eitaa logo
1.9هزار دنبال‌کننده
152 عکس
51 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یابن الحسن سراغی از این بینوا بگیر برگرد و دست از من بی دست و پا بگیر خیلی وخیم تر شده حال دلم برو از مادرت برای غلامت دوا بگیر شب ها برای من که گرفتار بسترم وقت قنوت نافله دستِ دعا بگیر بگذار در مسیر تو قربانی ام کنند آنگه ز خونِ ریخته ی من حنا بگیر جان خواستم که  خدمت جانان کنم ولی وقتی نشد برای تو، اصلا بیا بگیر وقتی که پای نامه ی من مهر می کنی چشمان خویش را تو را به خدا بگیر در بین راه چپ شده چرخ تهافی ام از سیب های لک زده ام چند تا بگیر صبح و غروب ذکر لبم می شود حسین عکس مرا خودت به صباح و مساء بگیر در آرزوی نیمه ی شعبانم و حرم پس خود برایم اجازه ی کرببلا بگیر قربان آن سری که به زینب اشاره کرد ای خواهرم سراغ من از نیزه ها بگیر (رئوف) https://eitaa.com/madahankhomein
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹 دلدادگان اینجا زیارتگاه عشق لست ای راهیان نور اینجا راه عشق است اینجا همان بیت الحرام بندگی هاست اینجا محل پشت پا بر زندگی هاست اینجا سر تعظیم دارد ماه ه خورشید نور خدا را می توان با چشم دل دید اینجا همان میعاد گاه عاشقان است راه عبور مهدی صاحب زمان است اینجا سحر هایش صدای آه دارد گویا علی سر در میان چاه دارد اینجا پر از عشاق سرگردان صحراست اینجا صفای صبحگاهش نام زهراست اینجا قنوت هر شبش مهتاب دارد دیدم هزاران زهزم پر آب دارد اینجا لباس خاکی احرام طواف است سرهای خونین روی دست ، جای کلاف است اینجا خریداران یوسف سر جدایند حجاج این صحرا به دنبال منایند اینجا زیارت ها دهد بوی شهادت اصلی ترین نامش بود کوی شهادت اینجا همه با غیرتان یک حرف دارند از ماجرای کوچه عمری بی قرارند اینجا همه تنها به فکر انتقامند در فکر آن فریادهای ناتمامند اینجا همه از داغ سیلی ناله دارند برسینه داغ یار هجده ساله دارند اینجا همه سربند یازهرا ببندند نگذاشتند دست امامی را ببندند اما خدارا میدهم سوگند اینجا برچادر خاکی و بر پهلوی زهرا مارا شبیه گل ازین عالم بچیند پای رکاب مهدی اش خونین ببیند ای کاش منهم در هوایش پربگیرم بوسه ز دستش با تن بی سر بگیرم گرچه گنه کارم به پایش خار هستم منهم خریدار نگاه یار هستم آقا بزرگی کن دگر مارا سوا کن از جبهه مارا راهی کرب وبلا کن https://eitaa.com/madahankhomein
آقا بیا تا خاکِ تشنه جان بگیرد تا با قدوم ِسبزتان باران بگیرد بادست‌های مهربانت کن دعایی شاید دلِ سنگم کمی ایمان بگیرد ایکاش من هم بیقرارت می‌شدم تا... دست مرا هم دامنِ خوبان بگیرد بیماری‌ام سخت است ، قلبم مُرده آقا با نسخه ی چشمت مگر درمان بگیرد خَیرٌ لَکُم هستی به عالَم ، از فراغت باید که قلب سورهٔ انسان بگیرد انجیل و تورات و صُحُف،چشم‌ انتظارند آقا بیا تا وعده ی قرآن بگیرد این سالِ نو ، سال ظهورت کاش میشد ظلم و ستم، با دستتان پایان بگیرد زائر رسیده جمکران ، مشتاق دیدار بعداز زیارت میرود سوهان بگیرد عطرِ گلاب و زعفران و هِل که پیچید زائر رسیده در هوایت جان بگیرد شاعر: https://eitaa.com/Madahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای زمین ریزه خوار تو مهدی وی زمان در مدار تو مهدی آمدی ای حقیقت هستی عالمی بیقرار تو مهدی صد و بیست و چهار هزار احمد همه در انتظار تو مهدی منتظر بر تو سیزده معصوم و همین افتخار تو مهدی نه فقط نُه فلک به فرمانت عرش در اختیار تو مهدی فصلها از تو شکل میگیرند هست جنت بهار تو مهدی مانده اسلام از تو پابرجا نازم این اقتدار تو مهدی غم و اندوه برطرف سازد پرچم آشکار تو مهدی میشود هر، عدوی تو محو از تیغِ دشمن شکار تو مهدی نَصر و عزت، خدا ترا داده تا بماند قرار تو مهدی هر کجا هستی ای وصی الله العجل العجل ولی الله آمدی تا که دلبری بکنی در امامت پیمبری بکنی آمدی تا که خود بِإذن الله بر همه خلق سروری بکنی آمدی با حکومتِ الله باز اقدام حیدری بکنی آمدی تا به جنگِ با خصمت همچو جدّت دلاوری بکنی آمدی تا به مَسند اسلام بعد از این حکم دیگری بکنی آمدی ای مجدِدِ احکام تا که احکام پروری بکنی آمدی تا به سنّت احمد دین حق را تو یاوری بکنی آمدی دست ظلم بَرچینی در عدالت برابری بکنی آمدی تا به دادِ ما برسی دشمنی با ستمگری بکنی آمدی با نجات گمراهان عالمی را تو رهبری بکنی هر کجا هستی ای وصی الله العجل العجل ولی الله امتداد خدا تویی آقا دردها را دوا تویی آقا وارث اهلبیتِ پیغمبر زادۀ مصطفا تویی آقا این جهان پُر ز فتنه شد بازآ ثمر مرتضا تویی آقا ای ضیاءِ دو دیدۀ زهرا جان خیرالنسا تویی آقا یاورِ عمه زینبی و یقین مرهم مجتبا تویی آقا داروی زخمهای شاه شهید مددِ کربلا تویی آقا طالب خون سرخ و منتقمِ رأسهای جدا تویی آقا آخرین نور دیدگان حسین چارم ابنُ الرضا تویی آقا بحر و بر از تو امنیت یابد حافظ دین ما تویی آقا امر تو نافذ است در عالم صاحب دو سرا تویی آقا هر کجا هستی ای وصی الله العجل العجل ولی الله ما محبِ محبتت هستیم ریزه خوار ولایتت هستیم ما ز مستشهدینَ بَینَ یَدیه جان نثاران بیعتت هستیم گر بمیریم، باز هم به ظهور زندۀ روز رجعتت هستیم همه لبیک گو بسوی تو پیشتاز اجابتت هستیم تشنۀ طلعت رشیدۀ تو همه مشتاق حضرتت هستیم به جمال مبارکت سوگند کشتۀ آل عترتت هستیم در طریق تو با تمام وجود تابعِ امر و حجتت هستیم قول تو حقّ و فعل تو حقّ است ما موظف به طاعتت هستیم ای رفیقِ شفیق، ما احباب مدّعیِ رفاقتت هستیم تو امام هدایتی و ما تشنگان هدایتت هستیم هر کجا هستی ای وصی الله العجل العجل ولی الله همه جا پُر شد از بهانۀ تو میرسد از فَلک نشانۀ تو کربلا و مدینه میگویند بازگرد ای دل آشیانه تو سامرا و نجف ترا خوانند کاظمین است در کرانه تو از بقیع نغمۀ تو میآید طوس دارد به لب ترانه تو همچو زمزم برای تو گِرید کعبه در گردشِ شبانه تو جمکران را ببین که منتظرند خیلِ عاشق در آستانه تو از حرم تا حرم همه پرسند از تو و وصل عاشقانه تو از یمن تا عراق، هم ناله سوریه میکند بهانه تو دوستان در پی ظهور توأند دشمنان منکر زمانه تو چشمِ پهلو شکسته مانده به در شاهد اشک دانه دانه تو محمود ژولیده https://eitaa.com/Madahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─━⊰؛❃﷽❃؛⊱━─ عطر گندم‌زارها از نفخهٔ خوشبوی توست پیچ نیلوفر ، نماد طره ی گیسوی توست آسمان با آن بزرگی رنگ بازد پیش تو آبی هفت آسمان از آبی مینوی توست عارفی گفتا که در مسجد به هنگام نماز قبلهٔ محراب، مایل بر خم ابروی توست چون زلیخا می‌کند افسون؛ نگاه مست تو یوسف کنعان، اسیر نرگس جادوی توست جَعد گیسویت ز غنچه برده دل در بوستان چشم نرگس، مات آن زلفین تو در توی توست لعل لب ‌هایت گرفته باج ، از رنگ شراب سرخی آلاله ها از سرخی گلروی توست سرو اگر سر می‌کشد هر دم به سوی آسمان طالب روی تو و آن قامت دلجوی توست ترک چین با آن همه رعنایی و افسونگری محو زیبایی روی و دیده ی هندوی توست لیلی و شیرین و عَذرا و زلیخا هر یکی... در کلاس دلبری و عشق ، دانشجوی توست گردش چشمان تو چون گردش جام شراب (ساقی) میخانه، دستان تو و بازوی توست 📝شعر:استادسیدمحمدرضا شمس (ساقی) ─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ https://eitaa.com/Madahankhomein
❃﷽❃ «قـصـیده‌ی بـهاریه » آمد بهار و خرّم و شاداب شد چمن عالم به عیش و نوش و طرب گشته مقترن نوباوه ی شکوفه به گهواره ی درخت چون طفل شیرخواره که لب شسته از لبن فرش زمرّدینِ چمن گشته با صفا از نقش‌های زنبق و نسرین و نسترن سوری فراز شاخه ی فیروزه فام بین چون گلرخی که کرده به‌ تن سبز پیرهن نرگس ز خواب ناز ، برآورده سر خمار سوسن به ده زبان شده آماده ی سخن سرو سهی به ناز بُوَد در چمن، چمان گاهی سوی یسار و گهی جانب یمن بر طرْفِ جو بنفشه چو گیسوی دلبران از ژاله شسته کاکل مشکین خویشتن مشّاطه ی صبا همه دم شانه می‌زند بر زلف مُشک ‌پرور دوشیزه ی چمن سوری به عشوه بر زبر شاخ چون وثن بلبل برابرش ز سرِ عشق چون سمن نسرین و یاس و سوسن و سیسنبر از فرح بر گِرد هم به باغ و چمن کرده انجمن قُمری به طرْف دشت زند قهقهِ نشاط کبک دری به ناز ، خرامنده بر دمن ژاله به چهر لاله و گل‌های گلسِتان غلتد چو جوی، بر رخ گلفام یار من آب حیاتِ خضر، روان گشته گوئیا از چشمه‌ سار ، بر اثر ریزش وشن در پای بید، آبِ روان همچنان مسیح دلمرده را ز لطف، روان می‌دهد به تن گر نیک بنگریم به چشم بصیر دل بر محفل ربیع و ریاحین هر چمن هر یک به حالتی و زبان و کنایتی گویند ذکر و حمد خداوند ذوالمنن هر سو که بنگری اثرِ ذات وحدت‌اند گل‌های نیک ‌منظره ، چون سنبل و سمن از برگِ سبز ، دفتر توحید گشته باز وین نکته ثابت است به هر مذهب و سُنن نقاش دهر ، زیرِ زمین نقش می‌زند بر هر گلی نقوش مناسب به علم و فن ای دل! ز باغبان طبیعت عجب مدار این صنعت محیّر و این دانش و فنن او برتر از تصور و وهم و گمان ماست گر بخردی؟ گمان وی از سر به در فکن فهم مقام او ـ نتوان کرد تا ابد چون گوهری بوَد که نباشد روا ثمن مصنوع صنع و قدرت او گشته عرش و فرش مبهوت لطف و رأفت او گشته مرد و زن زین بحث، درگذر که بهار است و وقت عیش باید ز گنج رحمت حق بهره ‌ور شدن فصل بهار می‌گذرد جام مِی بگیر از دست ساقیان خوش اندام سیمتن خواهم درین میان رسد از لطف کردگار یاری خجسته سیرت، با وجهه ی حسن تا در لوای میمنت روی انورش از دل زدایم انده و بیماری از بدن فرمان دهم به مطرب و رامشگران عشق تا عندلیب‌ سان همه گردند نغمه زن مطرب! بزن به چنگ کز آهنگ نغز آن آهنگ باربد ، بشود ناله ی حَزَن ساقی! به پاکبازی اهل نظر بیار از آن زمین که پاک و مبرّاست از فتن آن مِی که بُرد از سر عشاقِ حق خمار آن مِی که داد نشئه به سلمان مؤتمن تک جرعه‌‌ای به کام من دُردنوش ریز کز یمن آن ، رموز دو عالم کنم علن پیر مغان ز جام ولایم حواله کرد ای ساقی فرشته رخ ای ماه انجمن! ای ابروان شوخ تو شمشیر ذوالفقار ای نرگس دو چشم تو شد معجز زَمن انفاس جانفزای تو اعجاز صد مسیح خاکِ ره تو رشکِ دل نافه ی ختن یوسف کجاست تا که بخواند حدیث ما کافتاده‌ ام به عشق رخت در چَهِ ذقن شاها به غیر وصف تو نبوَد سخن مرا هستم گدای درگهت ای شاه بوالحسن طبع خموش من به ولای تو شد روان ای برخیِ تو عمر من و طبع و روح و تن بر (شمس قم) زلطف،نظر کن درین بهار چندان ‌که تا بهارِ ابد ، نبودَش مِحَن شد شایگان چکامه‌ی من در مدیح تو چون عشق تو گرفته مرا مُهر از دهن 📝شعر:شادروان سیدعلیرضاشمس قمی ─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ https://eitaa.com/Madahankhomein
─━⊰؛❃﷽❃؛⊱━─ خــوش آمدی ای آخرین مولودشعـبان بنتُ الحسین ابن علی(ع)ای ماه تابان دادی صـفا بـر مـاه شـعبان المـعـظــم هستـی امـیــد ایـن دل امـیـدواران توآمدی ای روح وریحان حسینی(ع) مشـگل گشـای عاشــقان و درد مندان مادر زند لبـخـنـد شــادی در کـنـارت بابا نمـایـد صــورتـت را بوســه باران با ب الحوائـج دخـتـر خــون خدایی جـانم فــدایـت ای امـیــد بی پناهان زیـنــب بــرایـت ذکر لالا یی بخـواند کلثـوم غــرق شــادی و شـــور فراوان عـباس گـیــرد در بغـل قـنـداقه ات را گـویـد فـدای چشم زیبایت! عمو جان درد تــمــام دردمـنــدان را دوایــی با آن دو دست کوچکت ای نور ایمان (راسخ)بود مشتاق یک لحظه نگاهت دارد امیــد بخشـش از خــیل گناهان 📝شعر:استاد سید رضا راستگو (راسخ کاشانی) ۱۴۰۱/۱/۴ ─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ https://eitaa.com/Madahankhomein
❃﷽❃ بسم الله زمین از برگ،برگ از باد،باد از رود،رود از ماه روایــت کـرده‌انـد اردیبهشتی می‌رسـد از راه بهاری می‌رســد از راه و می‌گــویـنـد می‌روید گل داوودی ازهر سنگ،حسن یوسف از هرچاه بگو چلّـه‌نشیــنان زمسـتان را که بـرخــیــزنـد به استقبال می‌آییمت ای عید از همین دی ماه به استقبال می‌آییمت آری دشت پشت دشـت چــه بـاک از راه ناهـموار و از یـاران ناهــمراه به استهـلال می‌آییـمـت ای عـیـد از محــرم‌ها به روی بـام‌هــا هـــر شــام بـا آیینـه و بـا آه... ســر بسـمل شدن دارند این مرغان سرگردان گلویـی تـر کنیــد ای تیغ‌های تشنه، بسـم‌الله! 📝شعر: محمد مهدی سیار https://eitaa.com/Madahankhomein