eitaa logo
1.9هزار دنبال‌کننده
187 عکس
63 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم مناجات امام زمانی شهادت امام حسن،و امام رضا علیهم‌السلام روزی دوبار دربِ بقیع باز می‌شود روزی دوبار گریه‌ات آغاز می‌شود روزی دوبار روضه‌ی تو: وا حسن....حسین ای وای  بی حرم حسن  و بی کفن حسین سهمِ دو چشمِ خیسِ شما خونِ تازه است روزی دوبار انیسِ شما خون تازه است این مهرِ مادرِ تو چه‌ها کرده بادلت یعنی که آب شعله به پا کرده با دلت دیدی که آب با جگر فاطمه چه کرد دیدی که آب با پسرِ فاطمه چه کرد تقصیرِ آب شد دل زهرا شراره شد تقصیر آب شد دو جگر پاره پاره شد از کوزه آب تا که حسن خورد آب شد وای از حسین  آب نخورد و کباب شد بعدِ حسین بعدِ حسن سربزیر آب می‌سوزد آنقدر که شود چون کویر آب از آن به بعد آب فرودست می‌رود روزی هزار مرتبه از دست می‌رود از آن به بعد زیرِ سرِ آب آتش است فهمیده‌ام که در جگر آب آتش است سیراب می‌کند همه را ،  تشنه است خود شرمنده است فاطمه را ، تشنه  است خود پیش حسین بغضِ قدیمِ حسن شکست در بینِ خانه قلبِ کریمِ حسن شکست الماس ریزه‌ها جگرش را دو نیم کرد یک ضربِ دست امام حسن را یتیم کرد از سینه داغِ روز و شبش ریخت روی طشت دیدی جگر زِ کنج لبش ریخت روی طشت خونش نه ، پاره پاره زِ لبها جگر چکید بر طشت نه به دامنِ زهرا جگر چکید زینب رسید و گفت که ای وای مادرم "آیا تویی برادر من  نیست باورم" در کربلا به خیمه نیامد عمویِ آب از مَشکِ پاره ریخت زمین آبرویِ آب مجبور شد به خاطرِ آب التماس کرد رو  زد برای طفلِ رُباب التماس کرد بودند دیو و دَد همه سیرابِ آب حیف مَشکی نبود تا که نسوزد رُباب حیف با التماس گفت عزیزم علی بمان از آب هم مضایقه کردند کوفیان اما چه زود آب دوباره شراره شد دیدی که وقتِ گریه‌ی زهرا دوباره شد شد بازهم بساط غمش جور وایِ من شد آب زهر و زهر شد انگور وایِ من انگور شعله شد جگرش را به هم که ریخت آه از دلش که بیشترش را به هم که ریخت   هِی بر زمین نشت نشد چاره ایستاد ای وای من که با جگرِ پاره ایستاد آه ای کبود بال و پَرَت را زمین نزن پیش جوادِ خویش سرت را زمین نزن ... گفتم که اشک از چه چنین رنگ و بو گرفت گفتی زِ چشم گریه کنان آبرو گرفت روزی دوبار درب بقیع  باز می‌شود روزی دوبار گریه‌ات آغاز می‌شود حسن لطفی https://eitaa.com/Madahankhomein
:به تماشابیا ای پسر فاطمه... السـَّــلامُ علیــکَ ،  اَیُّهـَــا المجــتبــیٰ سبـــط پاک نبــی ای پســر مرتضــیٰ یا امــام حـــسن ، غـریب خـاک بقیع جـان ، فـدای تـو و تـربت پــاک بقیع ای  امیـــر کـــرم/ سایه ات بر سرم/ یا حسن جان(۴) ای غــریب وطـن ، کشتـــهٔ زهـر جفـا شد نصیبــت جفا ز همســری بی وفـا شــــده از داغ تــو مدینــــه ماتمـسرا در بقیــع ، فاطمــه گرفتــه بـزم عــزا دارد این زمــزمه/ مـادرت  فاطـمـه / یا حسن جان(۴) پاره پاره جـگــــر ، بنــد دل فاطمـــه زینب خسـته دل ، غـرقِ در این ماتمه ناله سر داده از غـربـت تو خواهـــرت تیر باران شـد از کین عدو ، پیکـــرت پـاره های جگـــر/ بر دلــم زد شــرر/ یا حسن جان(۴) یه روزی شیعیان برات می سازن حرم همگی جمـع میشــن به دورِ خوانِ کرم یه روزی ما میـشیـــم زائــر کـوی شما میشــه خاک بقیــــع شبیـهِ کـرب و بلا هـمـــهٔ  زائـــــرا / میخونن یکصدا / یا حسن جان(۴) حــرم  و  گنــبـد  چــهــار  امــام بقیـــع میــشـه دارالشــفا خــاک تمـــام بقیـــع با ظهـور و حضــور حجت بن الحســن می پیچـه در بقــیـع ، عطر گل یاسمـن می خونن عاشقـان/ بــا امــام  زمــــان / یا حسـن جان(۲) شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)۱۴۰۱/۶/۳۱ https://eitaa.com/Madahankhomein
لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد... تا که عزراییل وارد شد برای قبض روح بر علی(ع) و فاطمه(س) با حال مضطر خیره شد خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد آن طرف سر را به زانو داشت غمگین؛ مجتبی(ع) بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد طاقتِ بیتابی و اشک حسینش(ع) را نداشت از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد رفت تا جایی که زینب(س) بغض کرد از کربلا- تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد! https://eitaa.com/Madahankhomein
1. از روز اول.mp3
2.77M
🎤 از روز اول ما پیمان بستیم پای این پرچم تا آخر هستیم چه خیری سرِ این سفره فراهم شد حسینیه شفا خانه ی عالم شد شعور از قِبَلِ شورِ محرم شد خیمه علَم شد خیمه علَم شد مگر از ، درِ خانه ی تو بهتر داریم ؟ که دمی ، ز تو و علَمت دست برداریم ؟ با مدد از یاحیدر کرار یکصد و ده بار حیدر کرار https://eitaa.com/Madahankhomein
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 از روز اول ما پیمان بستیم پای این پرچم تا آخر هستیم چه خیری سرِ این سفره فراهم شد حسینیه شفا خانه ی عالم شد شعور از قِبَلِ شور محرم شد خیمه علَم شد خیمه علَم شد مگر از در خانه ی تو بهتر داریم ؟ که دمی ز تو و علَمت دست برداریم ؟ با مدد از یا حیدر کرار یکصد و ده بار حیدر کرار https://eitaa.com/Madahankhomein
دوشنبه های امام حسن و امام حسینی فدای جود کسی که هرآنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید غریب بود، اگرچه گدا فراوان داشت کریم بود، بدون سر و صدا بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت مدینه زائر خود را به کربلا بخشید گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد خدا فقط به حسن اینچنین بلا بخشید گمان دیگرم این است که دم آخر به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید : 💔 سرهر‌سفره‌که‌پهن‌است‌گدایی‌نکنم نان‌هرسفره‌حرام‌است‌به‌جز‌نان‌حسن سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/Madahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌الله الرحمن الرحیم از ابتدا به گمانم که قسمت این بوده حرم برای حسین و کفن برای حسن شده‌است روضه‌ی سر نیزه‌ها برای حسین شده‌است روضه‌ی دست بزن برای حسن نمی‌شود که بگوید چه دیده در کوچه... نشسته است بگرید حسن برای حسن نرفته از نظرش سیلی و شده کابوس صدای خنده‌ی آن بد دهن برای حسن به قتلگاه حسین آمد از مدینه ولی... شبیه گودی گودال شد وطن برای حسن  چقدر روضه و غمهای مشترک دارند ولی نبود غمِ پیرهن برای حسن ببین کدام یک از روضه‌ها جگر سوز است نزن برای حسین و نزن برای حسن صدای زینبش آمد نزن به دندانش نزن که مادرم اینجاست با یتیمانش (حسن لطفی ۴۰۱/۰۷/۰۳) https://eitaa.com/Madahankhomein
روضه از زبان امام رضا علیه السلام جگرم یاد حسین ریخت بهم یا بن شبیب زخم شد ؛از غم او پلکِ ترم یا بن شبیب تهِ گودال که جای پسرِ زهرا نیست جای قرآن که به زیر سم ِ مرکب ها نیست پیرُهن از تن ِ بیسر شده در آوردند بی کفن در وسط دشت رهایش کردند حرمت مهریه مادر ِ سادات شکست آب می خواست ولی نیزه دهانش را بست جد مظلوم مرا با لب عطشان کشتند مادرش دید و به گیسوی پریشان کشتند ناله زد مادر ما دست به مویش نزنید با تَهِ خنجر خود ضربه به رویش نزنید خبر از حرمت بوسیدن مادر دارید؟؟ پای خود را زلبان پسرم بر دارید. https://eitaa.com/Madahankhomein
ا─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅ا࿇༅❃༅࿇ا༅═‎─‌ا روح ختم المرسلین آهنگِ هجرت کرد و رفت توصیـه بر حرمت قرآن و عترت کرد و رفت برحرم هردم نگاه از روی حسرت کرد و رفت تا  دَمِ  آخر ، اشاره بر ولایـت کرد و رفت با اشـاره از غـدیر خُم حکایت کرد و رفت حرمت قرآن و عتــرت بعــدِ پیغمبــر شکست قلب زهــرا از دو دست بســتهٔ حیدر شکست عالم امکــان برای حضرت طاها گریست چشم پاک مصطفا بر غربت مولاگریست آتشِ در را تصور کرد و با زهــرا گریست یاد داغ مجـتبــا با  زینـب کبــرا گریست لحظهٔ آخــر بیاد ظهــر عاشـورا گریست دید زهــرا پشت در بابا صدایش می زند نالهٔ زهــرا دلــش را سـخت آتش می زند از هجوم شعله های فتنه،یک در سوخته پشت آن در سینـهٔ سـوزان مادر سوخته آیـه هـــای کوثـــر قرآنِ حیــــدر سوخته داغ بابا دیده ، پشـت در مکـــرر سوخته آسمـــان از غــــربت آل پیمبـــــر سوخته اصل ایثارودفاع ازحق بنام فاطمه است رمز اثبات ولایت در  قیام  فاطمه است ناگهان درکوچه ای باریک طوفان درگرفت دست نامردی به روی صورت مادر گرفت هـالهٔ  نیلـی  تمــام یــاس را در  بر گرفت آسمان شد تیره،نور ازچشم مادرپر گرفت چشمهـای مجتبـی با اشـکهــای تر گرفت غـربت کوی بنی هاشم حسـن را پیر کرد قلب او را اینچنین از زندگانی سیر کرد ای کریم بن کریم ای سفــره دار محتــرم ما گداییم و شمـا سلـــطان و آقــای کرم پرچم سبزت همیشه سـایه دارد بر سرم تا ابد با عشـق می مانیم پای این عَـلَـم جان به قربان کریمی که ندارد یک حرم گنبد وگلدسته می سازیم باصحن و سرا می شــود راه بقیــع ، آزاد مثـــل کــربلا در کرامت ، خوان تو گستـرده گویا از ازل خوی زیبا ، روی زیبای تو شد ضرب المثل شـد پیـام  صـبر تو حَـیِّ عَلـیٰ خَیرِ العَمَـل در شجـاعت قاسمت شد وارث شیـر جمل یادگارت مرگ را نوشیـد  اَحلـیٰ مِنْ عسل کربلا شد جای تو، قاسم ، هوادار حسین یادگـار دیگرت شــد آخـرین یار حسین بودی عمـری بین مردم ظاهراً ،  اما غریب در میـان لشکــرت بی یاور و تنهـا ، غریب پای منبر در هجـوم طعنـــهٔ اعــدا ، غریب زندگــی کردی کنـار همسـرت حتی غریب آه ای تنهــاترین ســردار  در دنیـا ، غریب غربت وتنهایی ات ما را پریشان کرده است جمـع ما را زائر شـاه خراسان کرده است حضرت شمس الشموس!آیا پناهم می دهی؟ در حریم وآستان خویش راهم می دهی؟ سرفرودم،لحظه ای اذن نگاهم می دهی؟ نامه ای ، خط امانی ، بر گناهم می دهی؟ یا  امیــن الله ! اذنِ  بـارگاهـم  می دهی ؟ دلخوشم وقتی خودت اینگونه دعوت میکنی آهـوی گم کرده راهی را ضمـانت میکنی آخـر ماه صفــر کــردی چرا عــزم سفــر ؟ تا عبــا بر ســر کشیدی زندگی آمد به سـر شد اباصـلت از عبا و حال و روزت باخبر سوختــی در حجــرهٔ تنهـایی از سوز جگر داغ تو بر جـان اِنس و جان عالـم زد شَرَر روضه میخواندی به یادغربت جد غریب ناله می زد همصـدا با ناله ات ابن شبیب لحظـهٔ آخـر جـوادت بر سـرِ بالیــن رسید با حضورش روح تازه بر دل وجانت دمید تا تو را لب تشنه و تنها میان حجـره دید سوخت بالای سرت با ناله آه از دل کشید رفتنت را دیدو با بی صبری ازتو دل برید بـود اگـر اینــجا سـرِ بابا به زانـوی پسـر کربـلا ، رأس پسـر بــوده  به زانوی پدر ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ رقیه سعیدی (ڪیمیا) https://eitaa.com/Madahankhomein
مدح شهادت هم قضا هم قدر دعای شما پس رضای خدا رضای شما متن قرآن همه ثنای شما هر دو عالم غبار پای شما بیکران است لطف و رحمت تو خوشبحال دل رعیت تو گر بشر خوانمت نه عقلانی ست گر خدا گویمت که بالا نیست کار خدام تو سلیمانی ست گنبدت سقف عرش ربانی ست تحت فرمان توست شمس و قمر یاعلی سومین علی بشر نبض دنیاست زیر هر قدمت جن و انس و فرشتگان خدمت سر مان نذر یک پر علمت فوق فوق بهشت هم حرمت جسم هستی و بقعه ات جان است حرمت ملجا گدایان است حرف دل بود حرف اینجا شد چقدر چشم تار بینا شد لب نقاره باز هم وا شد فلجی گفت یارضا پا شد در شلوغی آن همه فریاد دخترک ایستاد و راه افتاد جان گرفته است دخترک پایش گل لبخند روی لبهایش تازه شد تازه رنگ دنیایش رفت آهسته سمت بابایش چشم ها اشک شوق آورده دخترش را پدر بغل کرده پای این طفل خوب شد اما پای طفلی رقیه نه ، اصلا بر مغیلان دوید در صحرا وای بر دختر و دل بابا پدر آنگونه دختر اینگونه آن سر آنگونه این سر اینگونه هر دو ابرو شکسته چشمی تار هر دو را شعله داده بد آزار هر دو مو سوخته ولی بسیار هر دو دندان شکسته در بازار آن یکی را حصیر کرده ز پیش این یکی را کفن به چادر خویش https://eitaa.com/Madahankhomein
سائل سائل شدن پیش شما خیلی می ارزد در این حرم دست دعا خیلی می ارزد از هیبت سلطانی ات لالم دوباره این گریه های بیصدا خیلی می ارزد آهم رسیده تا ضریحت جای دستم آهِ منِ بی دست و پا خیلی می ارزد حاجت بهانه شد که با تو خو بگیرم ازین جهت درد و بلا خیلی می ارزد بین شلوغی حرم ، خلوت گزیدن باربنا یا ربنا خیلی می ارزد سلطانی اما همنشینی با گداها فقر و نداری های ما خیلی می ارزد زانو زدن خیره شدن ، شب تا سحرها در محضر گنبد طلا خیلی می ارزد عطرجنان می آید از صحن و سرایت عطر نفس های صبا خیلی می ارزد حتی عبور از صحن تو باشد زیارت پس سر زدن دراین سرا خیلی می ارزد یکبار می آیم حرم ، آقا به جایش گفتی که می آیی سه جا خیلی می ارزد سرمایه ام روز جزا تنها شما یید عشق شما روز جزا خیلی می ارزد رزق زیارت دست تو بوده همیشه از دست تو یک کربلا خیلی می ارزد https://eitaa.com/Madahankhomein