9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊مسافر کربلا
داریم میایم کربلا مولا حسین جان سلام
سوی بهشت شما مولا حسین جان سلام
ای جان و جانان من
مولا حسین جان من ۲
آمدیم از راه دور خسته ولی با غرور
حاجت ما شد روا مولا حسین جان سلام
کرببلا باصفاست الحق بهشت خداست
تربت پاکت دوا مولا حسین جان سلام
ای جان وجانان من
مولا حسین جان من ۲
ما همگی رو سیاه بر ما بده تو پناه
جلوه نور خدا مولا حسین جان سلام
بحر کرم کن نظر جان اخی و پدر
شافع روز جزا مولا حسین جان سلام
ای جان وجانان من
مولا حسین جان من ۲
ما (بیقراران) تو تشنه احسان تو
داریم میایم کربلا مولا حسین جان سلام
بیقرار اصفهانی
محرم ۱۴۴۴
https://eitaa.com/Maddahankhomein
ضبط۲۰۲۴-۰۷-۰۳ ۱۲-۲۲-۴۷.mp3
2.66M
#زمینهاربعین_سال۱۴۰۳
به سبک بالا خوانده میشود
▪️بنداول▪️
رفتی ز دستم باور ندارم
باور ندارم سایه سر ندارم
ای شهید کینه و حسد حسین حسین حسین حسین
پاشو زینب از سفر اومد حسین حسین حسین حسین
پاشو برگشتم ای شهید سر بریده
اما خاکسترم کنار تو رسیده
(ای همه دلخوشی روزگار زینب
کجایی که ببینی بی قرار زینب)
▪️بند دوم▪️
چهل روزه داداش درگیر دردم
من یه دل سیر گریه برات نکردم
اومدم برات گریه کنم حسین حسین حسین حسین
واسه ی لبات گریه کنم حسین حسین حسین حسین
خون گریه می کنم رو جسم تو دویدن
لب تشنه بودی و سر تو رو بریدن
(ای همه دلخوشی روزگار زینب
کجایی که ببینی بی قرار زینب)
محسن طالبی پور
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_مهربان_من
از کوچه کوچه های مدینه گذر کند
از این گذر نمیشود ایشان حذر کند
از غربت علیست اگر ناگزیر رفت
از رفتنش نشد که صرف نظر کند
می رفت تا که حق نشود بند، چون اسیر
تا دُزدِ خِرقه را نزنندش صدا (امیر)
می رفت تا که چادر همت به سر کند
در خاطرات اول بعثت سفر کند
می رفت تا احدکه بگوید چه سالها
جنگید حمزه حامی حق کو ؟خطر کند؟
از ناله های فاطمه نالید آسمان
از گریه هاش گریه ملک بیشتر کند
این گریه ،گریه های شکایت نبوده است
قطعا هدف به غیر هدایت نبوده است
دود از درون سینه چنان آه میرود
با سختی زیاد به والله می رود
در هر سلام فاطمه دیدند عرشیان
غم از رخ علی ست که ناگاه میرود
بعداز پدر به خانه ی شان غصه پا گذاشت
تا مختصر شود غم در چاه میرود
آتش ،هجوم،در ،همه در سینه ی حسن ع
دارد مدینه بعد علی کینه ی حسن ع
با لشکرش رسیده و آگاه می رود
در غربت سیاهی شب ماه میرود
بسته زره به زیر عبایش عجیب نیست!
چون بین یاوران خودش راه میرود
شالوده ی قیام حسین است صبر او
بر دوش صبر ، غربت جانکاه می رود
✍#سادات_مبارز
https://eitaa.com/Maddahankhomein
کاروان عشق
بنام خالق یکتا بنام شاه کرم
صدای قافله ای می کشد مرا به حرم
صدای قافله ای از وَرای این دنیا
صدای قافله ای از قبیله زهرا
صدای قافله ای خسته با غمی جانسوز
ولی به لطف الهی مبارز و پیروز
صدای قافله ای بی حسین و بی عباس
رسیده از سفری سخت و پُرغم و حساس
صدای قافله آن هم به وسعت تاریخ
گرفته با عظمت دست بیعت تاریخ
به چشم دل نظری کن ، هنوز در راهند
پی هدایت اندیشه های گُمراهند
تمامِ شوکتِ قرآن و عزًّت اسلام
بُود ز قافله صبرِ کربلا تا شام
تمام قافله گریه کُنند و سینه زنند
سِلاح روضه گرفته به جنگ اهرِمنند
صدای قافله که ، گریه نیست در هر بار
شکسته منطقِ شان تاج و تخت استکبار
همان معاویه که سَبِّ مرتضی می گفت
چهل بهار به حُبِّ علی ، خطا می گفت
نبود تا که ببیند چه بر سرش آمد
پی دفاعِ علی شیردخترش آمد
همین که دختر حیدر رسید شام بلا
عیان نمود یکی از رموز کرببلا
به بُقض ، حضرت زینب دفاع از این حُب کرد
به کودکان علی شام را تصاحب کرد
اگر چه قافله بر قبرِ بی کفن آید
صدای آن ولی از صحنه یمن آید
عدو اگر چه به دنبال جنگ و هلهله است
تمام منطقه تحت لوای قافله است
اگر عراقِ حسین قبله گاه جانان است
جلالِ پرچم این قافله در ایران است
میان ما و عراق هر که تفرقه انداخت
یقین که با خود شیطان برای تفرقه ساخت
به اربعین حسین هر که مست و حیدری است
بدون چون و چرا او مطیع رهبری است
✅ کانال شعر و شعار #رحمان_جعفری🇮🇷📝
https://eitaa.com/Maddahankhomein
با موضوع اربعین
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
صاحب عزای خون خدا صاحب الزمان
دردآشنای صبح و مسا صاحب الزمان
این روزها شبیه اسیران نینوا
داری هوای مهد بلا صاحب الزمان
پای پیاده با عَلَمی روی دوش خود
راهی شدی به کرب وبلا صاحب الزمان
خاک ِمسیر، گِل شده از اشک چشم تو
داری همیشه سوز و نوا صاحب الزمان
موکب به موکب از ته دل آه می کشی
با یاد درد فاطمه ها صاحب الزمان
لب تشنه و گرسنه در این راه رفته اند
خسته بدون آب و غذا صاحب الزمان
از خار و زخم پای رقیّه کنی تو یاد
با تاول نشسته به پا صاحب الزمان
با دیدن نی و علم و پرچم و کتل
هستی به یاد رأس جدا صاحب الزمان
هرجا طناب ،دیده ای از خاطرت گذشت
بستند دست جدّ تو را صاحب الزمان
خسته و دل شکسته اگر می رسی به طف
زینب رسیده با قد ِ تا صاحب الزمان
یک اربعین گذشته و هرگز نرفته است
از خاطرش زمین جفا صاحب الزمان
چل روز پیش رأس حسینش مقابلش
از تن جدا شده ز قفا صاحب الزمان
رفته میان مقتل و دیده به جسم او
زخم سنان و سنگ و عصا صاحب الزمان
چل روز پیش دیده تنش را میان بغض
در زیر نعل تازه رها صاحب الزمان
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
با موضوع مسیرپیاده روی اربعین
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
زائر کربوبلا یا حجت بن العسکری
ای غریب هل أتی' یا حجت بن العسکری
در کدامین موکب ِ راهی تو مشغول دعا
جای ما جامانده ها یا حجت بن العسکری
تا به کی در خلوتت هستی طرید وبی پناه
دور از چشمان ما یا حجت بن العسکری
شیعه بین دشمنانت خوار شد دیگر بیا
یا مُعِزالاولیا یا حجت بن العسکری
خوب می دانم تو هم خسته شدی از غیبتت
خسته از صبر و رضا یا حجت بن العسکری
در مسیر کربلا در بین زوّاری غریب
ای به عالم آشنا یا حجت بن العسکری
می شود تکرار گویا در مسیر کربلا
روبه رویت هر جفا یا حجت بن العسکری
داغ های قلب تو تازه شود در طول راه
نیست دردت را دوا یا حجت بن العسکری
گاه می بینی که زینب می رود در بین بند
بین صدها بی حیا یا حجت بن العسکری
گاه می بینی تو هم لطمه زنان چون عمّه ها
روی نی رأس جدا یا حجت بن العسکری
نیمه شبها می کنی با چند بوته خار وسنگ
مجلس روضه به پا یا حجت بن العسکری
یاد آن طفلی که روی خار صحرا می دوید
عمّه را می زد صدا یا حجت بن العسکری
ما در ایرانیم و تو در جاده ی کربوبلا
زائر کربوبلا یا حجت بن العسکری
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#برای_جامانده_های #اربعین
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺣﺮﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺭﻭﺍﻧﻨﺪ
ﭘﯿﻐﺎﻡ ﺩﻝ ﺧﺴﺘﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ
ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺸﻮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺧﻄﺮ ﺭﺍ
ﺻﺪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺜﻢ ﺻﻔﺘﺎﻧﻨﺪ
ﺗﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺷﻮﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ
ﺩﺭ ﻫﺮﻭﻟﻪ ﯼ ﺳﻌﯽ ﺣﺮﻡ ﺟﺎﻣﻪ ﺩﺭﺍﻧﻨﺪ
ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺮﺳﻨﺪ ﺁﻩ ﭼﻪ ﻣﯽﺷﺪ
ﻣﺎ ﺭﺍ ﻋﻘﺐ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﮑﺸﺎﻧﻨﺪ
ﺟﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﮔﺮ ﻓﺨﺮ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ
ﺍﻟﺤﻖ ﮐﻪ ﮔﺪﺍﯾﺎﻥ ﺗﻮ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﺟﻬﺎﻧﻨﺪ
ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﻗﺪﺡ ﺭﺍ
ﺗﺎ ﺟﺮﻋﻪ ﺍﯼ ﺍز ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﭽﺸﺎﻧﻨﺪ
ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺑﺴﻮﺯﯾﻢ ﻭ ﺑﺴﺎﺯﯾﻢ
ﺗﺎ ﺁﺗﺶ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪ
شاعر: #ﮐﻤﯿﻞ_ﮐﺎﺷﺎﻧﯽ
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#اربعین_حسینی
یادم نمیرود به برم ریختی بهم
با گریه های اهل حرم ریختی بهم
وقتی که آسمان به زمین سر گذاشتی
دیدی دو دست بر کمرم ریختی بهم
تو با نگاه اخر خود بین قتلگاه
آتش زدی به بال و پرم ریختی بهم
لب تشنه بودی و لب شمشیرهای کند
تشنه به خون تو جگرم ریختی بهم
از زیر دست شمر به گودال تا حسین
من آمدم تو را ببرم ریختی بهم
در مجلسی که برد مرا قاتلت به زور
دیدی به گریه چشم ترم ریختی بهم
گردیده ای شبیه حروف مقطعه
گشتی شبیه موی سرم ریختی بهم
از کوفه تا به شام تو دیدی ز نیزه ها
معجر نداشتم به سرم ریختی بهم
شاعر: #ابراهیم_میرزایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#حضرت_زینب_س_اربعین
از این عمود وقتی، تا آن عمود رفتم
بر بالِ نور بودم، رَه را چه زود رفتم
زیرِ حرارتِ عشق، میسوختم، ولیکن،
اصلا ضرر نکردم، دنبالِ سود، رفتم
آغوشِ بازِ صحرا، من را بغل گرفت و
با صد سلام و تکبیر، با صد درود رفتم
در جمعِ بیقراران، دلدادگانِ خورشید،
من قطره بودم اما، همراهِ رود رفتم
سیلی کسی نمیزد، کس ناسزا نمیگفت
کِی با دلی شکسته، رویی کبود رفتم؟
شاعر: #عادل_حسین_قربان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_زینب_س_اربعین
یک اربعین آتش گرفتم از فراقت
آتش گرفتم از غم و رنج و مصیبت
تا که دوباره زائرت باشم برادر
چله گرفتم، چله در رخت اسارت
یادم نرفته تشنه بودی بین گودال
هَل مِن مُعینت ماند آخر بی اجابت
یک لقمه نان هم بعد تو راحت نخوردم
حتی ننوشیدم پس از تو آب، راحت
یادم نرفته لحظه ای که نیزه خوردی
تکیه زدی بر نیزه ای غرق جراحت
در خاطرم مانده سرت را می بریدند
در خاطرم مانده زمان سخت غارت
با گریه افتادم به روی پیکر تو
با کعبِ نی بُردند من را از کنارت
دور از نگاه ساقی لشکر ابالفضل
خیلی به ما شد شام عاشورا جسارت
دیدی مرا بر ناقه ی عریان نشاندند؟!
دیدی چگونه شد ادا اجر رسالت؟!
در آسمان کردی طلوع و سر شکستم
وقتِ غروبت جان سپردم در حقیقت
هر جا که رفتم مثل حیدر خطبه خواندم
نام تو را بردم برادر با جسارت
من دشمنت را بر سر جایش نشاندم
با ذوالفقار صبر و تیغ استقامت
اما دلم خیلی پر است از دشمنانت
بر حرمله، بر ابن سعد و شمر لعنت
هر کس که می افتاد ما را می کشیدند
حتی به ما یک دم نمی دادند مهلت
قبل از ورود شام با صوت حزینم
گفتم به نیزه دار تا از یک راه خلوت...
... این دختران را وارد این کوچه ها کن
لج کرد با ما آن خبیث بی مروت
دروازه ی ساعات ما را دوره کردند
خیلی در آن ساعات افتادم به زحمت
از صبح دَم تا عصر مابین اراذل...
باشد نمی گویم بماند تا قیامت
تا سنگ خوردی سنگ خوردم، بین عشاق
گونه به گونه می رود صورت به صورت
یک خواهشی دارم بیا و جان زینب
چیزی نپرس از دخترت از آن امانت
داغ رقیه مثل داغ مادرم بود
نگذار تا این که بمیرم از خجالت
خیلی برایت درد و دل کردم ببخشید
آخر رسیده بر دلم غم بی نهایت
غم گر غم یار است شیرین است این غم
باشد برادر جان دگر خوردم شکایت
من می روم باور مکن زنده بمانم
من می روم دیگر از این وادی غربت
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
https://eitaa.com/Maddahankhomein