مدح #امام_جعفر_صادق_ع یکی می گفت مثل مادرش پشت در افتاده یکی می گفت بین کوچه ها چون حیدر افتاده شبیه عمه اش زینب سرِ بازارهای شام به روی خاک با صورت وَ گاهی با سر افتاده یکی می گفت همچون مجتبی مسموم شد از زهر به خود می پیچد و در ذکر مادر مادر افتاده یکی می گفت تا آتش کشید از خانه اش بالا به یاد خیمه ها و ماجرای معجر افتاده یکی می گفت در بزم شراب اشکش برای چیست؟ یکی می گفت شاید یاد یک تَشت زر افتاده یکی می گفت تا شمشیر بالا رفت بر قتلش به یاد کربلا و نحر از پشت سر افتاده گریزِ گریه اش تا گوشه ی ویرانه رفت آن دم که او می دید لرزه بر تن یک دختر افتاده «رئوفی» بس کن این مرثیه را، تنها بگو کلِّ مصیبت های آل الله در یک پیکر افتاده #حسین_رئوف @Maddahankhomein

مدح امام صادق علیه السلام تا که از آه سخن روی لبان می آید باز هم حرف مدینه به میان می آید تا که حرف از گل یاسی به زبان می آید مهربان بانوی جنت نگران می آید اشک از چشمه ی کوثر به زمین می ریزد خاک از حرمت دلدار ز جا بر خیزد قرن ها هست که ما داغ شقایق داریم این چه امری است که از جانب خالق داریم لطف یار است اگر یک دل عاشق داریم همه از مرحمت حضرت صادق داریم دین ما گر چه همان هدیه ی پبغمبری است مُهرِ بر روی جبین و دل ما جعفری است دلبری کز سخنش قفل دل ما وا شد صد هزاران چو مسیح از دم او احیا شد عشق ایجاد شد و غنچه و گل زیبا شد دل بر او دادن ما روز ازل امضا شد شکر خالق که شدیم از قِبَلِ او لایق بشنویم از همه سو جمله ی قال الصادق به خدا بی رخ او چشمه ی خورشید نبود مهر و مهتاب نه و زهره و ناهید نبود عارفان را به وصال این همه امید نبود دین احمد پس از او زنده و جاوید نبود آیه های سخنش جلوه ی قرآن دارد ز حدیث لب او دیده چو باران دارد عاقبت بر سر قتلش به جگر خون آمد زهرِ منصور دوانیقی ملعون آمد تا که افتاد زمین اشک چو جیحون آمد مادر او ز جنان با دل محزون آمد جسم آغشته به زهرش چو به بستر افتاد گویی از غربت او عشق مکرر افتاد او نیاورد دمی جز به خدا روی نیاز وقت جان دادن اگر هر دو لبانش شده باز لحظه ی آخر خود کرد سفارش به نماز بود از داغ حسین یکسره در سوز و گداز روضه بر جد غریبش همه دم می خوانده اشک خون بهر غریبی حسین افشانده گر چه در ظاهرش از زهر جفا جان داده می توان گفت که از عشق خدا جان داده یا که از داغ شه کرببلا جان داده وز غم مادر و آن کوی بلا جان داده هر چه بود این همه اندوه شده قاتل او شعله ای گشته و آتش زده جان و دل او به گمانم دم آخر که در آن بستر بود ضجه و ناله کنان در بر او مادر بود بس که در غربت و بی همره و بی یاور بود یاد اندوه شه بی کفن و بی سر بود او که هر صبح و مسا ذکر حسین بر لب داشت دم آخر به دلش داغ غم زینب داشت محمد_مبشری @Maddahankhomein

سینه زنی شهادت امام صادق ع سبک نسیمی جان فزا میاید ششمین امام و صادق است عاشقان امامی لایق است امام و مظهر خالق است ز دنیا رود روح تقوا یابن الزهراامام صادق۴ از تبار و نسل حیدری رهرو راه پیغمبری رئیس مکتب جعفری دیده ای تو ستم از اعدا یابن الزهراامام صادق۴ ستم از دشمنانت دیدی چه ها از عدویت کشیدی دل ز غیر از خدا بریدی با خدا می کنی تو نجوا یابن الزهراامام صادق۴ اشک شیعه شده روانه خانه ات را چه ظالمانه آتش از کین زدند شبانه ستم ها کشیدی چون زهرا یابن الزهراامام صادق۴ تو را با دست بسته بردند تو را قلب بشکسته بردند تو را با تن خسته بردند غریبی تو گشته معنا یابن الزهراامام صادق۴ ششمین امام معصومی همچو جدت علی مظلومی به دست دشمنان مسمومی دین حق با تو گشته احیا یابن الزهراامام صادق۴ بسوزد ز داغت پسرت نشسته اماما در برت به دامن گرفته او سرت بگوید غریبم ای بابا یابن الزهراامام صادق۴ قدر تو جاه تو رفیع است قبر نورانی ات بقیع است شهادت شما فجیع است مدینه ز داغت عاشورا یابن الزهراامام صادق۴ #رضا_یعقوبیان @Maddahankhomein

گدای پسر فاطمه ایم ما گداییم گدای پسر فاطمه ایم بوسه زن های عبای پسر فاطمه ایم بنویسید فدای پسر فاطمه ایم گریه کن های عزای پسر فاطمه ایم چشم ما چشمه ای اندازه ی دریا دارد هر چه ما گریه کنیم از غم او جا دارد -- پیرمردی که خدا در سخنش پیدا بود ... زردی برگ گل یاسمنش پیدا بود سنّ بالایش از آن خم شدنش پیدا بود با وجودی که خزان در بدنش پیدا بود ... نیمه شب بر سر سجّاده عبادت می کرد مثل یک عاشق دلداده عبادت می کرد -- ماجرایی که نباید بشود، امّا شد باز هم واژه ی «حرمت شکنی» معنا شد پای آتش به در خانه ی آقا وا شد در آتش زده مثل جگر زهرا شد ... ... ولی این بار در خانه دگر میخ نداشت کار بر سینه ی پروانه دگر میخ نداشت -- تا شکست آینه اش اشک زلالش افتاد با تماشای چنین منظره بالش افتاد تا که وحشت به دل اهل و عیالش افتاد ... باز هم خاطره ای بد به خیالش افتاد ناگهان سنگ دلی آمد و آقا را برد بی عمامه پسر فاطمه را تنها برد -- می دوید آه چه با تب ... نفسش بند آمد پابرهنه ... پی مرکب نفسش بند آمد وسط کوچه ... دل شب ... نفسش بند آمد نه که یک بار ... مرتّب نفسش بند آمد با چنین سرعتی افتادن آقا قطعی است با زمین خوردن او گریه ی زهرا قطعی است -- آهِ بی فاصله اش مرثیه خوانی می کرد اشکِ پر از گله اش مرثیه خوانی می کرد اثر سلسله اش مرثیه خوانی می کرد پای پر آبله اش مرثیه خوانی می کرد ... ... دختری را که یتیم است پیاپی نزنید زخم هایش چه وخیم است! پیاپی نزنید -- عمّه ام در سر بازار ... نگویم بهتر عدّه ای هرزه و بیکار ... نگویم بهتر با دف و هلهله و تار ... نگویم بهتر ناگهان چشم علمدار ... نگویم بهتر تا که او را جلوی نیزه ی سقّا بردند ناله زد آه عمو روسری ام را بردند" محمدفردوسی @Maddahankhomein

دودمه هیئتی و دسته سینه زنی (دسته‌ی اول) آقا بیا که جدّ تو شبانه شده به سوی بزم مِی روانه بی امان دویده ناسزا شنیده ( تو را صدا زده در آن‌کوچه ها وقت جسارت گفته مهدی بیا ) (۲) بحقّ صادق عجل لولیک الفرج... (دسته‌دوم) آقا بیا ، ششم امام مظلوم آخر شده با زهر کینه مسموم شهید از جفا شد روضه ها به پا شد ( منتقم ِصادق آل عبا برای خونخواهی جدّت بیا ) (۲) بحقّ صادق عجل لولیک الفرج.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein

#دودمه_حضرت_صادق_علیه_السلام نیمه شب غرق بلا شد صادق آل عبا/ یا اباصالح بیا می دود در کوچه ها، پای برهنه،بی عبا/ یا اباصالح بیا 🌸🌸🌸🌸🌸 حضرت صادق تو را خوانده میان شعله ها / یا اباصالح بیا خون جگر شد یاد آتش بر خیام کربلا/ یا اباصالح بیا 🌸🌸🌸🌸🌸 حضرت صادق شده در قصر دشمن نیمه‌جان/ العجل صاحب زمان یاد کرده از لب خشک حسین و خیزران/ العجل صاحب زمان ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein

زمزمه شهادت امام صادق علیه سلام تو نیمه های شب یه عده بی حیا جسارت کردن و ریختن تو خونه ی آقا شیخ الائمه رو با دس ته بسته بردنو خدا پای برهنه و دل شکشته بردنو آقام آقام آقام میون شعله ها به یاد عمه بود با چشم پر اشگ یاد طفل سه ساله بود اومد جلو چشاش غم غروب کربلا درست اون لحظه ای رو که میسوخت تموم خیمه ها آقام آقام آقام یا صاحب الزمان عزیز فاطمه ببخشید بابت نقل قول اون واقعه امام صادق و بردن به مجلس شراب فقط خدا میدونه چی کشید پسر بوتراب آقام آقام آقام سائل حضرت زینب سلام الله علیها حسن رضا محمودی

دوبیتی شهادت امام صادق علیه السلام اگر چه حُرمتِ او شد شکسته دو دستش شد میانِ کوچه بسته ولی شکرِ خدا بر گونه‌هایِ .... گلِ یاسَش نمانده جایِ دستِ ....‌ شهادت امام صادق علیه السلام پیرِ حرم از زندگی‌اش سیر شده وَاللّه که روضه‌اش نفس‌گیر شده در روضه‌یِ او زمزمه کن یازینب چون‌ عمّه میانِ روضه تحقیر شده #حسین_ایمانی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @Maddahankhomein

#امام_زمان_عج_مناجات بوی ظهور می‌رسد از کوچه‌های ما نزدیک‌تر شده به اجابت دعای ما دیگر دو بال آرزوی ما شکسته است از انتظار پر شده حال و هوای ما این هفته هم سه‌شنبه شب جمکران گذشت پاسخ نداشت این همه آقا بیای ما... دیگر به آخر خط دوری رسیده‌ایم ای انتهای غیبت تو ابتدای ما این پنج روزه نوبت ما، کاش با تو بود بر روی ردّ پای تو می‌بود پای ما یک جمعه گریه‌های تو را درک می‌کنیم عجّل، امام منتقم کربلای ما #علی_ناظمی @Maddahankhomein