یا ابالفضل العباس علیه السلام
به آسمان برسان که قمر نمی آید
دم دعای عمو این سحر نمی آید
چه انتظار عجیبی نشسته بر دل ما
هماره منتظر و یک نفر نمی آید
رباب فاتحه جای وان یکاد بخوان
کسی که گفت می آیم دگر نمی آید
به آن صنوبر بالا بلند ما هرگز
قدی شکسته تنی مختصر نمی آید
به پای بی ادبی نیست گر بلند نشد
که ایستادن بی دست بر نمی آید
چه ناتوان شده بابا پس از علمدارش
که هرچه می کشد این تیر در نمی آید
✍کربلایی محمدحسین امیری
👇👇👇
@Madahie_Torki
دوست دارم که سير گریه کنم
همچو طفلی صغیر گریه کنم
پای منبر برای روضه آن
طفل ناخورده شیر گریه کنم
همچون نوح نبی نوحه کنان
بر شبر و شبیر گریه کنم
پای در راه کربلا بنهم
تاته آن مسیر گریه کنم
همره واژه واژه های لهوف
بر صغیر وکبیر گریه کنم
روی فرش حرم به ماتم آن
بوریا و حصیر گریه کنم
و در ایوان حضرت ساقی
خسته و سربه زیر گریه کنم
بر گلی که، شد ارباًاربا و
بر تنی پرز تیر گریه کنم
ساربان صبر کن که من بر آن
کاروان اسیر گریه کنم
در خرابه برای خلوت آن
کودک گوشه گیرگریه کنم
سینه ام پر ز آتش وعطش است
دوست دارم که سير گریه کنم
✍محمدحسین بنی اسدی
👇👇👇
@Madahie_Torki
بی جا نبود این همه بیتاب شد فرات
وقتی که دید تشنه تو را آب شد فرات
تصویرماه روی تو در آب جلوه کرد
اینگونه شد که خانه ی مهتاب شد فرات
وقتی که دستهای تو از آب دست شست
از جام دستهای تو سیراب شد فرات
خوردند دیگران همه از آب، بی دریغ
افسوس از برای تو کمیاب شد فرات
تا صبح حشر، چشمه ی خون است و رود اشک
تا سوگوار کودک بی خواب شد فرات
دریا گذشت و رود فرو رفت در خودش
دریا گذشت وغرقه ی گرداب شد فرات
✍کربلایی محسن درویش
👇👇👇
@Madahie_Torki
امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
برگشتهای بدون سوارت به خیمهگاه
در امتداد واقعه، در عصر اشک و آه
دلواپس کسیست نگاهت قدم قدم
گاهی اگر به پشت سرت میکنی نگاه
یالت چقدر سرخ... خیالت چقدر سرخ...
چشمت به خون نشسته چرا؟ آه ذوالجناح!
ای مرکب بهشت خدا! پس حسین کو؟
افتاده عرش روی زمین در کجای راه؟..
تنها رها به دشت... خدایا چه بیسپر!
سرها به روی نیزه... دریغا چه بیگناه!
فریاد «یا بُنَیَّ» جهان را گرفته است
بوی مدینه میوزد از سمت قتلگاه
✍سرکار خانم فاطمه عارفنژاد
👇👇👇
@Madahie_Torki
نوشتم اول خط بسمه تعالی سر
بلند مرتبه پیکر بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بندهی تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی "لا یمکن الفرار از عشق"
که پر شده است جهان از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه مبادا کفن مبادا سر
همان سری که یحب الجمال محوش بود
جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس "اجننی" گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را به پارهء تن گفت:
برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا بحال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت لحظهء آخر به پای مولا سر
در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر
سری که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
امام غرق به خون بود و زیر لب می گفت:
به پیشگاه تو آورده ام خدایا سر
میان خاک کلام خدا مقطعه شد
میان خاک الف لام میم طا ها سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازهء اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدن ها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هرکه هرچه دلش خواست داد ، حتی سر
نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او
ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر -
جدا شده است و سر از نیزهها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سر
صدای آیهء کهف الرقیم میآید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد ، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
چقدر زخم که با یک نسیم وا می شد
نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر
عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت
به چوب، چوبهء محمل نه با زبان با سر
دلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
✍کربلایی سیدحمیدرضا برقعی
👇👇👇
@Madahie_Torki
4_255514076954755133.mp3
5.76M
🏴 روضه خوانی سوزناک
🎤 با نوای ملکوتی شادروان
حاج محمد باقرمنصوری اردبیلی
👇👇👇
@Madahie_Torki
4_5920497767679001093.mp3
11.61M
🔉 مداحی قدیمی
به نفس گرم استاد:
حاج اصغر زنجانی
👇👇👇
@Madahie_Torki
#یا_اباعبدالله_الحسین_ع
آتشی در خیمهها دارد فروزان میشود
پیکری آمادهی سُمِّ ستوران میشود
قلب اهل آسمان میسوزد از داغ حسین
عرش حق آمادهی شام غریبان میشود
بود آرامش درون خیمه تا عبّاس بود
عصر عاشورا، درون خیمه طوفان میشود
از عطش کام یتیمان حرم گردیده خشک
آب هم شرمندهی سقای عطشان میشود
میچکد از دیدهی محزون زینب سیل خون
زلفِ ایتام حسینِ او پریشان میشود
نغمهی "هَیهات مِنّا الذِّلَّه" میآید به گوش
زین نوا کاخ ستم یکباره ویران میشود
اندک اندک فصل جانسوز اسارت میرسد
سهم پای کودکان خار مغیلان میشود
خیمهها چون شعلهور شد خاطراتی تازه شد
گفت زهرا کربلا هم بیت الاحزان میشود...
✍ اکبر اسماعیلی وردنجانی
👇👇👇
@Madahie_Torki
لبیک یاحسین 🏴
از ارتفاع خون تو رفتیم تا خدا
آری خداست با تو و هستی تو با خدا
افتاد شور حادثه در بند بند تو
برخاست هر رگ تو چو فواره تا خدا !
خون خدا ندیده کسی ، جای حیرت است
می خواست راز خویش شود بر ملا خدا !
گودال شد دهان زمین ، باز مانده است
تاصبح روز حشر بگوید : خدا ! خدا !
تن را نشانده است به گودال و سر به نی
اینگونه برده است تو را از دو جا خدا !
تا لب شود تمام تنت وقت دیدنش
مامور کرد سمت تو هر تیغ را خدا !
آغوش را گشودی وگفتی من آمدم
دیگر نفس نمانده برایم بیا ! خدا !
روی زمین نبود مکانی بلندتر
ما را کشاند سمت خود از کربلا خدا
ما را چه جای ترس که از ابتدا شدی
تو کشتی نجات و خدا نیز ناخدا !
✍ سیدمحمدحسین ابوترابی
👇👇👇
@Madahie_Torki
شهادت امام سجاد علیه السلام
آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت
آخری نیست بر این گریهی بی پایانت
آب میبینی و طفل و گل و سقا و جوان
بیشتر میشود انگار غم پنهانت
زهر هرچند که یک روز به دادت آمد
تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت
غیر زینب چه کسی درد تو را میداند
که چه آورده خرابه به دل ویرانت
سخت سوزاند دلت را غم آن جسم کبود
خواهرت بود که جان داد روی دامانت
زخمی بزم شراب است دلت؛ بیخود نیست
که چهل سال نکرد اشک دوا، درمانت..
✍ کربلایی محمدعلی بیابانی
👇👇👇
@Madahie_Torki
یا زینب کبری سلام الله علیها
ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود
این حرفهای مرثیهخوانان دروغ بود!
ای کاش این روایت پُرغم، سند نداشت
بر نیزهها نشاندن قرآن دروغ بود
ای کاش گرگ تاخته بر یوسف حجاز
مانند گرگِ قصهی کنعان دروغ بود!
حیف از شکوفهها و دریغ از بهار، کاش
برجانِ باغ، داغِ زمستان دروغ بود.
✍کربلایی محمدمهدی سیار
👇👇👇
@Madahie_Torki
قسم به شب که شنیده است های های مرا
کسی نداشت در این شهر غم هوای مرا
میان گریه ی من روزگار می خندد
نشسته است به شادی چرا عزای مرا!؟
همیشه دست دلم در حنای تقدیر است
گره زده است به اندوه ماجرای مرا
درست لحظه ی آخر دَمِ سپیده ی صبح
گرفته یک نفر از ره رسیده جای مرا
چقدر در تب کوچم ولی نمی شنود
برای فیض شهادت خدا دعای مرا
دخیل بسته نگاهم در آرزوی وصال
حسین(ع) می دهد آخر شبی شفای مرا...
✍کربلایی محمدجواد منوچهری
👇👇👇
@Madahie_Torki
51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی دلنشین
حاج مهدی رسولی
👇👇👇
@Madahie_Torki
لبیک_یا_حسین_ع❤️
عشق روشن کرده در دل چلچراغی تازه را
تا بخوانم شعر با سبک و سیاقی تازه را
سوز آتشواژه ها بر خیمهی کاغذ نشست
شعلهاش برپا نموده احتراقی تازه را
بیتالاحزان شد غزل تا خواستم تبیین کنم
جرعهجرعه تشنگیها و فراقی تازه را
از فرات عشق تا پرواز در ظهر عطش
یاد داده غیرت و درس وفاقی تازه را
یا تلاوت کردن قرآن ناطق روی نی
ثبت کرده آیهی اعجاز و داغی تازه را
نغمه ی سبز رجزخوانی هفتاد و دو مرد
با زبان عشق گفته اشتیاقی تازه را
کربلا در کربلا می ماند با مکر یزید
خطبهی زینب رقم زد اتفاقی را
کربلای معرفت ، فریاد مظلومیت است
باز کرده روبروی ما رواقی تازه را
آفتاب نهضت سرخ حسینابنعلی "ع"
میکند رسوا به هر میدان نفاقی تازه را
✍ کربلایی مجتبی باقی
👇👇👇
@Madahie_Torki
4_5866052099355182269.mp3
9.77M
بحر طویل خاطره انگیز
با نوای ملکوتی زندهیاد:
حاج محمدباقر منصوری
👇👇👇
@Madahie_Torki
789_46904917824561.mp3
36.88M
مداحی اصیل و سنتی
با نوای دلنشین استاد:
حاج محمدباقر تمدنی اردبیلی
👇👇👇
@Madahie_Torki
14.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه حضرت علی اصغر(ع)
🔉با نوای دلنشین استاد
سید محمد عاملی اردبیلی
👇👇👇
@Madahie_Torki
قصیدهی حضرت عباس علیه السلام
نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر
که بارور بشود نطق من از این باور
منِ کویر چه گویم که مدح حضرت آب
مقدس است چنان آیه آیهی کوثر
به واژه واژهی هر بیت میخورم سوگند
شروع منقبت اوست انتهای هنر
چنان به مدحت نامش قلم به وجد آمد
که مست واژه و احساس میشود دفتر
علی چه گفت به ام البنین؟ که میروید
به دشت دامن گلدار تو چهار پسر
چه کهکشان قشنگی شود به خانهی نور
سه تا ستارهی پر نور در کنار قمر
رسید قصه به آنجا که بعد چندین سال
خدا به نخل ولایت دوباره داده ثمر
زبان علم نجوم از قیاس در ماندهست
گرفت حضرت خورشید، ماه را در بر
بغل گرفت کسی را که برق چشمانش
شد از خزانهی الماس عرش زیباتر
گرفت لحظهای آیینه را مقابل خود
صدف چگونه گرفتهست در بغل گوهر
بنازمش که فقط طرح سیب لبخندش
به کام عاطفه آورد طعم قند و شکر
چه خنده ها که به روی پدر کند عباس
چه بوسه ها که به بازوی او زند حیدر
علی خودش که یدالله بود و عباسش
به روی دست خداوند بوده انگشتر
روا بود که ملائک به محضرش آیند
چنانکه حضرت جبریل نزد پیغمبر
که جبرئیل سراسیمه با وضو آمد
و ریخت در پر قنداقهی شریفش پر
میآورند که خوشبو کنند جانها را
ملائک از ختن عرش یک جهان عنبر
زمان بارش نقل و بلور و نور رسید
که اوست از همهی آسمانیان انور
به صورت ملکوتش که کاشف الکرب است
برادرانه همیشه حسین کرده نظر
همیشه نزد برادر چنان ادب میکرد
چنانکه که محضر مولای ما بُود قنبر
همان که کوه ادب بوده است سر تا پا
همان که کوه حیا بوده است پا تا سر
همان که با نگهش کیمیاگری بلد است
اگر ز روی محبت کند به خاک نظر
کسی که گرد و غبار عبا و نعلینش
گران تر است برای جهان ز قیمت زر
فقط نبود اباالفضل صاحب شمشیر
که بود حضرت علامه صاحب منبر
به نور رحمت او ارمنی مسلمان است
به دین معجزه اش نیست یک نفر کافر
چنان کریم که لایمکن الفرار از مهر
چنان رحیم که باران شود به هر آذر
دلم خوش است که در کشتی نجات حسین
به روز حشر اباالفضل میشود لنگر
بنازم آن خم ابروش را که در صفین
چگونه لرزه برانداخت بر تن اشتر
قیام کرد و قیامت شدهست بسم الله
که تیغ تیغ پسر بود و حکم حکم پدر
چنان علی که چنان درب قلعه را انداخت
نمانده است به دیوار قلعه هیچ اثر
علی عذاب برای یهود آوردهست!
خدا به جنگ یهود آمدهست یا که بشر؟
صدای اشهد ان لااله الا الله
بلند میشود از سوی مردم خیبر
پدر هرآنچه که باشد پسر همانگونه ست
همیشه ارث پدرها رسد به دست پسر
چنان حسن که جمل را ز فتنه خوابانید
چنان حسین که در کربلا کند محشر
رسید قصه به آنجا که در دل تاریخ
امامزاده شود بر امام ها یاور
چه لقمههای حرامی که چشم و گوش همه
زمان خطبهی ارباب کور بوده و کر
دوباره قصه به آیات انشقاق رسید
نشست تیر قضا بین چشمهای قدر
بعید نیست که زهرا به علقمه برسد
همان که از نفس افتاد در حوالی در
بعید نیست که او را صدا زند پسرم
بعید نیست که او را صدا زند مادر
نوشتهاند سرش رفته بود و قولش نه
گواه اوست لب تشنهی علی اصغر
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
بلند مرتبه ماهی در آن سوی دیگر
بگو که شمر چه کرده؟ چرا نفس تنگ است؟
نشسته بود بر آن سرزمین پهناور
قسم به صفحهی سرخ تمام مقتل ها
قسم به حرمت عباس و غیرت اکبر
حسین سر دهد اما به فاطمه سوگند
نمیرود ز سر دختران او معجر
صدا زند رحم الله عمی العباس
که بود کوه وفادار لحظه های خطر
به صفحه صفحهی تاریخ نام او پیداست
از اولین نفس واژه ها الی آخر
هزار سال گذشت و دخیل میبندند
به سفره های اباالفضل مردم مضطر
برای از نفس افتاده ها تنفس اوست
به هر کویر ترک خورده اوست آب آور
چه گویمش که کُمیتم همیشه میلنگد
که اوست حضرت آب و ز قطره ام کمتر
قسم به کاسهی آبی که دست مادرهاست
که نام اوست موثرتر از دعای سفر
همیشه زندگیام از امید لبریز است
و پر شدهست جهانم ز عشق سرتاسر
چرا که در سفر عشق بُعد منزل نیست
رسیده ام به حریمش چنان نسیم سحر
دلم به کرببلا رفت و برنخواهد گشت
نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر
✍کربلایی احمد ایرانی نسب
👇👇👇
@Madahie_Torki
23.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️دختری که برنامه معلی را بهم ریخت!
🎥روضهخوانی دختربچه اردبیلی از زبان حضرت رقیه(س) در برنامه حسینیه معلی
👇👇👇
@Madahie_Torki
آه ! جز آینه ای کهنه مرا همدم نیست
پیش چشمان خودت اشک بریزی کم نیست
یک خود آزاری زیباست که من تنهایم
لذتی هست در این زخم که در مرهم نیست
اشتیاقی به گشوده شدن این گِره نیست
ور نه تنهایی من که گره اش محکم نیست
من از این فاصله ها هیچ ندارم گِله ای
هر چه تقدیر نوشتست بیفتد غم نیست
لذتی نیست اگر درد نباشد قبلش
لذتی بیشتر از شور پس از ماتم نیست
بی سبب درد که هم قافیه با مرد نشد
آدم بی غم و بی درد دگر آدم نیست
تو نبین ساکت و آرام نشستم کنجی
حرف ناگفته زیاد است ولی محرم نیست
✍کربلایی سیدتقی سیدی
👇👇👇
@Madahie_Torki
یا قمر بنی هاشم(ع) ❤️
ماه قبیله جلوه ی تابان گرفته بود
یک کهکشان ستاره به دامان گرفته بود
بر دوش مشک خالی و در چشم خیل اشک
زینب برای بدرقه قرآن گرفته بود
در کاسه های خالی طفلان عطش وزید
در چشم های بدرقه باران گرفته بود
حالا فرات مانده و سقا و مشک او
موج نگاه علقمه سامان گرفته بود
مشکش پرآب کرد، به صحرا شتاب کرد
دریا به دوش داشت، عمو جان گرفته بود
در راه خیمه گاه امانش نمی دهند
بی دست بود و مشک به دندان گرفته بود
تیری به مشک خورد عمو از کمر شکست
با یک عمود واقعه پایان گرفته بود
✍کربلایی علی اصغر شیری
👇👇👇
@Madahie_Torki
السلام علیک یا ابا عبدالله❤️
وقتی خدا مشق تو را تکلیف میکرد
گویی کتابی از تنت تألیف می کرد
در فصل فصل این کتابِ پاره پاره
قرآن تو را بر نیزه ها توصیف می کرد
مواج می شد تاعطش روی لبانت
چشم تو اقیانوس را تعریف می کرد
سیب تنت تشریح می شد شرحه شرحه
باران تو را در بادها تصریف می کرد
موسیقیِ آیات تو از نیزه می ریخت
سمفونی ات داوود را تصنیف میکرد
می سوخت خورشید و زمین لب تشنه ی نور
شب بود و ظلمت ماه را تحریف می کرد
✍سرکار خانم اکرم نورانی
👇👇👇
@Madahie_Torki
65.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی دلنشین
حاج حسن خلج
کربلایی علیرضا خاکساری
👇👇👇
@Madahie_Torki
42.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی زیبا و دلنشین
🔉 حاج محمود کریمی
🔘 شب هشتم محرم ۱۴۰۳
🕌 هیئـــت رایةالعبّـــاس (ع)
👇👇👇
@Madahie_Torki
غروب غریب
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
آن روز کربلا چه غروبــی غریــب داشــت
بغضی به رنـگ خون و ســکوتی عجیــب داشــت
صحرا و آسمــان بــه یــم خــون نشســته بــود
خورشیـد هـم نظـاره بـه شـیب الخضیـب داشـت
هفتــا دو دو کبوتــر بــی ســر بــه روی خــاک
بــر نیــزه، نیــزه دار ســر عندلیــب داشــت
یــک آســمان چــکاوک عاشــق بــه شــوق وصل
برلب نوای آیــۀ امن یجیــب داشــت
ساقی کنــار علقمــه بــا چشــم خــون فشــان
دل واپســی ز واقعــه ای عنقریــب داشــت
از عطــر خــون ســرخ شــهیدان در آن غــروب
حــال و هــوای کــرب بـلـا عطــر ســیب داشــت
زینــب در آن مصیبــت عظمــای کربلــا
چــون بانــوی مدینــه دلــی پــر شــکیب داشــت
زینــب اســیر نیســت ســفیر رســالت اســت
یــک کربلــا فــراز بــدون نشــیب داشــت
آهــی کشــید شــاعر و همــراه گریــه گفــت
آن روز کربـلـا چــه غروبــی غریــب داشــت
✍کربلایی علی اصغر شکفته
👇👇👇
@Madahie_Torki
يا اين دل شكستۀ ما را صبور كن
يا که به خاطر دل زينب ظهور كن
ای ماه پرفروغ بنیهاشمی، بتاب!
اين جادههای شبزده را غرق نور كن
ماندهست چند کوچه به پایان انتظار؟
ما را برای همرهی خود غیور کن
با كولهبار غربت و اندوه خود بيا
از كوچههای سينهزنیمان عبور كن
امشب بيا كه روضهبخوانی برايمان
دل را پر از تلاطم و لبریز شور کن
يا چند صفحه مقتل كربوبلا بخوان
يا روضههای شام بلا را مرور كن
هم از طلوع ماه روی نیزهها بگو
هم يادی از مصيبت و داغ تنور كن
کربلایی یوسف رحیمی
👇👇👇
@Madahie_Torki
وقتی خدا بهشت معطر درست کرد
از برگ گل برای تـو پیکر درست کرد
می شد که مهربان و پر ازعشق و با وفا
اما تو را بـه شیوه ی دیگر درست کرد
یعنی برای عشوه ی خونریزت ای عزیز
ابرو نساخت ، تیغه ی خنجر درست کرد
او قصد خیر داشت که زیبایت آفرید
اما قشنگ بودن تو شر درست کرد
بالا بلند من تو کجایی و من کجا ؟
ما را مگر نه اینکه برابر درست کرد ؟
دانست که تا ابد به تو هرگز نمی رسم
روز ازل دو چشم مرا تر درست کرد
با چند استخوان قفس سینه ی مرا
زندان بی دریچه و بی در درست کرد
تا خویش را همیشه بکوبد به سینه ام
قلب مرا شبیه کبوتر درست کرد
این شعر هم که مملو از اشک و آه شد
باید دوباره خط زد و از سر درست کرد
✍ کربلایی مهدی مردانی
👇👇👇
@Madahie_Torki
《 تسلیت به غزه عزیز 》
غمِ تو عاقل و دیوانه را به آتش زد
مثالِ شمع ، که پروانه را به آتش زد
کشید، شعله ی آتش به خانه ها، غزه
خزان شد و گل و گلخانه را به آتش زد
صدايِ شیونِ مادر به سوگِ دخترکی
که نيمه شب، دل دیوانه را به آتش زد
ببین پدر که چه لرزان میانِ آتش و دود
غمش صلابتِ مردانه را به آتش زد
ببین که جامه دریده جماعتی گریان
شرارِ کین ،دلِ بيگانه را به آتش زد
ببین چگونه زمین و زمان دلش خون است!
صداي آهِ جهان، جامه را به آتش زد
پرنده نقش زمین،با پَرِ شکسته به خون
چگونه ظلم و ستم لانه را به آتش زد!!!
✍ حسینی_زاده_(سایه)
👇👇👇
@Madahie_Torki
چه رفته است که صبحی دگر نمی آید
“شب فراق به پایان مگر نمی آید؟”
کجاست اهل دلی تا دعا کند، قدری
که از دعای چو من هیچ اثر نمی آید
هزار مرتبه در را زدم ولی افسوس
کسی به دیدن من پشت در نمی آید
نسیم های فراوان رسیده تا کنعان
ولی ز یوسف من یک خبر نمی آید
ز غربتم چه بگویم؟که سایه ام حتی
گذشته از من و از پشت سر نمی آید
هنوز می طلبد قلب من تو را ای عشق
اگر چه از تو به جز دردسر نمی آید
درخت خشکم و می دانم اینکه در آخر
برای دیدن من جز تبر نمی آید
✍کربلایی رضا خادمه_مولوی
👇👇👇
@Madahie_Torki