هفت آسمان
امیر لشگر عشقی و قوتی مختصر داری
دل دریایی اما چاه غم را دوستتر داری
به ضرب تیغ تصنیفات هلال ماه میرقصد
میان فرق شمشیرت سحر، شقالقمر داری
کشید از چلهی چشمت، عنان تیر کمانداران
سپاه زلف الفقارت را پریشان در دو سر داری
«گشاد کار مشتاقان در آن ابروی دلبند است»
به تیری غمزه کن یارا که در زیر سپر داری
خلافت استخوانی در گلو، خاری به چشمت بود
چه زخمی از ابومکران این قوم غدر داری
دل عالم به داغ نخلهی درد تو میسوزد
از آن آتش که از پهلوی گل تا پشت در داری
زمین بر سر کشیده چادرش را سمت دامانت
زمان تنگ دم صبحی که از آنجا گذر داری
به سمت کوچهها کوچ کسی حتمی است میدانند
که از فزت برب الکعبهی صبحات خبر داری
امیری، کاسهی شیری، نان خشک و خرمایی
برای رفتنات هفت آسمان خونین جگر داری
#الهه_بیات_مختاری
@Maddahankhomein
یا امام رضا ادرکنی
طلوع مردم چشمت گواه بود و نبود است
برای بال ملایک حرم مکان فرود است
تو آفتابِ بلند چهار فصل زمانی
افق به شمسِ خراسانِ گنبدِ تو عمود است
حنای گنبد زردت شفای دست مریض است
زبان دیده در اینجا زبان صحبت رود است
عرض به منطق زیباییِ تو راه ندارد
عدم به دیدن روی تو پای بند وجود است
نه هر که پیش غنیتر، نه هر که پست عقبتر
شکسته بودن دل پیش یار شرط ورود است
به اشک دیده رسیدن، به دیده جز تو ندیدن
هزار بار سلام و هزار بار درود است
اگرچه فاصله تا نقطهی رضای تو داریم
بخوان به نام جوادت که ثقل نقطهی جود است
نماز کامل این قبله جز شکسته شدن نیست
دعای منتظران وقت گریه بین سجود است
چقدر واژه از این در غزل شدند و نوشتند
هنوز این همه شاعر که گرم گفت و سرود است
غزل مکاشفه در سیرت تو را نتواند
تمام فلسفهی شعر مشق بود و نبود است
#الهه_بیات_مختاری
@Maddahankhomein
سخت است بغضی در دل آیینه ات باشد
سنگینی دنیا به روی سینه ات باشد
هی رد شوی هی باز برگردی به اندوهت
افتاده باشد بالگردی در دل کوهت
افتاده باشد گریه ای در شیب کوهستان
برگشته باشد دست خالی بغض از باران
ما منتظر بودیم برگردی زمان رد شد
حال زمین و آسمان هر لحظه هی بد شد
یعقوب وار عطر تو را در کوه ها جستیم
تا صبح خط گریه را با گریه ها شستیم
یوسف به چاه این بار نه تا آسمان رفته است
جان در جمال روی جانان از جهان رفته است
حالا ببین یک شهر دنبال تو میگردند
دنبال رد زخمی بال تو میگردند
حالا ببین دنیا شده درگیر چشمانت
تیتر خبرهای جهان تصویر چشمانت
با پای درد مردمت تا کوه ها رفتی
از دره ها بی رد پا سمت خدا رفتی
قامت به قدقامت پی خیر العمل بستی
باور ندارم رفته ای... تو زنده ای هستی!
اینجا کنار مردمی در روستاهایی
در نقطه های مرزی تا ناکجاهایی
بین عشایر با گل و لبخند می آیی
با افتتاح چند سد و بند می آیی
جایی کنار کارگرهای زغال سنگ
با مردمان روستا با دردشان یک رنگ
در قریه های خشک سالی آب می آری
زخم زبان ها میخوری و... تاب می آری
با دردهایت آمدی مثل پدر باشی
کم را خودت برداشتی تا بیشتر باشی
در راه خدمت سابقون السابقون بودی
توآیه ی انا الیه الراجعون بودی
هرگز نبوده پرچمت بر خستگی تسلیم
تو خستگی را خسته کردی سیدابراهیم
پیدا تویی و ما میان مه گرفتاریم
ما داغ سنگین نبودت را به دل داریم
دنیا پریشان تر شده انگار بعد از تو
دریا خروشان تر شده بسیار بعد از تو
حالا مقیم حضرت خورشید روح تو
روح بلند و روح پاک و پر فتوح تو
شعر تنت منظومه ی پاک سیاوش شد
آیات نورانی ابراهیم و آتش شد
اخلاص پای ثابت مردان میدان است
آری حماسه قصه ی بگذشتن از جان است
ما کم نداریم از سیاوش ها و رستم ها
مردان مرد عرصه ی مرصاد ...محکم ها
هر برهه از تاریخ را ما امتحان دادیم
در کربلا ها ایستادیم و جوان دادیم
خیبر به خیبر یا علی گفتیم و جنگیدیم
در لحظه ی والفجرها در خون درخشیدیم
شد یک نفر کم ، ما ولی صدها نفر گشتیم
کشتند ما را ما ولی هی بیشتر گشتیم
ما ملت راه حسینیم و رشادت ها
انگشتر خونین در وقت شهادت ها
نصر من الله شب پیکارهای سخت
فتح قریب عنقریب کارهای سخت
حاشا اگر پرچم به دست ناکسان باشد
هر انتخاب ما خودش یک امتحان باشد
هر چند پر پیچ و خم و هر چند تاریک است
با نور «مصباح الهدی » این قله نزدیک است
#الهه_بیات_مختاری
#مثنوی_شعر_ادبیات
#شهدای_خدمت
#شهید_جمهور
#سید_ابراهیم
@Maddahankhomein
از ساقی مشک دوشِ بی دست هنوز
از این عَلمی که میشود مست هنوز
از داغ دل تو چارده قرن حسین !
دود از سر خیمه ها بلند است هنوز
#الهه_بیات_مختاری
#سلام_بر_محرم
@Maddahankhomein
#شب_هشتم
#حضرت_علی_اکبر_ع
به میدان می رود تا پیکرش را جا گذارد عشق
تنش را تکه تکه در دل صحرا گذارد عشق
به میدان می رود بدر و احد زیر سپر دارد
به قعر خندقش صد لشگر از اعدا گذارد عشق
به صوت وصورت وسیرت به پیغمبر شبیه اش نیست
که نامش را کنار حضرت طاها گذارد عشق
چه شیرین کرده بی تابی او کام شهادت را
چه خوش وقتی ست وقتی که به میدان پا گذارد عشق
به قد قامت چو گلدسته علی خیر العمل دارد
به هر نیت به جز الله اکبر.. لا گذارد عشق
میان چک چک شمشیر وقتی تشنه تر میشد
لبش را در دهان تشنه ی دریا گذارد عشق
به معنی لن تنالو البر حتی تنفقوا یعنی
که از مما تحبون بهترین را واگذارد عشق
صدای خشک شمشیر از گلوی تشنه می بارد
سر بی تاب را بر نیزه آن بالا گذارد عشق
شکست آیینه و چندین برابر گشت زیبایی
بنای کل نور واحد از این جا گذارد عشق
«لیال عشر» «والفجر» شب تاریک تاریخ است
که نام کربلا را «عروة الوثقي » گذارد عشق
#الهه_بیات_مختاری
@Maddahankhomein
چهارشنبه های إمام رضایی
خاطرم هست خاطرات حرم
بچگی هام تو ایستگاه حرم
ساندویچای نذر نون و پنیر
خط پنجاه چارراه حرم
جلوی باغ نادری هربار
دس فروشای پیر انگشتر
بچگیم و گرفته بود محکم
چادر امن مشکی مادر
هی شلوغی ،مغازه و بازار
هتلای بلند بلند هزار
لای جمعیت مسیر حرم
زیر لب مادرم میکرد تکرار
السّلام علیک یا ضامن
یا انیس النفوس آقاجان
قربون غربتت برم آقا
ای تو شمس الشموس آقا جان
تو ندونستنای بچگیام
بغض مادر رو خوب فهمیدم
چشم خیس و تو چادر مشکیش
گوشه گوشه تو روسریش دیدم
این کیه...؟ این که مادرم هربار
گریه هاش و میاره تو حرمش
این چه آقاییه که هر کی میاد
قسمش میده اون و به کرمش
حتی مادر که روی پادردش
السّلام علیک میخونه
رو به گنبد طلا که وامیسته
دیگه دردی براش نمیمونه
تو شلوغی صحن خلوت داشت
تو رواقای تو سرم انگار
تو شلوغی صحن گم میشد
درد پاهای مادرم انگار
عشق تو پای به پای بچگیام
هی بزرگ و بزرگ تر میشد
حالا من گوشه های پیرهنم
موقع السّلام تر میشد
حالا من پا به پات با پسرم
میرسونم خودم رو پابوست
از نیشابور تا خود حرمت
از دل تنگ تا دل توست
~~~
عشقت و خونوادگی داریم
سینه سینه تا چارراه حرم
هر کجا مونده رونده شیم بازم
رو میاریم به سرپناه حرم
#الهه_بیات_مختاری
http://eitaa.com/Maddahankhomein
کدام آتش گرفته در بغل اینگونه ات سر را
که سوزانده است داغت سینه ی باغ صنوبر را
چه بردارد غمت سنگینی بار عزا از ما
چه بگذارد به دوش آسمان ها رفتنت ،سر را
مگر آرام میگیرد سر دیوانه بر شانه
کجا پنهان کنم در دست هایم صورت تر را
کدامین کوه در پیراهنش عطر تو را دارد
کدامین دره دارد این چنین گل های نوبر را
شراب واپسین را از کدامین کوزه نوشیدی
که بیخود کرده از خود مستی ات ساقی و ساغر را
نماز آخرینت با کدامین ذکر بالا رفت
کدام اَمّن یُجیب ات شد اجابت حال مضطر را
کجای این حرم آن شب شهادت خواستی از او
که تا پابوس آوردی بدن های مطهر را
قیامت بود و جمعیت به تشییع تو می آورد
به دریای عزایت ظهر عاشورای دیگر را
خیابان ها به تنگ آمد زبان کوچه بند آمد
زمین و آسمان با گریه سد میکرد معبر را
مدال سینه ات آتش نشان کوه تنهایی ست
دل دریا شناسد سینه ی محروق پیکر را
زمین از ارتفاع قد پرواز توجامانده
زبان کوه میفهمد فقط سرو تناور را
ردیف قطعه ی گلزارها شعر نویی دارد
بخوان بر سنگ ها منظومه ی این هشت پیکر را
#الهه_بیات_مختاری
#هفته_دولت
#سلام_بر_رجایی_باهنر_رییسی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
💎خورشیدایران🇮🇷
در مشهدت آفتاب برپا کرده
یک روضه کنار آب برپا کرده
با ذکر حسین صحن سقاخانه
دریا شده انقلاب برپا کرده
از دست تو روی آب زیبا شده است
دستان تو دستگیر فرداشده است
آبی که میان صحن سقاخانه است
با ذکر ابوالفضل گوارا شده است
این پنجره را چه بی صدا میبوسد
با ذکر مدام یا رضا میبوسد
با حال خراب زیر لب میگوید
آقا گره ها دست تو را میبوسد
انگار صفای جنت این جا رهن است
عطر تو پراکنده میان صحن است
باغ از نفحات تو بهار آورده
گل های بهشت روی فرشت پهن است
#الهه_بیات_مختاری
http://eitaa.com/Maddahankhomein
لشکرحیدریون
کربلا نقطه ی آغاز حماسه است هنوز
میکُشد صبح زمین را شب بدمست هنوز
گر پدر نیست تفنگ پدری هست هنوز
که نیفتد به علی این علم از دست هنوز
به ابوالفضل که عباس، زیاد است آری
و زمین هم پرِ از ابن زیاد است آری
اسدالله پی لشگر کفتار ببین
که علی شیر خدا را شب پیکار ببین
لشگر قدس ببین شیعه ی بیدار ببین
آل ملعون یهودانِ گرفتار ببین
تا که بر روی لبم نام علی را دارم
در خیبر بگشوده است گره از کارم
صلح با قوم پیمبر کش جانی هرگز
عهد با غده ی نحس سرطانی هرگز
سازش مخفی و پیمان نهانی هرگز
سرسپردن به چنین صلح جهانی هرگز
راه ما مسجد الاقصاست هدف قدس شریف
لشگر حیدریون میطلبد باز حریف
کشتن کودک و زن ها شده بیماری تان
ترور و قتل و تجاوز سند کاری تان
حق به جانب بودن شیوه ی تکراری تان
لعن و نفرین خدا بر بشر آزاری تان
قوم انسان کشِ پستِ به جنون آلوده
سازمان ملل و دست به خون آلوده
ای ابر مرد که چون کوه تراشیده شدی
ماه بودی و شب حادثه تابیده شدی
به جهان نور علی نور شدی ...دیده شدی
گل شدی تا که به دستان خدا چیده شدی
صبح از تابش انوار لبت روزی داشت
برق لبخند تو خود مژده ی پیروزی داشت
آه کشتید اگر سید لبنانی ما
زنده کردید از او جان مسلمانی ما
خون به جوش آمده از غیرت ایرانی ما
نوبت حمله شده حمله ی طوفانی ما
موش صهیون نجس طعمه ی نخجیر شده
عالم از نصر من الله فراگیرشده
موج جمعیت دریاست چنین در راه است
خون تازه است که در لشگر حزب الله است
با لثارات الحسین آمده وخونخواه است
عمر دژخیم به سر آمده و کوتاه است
این نفس ها نفس آخر اسراییل است
موشک نقطه زن امروز همان سجیل است
پرچمی غیر شهادت به زمین بالا نیست
هیچ مرگی به جز این مرگ چنین زیبا نیست
راه خون راه حسین است و از آن پروا نیست
کل تاریخ به اندازه ی عاشورا نیست
وعده ی صادق صبح است می آید از راست
آن که او منتقم خون اباعبدالله ست
#الهه_بیات_مختاری
#سیدمقاومت
#سید_حسن_نصرالله
#فلسطین_پاره_ی_تن_اسلام_است
https://eitaa.com/Maddahankhomein
با رودها قرینی و با دشتها قرار
ای مرد کوه و جنگل و دریا و آبشار
نامت هزار مرد بزرگ است در میان
(کوچک)، ولی به وسعت دریا و آسمان
(کوچک) ولی تمامی جغرافیا در اوست
آزادی از اسارت طاغوتها در اوست
تاریخ سبز نهضت جنگل به رودها
گیلان شورها و شرر در سرودها
پیروز جنگ روسیه و بلشویکها
در جنگ تن به تن شده همچون چریکها
فرمانگذار نهضت مشروطهخواهها
سردار رزم عرصهی بر ضد شاهها
روحانی مبارزه در سنگری دگر
اسلام زنده گشت به خون سری دگر
نامت هنوز روی زبان سرخ مانده است
یک عصر از حماسهی سبز تو خوانده است
ای میرزا! امیر شب دشتهای خیس
با اسب و کفشهای بلند و قبای خیس
باروت و بوی خاک و تفنگت هنوز هست
خاکی که مانده با دل تنگت هنوز هست
طالش، کجور... تا تنکابن بهاری است
آوازههای رشت پر از استواری است
جنگل قرین شده است به نام تو سالها
خان بزرگِ رستم و دستان و زالها
حلاج عشقِ رفته به پابوس دارها!
سر از تنت جداست چنان سربدارها
دشتی که رنگ خون تو را در دهان کشید
فریاد درد را به دل آسمان کشید
سرمای آذر از تن گرمت عبور کرد
شیرینی دهان تو را غرق شور کرد
آشفته گشت سرو تنت دست بادها
گیسوی تو به شانهی سرمست بادها
از چاک نای خون تو دریا چکیده شد
شاید خزر به نیت تو آفریده شد
نامت شهید جنگل و دریا و دشت شد
اسطورهی مقاومت شهر رشت شد
آذرماه ۹۰
#الهه_بیات_مختاری
#میرزا_کوچک_خان_جنگلی
#میرزای_جنگلی
#سالروز_شهادت
#یازدهم_آذر
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9