خواستم از وفا بگویم من
یاد حیدر و احمد افتادم
یاد لبیک مرتضی به نبی
بر که جایم بخوابد افتادم
یاد پاییدنش به جنگ احد
چون منافق گریزد افتادم
یاد ماندن به پای یارش با
شصت زخمی که دارد افتادم
خواستم تا بگویم از ایمان
واژه ی شیر آمدم به دهان
شیر یزدان به غیر پیغمبر
بی حریف است در دل میدان
آنکه از قدرتش شود به عجب
هر یل نامی رجز بر لب
شاهدش جنگ خندق و خیبر
جسد عمرو و جوشن مرحب
خواستم تا بگویم از احسان
یادم افتاد حیدر و انبان
نیمه شبها به دوش خود می برد
او برای یتیم و مفلس نان
خواستم تا که عشق حق جویم
باز آمد هوای او سویم
در نمازش کشند تیر از پا
پس به غیر از علی نمی گویم
تا خودم را زدم به زهد محک
یادم افتاد قصه ای ز نمک
پس به غیر از علی به سیر و سلوک
من نخوانم کسی برای کمک
خواستم تا بگویم از قربت
لیکن افتاد یاد من غربت
شاید از آنکه غصب شد حقش
با وجود هزار ها بیعت
خواستم از برادری گویم
شرط را در برابری جویم
بر محمد به جز علی نسزد
از ازل تا ابد اگر پویم
می شود راه مصطفی ابتر
غیر حیدر اگر شود رهبر
چون علی جان احمد است چو رفت
بعد از او شاید احمدی دیگر
از علی نیست جز نبی بهتر
کی شناسد به جز نبی حیدر
اهل انصاف از برش گوید
ها علیٌ بشرْ وَ کیف بشر
#سید_عسکر_رئیس_السادات
@Maddahankhomein
چقدر کشته و زخمی چقدر آواره...
به جا گذاشته باران بمب و خمپاره
چقدر مادر بیطفل و طفل بیمادر
اضافه شد به غم بیقرار گهواره
صدای شیون پروانههای سوختهبال
رهاست در شب خاورمیانه، همواره
و بوی سوختن گوشتِ تنِ مردُم
میآید از دهن آتشی وطنخواره
قرار بود که عاشق شویم و خوش باشیم
به رغم حیلهی این روزگار مکّاره
قرار بود یکی از پرندگان باشد
نه اینکه مرگ بریزد به خاک، طیّاره
نگاه کن دل من،سخت استخوان سوز است
نگاه کن، قلمم پودر شد دگرباره...
#اعظم_سعادتمند
#فلسطین
#رفح
@Maddahankhomein
سخت است بغضی در دل آیینه ات باشد
سنگینی دنیا به روی سینه ات باشد
هی رد شوی هی باز برگردی به اندوهت
افتاده باشد بالگردی در دل کوهت
افتاده باشد گریه ای در شیب کوهستان
برگشته باشد دست خالی بغض از باران
ما منتظر بودیم برگردی زمان رد شد
حال زمین و آسمان هر لحظه هی بد شد
یعقوب وار عطر تو را در کوه ها جستیم
تا صبح خط گریه را با گریه ها شستیم
یوسف به چاه این بار نه تا آسمان رفته است
جان در جمال روی جانان از جهان رفته است
حالا ببین یک شهر دنبال تو میگردند
دنبال رد زخمی بال تو میگردند
حالا ببین دنیا شده درگیر چشمانت
تیتر خبرهای جهان تصویر چشمانت
با پای درد مردمت تا کوه ها رفتی
از دره ها بی رد پا سمت خدا رفتی
قامت به قدقامت پی خیر العمل بستی
باور ندارم رفته ای... تو زنده ای هستی!
اینجا کنار مردمی در روستاهایی
در نقطه های مرزی تا ناکجاهایی
بین عشایر با گل و لبخند می آیی
با افتتاح چند سد و بند می آیی
جایی کنار کارگرهای زغال سنگ
با مردمان روستا با دردشان یک رنگ
در قریه های خشک سالی آب می آری
زخم زبان ها میخوری و... تاب می آری
با دردهایت آمدی مثل پدر باشی
کم را خودت برداشتی تا بیشتر باشی
در راه خدمت سابقون السابقون بودی
توآیه ی انا الیه الراجعون بودی
هرگز نبوده پرچمت بر خستگی تسلیم
تو خستگی را خسته کردی سیدابراهیم
پیدا تویی و ما میان مه گرفتاریم
ما داغ سنگین نبودت را به دل داریم
دنیا پریشان تر شده انگار بعد از تو
دریا خروشان تر شده بسیار بعد از تو
حالا مقیم حضرت خورشید روح تو
روح بلند و روح پاک و پر فتوح تو
شعر تنت منظومه ی پاک سیاوش شد
آیات نورانی ابراهیم و آتش شد
اخلاص پای ثابت مردان میدان است
آری حماسه قصه ی بگذشتن از جان است
ما کم نداریم از سیاوش ها و رستم ها
مردان مرد عرصه ی مرصاد ...محکم ها
هر برهه از تاریخ را ما امتحان دادیم
در کربلا ها ایستادیم و جوان دادیم
خیبر به خیبر یا علی گفتیم و جنگیدیم
در لحظه ی والفجرها در خون درخشیدیم
شد یک نفر کم ، ما ولی صدها نفر گشتیم
کشتند ما را ما ولی هی بیشتر گشتیم
ما ملت راه حسینیم و رشادت ها
انگشتر خونین در وقت شهادت ها
نصر من الله شب پیکارهای سخت
فتح قریب عنقریب کارهای سخت
حاشا اگر پرچم به دست ناکسان باشد
هر انتخاب ما خودش یک امتحان باشد
هر چند پر پیچ و خم و هر چند تاریک است
با نور «مصباح الهدی » این قله نزدیک است
#الهه_بیات_مختاری
#مثنوی_شعر_ادبیات
#شهدای_خدمت
#شهید_جمهور
#سید_ابراهیم
@Maddahankhomein
حدیثِ «ذکرُ علیٌ عبادة» خود گویاست
که برترینِ عبادات، صحبت از مولاست
به کعبه چون نگری ذکر یا علی دارد
سخن ز قبلهٔ دلها، ز آیت عظماست
صدای قلب پیمبر علی علی علی است
نوای ناطقِ قرآن صدای این آقاست
#امیرالمومنین_حیدر
#غدیر
@Maddahankhomein
برای فلسطین مقاوم
برجای نمانَد اثر از اَبترها کوتاه شود شرّ شرور از سرها
در محکمهها به جای محکومیت
صادر شده مُشتمشت خوابآورها
ای کاش که از خواب گران برخیزد
وجدان به خوابرفته در بسترها
تغییر بده نشانهات را ای سنگ!
اینبار هدف بگیر آنسو ترها
شاید که سکوتشان ترَک بردارد
یک عده جماعت تماشاگرها
با وعدهٔ نصرت خدا، نزدیک است
پیروزی خون سرخ بر خنجرها
هان! منتقم کربُبلا میآید
با لشکری از خون علی اصغرها
آن روز به انتقام گُر میگیریم
چون آتش مانْده زیر خاکسترها...
#زهرا_سادات_جعفرنیا
@Maddahankhomein
اای ستاره باورت نمی شود
درمیان باغ بی ترانه زمین
غنچه های نورس امید
لب به خنده وانکرده مرده است
پرچم بلند سرو راستی
سر به خاک غم سپرده است
ای ستاره باورت نمیشود
این سپیده ها سپیده نیست
رنگ چهره زمین پریده است
سرخی و کبودی افق
قلب مردم به خاک و خون تپیده است
دود و آتش به آسمان رسیده است
ای ستاره ای ستاره غریب
از بشر مگوی و از زمین مپرس
زیر نعره گلوله های آتشین
از صفای گونه های آتشین مپرس
زیر سیلی شکنجه های دردناک
از زوال چهره های نازنین مپرس
پیش چشم کودکان بی پناه
از نگاه مادران شرمگین مپرس
در جهنمی که از جهان جداست
در جهنمی که پیش دیده خداست
از لهیب کوره ها و کوه نعش ها
از غریو زنده ها میان شعله ها
بیش از این مپرس
ای ستاره ای ستاره غریب
ما اگر ز خاطر خدا نرفته ایم
پس چرا به داد ما نمیرسد
ما صدای گریه مان به
آسمان رسید
از خدا چرا صدا نمرسد
#فریدون_مشیری
#غزه
#رفح
چکید حادثه ای سرخ روی گلدان ها
دوید خون قلم در میان دیوان ها
پرید پلک زمین بعد از آن خبر آمد
که ماه گمشده در ازدحام طوفان ها
نسیم دربه در از فتح کوه برگشته
دقیقه های پر از التهاب دوران ها
مرور میشود ورنگ شرمساری مه
عبور میکند از بغض خیس باران ها
کبوتران رها فاتحانه برگشتند
بهشت میشود آغوش گرم مهمان ها
ببند حجله ینور شهید را امشب
چراغ گریه بیاویز در شبستان ها
برو سفر به سلامت برو خیالت تخت
که بعد کوچ تو خالی نمانده میدان ها
به خادمان کمر بسته در مسیر خطر
بگو که شهر پر است از مرام سلمان ها
چقدر در دل شهر از نبودنت بغض است
چقدر روضه ی جانکاه در خیابان ها
چقدر لشکر آماده در صفت هستند
به وقت حادثه ناقابل است این جان ها
آهای دشمن این سرزمین که سرها را
شبیه کبک فرو برده در گریبان ها
میان جنگل اندوهمان نیندازید
مترسکان ریا را به جان ایمان ها
اگر چه باغ عزادار سروهایش شد
یقین که سست نخواهد شد عهد و پیمان ها
#معصومه_سادات_اسدیان
@Maddahankhomein
#امام_زمان_عج
برای آنکه بیایی به جاده می نگرم
برای تو چِقَدَر حرف دارد این جگرم
هنوز هفته به هفته پرم زمینگیر است
هنوز بال ندارم به آسمان بپرم
کویر خشکم و چشم انتظار بارانم
هنوز میوهء کالم ، هنوز بی ثمرم
دوباره کیسه خالی برایت آوردم
هنوز شکرخدا من گدای پشت درم
چقدْر جمعه گذشت و چقدْر مادرمن...
نیامدی چقدَر پیر تر شده پدرم
بدون تو چقدَر درد بی دوا دارم
بدون تو چه بلاها که آمده به سرم
همیشه دست نوازش تو میکشی به سرم
همیشه خوبی و...من هم همیشه دردسرم
مگر خود تو نگفتی مواظبم هستی
برس به داد دلم در گناه ، غوطه ورم
خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم
خودت مراقب من باش، بی تو درخطرم
مگر دعای خودت کار را درست کند
که من قنوتْ بگیرم، دعای بی اثرم
دلم خوش است به این روضه ها و هیاتها
به این بهانه مگر ره به کوی تو ببرم
برای کرببلا و برای شش گوشه
میان روضه دلم تنگ شد برای حرم
محمدجواد پرچمی
@Maddahankhomein
#امام_زمان_عج
عمرییست در شعرم پر از،اما،اگر،شاید
خوف و رجائم را بفهمد یک نفر شاید
تا خیمۀ سبزت چه چیزی میبرد ما را؟
دست دعا ،پای زیارت ،چشم تر شاید
وقت ملاقتت چه اوقاتیست معمولا؟
درجمکرانت غرق ندبه یک سحر شاید
نامم به گوشت خورده یا نه؟گر بشناسی
ما را به نام عاشقان در بدر شاید ....
دیگر سراغی از منِ تنها نمیگیری
دور و برت داری کسانی خوب تر شاید
این سالها یا تو جوابم را نمیدادی
یا من شدم چیزی میان کور و کر شاید
من خسته ام،من خسته ام،من خسته ام، خسته
از اینهمه خوف و رجاء، اما، اگر ،شاید
حمیدرضا محسنات
@Maddahankhomein
#امام_زمان_عج
او تا نفس کشیده من انگار طاهرم
وقتی که با امام زمانم معاصرم
چون آینه غبار گرفته ست باطنم
ازبسکه هر دقیقه رسیدم به ظاهرم
عمری به جای زهد به دنبال زاهدم
عمری به جای ذکر به دنبال ذاکرم
یک ذره هم تلاش نکردم به خاطرت
اما تو هی مبارزه کردی به خاطرم
هرجمعه غائبم ز حضورت ولی چرا؟
با اینهمه تو غائبی و بنده حاضرم
وقتی که نیستم نفسی نیز منتظر
با اینهمه نماز، مسلمان کافرم
مثل مسافرت به مسیری که تازه است
توی مسیر هستم و محو مناظرم
یک بیت باب میل تو هرگز نگفته ام
خیر سرم اگر که بگویند شاعرم
✍مهدی رحیمی
@Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات
بخوان ز چهره ام آه دل غمين مرا
به ديده بوسي پايت ببين جبين مرا
دوباره گريه ي دوري دوباره گريه ي شرم
كشيده است روي ديده آستين مرا
دلم ديار گناه است با نگاهي باز
بيا و فتح كن اي شاه سرزمين مرا
تو نيستي و غمت مونس دلم شده است
بگير از منِ غمديده همنشين مرا
به جز نگاه تو كه بارها امانم داد
كه دفع كرده بلاهاي در كمين مرا
مرا به كرب و بلا بردي اربعين اما
بيا و پاي پياده ببر مدينه مرا
#محمدعلی_بیابانی
@Maddahankhomein