eitaa logo
1.9هزار دنبال‌کننده
148 عکس
50 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه در آینه ی چشمِ تو خلوت می کرد آسِمان زیر قدم هات طهارت می کرد عرق شرم به پیشانی خورشید چه بود؟ پیش اجلال تو احساسِ حقارت می کرد سَرِ سجاده ی عشقت دو سه نوبت در روز جبرئیل آمده و عرض ارادت می کرد به گدایت عَوَضِ سنگ طلا بخشیدی دست هایت چه کریمانه کرامت می کرد «ابن سِکّیت» شدن ها اثر چشم تو بود دلِ نرمت همه را زود هدایت می کرد با «غدیریه» امامت به سرانجام رسید مُصحفت «جامعه» تکمیل رسالت می کرد هر چه کردند نشد نور تو خاموش شود مِهر تو بر همه ی شهر سرایت می کرد متوکل به تماشای شرابت می برد بس که بر اوج مقام تو حسادت می کرد شعر خواندی و لبت گرم مذمت ها بود کِی به لبهای ترک خورده جسارت می کرد خبر از خیره شدن های به ناموس نبود هر که در محضرتان بود،رعایت می کرد سامرا شام نشد تا که ببینند همه خیزران بر لب و دندان چه قیامت می کرد... https://eitaa.com/Madahankhomein
السلام علیک یا هادی کل امم یا علی النقی علیه السلام بر سینه ی ما حک شده یا حضرت هادی نه این که فقط شد دم ما حضرت هادی شد ذکر لب شاه و گدا حضرت هادی شیرین شده بر روی لبم صحبت هادی من مست تولای توأم حضرت هادی جانم به فدای حرم سامره ی تو هستم به هوای علم سامره ی تو دلبست دو ماه کرم سامره ی تو دلها به فدای حرم و ساحت هادی من مست تولای توأم حضرت هادی ما در دوجهان غیر تو دلدار نداریم میلی به سوی یوسف بازار نداریم با غیر تو و آل تو ما کار نداریم شد عزّت من نوکری دولت هادی من مست تولای توأم حضرت هادی صحن حرمت ملجأ قلب همگان شد شش گوشه ضریح تو به دل روح و روان شد آن گنبد زرد حرمت نور جهان شد مسجود ملائک همه دم تربت هادی من مست تولای توأم حضرت هادی با جامعه ی تو دل ما گشته هدایت هر حرف تو خود داده نشان راه سعادت حبّ تو شود ناجی ما روز قیامت جنت بروم با نگه رحمت هادی من مست تولای توأم حضرت هادی مأوای تو شد خان ِصَعالیک واویلا ای وای چرا روبه رویت سب شده زهرا قبری ست چرا پیش تو از کینه ی اعدا یک عمر، شده غصّه وغم قسمت هادی من مست تولای توأم حضرت هادی بردند تو را سوی عدو جاده به جاده دشمن به روی مرکب و تو پای پیاده بی کفش و عبا ،برده تو را مجلس باده دریا شده چشمان من از محنت هادی من مست تولای توأم حضرت هادی بر روی دو دست تو چرا جای طناب است جای تو مگر، نور خدا بزم شراب است قلب تو از این ظلم عدو غرق عذاب است گردیده جگر پُرشرر از غربت هادی من مست تولای توأم حضرت هادی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Madahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم چهارپاره شهادت امام هادی علیه السلام افتاده‌ای در بستر و تب کرده‌ای امّا... وقتی که دست و پا زدی دشمن نخندیده دارد حسن از غصّه‌یِ تو می‌زند ناله اَمّا کسی پیشِ عزادارت نرقصیده نامِ تو را بردم که دلها سامرایی شد مثلِ همیشه خرجیِ کرب‌وبلا دادی هر چند می‌سوزد وجودِ تو نمی‌سوزد ... وقتی که می‌بندی دو چشمَت... خیمه‌ها هادی با دیدنِ جسمِ کفن‌پوشَت حسن می‌زد در لحظه‌یِ تشییعِ پیکر بر گریبان چاک اَمّا لگد بر سینه‌ات مَرکب نمی‌کوبد هرگز نمی‌ماند تنِ بی‌جانِ تو بر خاک می‌گفت... عمّه‌جان... مگر بابا مسلمان نیست؟! اِی کاش جسمِ پاره‌پاره دفن می‌کردند تا حرفِ تدفین بر لب آمد ده نفر با اَسب... از گودیِ غم‌هایِ زینب سر درآوردند می‌دانم آقا بر عبایت ردِّ پا افتاد می‌دانم آقاجان تعارف شد به تو مَشروب اَمّا به پیشِ چشمِ ناموست نکوبیدند بر رویِ دندان‌ها و لب‌هایِ شما با چوب آتش گرفته خانه‌ات... اَمّا شما بودی... شد با نگاهِ نافِذت قلبِ حرم آرام دشنام داده بی‌حیا حتماً شما گفتی اینجایِ روضه زیرِ لبهایت سه‌بار "الشام" دروازه‌یِ ساعات... عمّه‌جانتان زینب از بام‌هایِ خانه می‌بارید آقا سنگ خسته شده دختر... عقب اُفتاده اَمّا زجر... سرعت به این‌سان راه رفتن می‌دهد با چنگ چنگی به گیسویش زد و او را کشید اِی وای یک بارِ دیگر کَنده شد از ریشه موهایش یک بارِ دیگر با لگد بر پهلویش کوبید یک بارِ دیگر خواست یاری از عموهایش دارد شکایت می‌کند از روزگارِ خود دارد حکایت‌های سختی از اسیری‌اش از آبله‌هایِ دو پایِ زخمی‌اش می‌گفت دارد میانِ مشت... دندانهای شیری‌اش دندانِ شیری از دهانش زود افتاده از یاد باید برد ایّامِ عزیزی را چون در خرابه می‌پَرد از خواب دردانه گوید به عمّه زود معنا کن کنیزی را در سامرا با روضه‌یِ کرب و بلا و شام ای کاش ناله می‌زدم همراه با آقا من روضه‌خوانم ندبه‌خوانم سائلت هستم امشب بده خرجیِ راهِ کربلایم را ✍ https://eitaa.com/Madahankhomein
غزل مصیبت امام هادی علیه السلام آیا که شود باز ببینم وطنم را آرام کنم سینه ی پر از محنم را دلتنگ مناجات سحرهای بقیعم با مادر غمدیده بگویم سخنم را از سوز عطش تار شده راه نگاهم آخر چه کنم ؟ لرزش دست و بدنم را آتش زده بر جان و دلم صوت حزینی سخت است تماشا کنم اشک حسنم را آن روز که در گوشه ی ویرانه نشستم لرزاند ، غم عمه ی سادات تنم را من کشته ی بی حرمتی بزم شرابم با آن که نبسته لب چوبی ، دهنم را آن روز که آمد به میان حرف کنیزی سخت است که تفسیر نمایم سخنم را ناموس خدا ، خیره سری ، چشم حرامی سر بسته گذارید بلای کهنم را در این دم آخر به خدا یاد حسینم زیر سرم آماده نهادم کفنم را تشییع تن سالم من کار ندارد غارت ننموده است کسی پیرهنم را https://eitaa.com/Madahankhomein
غزل مصیبت امام هادی علیه السلام در آسمان سامرا پیچیده بوی من یادِ مدینه مانده بُغضی در گلوی من هرشب بیادِ مادرِخود جامعه خواندم شرحِ صفاتِ مادرم شد گفتگوی من با دستِ بسته از مدینه راه افتادم در هرنمازم اشک شد آبِ وضوی من با بی ادب های عرب تبعید مشگل شد رویِ سپاهی واشده دیگر به روی من منزل به منزل رفته ام با پیکیری سالم بر هم نخورده با تکانِ نیزه موی من طعمِ شبِ سردِ خرابه را چشیدم من بازی شده در چند جا با آبروی من شکرِ خدا ناموسِ من در پرده پنهان بود آن شب میانِ خانه وقتِ جستجوی من چون عمه در بزم شرابی گیر افتادم شد مرگ آن لحظه تمام آرزوی من بی تربیت ظرفِ شرابش را تعارف کرد چشمان یک جمعیتی خیره به سوی من بر خورد بر شخصیتم با آنکه مَردَم من تصویر ِ زنها زنده شد در روبروی من قرآن نه، شعری خواندم ومجلس عوض گردید اصلا نخورده دست بر ترکیب روی من شکر خدا بازی نکرده با لبم چوبی باخیزران ضربه نخورده بر سبوی من بر خیزران و طشت و هرچه مست لعنت بر آنکه دندان حسین بشکست لعنت https://eitaa.com/Madahankhomein
السلام ای هادی دین خدا السلام ای دومین ابن الرضا اسلام ی نور پاک منجلی دهمین نور ولا،چارم علی السلام ای زیب شهرسامرا نور تو روشنگر ارض و سما السلام ای بر همه نور امید شیعیان تو در عالم روسپید آن حریم با صفایت جنت است شیعیان راحب ومهرت عزت است کعبه ما مرقدت در سامراست مرقد تو ملجا و ماوای ماست‌ هادی دین نور چشم امتی پای تا سر نور وجود و رحمتی شیوه تو در جهان پیغمبری دستگیر شیعیان حیدری کار تو مولاست ذره پروری با ولایت از همه دل میبری مهر تو نوروضیای دیده ام گل ز گلزار ولایت چیده ام ای که هستی نور خلاق مبین نجل مولانا امیرالمومنین با گلم مهر و ولای تو عجین شد ولایت شیعه را حصن حصین در وجود تو بود اسرار ها دیده ای از دشمنان آزارها آتشی در قلب تو افروختند نیمه شب در خانه تو ریختند قلب شیعه گردد از این غم کباب حضرت هادی کجا بزم شراب زین همه ظلم و ستم جان برلبی یاد سوز و اشک های زینبی همچو شمعی عمه جانت گشت آب تا که بردندش سوی بزم شراب دم سر ببریده از محبوب زد بر لبش دشمن ز کینه چوب زد زین مصیبت خون دل افلاک کرد زینبش اینجا گریبان چاک کرد دیده ای از دشمنان رنج و محن خون شده از داغ تو قلب حسن عسکری از داغ تو شد خون جگر ریزد از سوز غمت اشک بصر گشته تشییع تو روی دست ها پیکر جدت به زیر اسب ها بی حیا مردم به جای هر کمک بر یتیمان می‌زدند از کین کتک کودکان را ظالمانه می زدند کعب نی یا تازیانه می زدند https://eitaa.com/Madahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب بود قبله جا نمازی سوی او داشت کعبه برای دیدن رویش وضو داشت رشک ملک بود آن حصیر زیر پایش هر شب خدا مشتاق صوت ربنایش قد قامتش با روز شب را کرد محشور سجاده با هر سجده اش نور علی نور چشم سیاهش روشنای راه ایمان هر ناوک مژگان او یک خط قرآن تسبیح می چرخاندو می چرخید عالم ارض و سما را رزق می بخشید توام از خلوتش گرچه دو عالم فیض می برد اوج مصیبت در دل این شب رقم خورد ناگاه قومی بی ادب حرمت شکستند تسبیح فیض خلق را از هم گسستند از هر طرف حمله بر آن کاشانه کردند مانند سیلی خانه را ویرانه کردند نه احترام حرمتش را داشت دشمن عمامه اش را از سرش برداشت دشمن پای برهنه سربرهنه در دل شب بردند او را و فلک در تاب و در تب خالیست جای فاطمه انگار اینجا تا که بگیرد باز دامان علی را می ریخت اشک شرم عالم روی جاده دشمن سواره بود اما او پیاده در کوچه های بی کسی او را کشیدند با هر قدم آه از نهاد او شنیدند از داغ این غم عالمی در پیچ تاب است سر منزل این کوچه ها بزم شراب است بزم شراب اما خبر از خیزران نیست ناموس او در مجلس نامحرمان نیست از سامرا برخاست آه شام آن شب یک سوی صد نا محرم و یک سوی زینب یک سو، سری بر تشت زر یک سو رقیه یک سو سراسر خنده و یک سوی گریه یک سوی چوب خیزران می خورد بر لب یک سو مزن ظالم به لبها داشت زینب از بس اسیران را عذاب آن خیزران داد از تشت آخر سربه روی خاک افتاد شاعر: https://eitaa.com/Madahankhomein
خبر گریه ی گرفتاران.. میرسد شب به شب به دلداران این قبیله به فکر ما هستند پیرشان کرده غصه یاران نخ تسبیحشان که میچرخد سرِ پا میشوند بیماران سر به دیوار اهل بیت زدیم خوش به احوال سر به دیواران ما گنهکارهای آلوده پشتمان گرم شد به غفاران دل ما تنگ سامرا شده است ما و آقا و نم نم باران! ما طلبکار این کریم شدیم بس که رو داده بر بدهکاران یوسف سامرا نگاهی کن ناز بفروش بر خریداران شیرها پوزه میکشند به پات تشنه ی کشتن تو خونخواران اهل عالم غم و محن بس ماست این که بی کس شده همه کس ماست گرچه از زهر حال مضطر داشت به دلش داغهای بدتر داشت حجره از ناله ی انا العطشان حال و روزی شبیه محشر داشت   علی بن جواد این آخر ذره ای خاک کربلا برداشت آب شرمنده ی لبانش شد اثر تشنگی به حنجر داشت انقدر بین حجره می غلطید جای خونمردگی به پیکر داشت بعد ازآن مجلس شراب فقط از غم عمه دیده ی تر داشت این لباسش اگر چه خاکی شد! باز آقا لباس دیگر داشت! گرچه سردرد اذیتش میکرد هرچه هم بود لااقل سر داشت دور و بر خنجری به دستی نیست قاتلش را کجا برابر داشت؟! دخترش گرچه داغدارش بود پشت صد پرده بود معجر داشت روضه من فقط همین جمله ست پسرش را کنارش آخر داشت کربلا داغ بر دلم خورده وای از آن تشنه ی پسر مرده! شاعر: https://eitaa.com/Madahankhomein
واحد؛ ابن الرضا روحی فداک.mp3
5.44M
علیه‌السلام 🔹ابن الرضا روحی فداک🔹 گم‌کرده راهم، در این شب تار ماندم پریشان، ماندم گرفتار ای که چراغ آورده‌ای با لطف سرشار حتی برای دشمنت هم در شب تار با نور خود چشم مرا روشن نگهدار ای با غریبان هم‌نشین یابن امیرالمؤمنین حال دل ما را ببین، یا مولا «ابن الرضا روحی فداک، یا مولا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مولای تنها، مظلوم عالم ای ملجأ ما، در غصه و غم حتی به زخم دشمنت مرهم نهادی ابن الکریم، ابن الرئوف، ابن الجوادی اما بمیرم که غریب این بلادی تا سر نهادی روی خاک شد آسمان هم سینه‌چاک ابن الرضا روحی فداک، یا مولا «ابن الرضا روحی فداک، یا مولا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو نور دل‌ها، تو نور عینی تو روضه‌خوانِ جدّت حسینی چشم تو بارانی‌تر از ابر بهاران روزی که شد کرب‌وبلا آن‌گونه ویران شد روضه‌خوان، آن بقعۀ با خاک یکسان اما نبودی کربلا سرهای از پیکر جدا شد ماه روی نیزه‌ها، واویلا شاعر: نغمه‌پرداز: https://eitaa.com/Madahankhomein
4_5857257135909374077.m4a
1.44M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم زمزمه شهادت امام هادی علیه السلام سبک دلخوشی رفته‌... از غصّه باید حسن بباره غریبه امّا... کفن که داره صدایِ نالهَ‌ش دلگیره امّا به روی نیزه نمی‌ره سرها روضه‌َش شبیهِ زینبه شنیدنِ طعنه عذابه روضه‌َش شبیهِ زینبه تو دستِ دشمنش شرابه روضه‌َش شبیهِ زینبه تو وطنِ خودش غریبه روضه‌َش شبیهِ زینبه روضه‌خونِ شیبُ‌الخضیبه وای واویلتا واویلتا (۴) آه و واویلا (۴) رسید به خونه آتیشِ کینه آهی کشید به‌... یادِ مدینه سخته برایِ... مردی ببینه همسرِ زخمیش رویِ زمینه کَنده شد از جا دری ُو... بدجوری مادرش زمین خورد کینه دو تا دستِ یلِ... خیبرُ و بست و با خودش بُرد وای از غمِ دیوار و در بارِ شیشه چرا تَرَک خورد غلافِ کینه اومد ُو... گلِ یاسِ مصطفی پژمرد وای واویلتا واویلتا (۴) آه و واویلا (۴) ✍ https://eitaa.com/Madahankhomein