رحبه» به موضوع احتجاج خود به حدیث غدیر اشاره کردند و برخی علمای اهل سنت نیز به آن تصریح کرده اند. خوارزمی حنفی مذهب (م ۵۶۸ ق) با سندی از صحابی بزرگ رسول خدا ابوالطفیل نقل کرده که در روز شورا همراه علی علیه السلام در خانه بودم و شنیدم که او به حاضران فرمود: به چیزی با شما احتجاج می کنم که عرب و عجم شما نمی تواند آن را تغییر دهد. سپس فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم که آیا در میان شما کسی هست که در غدیر از رسول خدا نشنیده باشد که فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه» همگی گفتند نه به خدا (همه ما این سخن را شنیده ایم).
۵. نبودن جمله «اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه» در خطبه غدیر!
ابن عدی (م ۳۶۲ ق) در کتاب الکامل فی الضعفاء (ج ۳، ص ۸۰) این شبهه را مطرح کرده و جمله «اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه» را به برخی دروغگویان نسبت داده که آنها آن را از شریک نقل کرده اند. (تاریخ دمشق، ج ۴۵، ص ۱۷۶).
حقیقت و واقعیت
اولاً چرا ابن عدی نام کسانی که آنها را دروغگو خوانده فاش نکرده تا با هویت آنها آشنا شویم؟!
ثانیاً ابن عساکر دمشقی شافعی از محمد بن خالد بن عبدالله واسطی از شریک نقل کرده است و این شخص بدون تردید کذاب است. اما این عبارت تنها از او ثبت و نقل نشده است. از بین صحابه رسول خدا افرادی چون حُبَیش بن جناده، جابر بن عبدالله انصاری، سمرة بن جندب، ابوهریره، عبدالله بن عمر و جریر بن عبدالله بجلی و دیگران این جمله را به عنوان بخشی از حدیث غدیر بیان کرده اند.
نکته قابل توجه اینکه ابوبکر بن ابی شیبه (م ۲۳۵ ق) این جمله را از شریک نقل کرده است. با وجود این، آیا می توان ابن ابی شیبه را در زمره دروغگویان دانست؟ در حالی که او صاحب کتاب «المصنف» است و حافظ ذهبی از او به عنوان «سیّد الحفّاظ و رواة الحدیث» یاد کرده است (سیر أعلام النبلاء، ج ۱، ص ۱۲۲)؛ همچنین مسلم و بخاری از ابن ابی شیبه نقل حدیث کرده اند.
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
«تحریفات واقعه بزرگ غدیرخم در گذر تاریخ» (6)
محمدجعفر طبسی
۶. قابل جمعنبودن اطاعت از علی (ع) و اطاعت از رسول الله (ص)!
قاضی عبدالجبار معتزلی (م ۴۱۵ ق) گفته است که جمله «ألست أولی بکم» از پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر لزوم اطاعت از آن حضرت را ثابت می کند. حال اگر جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» نیز بر اطاعت از علی علیه السلام دلالت کند، مستلزم آن است که اطاعت از علی علیه السلام در ردیف اطاعت از رسول خدا باشد و این با اعتقادات شیعه سازگاری ندارد؛ زیرا شیعیان معتقدند که امامت دو امام در آن واحد صحیح نیست؛ بنابراین امامت علی علیه السلام در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به طریق أولی صحیح نخواهد بود. (المغنی، ص ۱۵۴)
حقیقت و واقعیت
اولا سخنان قاضی عبدالجبار معتزلی نوعی مغالطه و خلط مبحث است زیرا موضوع بحث، تبعیت از امیر مؤمنان پس از رحلت رسول الله است و نه زمان حیات ایشان.
ثانیا اطاعت از علی علیه السلام همان اطاعت از رسول الله صلی الله علیه و آله است زیرا حاکم نیشابوری حدیثی را نقل کرده که در آن از قول رسول الله آمده است: «من أطاعنی فقد أطاع الله و من عصانی فقد عصی الله و من أطاع علیاً فقد أطاعنی و من عصی علیاً فقد عصانی». (المستدرک، ج ۳، ص ۹۳) علاوه بر حاکم نیشابوری، ذهبی نیز این حدیث را صحیح دانسته است. روشن است که وقتی اطاعت از امیر مؤمنان پس از رحلت رسول الله مطرح باشد، هیچ جایی برای شبهه قاضی عبدالجبار معتزلی باقی نمی ماند.
۷. عید نبودن روز غدیر خم!
گفته شده که در منابع اهل سنت از روز غدیر با عنوان عید تعبیر نشده است.
حقیقت و واقعیت
اولا منابع معتبر اهل سنت روز غدیر را به عنوان عید مطرح کرده اند. مرحوم علامه امینی از بیرونی (متوفای قرن پنجم) در کتاب «الآثار الباقیة عن القرون الخالیة» (ص ۳۳۴) نقل کرده که مسلمانان روز غدیر را به عنوان عید می شناسند. (الغدیر، ج ۱، ص ۵۰۴).
ثانیا ابن طلحه شافعی (م ۶۵۲ ق) در صفحه ۱۶ از کتاب مطالب السؤول می گوید: «و صار ذلک الیوم عیداً ... فلهذا صار ذلک الیوم یوم عید و موسم سرور لأولیائه» او دلیل عید بودن را این دانسته که در چنین روزی علی علیه السلام به منزلتی والا و شرافتی عالی و درجهای بالا و جایگاهی رفیع دست یافته است.
ثالثا ابن خلّکان (م ۶۸۱ ق) در الوفیات (ج ۱، ص ۱۸۰، و ج ۵، ص ۲۳۰) با تعبیر (التسالم علی تسمیة هذا الیوم عیداً) تصریح کرده که مسلمین بر عید بودن چنین روزی اتفاق نظر دارند. (الغدیر، ج ۱، ص ۵۰۴)
رابعا مقریزی (م ۸۴۵ ق) در کتاب المواعظ و الاعتبار (ج ۲، ص ۳۰۰) مستقیماً از کتاب سیرة المعزّ نقل کرده که مردم در روز غدیر برای دعا تجمع می کنند زیرا آن روز، روز عید است و در چنین روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عهد بست و او را جانشین خویش ساخت.
۸. خطبه غدیر دلجویی از علی(ع) است نه اثبات جانشینی آن حضرت(ع)!
ابن اسحاق تاریخ نویس در سیره خود مطلبی را نوشته و جزری شافعی (م ۸۸۳ ق) در کتاب «اسنی المطالب» (ص ۵۱) آن را نقل کرده است. خلاصه داستان این است که رسول خدا (ص) علی (ع) و خالد بن ولید را به عنوان امیر به یمن فرستاد و علی (ع) بازگشت و در مکه هنگام حج با رسول خدا (ص) دیدار نمود.
برخی از همراهان امام علی (ع) درباره عملکرد ایشان نسبت به غنائم، مناقشه و قیل و قال به راه انداختند و بر ضد ایشان سخن گفتند؛ لذا وقتی رسول خدا (ص) از حج فارغ شد و به محل غدیر خم رسید، آن خطبه را خواند تا ارزش علی (ع) را به آگاهی مردم برساند و گفته دیگران درباره او را رد نماید. پس خطبه غدیر ارتباطی با خلافت علی (ع) نداشته و برای دلجویی از او بیان شده است.
حقیقت و واقعیت
اولاً ابن اسحاق که مبدأ پیدایش چنین شبهه ای است، از نظر اهل سنت شخصیتی کاملاً بی اعتبار است؛ زیرا تعابیری از قبیل کذّاب، لیس بحجّة، ضعیف، دجّال، مدلّس و مبتدع درباره او نقل شده است. روشن است که تعبیر کذّاب به تنهایی برای بی اعتباری او کافی است. متأسفانه ابن اسحاق به خطبه رسول خدا (ص) اشاره نکرده است که حضرت دست علی (ع) را بلند نمود و فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه.
ثانیاً مطلب ابن اسحاق فاقد هرگونه سند معتبری است خصوصاً که این مطلب را به شکل مسند نقل نکرده است.
ثالثاً مطلبی که ابن اسحاق ادعا کرده مورد پذیرش هیچ عقل سلیمی نیست. آیا کسی می پذیرد که رسول خدا (ص) یکصد و بیست هزار نفر را در آن هوای گرم و صحرای بی آب و علف برای گفتن آن مطالب معطل نماید؟! به راستی اگر همه مطالب ابن اسحاق در سیره اش به این منوال نوشته شده باشد، باید گفت: و علی الاسلام السلام.
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
📣 سلسلهنشستهای مجازی حسینیه حکمت به مناسبت دهه محرم و به همت موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به صورت مجازی برگزار میشود.
سخنرانان:
🔹غلامحسین ابراهیمی دینانی
«عشق و عقل در مکتب عاشورا» (شنبه، 8 مرداد، ساعت 12)
🔹حمید پارسانیا
«نقش عاشورا در فلسفة اجتماعی شیعیان» (یکشنبه، 9 مرداد، ساعت 12)
🔹شهرام پازوکی
«امام حسین و عاشورا به روایت مثنوی» (دوشنبه، 10 مرداد، ساعت 11:30)
🔹قاسم کاکایی
«امام حسین و عاشورا به روایت عارفان» (دوشنبه، 10 مرداد، ساعت 12:15)
🔹احمدحسین شریفی
«تحلیل چرایی «تعدد قرائتها» از واقعه عاشورا» (سهشنبه، 11 مرداد، ساعت 12)
🔹منوچهر صدوقی سها
«جایگاه حکمت در ادعیه حسینی» (چهارشنبه، 12 مرداد، ساعت 12)
🔹محمد جعفری هرندی
«علم امام و واقعة عاشورا» (پنجشنبه، 13 مرداد، ساعت 12)
🔹احمد شهگلی
«اشارات و تنبیهات انسانشناختی در مکتب عاشورا» (جمعه، 14 مرداد، ساعت 12)
🔹مهدی عبداللهی
«جایگاه «معرفت» در حماسه عاشورا» (شنبه، 15 مرداد، ساعت 12)
لینک ورود:
https://www.irip.ac.ir/u/136
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
YEKNET.IR - zamine - hafteghi - 1400.09.04 - rasouli.mp3
6.53M
السلام علیک یا أباعبدالله و علی الأرواح التی حلّت بفناءک
باید رفت، باید دنبال پرچمت تا ابد رفت
باید موند، باید پای این مکتبت تا ابد موند...
درود خدا بر نفس گرم مادحان مخلص و بابصیرت که شور و شعور حسینی را به هم آمیزند؛
هم در ذهن بصیرت می افزایند،
هم در دل شور می افکنند.
#مهدی_رسولی
التماس دعا
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیکم یا أباعبدالله و علی الأرواح التی حلت بفنائک
رجزخوانی حاج میثم مطیعی با عنوان:
الله اکبر،خامنه ای رهبر
اینستاگرام صهیونیستی تحمل این رجزخوانی را نداشت و صفحات حاج میثم مطیعی را بست.
مداحی که بتواند با خواندن اشعار انقلابی دشمنان نظام و امام زمانش را به ستوه آورد، بی تردید جهادگر در راه خدا و مدافع حرم است!
خداقوت حاج مطیعی گرانقدر
#ما_صدای_حاج_مطیعی_هستیم 🍃
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
❌ دادگاه اظهارات فاطمه شجاعی درجهان آرا را تائید کرد!
در خرداد ماه 1401 برنامه جهان آرا در شبکه افق به «بررسی عملکرد دولتهای اصلاحات و اعتدال در حوزه زنان و خانواده» با حضور:
زهرا شجاعی (رییس مرکز امور مشارکت زنان دولت خاتمی) و
دکتر شهیندخت مولاوردی (معاون سابق امور زنان و خانواده رئیسجمهوری ایران در دولت یازدهم و دستیار سابق رئیسجمهور ایران در امور حقوق شهروندی و معاون امور زنان و خانواده دولت روحانی) پرداخت.
حضور این دو فعال مسائل زنان در واکنش به سخنان یکی از کارشناسان همین برنامه، یعنی خانم فاطمه شجاعی بود. خانم فاطمه شجاعی انتقاداتی را نسبت به سیاستهای دولتهای پس از انقلاب در مورد زنان مطرح کرده بودند.
یکی از مباحث مطرح شده در این برنامه که در فضای مجازی بازتاب زیادی داشت صحبتهای خانم فاطمه شجاعی بود که گفت در زمان خانم مولاوردی در معاونت امور زنان ریاست جمهوری نشستی برگزار شده که در آن نشست زنان تنفروش به رسمیت شناخته شدند.
این موضوع در فضای مجازی بازتاب زیادی داشت و خانمها معصومه ابتکار، زهرا شجاعی و شهیندخت مولاوردی بیانیه مشترکی صادر کردند و با حمله به برنامه، خواستار حضور در برنامه شدند.
خانمها زهرا شجاعی و مولاوردی با حضور در برنامه، توضیحات خود را ارائه فرمودند و با اشاره به سخنان کارشناس قبلی او را تهدید به شکایت کردند.
در ادامه برنامه قرار شد خانم فاطمه شجاعی کارشناس برنامه قبلی، به صورت تلفنی در برنامه صحبت کند، اما خانم مولاوردی و خانم زهرا شجاعی بسیار عصبانی شدند و گفتند ما اجازه نمیدهیم کسی غیر از ما در این برنامه صحبت کند و در نهایت به نشانه اعتراض برنامه را ترک کردند.
خانمهای مسؤول نامبرده در ادامه از خانم فاطمه شجاعی نسبت به ادعاهایی که در برنامه مطرح کرده بود، شکایت کردند،
اما در نهایت، دادگاه اظهارات فاطمه شجاعی درجهان آرا را تائید کرد!
اکنون پرسش قابل طرح این است که آیا دادگاهی برای رسیدگی به اتهامات تأییدشده این به اصطلاح مسؤلان عرصه حقوق زنان تشکیل خواهد شد؟
آیا حقوق پایمال شده زنان و جوانان وطن در اثر تصمیمات نادرست این مسؤولان در پیروی از سند 2030 استیفا خواهد شد؟
تا کی باید نظاره گر آن باشیم که عده ای واداده در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی و مهمتر از همه عرصه فرهنگی کشور بر اساس نسخه ها و دستورالعملهای دشمنان قسم خورده این نظام مقدس برای ملت مظلوم ما تصمیم بگیرند؟
یادمان باشد فریاد خمینی کبیر که فرمود:
«ما از شرّ رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیتیافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرتها هستند و سر سپردگانی میباشند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمیشوند.»
#نفوذ_فرهنگی
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
نقش معرفت در نهضت عاشورای حسینی (1)
نهضت سرخ حسینی که در عاشورای سال 61ق رخ داد، همواره محل گفتگو میان عوام و خواص بوده است. در کنار گزارشهای تاریخی و مقتلنگاریهای بسیار متعدد، تفسیرهای فراوانی پیرامون این حادثه و تجزیه و تحلیل عوامل شکلدهنده آن، بهویژه هدف کنشگر اصلی این صحنه یعنی اباعبدالله الحسین علیه السلام پدید آمده است. این تحلیلها گاه تا پای نفی یکدیگر نیز پیش رفتهاند، به گونهای که برخی مفسران از هدفی برای این قیام سخن گفتهاند که دیگران نفیش میکنند. این نوشتار درصدد است اندکی در این وادی سخن گوید.
پیش از ورود به اصل مسئله، تذکر دو نکته کلیدی بسیار مهم است:
الف) ضرورت استناد تحلیلها به متن واقعه؛
ب) ضرورت کلاننگری در تحلیل پدیدههای انسانی؛
چرا که علت بسیاری از این تضادهای موجود میان تفاسیر مختلف واقعه عاشورا ریشه در عدم مراعات این دو مسئله کلیدی دارد.
1. ضرورت استناد تحلیلها به متن واقعه
یکی از الزامات تحلیل معتبر یک پدیده انسانی و اجتماعی عدم دخالت دادن پیشفرضهای تحلیلگر و مفسر است. مسئله هرمنوتیک و عدم/دخالت پیشفرضها در ادراک یکی از مسائل کلیدی معرفتشناسی است که در جای خود به تفصیل از آن بحث شده است. بنا بر دیدگاه صحیح، برخی پیشفرضها و پیشدانستهها مانند معانی واژگان و قوانین دستور زبان برای فهم صحیح متن زبانی یا غیرزبانی ضرورت دارند، اما دخالت دادن برخی از پیشفرضهای مفسر نتیجهای جز تفسیر به رأی نخواهد داشت. فهم و تفسیر واقعگرایانه از یک پدیده در گرو آن است که تحلیلگر پیشفرضهای غلط، سلایق، انتظارات و خواستههای خود را از دخالت در فرآیند فهم بازداشته، درصدد فهم واقع آن گونه که هست، برآید. اعتبار معرفتشناختی یک تحلیل بدان است که از بند پیشفرضهای مخرّب مفسر آزاد بوده، به دادههای معتبر و شواهد مستخرج از متن پدیده استناد داشته باشد.
یکی از مهمترین و دقیقترین مستندات در تحلیل یک واقعه اجتماعی، سخنان کنشگران حاضر در صحنه است. مفسر یک رویداد تاریخی باید به جای تفسیر دلبخواهی آن، از زبان خود پدیدآورندگان رخداد بشنود که چرا به چنان کنشی اقدام کردهاند. یک تحلیل معتبر باید به گفته های خود پدیدآورندگان واقعه استشهاد کند و بر پایه اظهارات مورد اعتماد ایشان به تفسیر و واکاوی پدیده روی آورد.
بر همین اساس، در تحلیل واقعه عاشورا نیز باید به جای تحلیلهای دل بخواهی و تفسیرهای مبتنی بر پیشفرضهای غلط، بر اساس شواهد و مستندات موجود در متن خود واقعه به ویژه سخنان بازیگران این صحنه دست به تحلیل ببریم.
هر تفسیری از واقعه عاشورا که چشم بر خصوصیات عینی این واقعه و ویژگیهای بازیگران آن ببندد و تنها بر پایه نگرشهای از پیش پذیرفته مفسر به تحلیل این قیام بنشیند، چیزی نیست جز تحریف آگاهانه واقعه عاشورا و تخریب قیام اباعبدالله علیه السلام.
متأسفانه در طول تاریخ، نه تنها عده ای از سر دشمنی با این قیام، تصاویر وارونه از آن به دست داده اند، عده ای دیگر بدون استناد به مستندات محکم و شواهد روشن یا به عناوین گوناگون چون نواندیشی دینی، تفسیرهایی نامتعبر از این واقعه درخشان ارائه کردهاند.
ادامه دارد...
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
#لعن_یزید (1)
عالمان اهل سنت در کفر و جواز لعن یزید بن معاویه دیدگاههای مختلفی دارند. یکی از طرفداران لعن یزید، ابوالفرج جمالالدین عبدالرحمان بن علی قرشی بغدادی معروف به اِبْنِ جَوزی (۵۱۱ -۵۹۷ق)، مورخ، واعظ، مفسر و فقیه حنبلی قرن ششم هجری قمری بود.
وی این کتاب را در رد کتاب فضائل یزید متعلق به عبدالمغیث بن زهیر حربی (م ۵۸۳ق)، که معاصر و هم مذهبش بود، نوشت. ابن جوزی در آغاز کتاب می گوید که در یکی از مجالس موعظه از من درباره جواز لعن یزید سؤال شد. گفتم عالمان پرهیزگار، از جمله، امام احمد بن حنبل، لعن او را جایز دانسته اند. آنگاه این سخن به شیخ عبد المغیث رسید و آن را نادرست شمرد و کتابی درباره یزید نوشت تا او را یاری کند! پس آن کتاب را به من رساند تا اگر بتوانم ردش کنم.
به گفته وی، هیچکس، حتى عوام، راضی به بیعت با یزید نبودند؛ اما مردم از ترس جانشان سکوت کردند. (ص ۶۸ و ۷۱). همچنین وی می گوید: «ویژگیهای امام و شرطهای امامت در حسین - علیه السلام - جمع بود و در این باره هیچکس از معاصرانش به پایه او نمی رسید. (ص ۶۹).
خلاصه این کتاب، سخنی از ابوالفرج به نقل نوه اوست.
فقد سُئل الإمام الجوزي هل يجوز لعن يزيد ؟ قال: ما تقولون في رجل ولي أمر المسلمين ثلاث سنين .. في السنة الأولى قتل الحسين .. في السنة الثانية استباح مدينة رسول الله ، في السنة الثالثة رمى الكعبة بالمنجنيق ؟.. قالوا: نلعنه .. قال: ” فالعنوه ” ولعنه على المنبر! (سبط إبن الجوزی، تذکرۀ الخواص، ص291-292)
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
نقش معرفت در نهضت عاشورای حسینی (2)
2. ضرورت کلاننگری در تحلیل پدیدههای انسانی
واقعیات هستی و به ویژه امور انسانی دارای وجوه و زوایای متعددند. به همین جهت، یکی از لغزشگاههای معرفت انسانی این است که با تمرکز بر یک جنبه از جوانب مختلف یک موضوع، جهات دیگر آن را به دست فراموشی بسپاریم. حاصل چنین نگرشی، ارائه تصویری کاریکاتوری یا شیر بدون یال و دم از واقعیت خواهد بود.
ناکامی یک دانشآموز در آزمون نهایی سال تحصیلی میتواند علل متعددی داشته باشد: ضعف معلم، کم استعدادی ذاتی دانشآموز، تلاش اندک، فضای نامطلوب کلاس به علت وجود عناصر مزاحم، ناآرامی روحی و...
این چندضلعی بودن واقعیت هنگامی که به امور اجتماعی میرسد، پیچیدهتر میشود و ابعاد متعدد و تودرتو پیدا میکند و ارائه تصویری درست از آنچه رخ داده و تحلیل و تبیین عوامل شکلدهنده آن در گرو آن است که با پیش گرفتن رویکرد همه جانبهنگری، به شناسایی همه عوامل تأثیرگذار و میزان اثرگذاری هر یک بپردازیم. تشخیص میزان اثرگذاری نیز بسیار مهم است، گاه برخی عوامل در وقوع یک پدیده مؤثرند، اما این گونه نیست که اگر آن عامل در صحنه حاضر نبود، پدیده مزبور بهکلی رخ نمیداد، بلکه غیبت آن عامل از صحنه موجب تغییر در برخی ویژگیهای آن پدیده میشد.
برای نمونه، در همان مثال ناکامی تحصیلی یک دانشآموز، شاید عوامل مخرب دیگر آن چنان قوی باشند که نبود عامل الف در اصل کامیابی تأثیر نداشته باشد، بلکه شکل و سطح ناکامی را اندکی تغییر دهد.
برای یک مثال عینی از موضوع بحث، یکی از عوامل شکل گیری واقعه جانسوز کربلا، دعوت شیعیان کوفی است. اما آیا اگر این دعوت و خلف وعده کوفیان نبود، واقعه عاشورا به کلی رخ نمیداد؟ بله اگر حضرت تنها و تنها به علت آن دعوت راهی کربلا شده بود، در فرض انتفای آن علت، معلول هم پای به صحنه نمیگذاشت و عاشورایی در کربلا اتفاق نمیافتاد، اما اگر پای علل و عوامل دیگر در قیام عاشورا در میان باشد که این گونه است، در فرض نبود دعوت کوفیان، عاشورا باز هم رخ میداد، اما شاید در سرزمینی دیگر. عاشواری کربلا رخ نمیداد، اما شاید عاشورایی در مکه و حتی کعبه اتفاق میافتاد.
عدم جامعنگری به پدیدههای اجتماعی حتی گاه موجب آن میشود که یک تحلیلگر علل و عوامل مختلفی را که در واقع در تحقق آن واقعه نقش داشته اند، به غلط مقابل هم مینهد و در واقع به جای آنکه به همه عوامل توجه داشته، در صورت امکان میزان تأثیرگذاری هر یک را تاحدودی برآورد کند، با تأکید بر یک عامل، عوامل دیگر را نفی میکند، گویا هر معلول و هر واقعه اجتماعی تنها یک علت میتواند داشته باشد و اگر چند امر احتمال نقشآفرینی در آن را داشتند، باید تأثیر یکی را تثبیت و دیگران را نفی کرد.
پس تحلیل درست پدیدههای انسانی به ویژه اجتماعی مرهون جامعنگری در عین دقت در جزئیات است. غرق شدن در جزئیات موجب مغالطه کنه و وجه یا جمع المسائل فی مسألۀ واحدۀ یا فروکاست پارهای از جوانب مسئله به یک یا چند بعد آن میشود.
ادامه دارد...
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
🔴نقد و آسیبشناسی تنجیم طبی و طبابت فلکی
🔹متاسفانه در سالهای اخیر شاهد اوجگیری جریانهای شبهعلمی و خرافی در بین برخی طلاب و پژوهشگران عرصه طب سنتی - اسلامی هستیم، این جریانها با چنگاندازی به میراث خرافی یونان باستان، و با استنادهای بیضابطه به مرویات طبی، و با روشهای غیر علمی و اثبات نشده، مدعی درمان امراض جسمی و روحی شدهاند و از همین طریق مبالغ هنگفتی را بابت آموزش و درمان از مردم اخذ کردهاند و به نام اهل بیت(ع)، خرافات یونان باستان را ترویج و به آن رنگ اسلامی زدهاند.
متن پیش رو سلسله یادداشتها و نقدهای استاد احمدحسین شریفی در موضوع تنجیم طبی میباشد که در کانال وزین ایشان ( Ahmadhoseinsharifi@ ) در شهریور ماه ۱۴۰۰ در قالب چند یادداشت منتشر شده است. واحد پژوهشی موسسه طبنا با توجه به ارزشمند بودن این نقدها و ضرورت مقابله با جریانات خرافی و شبهعلمی، تمام یادداشتها را در قالب یک متن واحد گردآوری و منتشر کرده است. برای آگاهی بیشتر به سایت موسسه طبنا مراجعه:
http://tebona.ir/1557
#تنجیم
#تنجیم_طبی
#نجوم
🆔 @MAbdullahi
✅ گفتوگوی جالب رهبر انقلاب با امام خمینی درباره #معاویه!
🔷 بعضیها خیال میکنند که اگر بخواهند راجع به دورهی خلفا تحلیل کنند، حتماً باید با طعن به آنها همراه باشد؛ نه، طعن به خلفا در رادیو جایز نیست. اگر تاکنون این نکته را در جلسات قبل نگفتهام، الآن عرض میکنم که طعن به خلفا در رادیو مطلقاً جایز نیست؛ الآن حرام شرعی است...ما الآن در حال ادارهی جامعهی اسلامی هستیم؛ نباید به مقدسات سایر مسلمین اهانت بشود.
🔷 بد نیست من خاطرهای را برای شما نقل کنم؛ هرچند که به خیلی از دوستان هم این را گفتهام. امام یکوقت در اوایل انقلاب در سخنرانیهایشان از معاویه به صورت طعنآمیزی اسم میآورند.
🔷 شما میدانید که من مدتی را در بلوچستان بودم و با خیلی از علمای آنجا دوست نزدیک هستم. مردم و علمای سنی آن منطقه، معاویه را مقدس میدانند.
🔷 به امام عرض کردم که در طرف شرق کشورمان، چند صد میلیون نفر معاویه را محترم میشمارند و او را خال المؤمنین میدانند البته بحق یا بهناحق آن، مربوط به جلسهی بحث است یعنی مسلمانان هند، پاکستان، بنگلادش و افغانستان اغلب سنی حنفیاند؛ اینها معاویه را محترم میشمارند.
🔷 امام گفتند عجب، من نمیدانستم! من بعد از آن در طول این ده، یازده سال یک جمله طعنآمیز از امام راجع به معاویه نشنیدم.
🔷 من خودم در نماز جمعه راجع به جنگ صفین و سایر جنگهای امیر المؤمنین صحبت میکنم؛ اما اهانت نمیکنم. تاریخگویی، یک حرف است؛ اهانت، حرف دیگری است. تاریخ بیست و سهسالهی بعد از رحلت پیامبر تا خلافت امیر المؤمنین، یک تاریخِ قابل بررسی است؛ باید بررسی شود؛ اما در آن اهانت و جسارت به خلفا بههیچوجه نباید باشد.
🌀 ۱۳۷۰/۱۲/۱۳ - بیانات در دیدار اعضای گروه ویژه و گروه معارف اسلامی صدای جمهوری اسلامی ایران
🆔 @MAbdullahi
محمود بن احمد بدرالدین عینی (762-855ق)، مورخ، فقیه، ادیب، از اساتید عسقلانی و صاحب کتاب «عمدة القاري في شرح الجامع الصحيح للبخاري» است.
وی در این شرح می نویسد:
هیچ فضیلتی برای معاویه وجود ندارد.
اگر کسی بگوید که در فضیلت معاویه، روایات فراوانی وجود دارد، در پاسخ می گوییم: بله، روایات فراوانی وارد شده است، اما در هیچ یک از آنها، حتی یک روایت با سند صحیح وجود ندارد. اسحاق بن راهویه، نسائی و دیگران بر این مطلب تصریح نموده اند.
📚عمدۀ القاری شرح صحیح البخاری، ج۱۶، ص۲۴۹
#معاویه
#گرگیج
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
نقش معرفت در نهضت عاشورای حسینی (3)
3. نمونهای از تفسیر به رأی از قیام عاشورا
پیرو آنچه گفتیم، برخی از تحلیلها از قیام کربلا به جهت عدم استناد به متن واقعه و عدم بهرهمندی از شواهد متقن یا به علت دخالت دادن پیشفرضها و انتظارات مفسر، تحلیل واقعه رخداده در متن تاریخ نیستند، بلکه تفاسیر دلبخواهی گویندگان و نویسندگان است که به علل و اغراض گوناگون صورت بسته است.
برای نمونه، برخی از كسانی که درباره قيام و شهادت حسين عليه السلام به موافقت یا مخالفت سخن گفتهاند، داستانی را درباره زنی به نام اُرینَب نقل کردهاند که دل از یزید میبرد و معاویه میکوشد با فريب شوهرش و جدا ساختن آن دو، او را به ازدواج يزيد درآورد، اما هنگامي كه امام از موضوع آگاه میشود، با ازدواج مصلحتی مانع نقشه معاویه میشود و در نهایت، امام او را طلاق داده، به همسر سابقش برميگرداند. (إبن قتیبة الدینوری، الإمامۀ و السیاسة، ص215-223)
معاویه و یزید در این ماجرا شکست خوردند و به گفته برخی از نویسندگان، یزید از همین جا کینه امام را به دل گرفت و آنچه در کربلا رخ داد، انتقام این شکست بود. گویا نخستین بار، ملاحسين واعظ كاشفي در روضة الشهداء از نقش اين ماجرا در حادثه عاشورا سخن گفته و آن را در عرض امتناع امام از بیعت با یزید، به عنوان یکی از علل دشمنی یزید با آن حضرت معرفی میکند. (ملاحسین کاشفی، روضۀ الشهداء، ص413-416) برخی نویسندگان سدههای بعدی نیز به تفصیل فراوان به نقل این داستان پرداختند. یکی از این نویسندگان در قالب رمان تاریخی در خصوص زندگانی امام حسین (ع)، جایگاهی مهم به این ماجرا بخشید و به مدد خیالبافی و اسطورهپردازی، اضافات و جزئیاتی را به این داستان افزود که تا پیش از او در هیچ اثر تاریخی و ادبی نیامده بود. (ر.ک: زین العابدین رهنما، زندگانی امام حسین بن علی بن ابی طالب، ج1، ص42-53، 74-78، 82-92، 109-119، 136-145 و...) وی در نهایت کینه یزید از امام حسین در واقعه را از عوامل دشمنی یزید با آن حضرت به شمار میآورد. (همان، ج2، ص536)
برخي دشمنان تشیع نیز این داستان را دستاویزی برای اهانت به ساحت مقدس سیدالشهداء قرار دادند و با چشم پوشیدن بر همه علل و زمينههاي ديني، سياسي و اجتماعي واقعه عاشورا، رویداد کربلا را معلول این واقعه معرفی کردند. (آله دالفک، پژوهشي در زندگي علي: نماد شيعه گري، ص324-327)
چنانکه ملاحظه میکنیم داستانی دروغین که نخستین بار در کتاب مجهول الانتساب الإمامة و السیاسة ابنقتیبة آمده است و به گواهی تاریخنگاران متخصص شواهد فراوانی برای ساختگی بودن آن وجود دارد (ر.ک: السید جعفر مرتضی، خرافات و اساطیر: قصة أرینب بنت إسحق، الهادی، العدد 3، ص56-67؛ عبدالرحیم قنوات، داستان یک داستان: بررسی شکل گیري و تحول افسانه اُرینب، مطالعات اسلامی: تاریخ و فرهنگ، ش92، ص9-25) تا آنجا پیش رفته که علت قیام خونین و نهضت الهی سیدالشهداء معرفی شده است، در حالی که، حتی بر فرض درستی این واقعه دروغین، نه در سخنان حضرت و نه گفتههای افراد جبهه مقابل سخنی در این خصوص گزارش نشده است و در منابع كهن نیز در ارتباط اين رويداد و قيام و شهادت آن حضرت سخني به ميان نيامده است.
#قیام_حسینی
#تحریف
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
نقش معرفت در نهضت عاشورای حسینی (4)
یکی دیگر از تفاسیر حادثه عاشورا، تفسیر شورمندانه و احساسمحور است که ابعاد معرفتی این نهضت را نادیده میگیرد. این تفسیر با اصالت بخشیدن به ماتم، اشک، پوشیدن لباس سیاه و اقامه عزا بر ابعاد معرفتی و اصلاحگری قیام امام حسین (ع) چشم میپوشد. این رویکرد نهتنها حرکتی در پیروان حسین برنمیانگیزد، بلکه بهعکس عامل تخدیر و رضایت به وضعیت موجود جامعه است و میتواند ابزاری باشد برای جلوگیری از تعالی اجتماعی و اخلاق اسلامی و جلوگیری از حرکت بهسمت ابعاد اسلامی. طرفداران این نگرش به علت ضعف بنیانهای فکری و با تأثیرپذیری از آموزه مسیحی فدیه بر این باورند که فلسفه قیام و شهادت اباعبدالله، شفاعت از پيروان اوست و گريه پیروانش بر حسين کفارة همه گناهان است.
«بر اساس تعلیم مسیحیت، عيسي رنجها و مرگ خود را با آزادي كامل پذيرفت، تا به نمايندگي از بشر، كفارة تمام گناهاني باشد كه مردم مرتكب شده و بر اثر آن، به خدا بيحرمتي كردهاند.» (توماس ميشل، كلام مسيحي، ص89)
عدهای از نویسندگان قیام اباعبدالله را بر پایه این آموزه نادرست مسیحیت تفسیر کردهاند. میرزا محمدباقر شریف طباطبایی از مشایخ شیعیه در کتاب اسرار شهادت آل الله الأطیاب معتقد است «یکی از اسباب شهادت آن بزرگوار صلوات اللّه عليه گناه گناهكاران از مؤمنين بوده كه او جان و مال خود را به جهت كفاره گناه گناهكاران به خدا فروخته و به عوض آن جان و مال بهشت را خريده از براي نجات گناهكاران و شفاعت ايشان.» (محمدباقر شریف طباطبایی، اسرار شهادت آل الله الأطیاب، ص44)
البته این شفاعت مشروط به استحقاق داشتن شفاعتشونده است و مؤمنان با اقامه عزا و ماتم برای آن حضرت شایسته بهرهمندی از شفاعت ایشان میشوند:
«[امام حسين] ميخواست كه كشته شود از براي اينكه مؤمنين اوّلين و آخرين بر او جزع كنند و گريه و زاري نمايند و تمنّاي اين كنند كه كاش با او بودند و به فوز شهادت فايز بودند تا به اين واسطه، گناهان ايشان آمرزيده شود و گريه و اندوه ايشان، كفارة گناه ايشان باشد و اين گريه و اندوه بدون شهادتِ چنين بزرگواري صورت وقوع نمييافت، پس در واقع، شهادت آن بزرگوار، كفارة گناه جميع گناهكاران است.» (همان، ص77)
وی تا آنجا پیش رفت که منکران این نظریه را تکفیر کرد و به صراحت نوشت:
«اگر كسي ايمان به كفاره بودن شهادت او نداشته باشد، در حقيقت مشرك است و إن اللّه لايَغفِرُ أنيُشرَك به را مصداق است.» (همان، ص85)
تکیه بر شهادت فدیهوار اباعبدالله در تفاسیر روشنفکران معاصر نیز به چشم میخورد. حمید عنایت، با استناد به سخنان نویسندگان برخی کتابهای سنّتی نتیجه گرفته است:
«شهادت امام حسین (ع) بیشباهت [به] به صلیب کشیده شدن عیسی نیست. همانطور که عیسی خود را در محراب صلیب قربانی کرد که بشریت را رستگار کند، امام حسین (ع) هم اجازه دارد که در صحرای کربلا شهید شود تا امت اسلام را از گناه تطهیر کند.» (حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ص313)
برخی دیگر از روشنفکران معاصر با پیشفرض انگاشتن مدعیات دنیای مدرن درصدد تفسیر واقعه عاشورا برآمده و بهصراحت اعلام میکند: «تفسیر مسیحایی از رنج و مصیبت امام، سازگاری بیشتری با ساختار دنیای مدرن دارد.» (مجید محمدی، فرهنگ عاشورا در عصر سکولار، ص223)
#قیام_حسینی
#تحریف
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
نقش معرفت در نهضت عاشورای حسینی (5)
4. معرفتبخشی به امت برای اصلاح امور جامعه
اکنون در واقعه موردنظر، یعنی حادثه جانسوز و منحصر به فرد عاشورای 61 هجری برای تحلیل درست مسئله، در کنار دقت در جزئیات، باید برخی مسائل کلان را مورد لحاظ قرار دهیم تا بتوانیم به تصویر درستی از موضوع دست یابیم.
یکی از وجوه بسیار مهم مسئله، شناخت درست شخصیت کلیدی و کنشگر اصلی واقعه یعنی اباعبدالله الحسین علیه السلام است. نخست باید به این پرسش پاسخ دهیم که برپاکننده این قیام خونین کیست و دال مرکزی شخصیت او در این واقعه چیست. حسین ویژگیهای فراوانی دارد: یک انسان است، شجاع است، از سران بنی هاشم، بلکه بزرگ ایشان است، نوه پیامبر است، فرزند علی و فاطمه است و... آیا حسین به عنوان یک تیپ شخصیتی خاص قیام کرد، یا از سر شجاعت و برای کم کردن روی یزیدیان یا ... یا اینکه حسین به مثابه امام منصوب از طرف خداوند برای ایفای نقش امامت در هدایتگری امت به پاخاست.
تحلیل قیام عاشورا باید مبتنی بر شناخت ویژگی کلیدی بازیگر اصلی آن باشد، اباعبدالله علیه السلام در مقام امام منصوب از طرف پروردگار برای هدایت جامعه اسلامی دست به این قیام زده است. او در کسوت امام جامعه دینی مأموریت دارد امت اسلام را به سوی رستگاری و سعادت هدایت کند. بر همین اساس، در مواضع مختلف به روشنی از مأموریت، مقصد و استواری خویش در این مسیر پرده برمیدارد.
امام علیه السلام یک سال قبل از مرگ معاویه، در منی برای اصحاب پیامبر و تابعان سخنرانی فرمود و با استناد به آیات قرآن به وظیفه سنگین عالمان دینی در مقابله با گمراهیها و فسادهای جامعه و ضرورت امر به معروف و نهی از منکر اشاره میکند و ایشان را از تخلف از این وظیفه برحذر داشته، سپس به هدف و تصمیم خود مبنی بر اقدامه عملی در خصوص مفاسد اجتماعی اشاره میکند:
«اَللّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنافُساً فِی سُلْطان، وَ لا التماساً مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَ لکِنْ لِنُرِىَ الْمَعالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَ نُظْهِرَ الاِصْلاحَ فِی بِلادِکَ، وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ، وَ یُعْمَلُ بِفَرَائِضِکَ وَ سُنَّتِکَ وَ أَحْکامِکَ.» (بحار الأنوار، ج97، ص79-80)
(خداوندا! تو مى دانى که آنچه از ما (در طریق تلاش براى بسیج مردم) صورت گرفت، به خاطر رقابت در امر زمامدارى و یا به چنگ آوردن ثروت و مال نبود، بلکه هدف ما آن است که نشانه هاى دین تو را آشکار سازیم و اصلاح و درستى را در همه بلاد برملا کنیم تا بندگان مظلومت آسوده باشند و فرایض و سنّت ها و احکامت مورد عمل قرار گیرد.
محوریترین جایگاه حسین در میان مردم، امامت است، امام هدایت است و باید مردم را به سمت سعادت راستین رهنمون شود و این سعادت راستین با نسخه های من درآوردی محقق نمیشود، بلکه تنها عمل به نسخه پروردگار است که انسان را به سعادت میرساند. به همین جهت هدف خویش را آشکار ساختن دین الهی برای مردم معرفی میکند تا مردم در سایه عمل به دستورات الهی از ستم رهایی یابند.
#قیام_حسینی
#امامت
#هدایت
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
أمیرالمؤمنین (علیهالسلام):
تُعرَفُ حَمَاقَةُ الرَّجُلِ فِی ثَلَاثٍ: فِی کَلَامِهِ فِیمَا لَایَعنِیهِ وَ جَوَابِهِ عَمَّا لَایُسأَلُ عَنهُ وَ تَهَوُّرِهِ فِی الأُمُورِ.
👌 حماقت به سه چیز شناخته میشود:
1️⃣ سخن گفتن درباه آنچه به او مربوط نیست؛
2️⃣ جواب دادن به آنچه از او پرسیده نشده؛
3️⃣ و بی باکی در کارها.
📚 تصنیف غررالحکم ح۱۲۳۶
#کلام_امیر
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
ادی کوهن (Edy Cohen) عامل موساد و روزنامه نگار صهیونیست است که به خاطر دشمنی اش با ایران معروف است.
وی به مدت ۸ سال مشاور نخستوزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو بوده است. یکی از برادران وی ایلی کوهن جاسوس اسرائیل در سوریه بوده که اعدام شده و برادر دیگرش نیز وزیر اطلاعات اسرائیل بوده است.
کوهن به علت پستهایش در توییتر بسیار معروف است و در مواقع خاصی نقش سنخگوی غیررسمی اسرائیل را بازی می کند.
📸 کوهن در یکی از توئیتهای جدیدش از سید کمال حیدری تمجید کرده، به سید مقتدا صدر درود میفرستد!
این روزنامهنگار صهیونیست و عامل موساد ضمن تأکید بر درستی مواضع «سید کمال حیدری» و استناد به این مواضع، یهودیان و شیعیان را پسرعمو توصیف میکند!
کوهن همچنین مقتدا صدر رهبر جریان صدر عراق را رهبر شیعیان جهان توصیف و اعلام میکند که از کشور اسرائیل بزرگ به شما درود میفرستم!
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
نقش معرفت در نهضت عاشورای حسینی(6)
معاویه در نیمه رجب سال 60 درگذشت و فرزندش یزید بر اریکه سلطنت اموی تکیه زد. یزید ملاحظهکاریهای پدرش را نداشت و به راحتی و آشکارا احکام شریعت را زیر پا مینهاد. به همین جهت، یکی از محورهای اساسی سخنان امام حسین علیه اسلام تا عاشورا روشنگری در خصوص شخصیت و سیره و منش یزید و موضعگیری قاطع در خصوص اوست.
یزید به حاکم مدینه ولید بن عتبه نامه نوشت تا از مردم مدینه به ویژه امام حسین علیه السلام بیعت بگیرد. امام (ع) در جواب ولید بدون هیچ ترس و تردیدی فرمود:
«إنّا أهلُ بیتِ النُبوّة و معدنُ الرِّسالة و مختلَفُ الملائکةِ و بنا فَتح اللهُ و بنا ختمَ اللهُ
و یزیدٌ رجلٌ فاسقٌ، شاربُ الخَمر، قاتلُ النَّفس المُحرَّمة، مُعلِنٌ بالفِسقِ و مِثْلِی لایُبَایِعُ مِثْلَهُ». (بحار الأنوار، ج44، ص325)
ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم، ما مکان آمد و شد فرشتگانیم. اسلام به واسطۀ ما آغاز شد و به دست ما به انجام می رسد. اما، یزید فاسق و شرابخوار است، قاتل انسان های محترم است. آشکارا فسق و فجور می کند و حد و مرز الهی را می شکند، و «کسی مثل من با مثل یزید بیعت نمی کند.
بنا بر گزارشهای تاریخی، یک روز پس از طرح مسئله بیعت از سوی حاکم مدینه و عدم پذیرش بیعت از سوی امام حسین، مروان بن حکم با قیافه خیرخواهانه و از سر تحکّم حضرت را به بیعت با یزید فراخواند: «إِنِّي آمُرُكَ بِبَيْعَةِ يَزِيدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّهُ خَيْرٌ لَكَ فِي دِينِكَ وَ دُنْيَاكَ.»
امام حسين عليه السلام در پاسخ به پيشنهاد مروان آشکارا از خطر یزید برای جامعه اسلامی سخن گفت:
فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الإِسلامِ السَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ وَ لَقَد سَمِعْتُ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ الْخِلَافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِیسُفْيَانَ وَ طَالَ الْحَدِيثُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَرْوَانَ حَتَّى انْصَرَفَ مَرْوَانُ وَ هُوَ غَضْبَانُ.» (بحار الأنوار، ج44، ص326)
انا للّه و انا اليه راجعون، باید فاتحه اسلام را خواند؛ زيرا امّت اسلام گرفتار حاکمى همانند يزيد شده است. خودم از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: خلافت بر آل ابوسفيان حرام است.
یکی دیگر از سخنان امام علیه السلام که پرده از چرایی قیام وی برمیدارد، نامه حضرت به اشراف بصره برای پیوست به حضرت است. امام حسین (علیه السلام) نامه اى در یک نسخه به پنج تن از اشراف بصره ـ مالک بن مسمع بکرى، احنف بن قیس، منذر بن جارود، مسعود بن عمرو، قیس بن هیثم و عمرو بن عبیدالله بن معمر ـ به این مضمون نوشت و توسّط فرستاده اى براى آنان فرستاد:
أَمّا بَعدُ فَاِنَّ اللّهَ اصْطَفى مُحَمَّداً (صلى الله علیه وآله) عَلى خَلْقِهِ، وَ أَکْرَمَهُ بِنُبُوَّتِهِ، وَ اخْتارَهُ لِرِسالَتِهِ، ثُمَّ قَبَضَهُ اللّهُ إِلَیهِ وَ قَد نَصَحَ لِعِبادِهِ وَ بَلَّغَ ما أُرْسِلَ بِهِ (صلى الله علیه وآله) وَ کُنّا أَهْلَهُ وَ أَوْلِیاءَهُ وَ أَوْصِیاءَهُ وَوَرَثَتَهُ وَ أَحَقَّ النّاسَ بِمَقامِهِ فِی النّاسِ، فَاسْتَأْثَرَ عَلَیْنا قَوْمُنا بِذلِکَ، فَرَضینا وَ کَرِهْنَا الْفُرْقَةَ وَ أَحْبَبْنَا الْعافِیَةَ، وَ نَحْنُ نَعْلَمُ أَنّا أَحَقُّ بِذلِکَ الْحَقِّ الْمُسْتَحَقِّ عَلَیْنا مِمَّنْ تَوَلاّهُ.
وَ قَدْ بَعَثْتُ رَسُولی إِلَیْکُمْ بِهذَا الْکِتابِ، وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلى کِتابِ اللّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ (صلى الله علیه وآله)، فَاِنَّ السُنَّةَ قَدْ أُمیتَتْ، وَ إِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ، وَ اِنْ تَسْمَعُوا قَوْلی وَ تُطیعُوا أَمْری اَهْدِکُمْ سَبیلَ الرَّشادِ، وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ» (بحار الأنوار، ج44، ص340)
امّا بعد خداوند محمّد (صلى الله علیه وآله) را بر خلقش برگزید و او را به پیامبرى خود گرامى داشت، و براى انجام رسالتش وى را انتخاب کرد، سپس او را به نزد خویش برد، در حالى که حقّ خیرخواهى بندگان را ادا کرده بود و رسالتش را به درستى ابلاغ نمود. ما خاندان پیامبر (صلى الله علیه وآله) و اوصیا و وارثان او و شایستهترین مردم به جانشینى وى بودیم، ولى قوم ما، ما را (به ناحق) کنار زدند و ما نیز (به ناچار) پذیرفتیم، چرا که تفرقه را ناخوش داشته و عافیت (سلامت دین و امّت اسلامى) را دوست داشتیم. در حالى که ما به یقین مى دانستیم از کسانى که بر این مسند تکیه زدند، سزاوارتریم.
اکنون فرستاده خود را با این نامه به سوى شما اعزام کردم و من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش فرامیخوانم، چرا که (این گروه) سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را از بین برده و بدعت (در دین) را احیا کردند، اگر سخنانم را بشنوید و فرمانم را اطاعت کنید، شما را به راه راست هدایت مى کنم. والسلام علیکم و رحمة الله
حضرت در این سخنان نیز وضعیت نامطلوب موجود و ریشههای نابسامانی آن را ترسیم فرموده، به برنامه خویش جهت اصلاح این وضعیت اشاره فرموده است. وضعیت نابسامان امت اسلامی، ظلم و فساد و عدم پیروی از احکام الهی ریشه در انحراف مسیر جانشینی پیامبر دارد و راه اصلاح این امور و مقابله با بدعتهای حاکمان ظالم جامعه اسلامی، قیام ضد ایشان و برگرداندن سررشته امور به دست متولیان راستین آن است.
#قیام_حسینی
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
نقش معرفت در نهضت عاشورای حسینی(7)
حضرت اباعبدالله در پاسخ به دعوتنامههای کوفیان قیام علیه حکومت یزید را یک وظیفه دینی معرفی کرده، خود را شایستهترین فرد برای انجام این وظیفه میخواند و بدین ترتیب برای همگان آشکار میکند که او در مقام یک مسلمان وظیفه دارد در مقابل حکومت ستمگری که احکام الهی را زیر پا مینهد، قیام کند، و دیگران نیز چنین وظیفهای بر دوش دارند:
«أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ قَالَ فِي حَيَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللَّهِ بِالإِثمِ وَ الْعُدوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَولٍ وَ لا فِعلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هَؤُلاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّيْطَانِ وَ تَوَلَّوا عَن طَاعَةِ الرَّحمَنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَيْءِ وَ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلالَهُ وَ إِنِّي أَحَقُّ بِهَذَا الأمرِ لِقَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اللَّه...» (بحارالأنوار، ج44، ص382)
یکی دیگر از مهمترین مستندات تفسیر و تحلیل قیام عاشورا که میتوان آن را سند نهضت عاشورا دانست، وصیتی است که حضرت در اختیار برادرشان محمد حنفیه قرار دادند. هنگامی كه حضرت میخواستند از مدينه منوّره به مكّه مكرّمه حركت كنند، به دیدار محمد حنفیه رفتند و پس از سخنانی که میان ایشان برقرار شد، وصيّتنامهاي نوشته، آن را به خاتم خود ممهور نمودند و سپس آن را پيچيده و به ایشان تسليم نمودند. و پس از آن با او وداع نموده و در شب سوم شعبان سال شصت هجري با جميع اهل بيت خود به سمت مكّه رهسپارشدند. و آن وصيّت چنين است:
بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. هَذَا مَا أَوْصَي بِهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِیطَالِبٍ إلَي أَخِيهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِيَّه:
إنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ يَشْهَدُ أَنْ لاَ إلَهَ إلاَّ اللَهُ، وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ. وَأَنَّ مُحَمَّدًا صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَءَالِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، جَآءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ. وَأَنَّ الْجَنَّه وَالنَّارَ حَقٌّ. وَأَنَّ السَّاعَه ءَاتِيَة لاَ رَيبَ فِيهَا. وَأَنَّ اللَهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ.
إنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلاَبَطِرًا وَلاَمُفْسِدًا وَلاَظَالِمًا وَإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإصلاَحِ فِي أُمَّه جَدِّي مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَءَالِهِ؛ أُرِيدُ أَنْ ءَامُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَي عَنِ الْمُنْكَرِ، وَأَسِيرَ بِسِيرَه جَدِّي وَسِيرَه أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِیطَالِبٍ عليه السلام.
فَمَنْ قَبِلَنِي بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَهُ أَوْلَي بِالْحَقِّ، وَمَنْ رَدَّ عَلَيَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّي يَقْضِيَ اللَهُ بَيْنِي وَبَيْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ؛ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ. وَ هَذِهِ وَصِيَّتِي إلَيْكَ يَا أَخِي؛ وَمَا تَوْفِيقِي إلاَّ بِاللَهِ، عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإلَيْهِ أُنِيبُ. وَالسَّلاَمُ عَلَيْكَ وَعَلَي مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَي. وَلاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّه إلاَّ بِاللَهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ. (بحار الأنوار، ج44، ص329-330)
بسم الله الرّحمن الرّحيم. اين است وصيّت حسين بن عليّ بن أبیطالب به برادرش محمّد معروف به ابن حنفيّه:
همانا حسين بن عليّ گواهي ميدهد هيچ معبودي جز الله نيست؛ اوست يگانه كه شريك ندارد. و به درستي كه محمّد صلّي الله عليه وآله ، بنده او و فرستاده اوست كه به حقّ از جانب حقّ آمده است. و بهشت و جهنّم حقّ است، و قيامت فرا میرسد و در آن شكّي نيست. و خداوند تمام كساني را كه در قبرهایند، برمیانگيزاند.
من براي تفريح و تفرّج خروج نكردم، و نه براي استكبار و بلندمنشي، و نه براي فساد و خرابي، و نه براي ستم و بيدادگري! بلكه خروج من براي اصلاح امّت جدّم محمّد صلّي الله عليه وآله مي باشد. میخواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به سيره و سنّت جدّم، و روش پدرم عليّ بن أبي طالب عليه السّلام رفتار كنم. پس هر كه مرا بپذيرد و به قبولِ حقّ قبول كند، خداوند سزاوارتر است به حقّ. و هر كه مرا در اين امر نپذیرد، پس من شكيبایي پيشه مي گيرم تا آنكه خداوند ميان من و ميان اين جماعت، حكم به حقّ فرمايد؛ و اوست كه از ميان حكم كنندگان مورد اختيار است. و اين وصيّت من است به تو اي برادر! و تأييد من نيست مگر از جانب خدا؛ بر او توكّل كردم، و به سوي او بازگشت ميکنم. و سلام بر تو و بر هر كه از هدايت پيروي نمايد. و هيچ جنبش و حركتي نيست، و هيچ قدرتي نيست مگر به خداوند بلندمرتبه و بزرگ.
حاصل سخنان روشن حضرت آن است که امت اسلامی در اثر انحراف مسیر حکومت اسلامی از جایگاه راستینش به سلطنت اموی یزید گرفتار وضعیتی نامطلوب است و حسین در جایگاه امامت الهی امت برای اصلاح این امور بر پایه معیارهای الهی و دینی قیام میکند. اما اصلاح از وضعیت نامطلوب به وضعیت مطلوب باید به دست خود امت صورت تحقق پیدا کند، از این رو، به روشنگری وجوه فساد و خرابی برای امت میپردازد و ایشان را به همراهی او برای اصلاح اوضاع دعوت میفرماید. حسین برای اصلاح دینی جامعه اسلامی به پا خاسته است و یکی از الزامات این اصلاح اجتماعی، معرفتبخشی به امت اسلامی در خصوص وضعیت موجود و ضرورت اقدام برای دستیابی به موقعیت مطلوب است.
#قیام_حسینی
#هدف_عاشورا
#معرفت_بخشی
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
نقش معرفت در نهضت عاشورای حسینی(8)
5. استمرار معرفتبخشی پس از عاشورای سال 61
جریان معرفتبخشی حسینی از مکه شروع شده تا روز عاشورا در کربلا ادامه دارد. حضرت چند بار برای مردم مقابل خودش خطبه خوانده، برای روشنگری ایشان میکوشد. مسائل را تبیین میکند تا کسی از سر جهل در سپاه مقابل جای نگرفته باشد.
روشنگری حسین علیه السلام بسیار دقیق و اعجاب برانگیز است. او در عین این که برای تنویر اذهان جبهه مقابل از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند، در شب عاشورا از زوایهای دیگر برای یاران جان فدای خویش صحنه نزاع حق و باطل را ترسیم میکند:
«إِنَّ هَؤُلاءِ يُرِيدُونِي دُونَكُمْ وَ لَو قَتَلُونِي لَمْ يَصِلُوا إِلَيْكُمْ فَالنَّجَاءَ النَّجَاءَ وَ أَنْتُم فِي حِلٍّ فَإِنَّكُمْ إِنْ أَصْبَحْتُمْ مَعِي قُتِلْتُمْ كُلُّكُمْ فَقَالُوا لانَخْذُلُكَ وَ لانَخْتَارُ الْعَيْشَ بَعْدَكَ فَقَالَ ع إِنَّكُمْ تُقْتَلُونَ كُلُّكُمْ حَتَّى لايُفْلِتَ مِنْكُمْ أَحَدٌ.» (بحار الأنوار، ج45، ص89)
اینان مرا میخواهند، نه شما را، و اگر مرا بکشند به شما کاری نخواهند داشت، پس خود را نجات دهید. شما آزادید [که بروید و بیعت من بر گردن شما نیست] و هنگامی که اظهار وفاداری یارانش را دید، فرمود: همه شما فردا کشته میشوید و یک تن از شما زنده نخواهد ماند.
امام در جبهه خودی و در جمع یاران نیز معرفتبخشی میکند تا کسی با تصویر نادرست و با انگیزه دیگری جز یاری دین خدا خونش را به پای این قیام مقدس نریزد. پایان غمانگیز دنیایی قیام خود را یادآوری میکند تا احدی به امید زر و سیم دنیا در کنار امام هدایت قرار نگرفته باشد. مقصود امام این است که هر کس در این میدان قدم میگذارد، از سر آگاهی و انتخاب آزادانه باشد.
اما آیا معرفتبخشی حسین در روز عاشورا به پایان میرسد؟
بی تردید نه؛ چون اولا حسین غیر از سپاه رزم و جنگ، سپاه دیگری با فرماندهی خواهر قهرمانش به همراه آورده که پس از او، راه تبیین را ادامه خواهند داد. کربلا نقطه آغاز و عاشورا سپیدهدم روشنایی قیام حسین است. سپاه دوم حسین با ادای وظیفه تبیینگری چنان موفق عمل میکند که یزید ملعون اشک ندامت میریزد و خود را از گناه نابخشودنی خون حسین تبرئه میکند.
حضرت زینب (س) که به صورت ناشناس در دارالاماره وارد مجلس شد و گوشهاى نشست، ابن زیاد پرسید: این زن کیست؟ پاسخ دادند: این زن، زینب دختر على است. ابن زیاد رو به زینب کرد و گفت «الحمدللهِ الذی فَضَحَکُم وَ قَتَلَکُمْ و أکذَبَ أُحدوثتَکم» (خدا را سپاس که شما را رسوا ساخت و نادرستى خبرهاى شما را نشان داد)
زینب (علیها السلام) پاسخ داد:
«إنَّما یَفْتَضِحُ الْفاسِقُ، وَ یَکذِبُ الْفاجِرُ وَ هُوَ غَیْرُنا» فقط فاسق رسوا مىشود و فاسد دروغ مىگوید و آن هم ما نیستیم و دیگرى است.
ابن زیاد گفت: «کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللهِ بِأَخیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ» کار خدا را نسبت به برادر و خاندانت چگونه دیدى؟
زینب با صلابت و قدرت پاسخ داد: «ما رَأَیْتُ إِلاّ جَمیلا، هؤُلاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللهُ عَلَیْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إلى مَضاجِعِهِمْ، وَ سَیَجْمَعُ اللهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ، فَتُحاجُّ وَ تُخاصَمُ، فَانْظُرْ لِمَنِ الْفَلْجُ یَوْمَئِذ، ثَکِلَتْکَ اُمُّکَ یَابْنَ مَرْجانَةَ» (بحار الأنوار، ج45، ص115-116) جز زیبایى و نیکى ندیدم، آنها گروهى بودند که خداوند شهادت را برایشان مقرّر کرد و آنان نیز به آرامگاه خویش شتافتند. به زودى خداوند تو و آنان را [در روز قیامت]گرد خواهد آورد و میان شما داورى خواهد کرد؛ در آن روز بنگر چه کسى پیروز خواهد بود؟ اى پسر مرجانه! مادرت به عزایت بنشیند.
همچنین آن حضرت در شام در مجلس یزد این گونه قهرمانانه او را خوار کرد:
«أَ ظَنَنْتَ یَا یَزِیدُ حَیْثُ أَخَذْتَ عَلَیْنَا أَقْطَارَ الأَرْضِ وَ آفَاقَ السَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا نُسَاقُ کَمَا تُسَاقُ الأُسَرَاءُ أَنَّ بِنَا هَوَاناً عَلَیْهِ وَ بِکَ عَلَیْهِ کَرَامَةً وَ أَنَّ ذَلِکَ لِعِظَمِ خَطَرِکَ عِنْدَهُ فَشَمَخْتَ بِأَنْفِکَ وَ نَظَرْتَ فِی عِطْفِکَ جَذلانَ مَسْرُوراً حَیْثُ رَأَیْتَ الدُّنْیَا لَکَ مُسْتَوْثِقَةً وَ الأُمُورَ مُتَّسِقَةً وَ حِینَ صَفَا لَکَ مُلْکُنَا وَ سُلْطَانُنَا فَمَهلاً مَهلا أَ نَسِیتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى وَ لایَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لأنفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ (بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۳)