eitaa logo
🎤 مجمع الذاکرین خمین
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
355 ویدیو
220 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا معین الضعفاء دوباره آمدم تا که‌ کنی تو روبه راهم خطاکارم جفا کردم غلامی روسیاهم شکستم من همیشه قلب تو را با گناهم همیشه در حریم تو شدم پاک از گناهان نگیر از من حرم را یا رضاجان یا رضاجان منم مرغی که دور گنبد زردت مقیمم شده یک گوشه از صحن تو جنّات نعیمم شده طوف ضریح تو صراط المستقیمم شدم من با نگاهی بر ضریح تو مسلمان نگیر از من حرم را یا رضاجان یا رضاجان خودت گفتی که می گیری تو دست زائرت را به دیدارش سه جا می آیی ای خورشید زهرا به دادش می رسی وقت حساب و ترس عقبا مرا خواندی همیشه تا دهی برگ امانم نگیر از من حرم را یا رضاجان یا رضاجان نه از باب لیاقت،آمدم با دعوت تو شدم ریزه خور خوان عطای رأفت تو شدم من زائر عرش سراسر رحمت تو نمی خواهم‌کسی را جز تو ای  شاه خراسان نگیر از من حرم را یا رضاجان یا رضاجان ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام علیک یا غریب الغرباء بر زمین خوردی تداعی کرده ای آن کوچه را کوچه ی افتادن مادر کنار مجتبی بر زمین خوردی به یادت آمده در پشت در محسن شش ماهه شد نقش زمین از کینه ها بر زمین خوردی به یادت آمده پیش علی مادرت افتاد در کوچه به زیر دست وپا بر زمین خوردی به یادت آمده در علقمه خورد باصورت زمین عبّاس با فرق جدا بر زمین خوردی به یادت آمده جدّت حسین خورد از بالای اسبش بر زمین کربلا بر زمین خوردی به یادت آمده رأس حسین از روی سرنیزه ها افتاد با سنگ جفا بر زمین خوردی به یادت آمده با دست زجر عمه ات نقش زمین شد در ره شام بلا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام علیک یا غریب الغربا یا علی بن موسی الرضا علیه السلام از آن عبا که بر سر پاکش کشیده است فهمیده ام زمان فراقش رسیده است از این نشست و پا شدنش خون جگر شدم تا حجره گوئیا که خودش را کشیده است عجّل وفاتی است به روی لبان او خیلی اهانت از لب دشمن شنیده است شیرین شده ست تلخی زهر جفا که او یک عمر طعم درد و بلا را چشیده است راضی به رفتنش شده حق می دهم که او یک روز  ِخوش، زمان حیاتش ندیده است افتاده یاد گودی مقتل که این چنین بر روی خاک حجره ی خود آرمیده است حالا دوباره گوشه ی حجره میان درد صاحب عزای روضه ی رأس بریده است از بس مرور کرده غم شام و کوفه را او هم شبیه فاطمه ها قدخمیده است بر روی خاک با لب تشنه در احتضار یاد خرابه و لب طفل شهیده است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام علیک یا غریب الغربا یاعلی بن موسی الرضا علیه السلام تا حجره با شرار جگر درد می کشم با سوز و آه و دیده ی تر درد می کشم وقتی که راه رفتن من سخت می شود با یاد زخم ساق پدر درد می کشم در این مسیر یاد غریبی زینبم از شام وسنگ های گذر درد می کشم وقتی که درب حجره گشایم به دست خویش با یاد میخ و ضربه ی در درد می کشم در را کنار می زنم و یاد مادر و شش ماهه ای که بوده سپر درد می کشم عطشانی ام تداعی لب های خشک شد یاد رباب و تیر سه پر درد می کشم با غُصه ی عبا و تن پاره ی علی دائم برای هجر پسر درد می کشم وقتی گذاشتم سر خود را به روی خاک با روضه های نیزه و سر درد می کشم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
مناجات با امام رضا علیه السلام ما را گدای حضرت سلطان نوشته اند آوارگانِ وادیِ جانان نوشته اند بسکه به نوکر از کرم تو رسیده است در زیرِ دین شاه خراسان نوشته اند هر چه کرم کنی کرمت کم نمی شود جانا تو را زِ ریشه بی پایان نوشته اند آقا تو ضامنم شدی و همچنین مرا آهوی بی قرار بیابان نوشته اند وقتی که سومین علی خانواده ای ما را به عشق نام تو سلمان نوشته اند اسلام ناب ما همه از برکت شماست ما را زِ دولت تو مسلمان نوشته اند ایرانی هستم و همه فخرم بُوَد همین تو اَمر کردی خاک من ایران نوشته اند خوب است در کنار تو جایی گرفته ام من را برای قصر تو دربان نوشته اند رفتن زِ درگه تو که آسان نمی شود اما برای آمدن آسان نوشته اند ما قطره ایم و حضرت دریا چه خوش تورا در آسمان معرکه باران نوشته اند https://eitaa.com/Maddahankhomein
غزال مصیبت امام رضا علیه السلام زهرش اثر کرد آقای مارا زهر کین بی بال و پر کرد آن زهر مهلک فرزند زهرا را حزین و خون جگر کرد هی می نشست او تا مثل زهرا از سر کوچه گذر کرد حالش وخیم است گویی که دیگر شاه طوس عزم سفر کرد از داغ آقا زهرا دوباره در جنان دردِ کمر کرد دلتنگ یار است بادی وزید و او جوادش را خبر کرد آمد جوادش شب را کنار جسم بابایش سپر کرد چون نیش خورده سلطان به خود پیچید، تا شب را سحر کرد __ با روضه هایش یابن شبیبان را اسیر و دربه در کرد گفتا بخوانم در ظهر عاشورا چرا جَدّم خطر کرد در بین گودال رفت و خودش را بَهر آئینش سپر کرد شمر سیَه دل آمد به گودال و نبى را بی ثمر کرد با ضَرب خنجر یک یک رگ حنجر برید و، قطعِ سر کرد راضی و خُشنود از اینکه یک دردانه را، او بی پدر کرد سر را به نی زَد با افتخار از خیمه ی زینب گذر کرد اما در آخر این زینب او بود، در کوفه ظَفر کرد https://eitaa.com/Maddahankhomein
مناجات امام رضا علیه السلام به دور صحن و سرایت طواف باید کرد وَ چند روز در آن اعتکاف باید کرد برای آنکه مقام تو آشکار شود.. کناره پنجره ات اکتشاف باید کرد سفارش است به زائر، که قبلِ اذن دخول دلِ شکسته، چون آئینه صاف باید کرد برو بیای حریمت زِ بس تماشائیست که ذهن خویش زِ دنیا معاف باید کرد اگر که حج فقیران تویی امام رئوف به حق، ضریحِ شما را مطاف باید کرد به شوقِ دیدنِ صحن رفیع تان گاهی زِ رفتن عتبات انصراف باید کرد ضریح و گنبد و گلدسته ات کم است آقا تمام صحن تو زرینه باف باید کرد دلی که از غم هجرِ تو رشته رشته شده به دست لطف تو آقا کلاف باید کرد كتاب عشق تو را باید از نخست نوشت، سپس به دست طبرسی صحاف باید کرد تو علم کلی و پیش تو، عالمِ بالله زبان بی خِردان را غلاف باید کرد به پشتبانیِ از تو امام، در دنیا گهی صبوری و گاهی مصاف باید کرد تو برترین اقیانوسِ بی کرانی  که.. ..به برتری شما اعتراف باید کرد یک کربلاست تمام نیاز دنیائیم یک کربلا به نیازم مضاف باید کرد https://eitaa.com/Maddahankhomein
مناجات امام رضا علیه السلام فرشته در حرمت جان نثار می آید نسیم سوی شما بی قرار می آید دلِ شکسته کسی آمده حرم حالا دم ضریح ببین وصله دار می آید نوایِ«آمدم ای شاه..»در حرم جاری ست نوا به گوش همه آشکار می آید علی و حیدر کرار کشور مایی، هزار میثم اگر سمت دار می آید غلام و شاه و غنی و فقیر فرقی نیست بشر به هر سِمت و اعتبار می آید زِ جای جای جهان آمدند پابوست که زائر از همه قشر و تبار می آید گدا به قصد گدایی، مریض قصد شفا یکی نگو که به قصد شکار می آید رسیده آهوی خسته به درگه سلطان رسیده تا که بگوید به کار می آید شب است و ماه شبانه رسیده محضرتان همان که پیش شما شمس وار می آید فدای رأفت شاهی که قول داده خودش زمان سختی زائر سه بار می آید قسم به جان جواد و به پهلوی زهرا، بگو امان تو از شرِ نار می آید به قصد گریه برای حسین آمده ام به چشم های ترم حال زار می آید امان از لحظاتی که زینبش فرمود که لشکر این همه دورت چِکار می آید؟ رسیده حرمله با تیر و شمر با خنجر سَرآخِرش سر تو نیزه دار می آید بیا و پیک سحر بانگ از این حرم سر دِه بگو که جمعه شَهِ تکسوار می آید... https://eitaa.com/Maddahankhomein
شعر مناجات و مرثیه امام رضا علیه السلام مثل آهوی کوچکی هستم بر سرِ راهِ خانه بنشستم آمدم تا بگیرد او دستم گردن خود به پنجره بستم ضامن آهوان سر گردان دست من را رها مکن سلطان دست من را گرفته ای در دست می کشانی به هرطرف سر دست دست به دامان تو شده هر دست باید اصلاً بگویمت تر دست دست تو دست حیدر و زهراست در کف تو نیاز سائل هاست من زِ درگاهتان رضا دارم عاشقم عاشق وفا دارم در حریم شما صفا دارم از سر لطفتان بها دارم مشهد تو غرورِ سینه شده سامرا، کربلا، مدینه شده سائلی رو سیاهتم آقا نوکرِ پُر گناهتم آقا آهویی در پناهتم آقا مست گوشه نگاهتم آقا دارم امید عنایتم بکنی روز محشر شفاعتم بکنی عاقبت زهر کین هلاکت کرد جگرت سوخت، چاک چاکت کرد تا جوادت رسید و خاکت کرد.. ..کفنی نذر جسم پاکت کرد بر روی خاک حجره افتادی مثل جدّت غریب جان دادی https://eitaa.com/Maddahankhomein
یا سریع الرضا دستِ خالی آمدم، دستِ مرا پُر می کنی قلبِ سنگی مرا با یک نظر دُر می کنی گرچه نان از سفره اَت خوردم ندانستم قَدر لیک کِی نان گدای خویش آجر می کنی!؟ من گنه کارم، دلم بوی تنفر می دهد لیک کِی از من، تو ابراز تنفُر می کنی!؟ فخر دارم بر همه عالم که فخر من تویی فخر می ورزم مرا غرقِ تفاخُر می کنی من گنه کارم ولی تو نوری از نسل حسین پس اُمیدم هست این درمانده را حُر می کنی https://eitaa.com/Maddahankhomein
یابن الشبیب، مهدی ِمن می شود شَرید از دست شیعیان ِخودش می شود طَرید یابن الشبیب، بر پسرم می شود جفا او هم شود شبیه من از شهر خود جدا یابن الشبیب، داغ دلش آتشین شود بیش از هزار سال، بیابان نشین شود یابن الشبیب، می شود از غصه خون جگر هستم غریب و او شود از من غریب تر یابن الشبیب صبح و مساء گریه می کند در روز عید و روز عزا گریه می کند شیعه دعا برای ظهورش نمی کند کاری برای قلب صبورش نمی کند در مجلسی که خوانده شود روضه های مشک جاری شود ز دیده ی او خون به جای اشک یابن الشبیب، دل نگرانی ولی بدان رجعت کنیم با فرج صاحب الزّمان آید ندا که مهدی آل عبا رسید هنگام انتقام ز مأمون فرا رسید ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
بازهم حرف فراق است، جدایی سخت است شب آخر شده، ای کاش بیایی، سخت است بند اگر بند تو و گردن اگر گردن من آری آری که از این بند، رهایی سخت است من دو ماه است که سینه زده‌ام، در زده‌ام وای اگر در به روی من نگشایی سخت است پدر سینه زنان! بی تو یتیمیم همه اینکه باشی و ندانیم کجایی، سخت است به همین تاول جامانده ز مشایه قسم گر ز دست تو نگیریم دوایی، سخت است :: سخت دلتنگ هوای حرم سلطانم دوری نوکر از ایوان طلایی سخت است تو بگو جان جوادش نظری اندازد هر کجا جز در این خانه گدایی، سخت است ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
تا زهر ستم بر دل و جان و جگر افتاد چون برق جهان‌سوز، به جانش شرر افتاد چون موج به پهلوی گل فاطمه می‌خورد_ دردی که به پهلو و دل و بر کمر افتاد آهسته به روی سرش افکند عبا را یک سایه‌ی غم، بر روی شمس و قمر افتاد پیوسته نگاهش به درِ حجره‌ی غم بود تا آن که نگاهش به جمال پسر افتاد غم‌ناله‌ی مادر، شرر افکند به جانش وقتی نظرش جانب دیوار و در افتاد او ساحل امن همه طوفان زده‌گان است چون کشتی طوفان زده، گر در خطر افتاد از طوس دلم تا حرم کرب وبلا رفت این جا پدر افتاد، در آن جا پسر افتاد دل سوخت «وفایی» به مُحرم، پس از آن ماه داغی به دل ما همه ماهِ صفر افتاد ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
وقت مرگ است؛ کجایی؟ پسرم! منتظرم تا در این لحظه بیایی به سرم، منتظرم زهر، بار سفر آخرتم را بسته است تا نگاه تو شود همسفرم، منتظرم مادرم آمده و منتظر رفتن من تا جوادم تو بیایی به برم، منتظرم آتش هجر تو از زهر، جگر سوزتر است تا بیایی بنشانی شررم، منتظرم ماه من! حجره‌ی تاریکِ مرا روشن کن در رهت خونْ جگرم، دیده ترم، منتظرم گل من! تا که تو را بوسم و بسپارم جان بر لبم آمده جان؛ محتضرم، منتظرم خویشتن را برسان تا نرسیده اجلم تا کنی جلوه‌ای اندر نظرم، منتظرم تا بیایی و گذاری سر من در دامن که من آسوده ز جان در گذرم، منتظرم زودتر هرچه بیایی، کنی آسوده‌ترم پا سوی قبله، نظر سوی درم، منتظرم ✍مرحوم https://eitaa.com/Maddahankhomein
دوباره پای من و آستان حضرت تو سر ارادت و خاک سرای جنت تو وباز سفره لطف تو و عنایت تو کویر دست من و بارش کرامت تو امـــــــــام مشـــــــرقی عالم وجود رضا سحاب رحمت حق، آسمان جود رضا دوباره مثل همیشه رساندی‌ام آقا میان این همه دلداده خواندی‌ام آقا خودم نیامده‌ام تو کشاندی‌ام آقا سلام داده نداده تکاندی‌ام آقا شکستم و به نگاه تو سلسبیل شدم و پشت پنجره فولادتان دخیل شدم میان صحن تو برگ برات می‌دادند مداد عفو گنه را دوات می‌دادند به زائران شکسته ثبات می‌دادند شراب کوثر و آب حیات می‌دادند من آمدم که مریض مرا شفا بدهی من آمدم که به من اذن کربلا بدهی همینکه می‌رسم، از چشم‌های بارانی هزار حاجت ناگفته را تو می‌خوانی در انتظار تو هستم، خودت که می‌دانی درست مثل همان پیرمرد سلمانی نشسته‌ام به تمنای چشم‌هایت من بیا که سربگذارم به زیر پایت من :: نوشته‌اند ولی در زمان پر زدنت اسیر قتلگه خاک حجره شد بدنت شرار لاله روان شد ز گوشه‌ی دهنت غریب ماندی و خون شد تمام پیرهنت ز سوز زهر اگرچه به خویش پیچیدی ولی زمان غـــــروبت جواد را دیدی اگرچه جز پسرت کس نبود در بر تو ولی ندید تنت را به خاک خواهر تو به زیر سم ستوران نرفت پیکر تو اسیر پنجه‌ی سرنیزه‌ها نشد سر تو حسین گفتم و قلبت شکست آقا جان! به دل غبار مُحرم نشست آقا جان! ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
درون حجره‌ی غربت، خدا خدا می‌کرد کسی که عقده‌ی دل را به مرگ وا می‌کرد شراره را نتوان با شراره کرد خموش به غیر زهر، که او را ز غم رها می‌کرد؟! رضا که هر نفسی داشت درد تازه‌تری به زهر شعله برانگیز، مرحبا می‌کرد نماز عید چه آورد بر سرش؟ که مدام مثال فاطمه بر مرگ خود دعا می‌کرد نیافت ساحل امنی به غیر موج خطر میان لجّه‌ی غم، هرچه دست و پا می‌کرد چه جای زهر هلال؟ که بر شهادت او غم مصاحبت قاتل، اکتفا می‌کرد غریب و تشنه و تنها، بدن کبود از زهر فتاده بود و به اجدادش اقتدا می‌کرد چو شخص مار گزیده، به خویش می‌پیچید چه زهر بوده و با جان او چها می‌کرد! به هر نگاه که می‌بست و می‌گشود از درد جواد، نور دل خویش را صدا می‌کرد حدیث غربتش این بس که پای تابوتش دویده قاتل و گریان، رضا رضا می‌کرد خوشا شبی که "مؤيد" به یاد غربت او به اشک و زمزمه‌ی خود، عزا به پا می‌کرد ✍مرحوم https://eitaa.com/Maddahankhomein
کعبۀ اهل ولاست، صحن و سرای رضا شهر خراسان بُوَد، کرب‌وبلای رضا در صف محشر خدا مشتری اشک اوست هر که در اینجا کند، گریه برای رضا کیست پناه همه جز پسر فاطمه؟ چیست رضای خدا غیر رضای رضا؟ بر سر دستش برند هدیه برای خدا ریزد اگر دُرّ اشک، دیده به پای رضا.. نغمۀ قدّوسیان بود به آمین بلند حیف که خاموش شد صوت دعای رضا یاد کند گر دَمی، زآن جگرِ چاک چاک خون جگر جوشد از، خشت طلای رضا از در باب الجواد، می‌شنوم دم به دم یا ابتای پسر، وا ولدای رضا بوسه به قبرش زدم، تازه ز طوس آمدم باز دلم در وطن، کرده هوای رضا گر برود در جنان، یا برود در جحیم بر لبِ میثم بُوَد، مدح و ثنای رضا ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
🔹جادۀ توحید🔹 کنار پنجره‌فولاد، گریه مغتنم است در این حریم برای تو گریه محترم است جهان سادۀ من: گریۀ وصال و فراق تمامی دو جهان، گوشۀ همین حرم است شروع مرگ، زمان جدا شدن از تو به پایِ عشق تو مردن، حیاتِ دم به دم است چه دورم از تو... خدایا چه دیر فهمیدم! تو در کنار من و سرنوشت من عدم است تو را در آینه‌هایم نشد نشان بدهم چقدر ساحت این شعر کوچک است و کم است برای جستن دُرّ حدیث سلسله‌تان زمان به حال رکوع است و پشت عرش، خم است حدیث گفتی، حقا چه اتفاق افتاد به حکم «اِلّا»‌یت، پرده از نفاق افتاد.. نفاق و کفر به حکم تو راهشان سد شد مسیر کوی ولا غرق رفت و آمد شد سرودی «اَشهَدُ اَن‌ لا ‌اِلهَ اِلّا ‌الله» ولایت تو نشان داد راه را از چاه به«لا اله»، اذان را دوباره جان دادی برائت از همۀ کفر را نشان دادی «بشرطها»‌ی شما راه را به ما فهماند حضور منتشر ماه را به ما فهماند به«لا اله» رسیدیم و نفی غیر شما به بارگاه ولا، حصن محکم «الا» به حصن محکم خود راه داده‌ای ما را به زیر پرچم خود راه داده‌ای ما را حدیث گفتی و از حکمتت جهان پر شد کنار دریایت، هرصدف پر از دُر شد حدیث سلسله، تفسیر ناب توحید است تجلیات ولایت به قاب خورشید است به سمت جادۀ توحید می‌برد ما را به سوی خانۀ خورشید می‌برد ما را کلیم‌وار به طور تبسم آمده‌ایم به شوق «و رضی‌الله عنهم» آمده‌ایم زیارت تو شبیه عروج تا عرش است حریم تو ملکوت است؟ فرش یا عرش است؟ عروج عرش‌نشینان، هبوط در حرمت مقام سلطانی، خوشه‌چینی از کرمت به لطف نور تو هر ظلمتی سحر گردد گناه‌کار بیاید فرشته برگردد به اشتیاق نگاه تو زائرت شده‌ام همین بسم که بگویی که شاعرت شده‌ام تو قول داده‌ای ای مهربان- که هم‌نفسی- سه‌جا به داد دل شیعیان خود برسی سه‌جا؟ نه در همه‌جا لطف تو کنار من است تو آن امام رئوفی که بی‌قرار من است... https://eitaa.com/Maddahankhomein
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غم‌تان مرا ببخش نمردم پس از محرم‌تان لباس مشکی من یادگاری زهراست چگونه دل کنم از آن؟ چگونه از غم‌تان؟ بگیر امانتی‌ات را، خودت نگه دارش که چند وقت دگر می‌شویم محرم‌تان برای سال دگر نه برای فاطمیه برای روضه‌ی مادر برای ماتم‌تان هزار شکر که از لطف پنجره فولاد میان حلقه‌ی ماتم شدیم هم‌دمتان بیا دوباره بخوان روضه‌های یابن شبیب که من دوباره بسوزم دوباره با دم‌تان چه شام‌ها که زدی سر به گریه‌ام اما مرا ببخش نمردم به پای مقدم‌تان ... ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ماه صفر گذشت بدون شما چرا؟ در پشت ابر، مانده ای ای ماه ما چرا؟ شاه جهان که ساکن صحرا نمی شود! هستی همیشه در به در  ِذی طُویٰ چرا؟ دشمن که جای خود، چه توقّع از آن ولی از یاد برده است تو را آشنا چرا؟ غیر از دعا برای ظهورت که چاره نیست اما نمی رسد به اجابت دعا چرا؟ هستی کجای مجلس ما،صاحب  ِعزا؟ حاضر شوی به مجلس ما در خفا چرا؟ روضه برای حضرت سلطان گرفته ایم کشته شده ست جدّ رئوفت رضا چرا؟ ای منتقم بگیر دگر انتقام  ِاو اجر امامتش شده زهر جفا چرا؟ در بین قصر و حجره ی خود خورده بر زمین انداخته به روی سرش یک عبا چرا؟ حالا که روی خاک، سرش را گذاشته جدّش حسین را زده دائم صدا چرا؟ گوید: حسین از چه تو را تشنه کشته اند موی سپید تو شده با خون حنا چرا؟ وقتی که پیش عمّه، سرت را بریده اند دیگر جدا شده سر تو از قفا چرا؟ در زیر نعل تازه ی ده مرکب عدو شد عضوعضو پیکر تو جابجا چرا؟ جسمی که جای بوسه ندارد سه روز و شب شد روی خاک گودی مقتل رها چرا؟ ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از پشت ابر ، ای مه تابان ِ احمدی جانها به لب رسیده و بیرون نیامدی مانده هنوز روی لب شیعه بی امان عجّل علی ظهورک یا صاحب الزمان هر روز ما گذشته چرا با نبودنت مانده همیشه در دل ما شوق دیدنت در پای منبر تو نشد سینه زن شویم با تو نشد که ثانیه ای هم سخن شویم قسمت نشد که گریه کند پا به پای تو این دیده، بین روضه ی صبح و مسای تو روز عزای حضرت سلطان طوس شد برپا دوباره هیئت شمس الشموس شد روی کتیبه ضامن آهو نوشته ای یک (یا رئوف)گوشه ی هر سو نوشته ای قربان شال مشکی و اشک عزای تو در زیر خیمه زمزمه ی یا رضای تو این روزها تو زائر سلطان مشهدی دل را به بحر صحن و سرای رضا زدی داری برای غربت او گریه می کنی بر آن عبا و محنت او گریه می کنی در زیر آن عبا که به رأسش کشیده است در بین قصر و حجره قد او خمیده است خورده زمین و پا شده با زحمت زیاد از دست زهر و دوری فرزند خود جواد جوری به خاک حجره سرش را نهاده است گویا به صورت از روی مرکب فتاده است افتاده باز یاد تن غرق خاک و خون داغ عظیم،اشک حرم ،زین واژگون یاد تنی که گوشه ی صحرا رها شده با نیزه عضوعضو تنش جابه جا شده دارد هزار و نهصد و پنجاه زخم کین جسمش بدون غسل و کفن مانده بر زمین ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مدح امام رضا علیه السلام خورشیدی اَمّا سایه‌ات رویِ سرِ دنیاست صحن‌وسرایِ تو رضاجان جَنَّةُالاعلاست تنها خراسان جیره‌خوارِ نانِ خوانَت نیست عالَم گدایِ سفره‌دارِ کشورِ دلهاست بالاترین مَنصب در این عالَم برایِ ما فَرّاشیِ صحنِ علیِ عالیِ اَعلاست در کفشداریِ حرم جِبریٖلْ مشغول است از بهرِ اِسرافیل نقّاره زدن رویاست مثلِ کبوترهایِ مشهد رِزق و روزی‌ام بر سفره‌یِ شاهِ رئوفِ خانه‌یِ زهراست سلطان‌علی‌موسیَ‌الرّضا ما از غلامانیم روزِ قیامت پرچمِ خُدّامِ تو بالاست اِذنِ زیارت می‌دهی دلتنگ و بی‌تابیم مشهد  نجف  مکّه  مدینه  کربلایِ ماست بیچاره‌یِ شبهایِ زیبایِ حرم هستیم از زائرانِ دائمیِ مشهدت  آقاست https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح شهادت امام رضا علیه السلام شهر خراسان ز چه غوغا شده دیده ی شیعیان چو دریا شده جان رضا به راه دین شد فدا شهر خراسان شده چون کربلا هشتم امام ما رضای مظلوم از ستم و کینه بگشته مسموم رضا عزیز مصطفی شد شهید قامت عالم ز غم او خمید شهید راه دین بگشته رضا بزم عزا از غم او شد به پا قصر عدو بهر رضا قتلگاه ناله زند به حجره با اشک وآه گوشه ی حجره‌اش رضا فتاده سرش به روی خاک غم نهاده در گوشه حجره چه بی‌قرار است فتاده در حجره در انتظار است رضا که شد مسموم ظلم و عناد چشمش به در، در انتظار جواد کنار جسمش پسرش آمده جواد نور بصرش آمده رضا شهید ظلم مأمون شده دل جواد ابن رضا خون شده آن که بود شافع روز شمار کنار پیکرش شده بی‌قرار زهر ستم بر پدرش کرد اثر ابن الرضا از غم او دیده‌تر قامت عالم ز غم او خم است صبر جوادش ز غم او کم است ز داغ او جواد شد دیده‌تر کنار پیکر پدر خون جگر جواد او ز داغ او در محن نموده پیکر پدر را کفن رضا شده از ستم زمانه به سوی رضوان خدا روانه (رضایم) و عبد و غلام توام امید من عاشق نام توام شب شهادت توام عزادار کن نظری بر این دل بی‌قرار https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم روضه امام رضا علیه‌السلام از بس به خاکِ بی کسی‌اش پا کشیده‌است سر را به رویِ دامن زهرا کشیده‌است در را ببند اباصلت ، نشنوند دادی که مادر از غم آقا کشیده‌است انگورِ زهر‌دار چه کرده است ، واضح است آتش تمامیِ جگرش را کشیده‌است آه ای جوادِ شهر کمی زودتر بیا کارش  خدای من به تقلا کشیده‌است خواهر ندارد اینکه چنین می‌زند نفَس خود را به حُجره‌اش تک و تنها کشیده‌است معصومه خوب شد که ندیده‌است حالِ او این دست و پا زدن به درازا کشیده‌است این گوشه قتلگاه حسین است ، نه رضا از سینه بس‌که  وای حُسینا کشیده‌است زینب اگرچه بود   ولی کاشکی نبود گودال هست و کار به دعوا کشیده‌است سهمش میانِ اینهمه غم ، تازیانه است سهمش میان غارت و بلوا کشیده‌است نگذاشت تا حسین بگوید برو حرم... بی غیرتی که روی لبش پا کشیده‌است دَرهَم شده‌است خونِ دو دستش به خونِ او از بسکه تیغ از تَنِ آقا کشیده است.... حسن لطفی https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم عبا به روی سر خود کشید و هِی اُفتاد همینکه زهر جگر را درید و  هِی اُفتاد سرِ مبارک و چشمان تار و سنگِ مسیر میانِ راه زمین را ندید و هِی اُفتاد چه کرده با جگرش زهر  مادرش می‌دید چگونه تا درِ حجره رسید و هِی اُفتاد گرفته بود اباصلت  از بغلهایش نشست و پاشُد و آهی کشید و هِی اُفتاد برای زهر نه در کوچه یادِ مادر بود صدای ناله‌ی زهرا شنید و هِی اُفتاد گذاشت دست به در ، میخِ شعله‌ور را دید گذاشت دست به پهلو خمید و هِی اُفتاد رضا نبود حسن بود و پاره‌های جگر  به خاک ، خون زِ لبانش چکید هِی اُفتاد به یادِ روضه‌ی یابن الشبیب و یادِ سر و لباس کهنه و آنکه برید و ... هِی اُفتاد زِ خیمه تا به بلندی ، زِ تل سویِ گودال چقدر عمه‌ی ما هِی دوید و هِی اُفتاد نکرد رحم حرامی به طفلِ بی بابا که پابرهنه دوید و بُرید و هِی اُفتاد به من دهید که سر را برایتان ببَرم شما که هِی نوکِ نیزه  زدید و هِی اُفتاد حسن لطفی https://eitaa.com/Maddahankhomein