eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
683 ویدیو
357 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
اول فدائی امیرالمومنین ومادرسادات حضرت محسن علیه‌السلام. گوشواره: بحق زهرا عجل لولیک الفرج... خدا به بازوی شکسته  عجّل فرج خدا به حقّ دست بسته عجّل فرج خدا به حقّ زخم سینه  عجّل فرج به ظلم کوچه ی مدینه  عجّل فرج خدا به خون روی مسمار عجّل فرج به ذبح بین درب و دیوار عجّل فرج خدا به مبدأ جنایات      عجّل فرج شد کشته یک سوم سادات،عجّل فرج خدا به حقّ روی نیلی     عجّل فرج به صورتی که خورده سیلی عجّل فرج خدا به ناله های حیدر  عجّل فرج به حقّ لاله های مضطر  عجّل فرج خدا به حقّ درد پهلو     عجّل فرج به حقّ غسل زخم بازو   عجّل فرج خدا به غسل نیمه شب عجّل فرج به حقّ گریه های زینب  عجّل فرج به حقّ اشک غیرت الله   عجّل فرج که شد ز زخم سینه آگاه  عجّل فرج خدا به تدفین شبانه    عجّل فرج به زخم کعب تازیانه     عجّل فرج خدا به تنهایی حیدر     عجّل فرج ازخون شده دوچشم او تر،عجّل فرج ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
روزی که خویش را ز پرده‌ی غیبت رها کنی خوش درد عاشقان را به عنایت دوا کنی روشن شود سرای عالم امکان ز نورِ تو از فیض روی خویش حاجت عالم روا کنی «السلام علی المهدیّ و علی آبائه» زنده یاد: میرزا ابوالقاسم دستجردی https://eitaa.com/Maddahankhomein
🌼موعود بشارت🌼 ترسم از آن که به توفیق زیارت نرسم ز کنارم رَوی و من به کنارت نرسم تو ببینی من و نشناسمت ای عشق تمام ای که هستی تو قرارم، به قرارت نرسم منتظرهای تو علم و هنری کسب کنند وای اگر من به چنان علم و مهارت نرسم آخر ای دلبر دلسوز ، دلت می آید که نبینم رخ ماهت به جوارت نرسم؟ دیر بازی است که خون می خورم و می ترسم که به پایان چنین رنج و مرارت نرسم آل یاسین و دعای فرجت می خوانم گرچه افسوس به فحوای عبارت نرسم از زمستان وجودم ببر این سرما را نکند خواب بمانم به بهارت نرسم افتخاری است شَوَم بر تو سیاهی لشکر نکند قدر عدد هم به شمارت نرسم حال من خوب شد اکنون که سرودم شعری کمکم کن که به جز حصن و حصارت نرسم آن چنان نور امیدی شده روشن در جان باورم نیست به موعود بشارت نرسم 🌺🌺🌺 سروده سجاد محمدیاری https://eitaa.com/Maddahankhomein
شد از فروغ جمال تو آفتاب ، خجل  چنان که از رخ خورشید ماهتاب خجل  چو پرده از رخ خود گیرد آن ستارهٔ حسن شود ز شعشعه ی رویش آفتاب خجل  ز باب لطف ، قدم تا بِهِشت در عالم  بهشت شد ز صفایش بِهَشت باب خجل  فشانده سنبل گیسو به طرْف گلشن حسن  که کرده کاکل سنبل ز پیچ و تاب خجل  خوی عِذار تو چون ژاله بر گل رویت  بوَد گلاب صفا و کند گلاب خجل  ز طوطی لب خود گر شکر فشان گردی  کند حلاوت لحن تو شهد ناب خجل  به بحر عشق تو دل گشته مات و سرگردان  که از تلاطم دریا شود حباب خجل  از آن دو چشم قدح نوش باده پرور تو  شده‌ست جام می و ساقی و شراب خجل  خدای را نکنم ترک آن می جانبخش  که دل شود ز چنین کار ناصواب خجل  شب است و بی‌تو سرشکم ربوده خواب از چشم  اگرچه هست ز خوناب دیده، خواب خجل  شدم ز کیفر هجرت خجل به نزد رقیب  چو مردمان گنهکار ، از عِقاب خجل  نهاده پشت نقاب آن جمال مهرآسا‌  که کرده مِهر فلک از پس نقاب خجل  مپرس حالت زارم که از جدایی تو  زبان دل شود از پرسش و جواب خجل  بیا که مدعی از محضرت خجل گردد  اگرچه گشته ز وصف تو در غیاب خجل  دهان به نغمه سرایی گشا به گلشن عشق  که از نوای تو گردد نی و رباب خجل  حجاب غیبت و فرقت فکن ز چهرهٔ خویش  که گشته از مَهِ رخساره‌ات حجاب خجل  ز چهره پرده گشا تا رقیب سفله شود  ز روی آن مَلکِ مالک الرقاب خجل  به دفع دشمن حاسد ، شتاب کن شاها  که شد ز فرط شکیبایی ات شتاب خجل  مرا ز محتسبان باک نیست روز حساب  کز احتساب ولایت! شود حساب خجل  کتاب عشق جهان شمه‌ای ز مکتب توست  که از فیوض تو شد خصم لاکتاب خجل  تو روح عالم قدسی و صورتاً ز تراب  که قدسیان شده زآن پور بوتراب خجل  به عشق وصل تو شد بوالبشر به خاک مقیم  بیا که تا نشود آن مهینه باب خجل  بگفت (شمس قمی) در مدیح آن شه حسن  شد از فروغ جمال تو آفتاب ، خجل شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/Maddahankhomein
انتظار فرجش مایه دلداری ماست گر چه غیبت همه از فرط گنهکاری‌هاست غصه اینجاست که در اوج گرفتاری‌ها همگی غافل و او فکر گرفتاری ماست گره افتاده به کارش، به خداوند قسم! همه از ماست که بر ماست که آقا تنهاست انتظار فرج این نیست که اشکی ریزی اینکه یک گوشه نشینی به تماشا زیباست؟! اینکه حتی غم او گوشۀ ذهنت هم نیست یا دلت در طلب ماه رخش نیست، رواست؟ یا که مشغول به دنیا و هیاهو باشی یا که گوشت به در غیبت او نیست! سزاست؟! و ندانی و نپرسی که در این شهر شلوغ دیر شد آمدنش! وصل چه شد؟ یار کجاست؟! اینکه اندیشه کنی یار به ما محتاج است ساده‌لوحی است! نفهمیدن غم‌هاست! خطاست!! چاره در گریه اگر بود که او می‌آمد «به عمل کار برآید» که عمل شرط دعاست https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم عجل لولیک الفرج به اضطراب سه ساله، به حق شش ماهه به دست قطع علمدار و حنجر پاره به آبروی سکینه، به عمّه ی مهدی که درد غیبت او را ، خدا بکن چاره @Maddahankhomein
شعرانتظار ما جان به فدای او نکردیم هنوز زخم شب غم رفو نکردیم هنوز هر چند نباختیم و بردیم ...خُوشیم یک برگ برنده رو نکردیم هنوز حسین جعفری @Maddahankhomein
آقا! از آن بـــالا به این پایین نگاهی کن درمـــــــان درد مـردم شهــــــر تباهی کن کشکــول ناداری‌مان از نور حق خالیست ما را گدای خود بدان ای ماه و شاهی کن دلهایمـــــــان در کوره باطل سیاهی رفت با آن ید بیضـــــای خود محوِ سیاهی کن ای نام حق بر کاغذی زیبــــا به نستعلیق رحمی به کــاغذ پاره بی حرف کاهی کن خوبــان کبوترهــــــــــای اهلیِ منــــار تو فکـــــری به حال ما کبوترهای چاهی کن ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
آقای مــن ...💚 چشمان تو پایان پریشانی هاست دست تو کلید قفل زندانی هاست ای یوسف گمگشته کجایی برگرد!؟ دیدار تو آرزوی کنعانی هاست 🌷 جمعه تون امام زمانی
یاصاحب الزمان آجرک الله حمله به خانه‌ی وحی فتنه ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه مادرت تنهاست برگرد ای عزیز فاطمه پشت در جمعند اصحاب سقیفه وای من شعله ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه یک لگد بر در گرفته ثُلثی از سادات را پشت در غوغاست برگرد ای عزیز فاطمه ناله ی حیدر بیا شد ناله ی فضه بیا اوج غم این جاست برگرد ای عزیز فاطمه پشت در زهرا صدایت کرد مهدی جان بیا منتظر زهراست برگرد ای عزیز فاطمه مرتضی آمد عبا را روی بانویش کشید شرمسار آقاست برگرد ای عزیز فاطمه روی دیوار و در و مسمارِ بیت مرتضی ردِّ خون پیداست برگرد ای عزیز فاطمه https://eitaa.com/Maddahankhomein
السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَة السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَة مادرم خورد زمین و دلِ آدم خون شد دلِ آدم نه، دلِ حضرتِ خاتم خون شد صورتش خورد به دیوار، به ضربِ سیلی بعد از آن صورت و چشم و سرش از دم خون شد ضربه ی دستِ عدو کار خودش را می کرد آه..دیدم رُخِ چون آیينه کم کم خون شد شبنمِ چشم ترش ریخت به خاکِ کوچه خاک از داغِ غمش گِل شد و شبنم خون شد گوش او پاره شد و زینت گوشش بشکست گوشِ هرکس که شنید این غمش، از غم خون شد مادری را جلوی چشم پسر زَد ای وای.. از چنین صحنه خدایا، دلِ عالم خون شد ملتمس ناله بزن در غمِ آن ياسِ کبود خونِ دل خور، که دلِ دشمن او هم خون شد 🙏ان شاءالله در جایی استفاده شود که حق شعر و روضه مادر سادات ادا بشه.التماس دعا🤲 https://eitaa.com/Maddahankhomein
دین احمد داشت قوت می گرفت دین حق در یثرب عزت می گرفت هر چه کوشیدند کفار قریش دین حق را هی فزون می گشت جیش مسلمی دلسرد از دینش نگشت زندگی هر چند سختش می گذشت جمع گردیدند آن ها دور هم تا که جمع مسلمین ریزد به هم یک نفر از هر قبیله منتخب شد برای کشتن محبوب رب تا بنی هاشم نسازد قصد جنگ خون بهایش را فقط آرد به چنگ جبرئیل آمد که ای احمد خبر آمده خصم تو با مکری دگر غافلان آرند اگر مکری به کار برترین مکار باشد کردگار در نخستین شب ز شب های ربیع گفت احمد بود حیدر هم سمیع مشرکان دارند من را قصد شوم آورندم تا که در بستر هجوم گر بیاسایی شبی را جای من می رهانم سوی غار ثور تن گفت آیا جان شما در می بری جانت از آسیب می گردد بری چون که آمد در جواب او بلی خنده کرد و سجده ی شکری علی چون که سر برداشت از روی زمین گفت من آماده ام ای شاه دین آن چه را مامور گردیدی بران ای فدایت قلب و گوش و دیدگان آن چه می خواهی بگو تا آن کنم کار را تا بر شما آسان کنم تا همان طوری که مقصود شما است کار را عامل شوم بی کم و کاست بی گمان هر امر در عالم به پاست حاصلش تنها به دستان خداست گریه ها کردند در آغوش هم از جداییشان جهان شد پر ز غم خواند احمد و جعلنا را و بست خالق او چشم دشمن های پست برکشید آن سوی، حیدر پرده ها بست آنگه جمله ی ابواب را بامدادان خصم چون یورش نمود دید حیدر، مصطفی اما نبود تیغ عریان عدو شد در نیام ریخت بر هم سخت آن سودای خام جای احمد را از او پرسان شدند از علی در خشم بی پایان شدند گفت دست من سپردیدش مگر از چه می گیرید از اویم خبر پس به نزد خویش جویید این جواب از شما چون شد گریزان با شتاب جای پیغمبر به حیدر تاختند حبس در بیت الحرامش ساختند چون علی خوابید بر جای رسول کرد کامل او شجاعت را فصول وحی شد جبریل و میکائیل را ای که می باشید بر هم چون اَخا حال از بین شما عمر یکی زان یکی سر باشد اما اندکی با فداکاری کدامین از شما می گزیند از برای خود فنا هیچ یک حاضر نشد از آن دو تن بر برادر ماندن و بر خود شدن وحی شد خوابید در بستر علی تا فدای اخ شود شادان ولی بر زمین اکنون فرود آیید پس حافظش باشید تا از پیش و پس بود جبرائیل بالای سرش سمت پا میکال پیش آمد برش گفت جبرائیل خوش بر حال تو آفرین بر جمله ی اعمال تو می نماید فخر بر کروبیان با وجودت ای علی رب جهان چون به خشنودی من، گوید خدا می شوندم مردمانی، جان فدا پس ز من یشری فقط کن اقتدا خویش را از غیر حیدر کن جدا بر کلام عسکری تدبیر کن با دعا از شعر او تقدیر کن https://eitaa.com/Maddahankhomein