---
داستان از اینجا شروع شد که وقتی پسرم فقط یازده ماهش بود، کاملاً ناخواسته متوجه شدم دوباره باردارم! 🤰💫 در حالی که هنوز داشتم به کوچولوی اولم شیر میدادم، توی شوک و ناباوری رفتم آزمایش بدم. اولش به همسرم چیزی نگفتم و با خواهرم رفتم. وقتی جواب آزمایش رو گرفتم، مستقیم رفتم حرم حضرت معصومه. 🕌💖 یک جفت کفش نوزادی برداشتم، توی جعبه گذاشتم و هدیه کردم به همسرم. 🎁👣
اولش متوجه نشد و با خنده میپرسید: "قند و چربیات چطور شده؟" 🍬🤭 گفتم: "یکم دقت کن، لطفاً!" بالاخره نگاهی به جعبه کرد و بهش گفتم که داریم یه بچه دیگه داریم! 👶💞 خشکش زد، دستش رو گذاشت روی قلبش و با تعجب گفت: "با من شوخی نکن!" بهش تبریک گفتم و آرزو کردم که این هدیه خیر و برکت باشه. 🌱🙏
یکم که به خودش اومد، گفت: "فعلاً به کسی چیزی نگو، بذار ببینیم چی میشه." نگران بود، چون فکر میکرد بارداری و شیر دادن همزمان کار سختیه و شاید لازم باشه قرصی بخورم. 💊😬 به علاوه، قسطهای سنگینی داشتیم که هر دو ماه باید چهل میلیون تومان پرداخت میکردیم. 💸 خیلی فکرمشغولش شده بود. منم حرفاش رو قطع کردم و گفتم: "هیچی نگو! توی حرمی! پاشو دو رکعت نماز شکر بخون و از خانم تشکر کن!" 🙏🌸
گفت: "چشم، حتماً دوتا نماز میخونم... ایشالا که دوقلو باشه!" 😄❤️ عدد بتام بالا بود و دکتر هم گفته بود احتمال دوقلوها زیاده، ولی در نهایت خدا بهمون یه گل پسر دیگه هدیه داد. 👼🌷
الان دو تا پسر دارم که از تبار حضرت زهرا (س) هستن. خدا نصیب و روزی همه بکنه که این لذت رو بچشن! خیلی سخته و هنوز هم سختی داره، ولی وقتی صبح از خواب بیدار میشن و همدیگه رو بغل میکنن، دنیامون پر از زیبایی میشه. 🌅👶💖👶
پسر بزرگم الان دو سال و هشت ماهشه و کوچولوم یک سال و یک ماه. از ته قلبم از خدا میخوام که همهی اونهایی که بچه دارن و ندارن، لذت این هدیه رو بچشن. برای منم دعا کنید که خدا توانم رو بیشتر کنه. 🤲🌹
#خانواده #مادرانه #هدیه_خدا #تجربه_مادری
تجربه واقعی یکی از اعضا
╭━━━━━━━💫━━━━━━━╮
مادر ایرانی
@Madar_irani
╰━━━━━━━💫━━━━━━━╯
سلام و رحمت خدا بر شما و همه مادران مهربون 🌹
ماجرا از سال ۸۲ شروع شد، وقتی که عقد کردیم و هنوز توی رویاهای زندگی مشترک بودیم. بعد از فقط یک ماه، غیرمنتظره باردار شدم! همسرم بهخاطر شرایط خونوادهها و بیماری مادرم نظرشون به سقط بود، اما دلم راضی نشد. 🥺 تصمیم گرفتیم عروسیمون رو مشهد بگیریم. همونجا مادرم فوت کردن و ما بدون جشن، سر خونه زندگیمون رفتیم...
شش ماه بعد، بهمن ۱۳۸۳، دختر اولمون به دنیا اومد؛ فرشتهای که دل من و باباش رو گرم کرد و باعث شد محبت خونواده همسرم هم مثل سیل به سمتمون روانه بشه. بعد از این همه سال، هنوز هم عشق اون روزا زندهست… 🥰
سال ۱۳۸۸ با اومدن دختر دوممون، زندگی تغییر کرد. همسرم در کار و تحصیل پیشرفت کردن و اولین ماشینمون رو خریدیم. 🚗 بعدش، فرزند سوم و اولین پسرمون به دنیا اومد. خدا بهخاطر وجودش برکت داد و تو کارهای دانشبنیان و محصولات جدید به موفقیت رسیدیم. ✨
پسر دوم و فرزند چهارممون سال ۱۳۹۶ و بعد از یک سقط به دنیا اومد. اون موقع من ۴۰ سالم بود، اما با وجود سنم، این کوچولو هوش و ذکاوتی داشت که همه رو حیرتزده میکرد و برکت مالی بزرگی برامون آورد. 🧠💸
اما قصه فرزند پنجم... راستش اصلاً برنامهای براش نداشتیم! دو تا دختر و دو تا پسر داشتیم، پسر کوچیکتر هنوز دو ساله نشده بود و شیر میخورد. 🍼 تو خونه اجارهای بودیم، سنم بالای چهل بود، و اوضاع مالی و حرف مردم هم مزید بر علت شده بود که این بارداری برامون دشوار باشه. اما خدا تقدیر رو جور دیگهای خواست و سال ۱۳۹۸ این عزیز هم به زندگیمون اضافه شد. 💖
از همون ماه اول بارداری، اوضاع مالیمون تغییر کرد و پیشرفت کردیم. انقدر سرمون شلوغ شد که حتی به دکتر و آزمایش رفتن نمیرسیدم، اما اعتقاد داشتم خدایی که این بچه رو داده، محافظش هم هست. 🕊️
وقتی فرزند پنجم به دنیا اومد، با هر نگاه به اون، آیه «سوّیته...» تو ذهنم تداعی میشد. با وجود همه ترسها، اون کاملاً سالم و بیعیب بود. هوش و استعدادش روزبهروز بیشتر نمایان شد و همهی نگرانیهای من برطرف شد. 💫
و اما فرزند ششم… بعد از یک سقط سخت، باورم نمیشد که دوباره باردار بشم. اما خدا خواست و این ذخیرهی کوچک یاوران حضرت صاحبالزمان در سال ۱۴۰۲ به دنیا اومد. ✨ وقتی ششماهه باردار بودم، برای اولین بار با کل خونواده به زیارت نجف و کربلا مشرف شدیم. این قدم کوچولو برامون جوایز معنوی زیادی داشت و همیشه خدا رو بهخاطر همهی این برکات شاکرم. 🙏
امیدوارم قدر این هدیههای الهی رو بدونم و همگی عاقبتبهخیر باشیم و همیشه زیر سایه خداوند و اهلبیت باشیم. 🤲
#ارسالی_اعضا
#داستان
#تجربه_مادری
#فرزندآوری
╭━━━━━━━💫━━━━━━━╮
مادر ایرانی
@Madar_irani
╰━━━━━━━💫━━━━━━━╯