#شهادت #حضرت_زهرا #ایام_فاطمیه
در خواست برگردد ولی مسمار نگذاشت
زخم تو کاری بود جای کار نگذاشت
زینب تو را میخواست تا روز عروسی
از آرزویش میخ، جز آوار نگذاشت
محسن اگر میماند عالِم بود حتما
حیف آن هجوم سخت نکبتبار نگذاشت
آزار تو جرم است اما باز این قوم
قلب تو را یک لحظه بی آزار نگذاشت
دست حسن میخواست بر قاتل بکوبد
تربیت والای تو هربار نگذاشت
حتما دعایت بود حالت خوب میشد
آن سنت الجار ثم الدار نگذاشت
بین در و دیوار ماندی ؛ بعدِ آن روز
حیدر سرِ غم هم ،به این دیوار نگذاشت
#زهرا_آراسته_نیا ✍
😢عرض تسلیت🏴🎤
https://eitaa.com/Madahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
التماس دعای فرج😢🙏
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#بحر_طویل
تلاش و زحمات حضرت زهرا(س) برای هدایت مهاجر و انصار
شب است و در سکوت شب صدای باد میپیچد
شب است و در مدینه گریههای باد میپیچد
کسی در کوچههای سنگیِ تاریک اینجا نیست
کسی در راههای خاکیِ باریک آیا نیست ؟
کسی در شهر پیدا نیست
ولی انگار میآید صدای رفتنی اینبار
صدای رفتنِ جمعی میان کوچهای تبدار
چرا اینگونه میآیند
اگرچه غرقِ دردند
چرا این چار تَن اینگونه میگردند...
به روی مرکبی خانومِ پیری است رنجیده گمانم سالها از داغهایی سخت کاهیده
به خود از درد پیچیده
به هر گامی که مرکب راه میآید
صدای آه میآید
خدایا این که است این قدر بیمار است؟
چرا از درد سرشار است
غریبی یا عزادار است
گَهی بر یک طرف خَم میشود پهلوش میگیرد
زمانی دست بر سر میگذارد روش میگیرد
به هر گامی که میآیند با سرفه نفس گیرد
توانش نیست جانش نیست
میآید که حق را باز پَس گیرد
به رویِ مرکبی خانومِ پیری هست اما نه
هرآنکس هست باشد ای مدینه لیک زهرا نه
و مَردی پیش مرکب بندِ افسار است در دستش
ببین جای طنابی هست بر دستش
چرا اینقدر غمگین است
چقدر این داغ سنگین است
خودش را میخورد هرچند گریان نیست
ولی شرمندگیِ مرد آسان نیست
خودش را میخورَد او با دلی پُر خون
خودش را میخورَد آورده او ناموس حق را باز هم بیرون
اگرچه غم فراوان است
ولی باور کنید این مردِ خیبر قبلهگاه شیر مردان است
ولی باور کنید او پهلوان جنگجویان است
همه باور کنید از یک نگاهش کوه میریزد
چرا امشب از این رو اینهمه اندوه میریزد
چرا او سر به زیر است مثلِ بانویش خودش پیر است...
عَرقها از جبینِ خیس آن مظلوم میآیند
و در پشت سرش دو کودک معصوم میآیند
دو کودک با حواسِ جمع تا مادر نیافتد از رویِ مَرکب دلِ این شب
مبادا باز این شیشه ترک بردارد از غمها خدایا بارِ شیشه دارد او آیا؟
حسین از آنطرف با قلب پُر آتش
حسن از این طرف میآید و هِی میتپد قلبش
دوباره پیشِ مادر هست خدایاشکر حیدر هست...
چهل شب میشود اینگونه میآیند در شبها
چهل شب میشود خانه به خانه میروند اما
فقط یک خانواده نیمه شب آوارهاند اینجا
علی شاهد برای خویش آورده
علی شاهد برای اینهمه مردم
منم مَردِ غدیرِ خُم
و این است شاهدم زهرا
و زهرا شاهد آورده است با آن حال
که من هم ارث میگیرم
که من هم دختر پیغمبرم این است تقصیرم؟
علی در میزند ، در باز میکردند انصار و مهاجرها
نگو یارانِ پیغمبر بگو اغیار و تاجرها
یکی در باز کرد و گفت شرمنده نمیآیم
یکی هم گفت یادِ من نمیآید غدیر خم
امان از حرف نامردم
یکی در باز کرد و روی خود را آنطرف کرد
یکی هم داشت مولا حرف میزد بِینِ حرفش زود در را بست
دلِ زهرا چه بد بشکست
علی ماند و سلام او فقط زهرا جوابش داد اگرچه گریهاش اُفتاد
فقط زهرا جوابش داد
علی با فاطمه تنها به پشتِ دربها بودند
چهل شب پشت درها در پِیِ یک آشنا بودند
چهل شب رَدِ غم پیداست از خانه به هر کوچه
چهل شب رفتهاند و جز سه تُن یک یار و یاورنیست
بجز سلمان و مقداد و ابوذر نیست
ولی آنروز در کوچه ولی آنروز در خانه
میانِ جمع اوباش و اراذِلها و بیگانه
چهل تَن یا که سیصد تَن روایتها فراوان است خدایا کینه عریان است
غلافِ تیغ پنهان است حرامی هم رجز خوان است
تلافیِ غدیرِ خُم فقط آتش فقط هیزم
امان از دستِ نامردم به پیش طفلِ سر در گُم
حسن چشمانِ زینب بست
که مادر پشت دربِ خانهی خود هست
زمین اُفتاد و در اُفتاد
امان از چادر زهرا امان از رد شدنها و امان از پا زدنها و امان از رفت و آمدها
خدایا میخ لج کرده خدایا راه کج کرده....
شاعر: #حسن_لطفی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_زهرا_س_شهادت
گریه کنید مادر ما بیگناه بود
گریه کنید مادر ما پا به ماه بود
حوریه ای که برگ گل آسیب میزدش
در قتل او مشارکت یک سپاه بود
یک مرد هم نبود بگوید در آن میان
نامرد، این زنی که زدی بی پناه بود
از شدت خجالت از هم در این سه ماه
راه کلام این زن و شوهر، نگاه بود
جای تمام شهر برایش علی گریست
جای تمام شهر علی غرق آه بود
نگذاشت تا که فاطمه نفرینشان کند
ورنه به آه فاطمه عالم تباه بود
همصحبتی نداشت دگر بعد فاطمه
تنها کسی که گوش به او داد چاه بود
رغبت نداشت پا بگذارد به خانه اش
راه عبورش از وسط قتلگاه بود
شعر از گروه #یا_مظلوم
https://eitaa.com/Madahankhomein
شهادت #حضرت_زهرا_سلام_الله
شهری که قول داد به حیدر وفا کند
بعداز نبی چه شد که بنایی دگر گذاشت
روز غدیر کینه ی جمعی شروع شد
آن کینه ای که در دل تاریخ اثر گذاشت
پس آتش از همان جریان آب میخورد
آن آتشی که بر دل مولا شرر گذاشت
یک میخ سرخ روز علی را سیاه کرد
میخی که خون فاطمه را روی در گذاشت
یک سوم از ادامه ی سادات کشته شد
مسمار بود فاطمه را بی پسر گذاشت
راحت بگو که انسیه را بی هوا زدند
ضرب غلاف زخم به دل بی خبر گذاشت
بادی وزیدو شاخه ی یاس علی شکست
یاسی که روز های بدی پشت سر گذاشت
شاعر: #مسعود_اصلاني
https://eitaa.com/Madahankhomein
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
هر روز غصه های دلم بیشتر شود
شب بی وصال یار، چه غمگین سحر شود
یا رب روا مدار که این طفل نابلد
دور از امام خویش، چنین در به در شود
نگذار مثل این همه ایامِ طی شده
این چند سالِ آخر عمرم هدر شود
تکرار بی حیایی من شد دلیل، اگر
روی لبم دعای فرج بی اثر شود
وای از دل شکسته ی مهدیِ فاطمه
وقتی که از معاصی ما باخبر شود
ظرف سیاه قلب مرا اینچنین نبین
یک روز آخر از کرم دوست، زر شود
جان ها فدای آن نفسی که امام عصر
گریان برای روضه ی دیوار و در شود
ملعونِ دومی به معاویه شرح داد
جوری به در زدم که علی خونجگر شود
باید چگونه جمع شود تکه تکه اش
آیینه که زمین بخورد دردسر شود
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#مدح_شهادت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
لِماذا سُمّیَت زهراءُ بِاالزّهرا، نمیدانم
شب قدر است او یا لیلةُ الاسری نمیدانم
من از سُبّوح و از قدّوس گفتنهای یک انسان
به ساق عرش، قبل از خلقت دنیا نمیدانم
رموز کاف و ها و یا و عین و صاد را حتی
اگر دانسته باشم، راز أعطینا نمیدانم
من از إنسیّه و حوریّه میفهمم عباراتی
ولی معنایی از إنسیّةُ الحَورا نمیدانم
امامان "حجّةُ اللهِ علَی خلقند"، سلّمنا
"وَ زهرا حجّة اللهِ علینا" را نمیدانم
نمیبود آفرینش هم علی را، هم محمّد را
حدیث قدسی لولاک را اصلا نمیدانم
"به بوی نافهای کآخر صبا زان طرّه بگشاید"
چه خون افتاد در دلها و محملها، نمیدانم
بجز این است که عکس کسی در آب افتادهاست؟
وگرنه تشنه ماندن بر لب دریا... نمیدانم
کنار خانهی "لا تَرفعوا اصواتَکم" یارب
دلیل اینهمه بلوا و غوغا را نمیدانم
دلیل خلقت است او، معنی "عجّل وَفاتی" را
به هر تعبیر و هر تفسیر و هر معنا نمیدانم
شبانه دفن کردن را علی دانست، سلمان هم
شبانه غسل دادن را علی حتی... نمیدانم
چرا باید گلی مانند زهرا پشت در باشد
خداوندا خداوندا خداوندا نمیدانم
ندانمهای بسیار است در صدّیقهی کبری
نمیدانم نمیباید بدانم یا نمیدانم!
🖋️شاعر: مهدی جهاندار
https://eitaa.com/Madahankhomein
واحد؛ یا اُمّ الحسنین.mp3
1.19M
#فاطمیه #واحد
🔹یا اُمّ الحسنین🔹
به ياد آخرين دعات مىميرم
با گريههاى بچههات مىميرم
آخر يه روزى من برات مىميرم
بهار بوده زندگيم، پاييز میشه بعد تو
کاسۀ صبر مرتضى، لبريز میشه بعد تو
اىن اولين باره، میلرزه دست و پام
اين اولين باره، پر از بغضه صِدام
اين اولين باره، كه مرگمو مىخوام
«بنت رسول الله یا اُمّ الحسنین»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو میرى و على میمونه تنها
هنوز نمیشه باورم اين روزا
تابوتو دارم مىسازم یا زهرا
نُه ساله که من زندهام، با يا على گفتن تو
دار و ندار من بمون، زوده برا رفتن تو
اين آخرين باره، مىبينى حسنو
اين آخرين باره، يه حرفى بزن و...
اين آخرين باره، ببين اشک منو
«بنت رسول الله یا اُمّ الحسنین»
شاعر و نغمهپرداز: #حسین_حاجی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_زهراسلام الله علیها
🥀▪️🍃🥀؛🌿▪️🍃🥀
اصلا بیا من مادرت باشم تو دختر!
شاید که خندیدی کمی با این بهانه
وقتی به دستت نای بالا آمدن نیست
من میزنم بر تار موهای تو شانه
بعدش برایت لقمه میگیرم عزیزم
هی ضعف کردی هی قرار از سینه بردی
زینب فدایت! آب رفتی بین بستر
یک چندوقتی هست که چیزی نخوردی
حالا برای بیشتر مثل تو بودن
از بقچه ات سر میکنم چادرنمازی
یک امشبی را قول دادی که بخندی
جان پدر گریه نکن هی بین بازی
مثل خودت من گَرد میگیرم ز خانه
بعدش غبار ذوالفقار پر ز هیبت...
جای حسن را پهن کردم خاطرت جمع
اینهم بفرما کاسه ی آب حسینت
مثل تو هرشب مینشینم رو به قبله
مثل همان شبها که سالم بود پهلوت
همسایه ها را هم دعاشان میکنم من
هرچند درب خانه را بستند بر روت
شیرین زبانی میکنم شاید بخندی
شاید نبینم لحظه ای محزونی ات را
از فضه (شستن) یاد میگیرم بزودی
تا که بشُویَم رختهای خونی ات را
اما خودمانیم، خیلی کار سختیست!
مادر شدن،جای تو بودن،غصه خوردن
با سن اندک خانه داری کار سختیست
زود است کار خانه را بر من سپردن
#محمد کابلی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#فاطمیه #مرثیه_حضرت_زهرا
عطر تن پیمبر از این خانه میرود
بال ملک معطر از این خانه میرود
از اینکه مهر مادر من آب بوده است
هر چشمی آمده، تَر از این خانه میرود
وقتی در آخرین نفسش آه میکشد
یک آسمان کبوتر از این خانه میرود...
حیف از گلی که خانهنشینی نصیب اوست
حیف از گلی که پرپر از این خانه میرود
دیدی چه زود گرد یتیمی به دل نشست
دیدی چه زود مادر از این خانه میرود...
هر جا که میروی برو ای دل ولی بدان
راه بهشت آخر از این خانه میرود
🔸شاعر: #مهدی_مردانی
https://eitaa.com/Madahankhomein
1_732802574.mp3
7.15M
🔳 #فاطمیه
🏴 #سالگرد_شهید_سلیمانی
🍃دستاتو میبینم افتاده تو صحرا
🍃آروم خوابیدی رو دامن زهرا
🎤 #سید_رضا_نریمانی
⏯ #زمینه
بخش ششم - رجز (قسم به قطره قطره اشک مادر) - حاج مهدی رسولی.mp3
10.74M
#رجز (انتقام میگیریم..)
بامدّاحی: #حاج_مهدی_رسولی
دوشنبه سیزدهم دیماه ۱۴۰۰
هیئتثاراللّٰهزنجان
025.mp3
9.63M
🔖منبر کامل #فاطمیه 🔖
#استاد_حسینی_قمی 🎤
▪️موضوع : قرآن در زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
🏴 نذر شهادت گره گشای دو عالم
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها🏴
لطفا حق روضه ادا شود
پیر شد خانوم ِ خانه... حیف شد...
رفت با غربت شبانه...حیف شد...
دید جای دلخوشی آزار از-
فتنهٔ دوره زمانه... حیف شد...
حیف شد آن دستِ خیّر شد کبود
با غلاف و تازیانه، حیف شد...
روی پهلو شب به شب سر باز کرد
زخم ها دانه به دانه... حیف شد...
همدم و سنگ صبورش را علی(ع)
بُرد حیران روی شانه... حیف شد...
بیقرارانه سپردش دستِ خاک
بی مزار و بی نشانه... حیف شد...
بی توقع، با کسالت، زود رفت
با محبت! بی بهانه... حیف شد...
بچه ها عادت به مِهرش داشتند
مادریِ عاشقانه، حیف شد...
بعد از این دیگر مبدّل شد به اشک
خنده های کودکانه، حیف شد!...
#صلی_الله_علیک_یا_فاطمة_الزهرا
#اول_مظلوم_عالم_علی_علیه_السلام
#أللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/Madahankhomein
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
دیگر بعید است این نفس بالا بیاید
باید برای یاریاش اسما بیاید
شب بود و باران بود و آب از چاه برداشت
تا که برای شستن دریا بیاید
این مرد خیبر مردِ خندق بود اما
باید برایِ غسلِ او زهرا بیاید
دستش به پهلو خورد زخمِ میخ را گفت
دیدی نشد تا محسنم دنیا بیاید
چشمش سیاهی رفت از بازوی خُردش
باید بماند تا که حالش جا بیاد
پشتِ سرِ هم شستنش را قطع میکرد
اما نشد تا بند این خونها بیاید
از بس حسن در آستین دندان فشرده
باید به دادِ حالِ او بابا بیاید
وقتی حسین اُفتاد بر این سینه باید
دستِ شکسته از کفن بالا بیاید
میگیرد از دوشِ ابوذر دوشِ سلمان
دنبال این تابوت آقا تا بیاد
تازه زمانِ شستنِ دیوار و در بود
ای کاش میشد زودتر فردا بیاید
ایکاش میشد دِق کند زینب کنارش
طاقت ندارد تا که عاشورا بیاید
طاقت ندارد تا ببیند بینِ گودال
بر روی آن سینه کسی با پا بیاید
#حسن_لطفی
https://eitaa.com/Madahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
كار تنش زياد ولی وقت من كم است
یک شب برای شست و شوی اين بدن كم است
بانوی من نحيف نبود، اينچنين نبود
وقتی نگاه ميكنمش ظاهراً كم است
در زير پارچه ورمش گم نمیشود
آنقدر واضح است كه یک پيرهن كم است
بايد چگونه جمع كنم اين بساط را
فرصت كم است و آب كم است و كفن كم است
مسمار را خودم زده بودم به تختهها
بايد بميرم آه، پشيمانشدن كم است
گيرم حسين دق نكند اين چنين ولی
گريه بدون داد برای حسن كم است
آئينه آمدی و ترکخورده ميروی
یعنی برای بردن تو چهار زن كم است
پيراهن حسين كه كارش تمام شد
پس جاي غُصّه نيست اگر یکكفن كم است
بالت، پرت، تنت، همهی پيكرت خدا
اين زخمها زياد ولی وقت من كم است
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Madahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
میشویمت که آب شوم در عزایِ تو
یا خویش را بخاک سپارم بجای تو
قسمت نبود نیتِ گهواره ساختن
تابوت شد تمامیِ چوبش برایِ تو
گر وا نمی شدند گره های این کفن
دق مرگ می شدند زِ غم بچه های تو
خون جای آب می چکد از سنگِ غسلِ تو
خون می چکد که زنده کند ماجرایِ تو
در بود و شعله بود و در اُفتاد رویِ تو
گُم شد میانِ خنده یِ مَردُم صدایِ تو
در بود و شعله بود و از آن در عبور کرد
هر کس که بود نیمه شبی در دعایِ تو
حالا زمانِ غسلِ تو فهمیده ام چرا
رویِ تو را ندید کسی تا شفایِ تو
تنها نه جای دست و زخم و کبودی است
آتش اثر گذاشته بر چشمهای تو
#حسن_لطفی
https://eitaa.com/Madahankhomein
◾ایام فاطمیه
◾خانهی پس از فاطمه(س)
این خانهی بی فاطمه معنا ندارد
چونکه علی مرتضی زهرا ندارد
شبهادگر راحت به بالش سرگذارید
اهل مدینه همسری مولا ندارد
این کودکانم تا سحر دمساز دردند
درآن میان زینب توان در پا ندارد
فضه دهد نان دست طفلان یتیمم
گویا خبر از حال زار ما ندارد
گفتمبهچاهاینراز را سربستهدیگر
مجنون صحرای جنون لیلا ندارد
از تشنگی شبها حسینم بیقرارست
از بسکه گریه کرده گویا نا ندارد
یاد حسین و کربلا در سینه دارم
گوید طفلی که حرم سقا ندارد
در راه شام و کوفه میبینم که زینب
گوید مزن این طفل را بابا ندارد
#مرتضی_محمودپور✍
#بعد_از_شهادت
https://eitaa.com/Madahankhomein
حضرت صادق علیه السلام فرمودند:
ماتت فاطمه مابین المغرب و عشاء
روح حضرت زهرا علیهاالسلام بین مغرب و عشاء به ملکوت اعلی پیوست
شعری که توفیق شد قبل مجلس غروب امشب که با مداحی عزیز دلم شاعر و مداح اهل بیت علیهم السلام حاج علی پاکدامن همراه بود نوشتیم
ساعت سخت عروج مادر است
ساعت مرگ امید حیدر است
یا بن زهرا ،در غروب نور حق
چشمهای خون شده سوی در است
مادرتو رو به قبله ، بی نفس
با تنی زخم و کبود و لاغر است
مرتضی گریان و می خندد عدو
لحظه ی خوشحالی آن کافر است
زخمهایی که زده کاری شده
رد پایش بروی آن پیکر است
آه با صورت زمین خورده علی
لرزه بر زانوی مرد خیبر است
آه امشب بین مغرب تا عشاء
روضه های مادرت زجرآور است
گفتم از زجر و دلم ویرانه شد
روضه ی دختر شبیه مادر است
جای دست زجر روی صورتش
زینتی های کبود دختر است
روضه خوان با روضه خوان ها گریه کرد
قلب هر بیتی برایت مضطر است
✍حاج علی پاکدامن
✍حسین بیدگلی
✍علی رضوانی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Madahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مثلِ آئینهای تَرکخورده
مثلِ شمعی که میزند سو سو
مثلِ گلبرگهایِ لاله لطیف
چون شقایق کبودی اِی بانو
درد داری ولی برایِ علی
هر نگاهِ تو حکمِ درمان داشت
زانویِ شاهِ لاٰفتیٰ تنها
با دعاهایِ نابِ تو جان داشت
تا تو بودی بساطِ لبخندِ....
شیرِ حق هم همیشه رونق داشت
با تو مولا برایِ دلخوشیوُ....
زندگی علّتی مُوثَّق داشت
رفتنت روضههایِ تلخی شد
که تکان داد شانههایش را
میخِ در هم برایِ طعنه زدن
گَهگُداری گرفت عبایش را
در و دیوارِ خانه هر وقتی....
آمد از راه سیر خندیدند
مرتضی را به هم نشان دادند
اهلِ این کوچه هر کجا دیدند
با اِشاره مغیره میگوید :.....
به کنایه که شیر میآید
به غلافش کشید دستی و....
گفت قُنفذ اَمیر میآید
از فلانی شنیده است کسی....
آه پاپوشِ رَزم سنگین است
نقلِ قولی شنیدهام که با.....
ضربهیِ دست گوشواره شکست
بغضِ سنگینِ مجتبی دارد
روضهیِ کویِ تنگ میخواند
چشمهایش بدونِ حرف از آن .....
گونه وُ رَدِّ چنگ میخواند
چادریِ رویِ سرِ زینب
یادگاریِ خاکیِ زهراست
حسن آن را تکانده است ولی....
رویِ چادر هنوز جایِ پاست
به سرِ ذوالفقارِ بر دیوار
میزند فکرِ اِنتقام ولی.....
تا کمر تا شده که باز کند
بغضِ خود را برایِ چاه علی
مَرهمِ دردِ مرتضیٰ تنها
ندبهیِ جمعهصبح و یاسین است
مرگِ مادر نبوده اَفسانه
روضهیِ فاطمیه سنگین است
۱۴۰۰/۱۰/۱۵📃 #حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
اسماء بریز آب که قلبم مذاب شد
این مرد از خجالت این چهره آب شد
اسماء بریز آب که آتش گرفته ام
دیدی چگونه خانه من هم خراب شد
من چند بار شسته ام و هم نیامد
خونت هنوز میچکد از زخم تازهات
این سنگ غسل شاهد پهلوی سرخ توست
ای خاک بر سرم چه کنم با جنازهات
دریاب حال کودکانِ خودت را ببینشان
با گریه آستین سر دندان گرفتهاند
حالا كه وقت بردن تابوت مادر است
از من نشان خانهی سلمان گرفتهاند
حالا عزای کندن قبر گرفتهام
حالا برای بردن تابوت ماندهام
این جای تیغ کیست که بر بازوی تو است
این نقش دست کیست که مبهوت ماندهام
آه ای غرور من پس از این وقت تسلیت
لبخندها به دیدن یار و تو میرسند
برخیز ذوالفقار نبرد مرا ببند
فردا برای نبش مزار تو میرسند
باید که چند قبر برایت درست کرد
باید مرا به جای تو در قبر جا دهند
دست پدر رسید تو را گیرد از علی
شاید که زخم آتش در را شفا دهند
#حسن_لطفی✍
https://eitaa.com/Madahankhomein