بخش ششم - رجز (قسم به قطره قطره اشک مادر) - حاج مهدی رسولی.mp3
10.74M
#رجز (انتقام میگیریم..)
بامدّاحی: #حاج_مهدی_رسولی
دوشنبه سیزدهم دیماه ۱۴۰۰
هیئتثاراللّٰهزنجان
025.mp3
9.63M
🔖منبر کامل #فاطمیه 🔖
#استاد_حسینی_قمی 🎤
▪️موضوع : قرآن در زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
🏴 نذر شهادت گره گشای دو عالم
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها🏴
لطفا حق روضه ادا شود
پیر شد خانوم ِ خانه... حیف شد...
رفت با غربت شبانه...حیف شد...
دید جای دلخوشی آزار از-
فتنهٔ دوره زمانه... حیف شد...
حیف شد آن دستِ خیّر شد کبود
با غلاف و تازیانه، حیف شد...
روی پهلو شب به شب سر باز کرد
زخم ها دانه به دانه... حیف شد...
همدم و سنگ صبورش را علی(ع)
بُرد حیران روی شانه... حیف شد...
بیقرارانه سپردش دستِ خاک
بی مزار و بی نشانه... حیف شد...
بی توقع، با کسالت، زود رفت
با محبت! بی بهانه... حیف شد...
بچه ها عادت به مِهرش داشتند
مادریِ عاشقانه، حیف شد...
بعد از این دیگر مبدّل شد به اشک
خنده های کودکانه، حیف شد!...
#صلی_الله_علیک_یا_فاطمة_الزهرا
#اول_مظلوم_عالم_علی_علیه_السلام
#أللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/Madahankhomein
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
دیگر بعید است این نفس بالا بیاید
باید برای یاریاش اسما بیاید
شب بود و باران بود و آب از چاه برداشت
تا که برای شستن دریا بیاید
این مرد خیبر مردِ خندق بود اما
باید برایِ غسلِ او زهرا بیاید
دستش به پهلو خورد زخمِ میخ را گفت
دیدی نشد تا محسنم دنیا بیاید
چشمش سیاهی رفت از بازوی خُردش
باید بماند تا که حالش جا بیاد
پشتِ سرِ هم شستنش را قطع میکرد
اما نشد تا بند این خونها بیاید
از بس حسن در آستین دندان فشرده
باید به دادِ حالِ او بابا بیاید
وقتی حسین اُفتاد بر این سینه باید
دستِ شکسته از کفن بالا بیاید
میگیرد از دوشِ ابوذر دوشِ سلمان
دنبال این تابوت آقا تا بیاد
تازه زمانِ شستنِ دیوار و در بود
ای کاش میشد زودتر فردا بیاید
ایکاش میشد دِق کند زینب کنارش
طاقت ندارد تا که عاشورا بیاید
طاقت ندارد تا ببیند بینِ گودال
بر روی آن سینه کسی با پا بیاید
#حسن_لطفی
https://eitaa.com/Madahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
كار تنش زياد ولی وقت من كم است
یک شب برای شست و شوی اين بدن كم است
بانوی من نحيف نبود، اينچنين نبود
وقتی نگاه ميكنمش ظاهراً كم است
در زير پارچه ورمش گم نمیشود
آنقدر واضح است كه یک پيرهن كم است
بايد چگونه جمع كنم اين بساط را
فرصت كم است و آب كم است و كفن كم است
مسمار را خودم زده بودم به تختهها
بايد بميرم آه، پشيمانشدن كم است
گيرم حسين دق نكند اين چنين ولی
گريه بدون داد برای حسن كم است
آئينه آمدی و ترکخورده ميروی
یعنی برای بردن تو چهار زن كم است
پيراهن حسين كه كارش تمام شد
پس جاي غُصّه نيست اگر یکكفن كم است
بالت، پرت، تنت، همهی پيكرت خدا
اين زخمها زياد ولی وقت من كم است
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Madahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
میشویمت که آب شوم در عزایِ تو
یا خویش را بخاک سپارم بجای تو
قسمت نبود نیتِ گهواره ساختن
تابوت شد تمامیِ چوبش برایِ تو
گر وا نمی شدند گره های این کفن
دق مرگ می شدند زِ غم بچه های تو
خون جای آب می چکد از سنگِ غسلِ تو
خون می چکد که زنده کند ماجرایِ تو
در بود و شعله بود و در اُفتاد رویِ تو
گُم شد میانِ خنده یِ مَردُم صدایِ تو
در بود و شعله بود و از آن در عبور کرد
هر کس که بود نیمه شبی در دعایِ تو
حالا زمانِ غسلِ تو فهمیده ام چرا
رویِ تو را ندید کسی تا شفایِ تو
تنها نه جای دست و زخم و کبودی است
آتش اثر گذاشته بر چشمهای تو
#حسن_لطفی
https://eitaa.com/Madahankhomein
◾ایام فاطمیه
◾خانهی پس از فاطمه(س)
این خانهی بی فاطمه معنا ندارد
چونکه علی مرتضی زهرا ندارد
شبهادگر راحت به بالش سرگذارید
اهل مدینه همسری مولا ندارد
این کودکانم تا سحر دمساز دردند
درآن میان زینب توان در پا ندارد
فضه دهد نان دست طفلان یتیمم
گویا خبر از حال زار ما ندارد
گفتمبهچاهاینراز را سربستهدیگر
مجنون صحرای جنون لیلا ندارد
از تشنگی شبها حسینم بیقرارست
از بسکه گریه کرده گویا نا ندارد
یاد حسین و کربلا در سینه دارم
گوید طفلی که حرم سقا ندارد
در راه شام و کوفه میبینم که زینب
گوید مزن این طفل را بابا ندارد
#مرتضی_محمودپور✍
#بعد_از_شهادت
https://eitaa.com/Madahankhomein
حضرت صادق علیه السلام فرمودند:
ماتت فاطمه مابین المغرب و عشاء
روح حضرت زهرا علیهاالسلام بین مغرب و عشاء به ملکوت اعلی پیوست
شعری که توفیق شد قبل مجلس غروب امشب که با مداحی عزیز دلم شاعر و مداح اهل بیت علیهم السلام حاج علی پاکدامن همراه بود نوشتیم
ساعت سخت عروج مادر است
ساعت مرگ امید حیدر است
یا بن زهرا ،در غروب نور حق
چشمهای خون شده سوی در است
مادرتو رو به قبله ، بی نفس
با تنی زخم و کبود و لاغر است
مرتضی گریان و می خندد عدو
لحظه ی خوشحالی آن کافر است
زخمهایی که زده کاری شده
رد پایش بروی آن پیکر است
آه با صورت زمین خورده علی
لرزه بر زانوی مرد خیبر است
آه امشب بین مغرب تا عشاء
روضه های مادرت زجرآور است
گفتم از زجر و دلم ویرانه شد
روضه ی دختر شبیه مادر است
جای دست زجر روی صورتش
زینتی های کبود دختر است
روضه خوان با روضه خوان ها گریه کرد
قلب هر بیتی برایت مضطر است
✍حاج علی پاکدامن
✍حسین بیدگلی
✍علی رضوانی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Madahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مثلِ آئینهای تَرکخورده
مثلِ شمعی که میزند سو سو
مثلِ گلبرگهایِ لاله لطیف
چون شقایق کبودی اِی بانو
درد داری ولی برایِ علی
هر نگاهِ تو حکمِ درمان داشت
زانویِ شاهِ لاٰفتیٰ تنها
با دعاهایِ نابِ تو جان داشت
تا تو بودی بساطِ لبخندِ....
شیرِ حق هم همیشه رونق داشت
با تو مولا برایِ دلخوشیوُ....
زندگی علّتی مُوثَّق داشت
رفتنت روضههایِ تلخی شد
که تکان داد شانههایش را
میخِ در هم برایِ طعنه زدن
گَهگُداری گرفت عبایش را
در و دیوارِ خانه هر وقتی....
آمد از راه سیر خندیدند
مرتضی را به هم نشان دادند
اهلِ این کوچه هر کجا دیدند
با اِشاره مغیره میگوید :.....
به کنایه که شیر میآید
به غلافش کشید دستی و....
گفت قُنفذ اَمیر میآید
از فلانی شنیده است کسی....
آه پاپوشِ رَزم سنگین است
نقلِ قولی شنیدهام که با.....
ضربهیِ دست گوشواره شکست
بغضِ سنگینِ مجتبی دارد
روضهیِ کویِ تنگ میخواند
چشمهایش بدونِ حرف از آن .....
گونه وُ رَدِّ چنگ میخواند
چادریِ رویِ سرِ زینب
یادگاریِ خاکیِ زهراست
حسن آن را تکانده است ولی....
رویِ چادر هنوز جایِ پاست
به سرِ ذوالفقارِ بر دیوار
میزند فکرِ اِنتقام ولی.....
تا کمر تا شده که باز کند
بغضِ خود را برایِ چاه علی
مَرهمِ دردِ مرتضیٰ تنها
ندبهیِ جمعهصبح و یاسین است
مرگِ مادر نبوده اَفسانه
روضهیِ فاطمیه سنگین است
۱۴۰۰/۱۰/۱۵📃 #حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Madahankhomein