❤ مادر ❤
اى مادر عزیز که جان دادهاى مرا 💞
سهل است اگر که جان دهم اکنون
براى تو💞
گر جان خویش هم ز برایت فدا کنم💞
کـارى بزرگ نیست، کـه باشد
سزاى تو💞
صلوات هدیه به تمام
🤎 مادران آسمانی 🤎
#دلتنگ_مادر
#مادرم_دوستت_دارم
هدایت شده از تبلیغات عجایب
❌ماشین اصلاح خط زن طرح اژدهاااا❌
.
💰 🔴 قیمت 299 هزار تومان
اندازه اصلاح : 0.1تا 6
مدت زمان استفاده: 480 دقیقه
🔹ارسال به سراسر کشور و پرداخت درب منزل
.
🌸 برای خرید و یا اطلاعات بیشتر از محصول وارد لینک زیر شو و شماره تماست و ثبت کن
خیلی زود باهات تماس می گیریم👇👇
http://memarketshop.ir/Product/Details/21150/?s=140500
هدایت شده از تبلیغات عجایب
از #اعدام_های_وحشتناک تاریخ چه میدانید؟
این کانال بدون سانسور به شرح وقایع تاریخی پرداخته و هر لحظه امکان داره فیلتر بشه 👇
http://eitaa.com/joinchat/1980432395Cf692b1e675
جراتشو نداری نیا☝️
پدر & مادر
از #اعدام_های_وحشتناک تاریخ چه میدانید؟ این کانال بدون سانسور به شرح وقایع تاریخی پرداخته و هر لحظه
❌ #هشدااااااااار ❌
http://eitaa.com/joinchat/1980432395Cf692b1e675
🔴به کسانی که ناراحتی قلبی دارند توصیه نمی شود😱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بساط "چای" عجب بساط عاشقانه ای بود اونوقتها ...
مادر چهارزانو میزد کنار سماور ، بابا تکیه به دیوار میزد و پاهاشو دراز میکرد
ما هم دور تا دور نیم دایره دوزانو و چهارزانو مینشستیم به چای !
عالم و آدم رو یادمون می رفت. صدای حورت کشیدن بابا که بلند میشد ...
زل میزدیم به همدیگه
نه به صفحه تلویزیون و گوشی..
دنیامون چشما و دستا و صورت همدیگه بود.
هل و دارچین و زعفرون زنجبیلش هم همین زل زدنا ...
بازم بشینیم به چای...❤️
هدایت شده از 👇🏻 تبلیغات گسترده ونوس 👇🏻
سلام #سامان #گلریز هستم آشپز برنامه بهونه❤️
یه کانال زدم و کلیپ های آشپزیمو داخلش گذاشتم👌
✅نکات ریز آشپزی و کلی ایده های تزیین غذا تو کاناله
♨️زود عضو شین که کلی سوپرایز واستون داریم👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/60293271Ce9fd8d5936
لذت آشپزی با سامان گلریز😍
هدایت شده از تبلیغات عجایب
وقتی پسرم عکس یه دختر بیحجاب بهم نشون داد و گفت مامان من عاشق این دختر خانوم شدم باید بری خاستگاری المیرا عشقم. قلب ایستاد ما خانواده مذهبی بودیم گفتم پسرم این دختر حجاب درست حسابی نداره پسرم گفت مامان دوره این حرفا گذشته اگه مثل امل ها یه تکه پارچه سرش میانداخت میرفتی خواستگاریش با این حرفش قلبم شکست ولی سکوت کردم هرچی پدرش راهنمایی کرد گفت الا بلا فقط همین رفتیم خاستگاری و خیلی زود عقد و عروسی ... المیرا راحت با نامحرم شوخی میکرد روابط آزادی داشت بعد سه ماه زندگی مشترک با پسرم بی دلیل تقاضای طلاق داد یه روز خواهرم گریه کنان اومد خونمون گفت المیرا .....
https://eitaa.com/joinchat/1301217443C537a3627f0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زنگ زدم خاموشه گوشیت...😔
غم چشمان پدر را نه تو دیدی ونه من
بغض عریان پدر را نه تو دیدی ونه من
سالها رفته ولی زخم دلم خوب نشد
زخم دستان پدر را نه تو دیدی ونه من
دلش آتشکده ای بود که دایم می سوخت
آه سوزان پدر را نه تو دیدی ونه من
شعر دلبند نگاهش شده سودای دلم
درد پنهان پدر را نه تو دیدی ونه من
شرمسارم که نشد همدم دردش بشوم
که غم نان پدر را نه تودیدی ونه من
کاش می شد بزنم بوسه به دستش شب وروز
پای لرزان پدر را نه تو دیدی ونه من
روی خاکش بنویسیم پدر تنها بود
آتش جان پدر را نه تو دیدی ونه من
"خنده ی تلخ من ازگریه غم انگیز تراست"
چشم گریان پدر را نه تو دیدی ونه من