💔 #یا_فاطمةالزهــرا...💔
بر سر قبر تو زهرا جان پریشان آمدم
زینبت بر خواب خوش رفته پس از آن آمدم
کاسه ی آبش به بالین حسین آماده است
آب بر آن غنچه دادم دیده گریان آمدم
وای مادرهای کلثوم آتشم بر دل زده
راحتش کردم ولی با قلب سوزان آمدم
من نوازش می کنم اما نمیخوابد حسن
بسکه مادر گفت قلبم سوخت بر جان آمدم
مادری را من نمیدانم خودت بیدار شو
تا برم امشب تو را بر خانه مهمان آمدم
هر چه نازش می کشم اما حسین مشتاق توست
لایلایی گفتم او خوابید و پنهان آمدم
شانه میخواهد سر کلثوم زلف زینبت
شد پریشان در غمت گیسوی طفلان آمدم
آمدم قربان غمهایت صدایت بشنوم
دل ندارد طاقت و یارای هجران آمدم
زخم بازویت پیمبر دید و زهرا جان چه گفت
تو ز من کردی گِلِه؟ ای ماه تابان آمدم
مجلس ختمت پریشان است و زینب نوحه خوان
بسکه شیرین بود مجلس مات و حیران آمدم
کی شود آید «تقایی» در بقیع گوید که من
بر سر قبر تو زهرا جان پریشان آمدم
#استاد_تقايي_اردبيلي
ــــ⬛️⬛️⬛️ــــ