eitaa logo
پدر & مادر
12.5هزار دنبال‌کننده
32.1هزار عکس
30هزار ویدیو
205 فایل
📚 کتاب هایی که قبل ازمرگ باید بخوانیم...👇✅ https://eitaa.com/joinchat/2373517458Cb099503ae7 #مدیر_کانال👇👇💓 @Hossein_Hajivand #تبلیغات👇 http://eitaa.com/joinchat/2953183246Ce6d64e22a6
مشاهده در ایتا
دانلود
✍مردی از پدر پیر خود به‌ سختی مراقبت می‌کرد و کاملا ناز او را می‌کشید تا مبادا عاق شود. پسرش از او پرسید: پدر! به یاد دارم که خودت همیشه می‌گفتی که پدرم مرا از تحصیل بازداشت و مرا به کارگری فرستاد و ریشۀ تمام مشکلات من٬ نادانیِ پدرم بود که نگذاشت تحصیل کنم؛ با این‌که درس‌خوان بودم. حال تو چرا چنین پدر خود را مورد محبت و مراقبت قرار می‌دهی؟! مرد تبسمی کرد و گفت: آیندۀ هیچ‌کس٬ جز بر خدا بر هیچ احدی معلوم نیست. پسرم! حرف‌های تو درست است، ولی من فکر روزی را می‌کنم که شاید چنین پیر شوم و در بستر بیماری بیفتم، آن روز دوست ندارم لحظه‌ای از ذهنم بگذرد که اگر به پدرم خدمت کرده بودم چنین گرفتار نمی‌شدم. تحمل آن را ندارم. دوست دارم اگر مانند پدرم بیمار شدم یقین کنم که خواست و مشیت خدا بوده است نه مجازات و مکافات عمل بد من که به‌ خاطر خدمت نکردن به پدرم است و اگر خدمت می‌کردم چنین نمی‌شدم. پروفایل 💖💖💖💖💖💖❣ ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ʝѳiɳ❣☞ @madarpedar ↜❣
✍پادشاهی را غذا آوردند. آشپز هنگام غذا در کنار پادشاه (باید) بود. به ناگاه شاه لقمه از دهان دور ریخت و آشپز را به باد کتک گرفت. آشپز ملتمسانه پرسید: من چه گناهی کرده‌ام ای قبلۀ عالم؟! شاه گفت: داخل غذای تو سنگ بزرگی بود که دقت نکرده بودی. دستور داد او را زندانی کنند. ساعتی گذشت، پادشاه دستور آزادی او را داد و از او حلالیت طلبید؛ چون زبان در دهان خویش که گرداند متوجه شد آن شئ سخت، دندان او بود که شکسته بود و سنگ نبود. 🔥گاهی انسان خطایی را که از خود اوست متوجه دیگران می‌کند و چنین دچار معصیت و حق الناس می‌شود که در حدیث آمده است: هرگز در مقام خشم تصمیم نگیرید. 🆔♡••♡••♡••♡••♡
مردی خانه ای ساخت و نقاش برای رنگ کردن خانه دعوت کرد. همسرش رنگ فسفری دوست داشت. پس مرد رنگ فسفری خانه را زد که پسر زن به مرخصی سربازی آمد و گفت: آسمانی آبی باید می زدیم، من این رنگ را دوست ندارم. پدر به نقاش گفت: خانه را آسمانی آبی رنگ کرد که در عید همان سال دخترشان به شهرستان برای عید دیدنی آمد و گفت: من این خانه نمی مانم رنگ صورتی باید می زدید و نظر مرا نپرسیدید چون برای تان مهم نبود. مرد نقاش را آورد و گفت: من خسته شدم هر رنگی که تو مناسب بود انتخاب کن و بزن که نظر هیچ یک نباشد. نقاش پرسید: تو چه رنگی خودت دوست داری؟ مرد گفت: من از اول زندگی خودم را به زن بچه ام تحمیل نکرده ام تا آنان نظرات مرا بخواهند، نظر من را ول کن... نقاش رفت و رنگ سیاه خرید و مشغول سیاه رنگ کردن خانه شد.... مرد پرسید: چرا سیاه رنگ می کنی این رنگ را چه کسی بر خانه و کاشانه می زند؟ نقاش گفت: تو انتخاب رنگ بر من سپردی و من واقعاً دیدم از تو سیاه بخت تر نیست که تمام افسار مردانگی خود را دست زن و فرزند سپرده است... پس مناسب ترین رنگ برای خانه تو همان رنگ زندگی توست و من به امر تو مناسب ترین رنگ را انتخاب کردم. 🍃🌸🍃🌸