مدح گریز به #روضه
شب شد و مادرمان گفت: کجایے زینب؟
گفت: سجاده ے من را تو بیانداز امشب
کمکم کن که به محـراب نمـازم بروم
تـا بـه آرامگـه راز و نیــازم بــروم
گفت خواب دل عشاق حرام است عزیز
من به سجده برسم کار تمام است عزیز
تا به مـحراب بیاید دل من غوغا شد
چنـد بارے وسط راه نشست و پا شد
تا خود صبح فقط غصه ے مردم را خورد
آن قــدر آه کشـید و جـگــرم را آزرد
در کنارش چقـدر آیه ے قرآن خواندم
تا کمے خوب شود ذکر فراوان خواندم
وسط معرکه ے خوف و رجا خوابم برد
وسط گـریـه و ما بیـن دعا خوابم برد
حق، نگاهے به دعـاے دل غم بارم کرد
بوے نان آمد و ایـن رایحه بیدارم کرد
بسترش جمع شده مطمئنا خوب شده
فضه جان گریه نکن مادرمن خوب شده
شاد بودم که غم و ماتم مان مے میرد
مادرم باز مـرا در بغـلـش مـے گـیرد
تشنه ے دیدن او تشنه ے ماه رویش
باچه شور و شعفے باز دویدم سویش
نظرم بر رخ رنجـور و صبورش افتاد
بر دل خونے دسـتاس و تنورش افتاد
خاڪ غم ریخت سرم تاکه نگاهش کردم
دل من ریخت به هم تا که نگاهش کردم
سرفه مے کردولے بازخودش نان مے پخت
شد رخش زردولے بازخودش نان مے پخت
چقدر در وسط دود تنـش مے لرزید
وقت برداشتن نان بدنـش مے لرزید
تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست
به روے دست خودش دسته ے جارو را بست
بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد
وسط کار نگاهـش سوے مسمار افتاد
گفت: اے دست مدارا کن عزیزم با من
گفت: باید که بشـویم حسنینم را من
آب مے ریخت حسن، بے کفنش را مے شست
آب مے ریخت حسین و حسنش را مے شست
لاله ها دور و برش ریخت، خدا رحم کند
آب بر بال و پرش ریخت، خدا رحم کند
بار پرواز خودش را به روے دوش گرفت
آخـریـن بار مـرا مـادرم آغـوش گرفت
بوسه را حضرت حـنانه به گیسویم زد
با پـر زخـمے خـود شانه به گیسویم زد
رنگ از چهره ے غمگین شده ے کوثر رفت
با دل غم زده ے خود به سوے بستر رفت
ناگهان نـاله ے اسما هـمه جا را پر کرد
داغ جـانسوز عظیـمے دل ما را پر کرد
اهل یثرب به خدا حاجت تان گشت روا
بعد از این واے بـر احوال دل شیـر خدا
🖋شاعر:محمد جواد شیرازی
https://eitaa.com/Madahankhomein
حاج محمود کریمی4_5856932702669768642.mp3
زمان:
حجم:
8.36M
🏴🔊 #صوتی
▫️ سبک #روضه
📝 اَهلِ دردم غَمِ هادی دارم
👤 حاج محمود #کریمی
📌ویژهٔ شهادت
▪️ #روضه_شهادت_امام_هادی👌😭
◼️◼️◼️◼️
https://eitaa.com/Madahankhomein
#روضه #حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
در کوچه های شام سرم را شکسته اند
با سنگِ روی بام سرم را شکسته اند
با دست بسته چکمه به پهلوم می زدند
در بین ازدحام سرم را شکسته اند
زن ها و کودکان پدر دار بی حیا
از روی انتقام سرم را شکسته اند
اینجا یهودیان به سرم داد میزدند
یک عده ای بی مرام سرم را شکسته اند
بابا به دادم من برس اینجا حرامیان
هر منزلی مدام سرم را شکسته اند
خون سرم جای شده بر روی گونم
از بس که یک کلام سرم را شکسته اند
دلتنگ رفتنم پر پرواز من تویی
بالای نیزه هم پدر ناز من تویی....
✍محمد_حبیب_زاده ۴۰۱/۶/۱۱
#پنجم_صفر #سوم_محرم
https://eitaa.com/Madahankhomein