نامِ حق، زیباترین آغاز بر هر کار ماست
دستِ لطف و مهر او هرلحظه ،هرآن یار ماست
او که بر ما هرنفس لطف فراوان کرده است
جانمان را لایقِ کوی خراسان کرده است
لطف کرد و شاملِ این رحمتِ بیحد شدیم
زائر صحن و سرایِ جنت مشهد شدیم
این حرم دارالشفای مردمی اهل ولاست
آستان حضرت سلطان علی موسیالرضاست
عاشقان در این حرم مهر فراوان دیدهاند
لطفهایِ بیشمار از دستِ سلطان دیدهاند
عاشقان در این حرم با دوست نجوا میکنند
شور و حالی بینظیر و ناب پیدا میکنند
هر که در یک گوشه دارد با خدایش عالمی
چون خدایش یافته بهر غم دل محرمی
عاشقان را در بهار لطف، راضی دیدهاید
کودکان را گرم در دنیای بازی دیدهاید
مادران را در تب و تابِ تماشا دیدهاید
🌺شور و حال دختران چادری را دیدهاید
با چه شوقی چادر گلدار بر سر کردهاند
با چه لبخندی نظر بر روی مادر کردهاند
حس و حال و تکتک رفتارهاشان دیدنیست
بهر بابا گونههای نازشان بوسیدنیست
توی جمع خانواده مثل ماهی روشنند
بهر بابا دم به دم شیرین زبانی میکنند
چون سر بابای خود را روی زانو مینهند
دستِ خود را بر سرش با مهربانی میکشند
میکنند از مهر هر دم بوسهای ارزانیاش
گاه رویِ گونههایش گاه بر پیشانیاش
بر سر و روی پدر دست محبت میکشند
طعم ناب مهر و احسان پدر را میچشند
گفتهام از شورِ دختر بچه با بابای خود
😭من نمیدانم که این مجلس چرا اینگونه شد
رفت دلهای شما دلدادگان تا کربلا
کربلا یا کربلا یا کربلا یا کربلا
رفت دلهای شما پیش سهساله دختری
دختری که میکند هر دم ز بابا دلبری
میبرد دل از پدر هر لحظه با قندِ کلام
میکند هر بار با لبخند بر بابا سلام
توی آغوش پدر دارد بهشتی بینظیر
تنگ میگردد دلش تا میشود این وصل، دیر
......
آه خیلی دیدن لبخندِ بابا دیر شد
لحظهلحظه کودک دلبند بابا پیر شد
بهر دیدارش دمادم بیقراری میکند
هر چه میگویند: نه ،او پافشاری میکند
آنقدر گوید پدر، جانم پدر، جانم پدر
تا که میآید برای دیدنش بابا به سر
دختر نازم ببین بابا رسیده ناز کن
چشمهای خسته و نمناک خود را باز کن
مثل زهرا مادر من گونههایت نیلی است
میشناسم این کبودیها نشان سیلی است
رد خون داری به روی گوشهایت دخترم
خون شده با دیدن رویت دلِ اهل حرم
با صدای هقهق خود گفتگو آغاز کرد
با سر بابا سر درد دلش را باز کرد
روی زانو آن سر از تن جدا را ناز کرد
گونههایش را، لبش را، چشمها را ناز کرد
با دو دست کوچکش خاکستر از سر میتکاند
بعد رویِ زخمها با بوسه مرهم مینشاند
بود حال دختر و بابا در آن شب ماجرا
باز میشد دمبهدم یک گوشهای از روضهها
خواستند از او بگیرند آن سر اما،سر نداد
آنقدر نالید و بابا گفت آخر اوفتاد
ناز کرد و ناز کرد و ناز کرد و ناز کرد
دختر دردانهای سوی پدر پرواز کرد
#شهادت_حضرت_رقیه_س
#احمد_رفیعی_وردنجانی
خداوکیلی التماس دعا
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#اربعین_خوابِ_رود
شبیه قطرهام و خوابِ رود میبینم
دوباره خوابِ فراز و فرود میبینم
شبیه ذرهای از کائنات خویشم را
دوان به سویِ حریم وجود میبینم
دوباره در دل این رودْ، خویش را جاری
به سمت ساحل دریای جود میبینم
میان آنهمه زائر دوباره دستم را
به سینه وقتِ سلام و درود میبینم
به سویِ من در باغِ بهشت وا شده است
سرم به صحن تو گرم سجود میبینم
در آتشم ز فراغ تو، بیتهایم را
میان آتش سوزان و دود میبینم
عمودها ز شمارش گذشته اما باز
به جادهی نرسیدن، عمود میبینم
به خویش مینگرم ، روسیاهم و در خویش
دلی ز جور گناهان کبود میبینم
تو مهربانتر از آنی که نگذری از من
دوباره لطف تو را زودِ زود میبینم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#اربعین دنیایِ مواکب
چون قطرهای در بین دریایِ مواکب
چون ذرهای کوچک به دنیای مواکب
تا راه میاُفتم دلم گردد خدایی
از حسِ خوب و حال زیبایِ مواکب
شورِ حسینی تا ابد زندهست، دیدم
این شور را وقت تماشایِ مواکب
تا آب مینوشم نگاهم میرسد باز
بر پرچم زیبایِ بالایِ مواکب
آقایِ لبتشنه سلامم باد بر تو
ای شورِ عشقت حکم فرمایِ مواکب
یک گوشه زیر پرچم او مینشینم
گوشِ دلم مجذوبِ آوایِ مواکب
تا مینشینم نایِ حرکت میدهد باز
بر جان من یک استکان چایِ مواکب
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
قصه ی خدمت
می شناسد برتر از هر نام ،نامِ خویش را
آنکه دید ارجح ز هر چیزی مقامِ خویش را
صرف خواهد کرد در راهِ بقایِ نام و نان
پست و میز خدمت و کار و کلام خویش را
خویشتن را کی کُند وقف امام مکتبش؟
می کند خرج خودش حتی امامِ خویش را
می کند پنهان نفاق خویشتن را در وفاق
آنکه داده دست گمراهان زمام خویش را
تلخ خواهد کرد کامِ مردم درمانده را
تا کند شیرین به هر تزویر،کام خویش را
می کُند قرآن حق یک روز رسوا،عاقبت
آنکه را گسترده با آیات،دامِ خویش را
هرکه باشد مرد خدمت شیوه اش اینگونه نیست
کی پسندد بر دوام حق،دوام خویش را
صرف خواهد کرد چون شمعی بدونچشمداشت
در مسیرِ نور بخشیدن تمام خویش را
غصه خواهد خورد از بهرِ ناهارِ کارگر
می برد از یاد از اندوه ،شام خویش را
جز برای یاریِ افتادگان و بی کسان
برنخواهد داشت در ایام ،گام خویش را
با عمل بر سیره ی مولایِ مظلومان علی(ع)
می فرستد برهمه عالم پیامِ خویش را
در دل ده کوره های دور پیدا می کند
در دوای درد مردم ،التیام خویش را
در میان موج تهمت های سخت و ناروا
وا نسازد جز به ذکر خیر ،کامِ خویش را
باهنر،آنکه شهادت را نصیب خویش ساخت
دید لبخندِ امام تشنه کامِ خویش را
چون رجایی یا رییسی تا ابد در قلبهاست
هر که نشناسد به خدمت صبح و شامِ خویش را
نیست هرگز خاکِ در خور بهر اهلِ آسمان
می برد حق،دوستانِ بامرام خویش را
خُرَّم آن مردان که نزد دوست دولت یافتند
می فرستم سوی شان ازجان سلامِ خویش را
#هفته_دولت
#شهید_جمهور
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
دوباره جمعه...
دوباره جمعه و ما و هوای آمدنت
دوباره دم زدن از ماجرایِ آمدنت
دوباره ندبه و اشکی که میچکد آرام
دوباره نالهی ما و دعایِ آمدنت
دوباره ما که بیان کردهایم با احساس
تمام هستیِ ماها فدایِ آمدنت
دوباره ما که به گوشیم جمعهها، شاید
ز سمت کعبه بیاید نوایِ آمدنت
همیشه منتظریم آن دقیقه را که جهان
شود سرایِ صفا از صفایِ آمدنت
چقدر در دلمان شوق و آرزو داریم
شویم ما همه حاجتروایِ آمدنت
ولی همیشه به جز ندبه و دعا، کاری
نکردهایم، دریغا، برای آمدنت
#جمعه #امام_زمان_عج
#احمد_رفیعی_وردنجانی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
🌸 ربیعِ عشق 🌸
اگر رد شدیم از محرم، حسین(ع)
اگر رفت وقت صفر هم، حسین(ع)
مگر میشود جوهر یادِ تو
نباشد به رگهای عالم حسین(ع)؟
مگر قلب ما از تو و یادِ تو
جدا میشود قدرِ یک دم حسین(ع)؟
مگر لطف تو میشود کم به ما؟
مگر عشقِ ما میشود کم؟ حسین(ع)
همه شادی و شوق اهل جهان
فدای تو و شورِ این غم ،حسین(ع)
ربیعِ دل من فقط عشق توست
مگر میشود بیتو باشم حسین(ع)؟
#ربیع
#یاحسین
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
صلوات الله علی علی بن ابیطالب
به بستر رفت، بستر نه که اینجا سنگر است اصلا
یکی از آنهمه سنگر که رفته، بستر است اصلا
در این بستر که خوابیدن نه بیداریست سرتاسر
در آن موج خطر سرتابه پا، سرتاسر است اصلا
در این بستر که زیر انداز آن شاید کمین باشد
و شاید نه که از هر سو نشان خنجر است اصلا
چه مشتاقانه با جان آمده در راه جان دادن
که عشقش دادن جان در ره پیغمبر است اصلا
نه حالا آمده با نیت تقدیم جان خود
که او از اول این قصه بر این باور است اصلا
نه اینکه با خیال سایبان و کرسی و مسند
که حیدر بین یاران بر مرامی دیگر است اصلا
چه می گویم خدایا بین یاران مثل او هرگز
نه تنها او ز یاران از همه عالم سر است اصلا
در این بستر، شهادت، مرگِ در بستر نخواهد بود
در این بستر که حتی مرگ از آن مُضطر است اصلا
از این مرد است قاسمها یکایک یاد می گیرند
شهادت اتفاقی از عسل شیرین تر است اصلا
خدایی بوده هر کاری که حیدر پای آن بوده
و هر کاری خدایی بوده، کار حیدر است اصلا
اگر کفر خدای او نمی شد من یقین دارم
از آنچه دیدم از او می شدم حیدرپرست اصلا
#مولا_علی_ع
#لیله_المبیت
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
صلی الله علی سکینه بنت الحسین
مُدام تیر غمی مینشاند بر جگرش
مرورِ خاطرههایی که بود در نظرش
میان روضهی مقتل مدام، جاری بود
زلالِ اشکِ غم از کنجِ دیدگان تَرَش
پدر نداشت ولی بیگمان که هیچ نبود
به غیرِ نامِ پدر بر زبان نوحهگرش
گواهِ بارِ غمِ رویِ شانهیِ او بود
به هر قدم زدنی دست مانده بر کمرش
دل شکستهی او را مدام میسوزاند
خیالِ قامتِ درهم شکستهیِ پدرش
به خواب چون سر او را به نیزهها میدید
به راه شام بلا ، میکشید تیر ، سرش
به هر طرف که نظر مینمود و هرجا بود
همیشه کرب و بلا تازه بود دور و برش
اگر چه رفته ز جسمش ولیکن از جانش
شکنجههای اسارت نمیرود اثرش
رسید با سفری سوی او به آرامش
کسی که بود همیشه، سکینهی پدرش
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
🌸آغاز ولایت آقا امام زمان (عج) مبارک باد🌸
مذهب بدون صاحب و سرور نمیشود
حرکت که بیهدایت رهبر نمیشود
گیرم که راه هست، در این شامهای تار
دیدن بدون نور میسر نمیشود
در بحث جانشینی بعد از امام حق
هرگز کسی ز حجت حق سر نمیشود
وقتی امام حق برسد موقع نماز
دیگر نمازْ قسمت جعفر نمیشود
وقتی اراده کرده خدا بر حکومتش
او را حریف اینهمه لشکر نمیشود
اصلا بدون پرچم سبز امامتش
تکمیل دین عشق مقدر نمیشود
در دست اوست قبضهی شمشیرِ حق، جز او
کس وارث عدالت حیدر نمیشود
گیرم که بگذرد ز کسانی به لطف خود
نه! بیخیال سیلی مادر نمیشود
از یاد او حکایت مقتل نمیرود
غافل ز فکر خنجر و حنجر نمیشود
در این هجوم سردِ سیاهی شدهست کور
چشمی که در فراق رخت تر نمیشود
دلخسته است عالم هستی از انتظار
بیبوی وصل خستگیاش در نمیشود
آقا بیا قرار دل بیقرارها!
هرگز قرار بیتو مقرر نمیشود
ای حجت خدا، گل نرگس بیا، جهان
با هر گلی به جز تو معطر نمیشود
#امام_زمان_عج
#اللهمعجللولیکالفرج
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
شرح عشق
به جان نورپیوستن مگر اما اگر دارد؟!
ازاین فرخنده تربخت کسی رویی مگر دارد؟!
به جان دانست بایدقدر این اقبال نیکو را
شب اقبالْ این خورشید را در یک سحر دارد
شمیم حضرت عشق است در این خانه می آید
چگونه می شودازعشق آسان دست بردارد؟
اگر ثروت به راه عشق داده عاقلی کرده
که حالا در دل خود قدر یک دنیا گُهر دارد
اباذرها یکایک خاکبوس مقدمش هستند
وجودِ برکتِ هستی مگر حاجت به زر دارد
نثار مال دنیا یک بهانه بوده عاشق را
که با جانش قدم در راه عشق دوست بردارد
مرید مکتب پاک رسول کردگارش شد
که این سان رو کند در عشقبازی هر هنر دارد
چرا از هرچه دارد نگذرد وقتی که اینگونه
رسول عشق را از جان شیرین دوست تر دارد
چه زیباتر از اینکه همنشین نور حق باشد؟
چه شیرین ترازاینکه عشق برحالش نظر دارد؟
چه پیوندی که دریایی شده دلداده ی خورشید
چه پیوندی که همچون حضرت زهرا ثمردارد
#ازدواج_حضرت_محمد_حضرت_خدیجه
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
صلی الله علیک یاصادق آل محمدص
وقتی که با تو چشم هستی باز گردد
صادق ترین صبح جهان آغاز گردد
با دیدن لبخندِ تو؛ الحمدلله
در سینه ی عالم طنین انداز گردد
با کیمیای معرفت هرکس که خو کرد
پیغمبرانه، صاحب اعجاز گردد
تا بشنویم از کام یاران؛ قالَ صادق
دلهای مان آماده ی پرواز گردد
هر دل که نور علم تو بر او رسیده
در لشکر جان برکفت سرباز گردد
غیر از شمیم راستی در سینه اش نیست
هرکس که با تو آشنای راز گردد
از کوی احسان وعطای چون شمایی
حاشا گدایی دست خالی باز گردد
ره گم نخواهد کرد در تاریکی دهر
وقتی دلی با مهرتان دمساز گردد
فرزندِ زهرا،چشمها را باز کن تا
صادق ترین صبح جهان آغاز گردد
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
رسمِ سوختن
آموختیم از شعله رسمِ سوختن را
از خود گذر کردن پس از عاشق شدن را
آموختیم این را؛ برای پر کشیدن
بشکست باید بیامان، زندانِ تن را
آموختیم این را که باغی تازه روید
سیراب خون سازیم اگر دشت و دمن را
رویید باغی لاله تا تدفین نمودیم
در خاک، جسم عاشقی گلگونکفن را
گو مرگ را بیپردهتر آید به میدان
ما دوست داریم این نبردِ تن به تن را
با خونمان رنگ عمل بخشیم با شوق
در عرصهیِ سرخ شهادت هر سخن را
خون شهیدان میدهد پیوند با هم
سوریه و لبنان ، فلسطین و یمن را
خون کبوترها ز دنیا پاک سازد
ننگ حضورِ دستهای زاغ و زغن را
سیدعلی شد عهدهدار مکتب ما
دادیم اگر از کف امامِ بتشکن را
سید حسنهامان ز خاکش سر برآرند
از کف اگر دادیم این سید حسن را
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#سید_حسن_نصرالله
https://eitaa.com/Maddahankhomein
🌷صلیالله علیک یا امام حسنعسکری🌷
#امام_حسن_عسکری_ع
میجویم از دل بهترین وجه سخن را
گویم مگر یک جلوه از حُسن حَسَن را
میگویم از خورشیـــد عالم تاب، آنکه
یک جلوهاش روشن کند هر انجمن را
او که ظهور سبز فرزندش به زودی
از باغ عالــم میبَرَد رنج و مِحَن را
آخر تحقق بخشد این فرزند، یک روز
ایــن آرزوی روزگــــــــــــاران کُهن را
آن گـل که میآید بهــار از مقـــدم او
عطرش صفایی ناب بخشد این چَمن را
آن گل که از جور ستمگــر میرهاند
غزه، عراق و شام و بحرین و یمن را
در انتظـــــار مقدمش داریم بر لب
هر لحظه فریادِ بیا یابن الحسن را
مــا خادمــانِ آستـــان اهــل بیتیـــــم
با عشقشان آموختیم عاشق شدن را
دلدادگان حیدر(ع) و زهرای اطهر(س)
در این حرم دیدیم عمری، مرد و زن را
هر کودکی وقتی زبان واکرده گفته ست
نـــام علـــیِ عالــــیِ خیبــــرْ شکن را
چون آستان عشق ناب اهل بیت(س) است
با هستی خود دوســت دارم این وطن را
ما پای این عشقیم و این پرچم همیشه
دشمن اگر در خون کشاند تن به تن را
نفرین به آن دستی که بینام خداوند
در دست گیرد پرچـــم ایـــران من را
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
لقمه ی بزرگتر از دهن
این لقمه ها! از این دهن! بابا، بزرگ است
هم وزن آن، هم طول، هم پهنا بزرگ است
دعوا سر کفش بزرگان داری اما
بهتر ببین این کفش از آن پا بزرگ است
وقتی که حرف از خاک ایران است یعنی
اندازه ی ایران، ابوموسی بزرگ است
امکان ندارد از تنی عضوی بدزدی
اعضای این تن تنب کوچک با بزرگ است
حالا که فکر دزدی از بابابزرگی!
کُل امارات از همین بابا بزرگ است
کابوس می گردد برای سرنوشتت
از بس که از حدِّ تو این رویا بزرگ است
پنهان شدی پشت کسی کوچولو انگار؟!
غرهّ نشو خیلی، عمو دنیا بزرگ است
دیوانه ای سنگی به دریا می زند گاه
عیبی ندارد چون دلِ دریا بزرگ است
#تنب_کوچک
#تنب_بزرگ
#ابوموسی
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
داغی دیگر...
صبحی دوباره با غمی جانکاه سر زد
داغی دگر بر جانمان از نو شرر زد
خط خبرها باز در خون غوطه ور شد
آتش به جان دوستان باز این خبر زد
دل کند مردی دیگر از دلتنگی خاک
با جان قدم در جاده ی سرخ سفر زد
تیر ترور بر قلب پاک عاشقی خورد
ما را دوباره زخمی از غم بر جگر زد
در خاکمان یک باغ سروِ تازه رویید
هر جا ستم برقامت سروی تبر زد
یک لشکر از مردان راه عشق برخاست
هر جا که از ما دشمن ما یک نفر زد
سودِ شهادت را به ما بخشید،دشمن
هرجا به فکر خامِ خود بر ما ضرر زد
در راهِ نصرالله یارِ دیگری رفت..
سیدصفی الدین به سوی دوست پر زد
یک یک اگر ما را به مسلخ سر بِبُرند
کی جان ما از بیمِ اهریمن بلرزد؟
ما مرد میدانیم وعزم ما به میدان
تفسیر شد با آنچه از سنوار سر زد
درگوشه ی مقتل به آهِ خویش فریاد
درگوشهای مردمی از عمد،کَر زد
فریاد زد: وقت است برخیزید از خواب
دیوِ ستم آتش به جانِ برگ و بر زد
تا چند دنبالِ دلیل بی خیالی؟
تا چند باید حرف،با اما،اگر زد؟
آخر به پایان می رسد این شام و آید
این مژده که:آزادگان خورشید سر زد
#آغاز_نصرالله
#شهید_هاشم_صفی_الدین
#شهید_یحیی_سنوار
#احمد_رفیعی_وردنجانی
آرمان های وطن
زیباست شکوهِ بذلِ جان پایِ وطن
خونرنگ شدن برایِ فردایِ وطن
در مکتبِ عشق تا به تن جان داریم
هستیم به یاد آرمان هایِ وطن
#شهید_آرمان_علی_وردی
#احمد_رفیعی_وردنجانی
آبِ حیات
در کربوبلا شود نصیب تو برات
از جام بقا بر تو رسد آبِ حیات
وقتی که شب جمعه به قلبی پر درد
یادی بکنی از شهدا با صلوات
#شب_جمعه
#امام_حسین
#شهادت
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اندوه جمعه ای دیگر...
جمعهی این هفته هم با حسرت دیدار رفت
عمرمان با جمعه هایِ خسته از تکرار رفت
باز هم امروزمان پژمرده شد دیروز شد
بازهم امسال مان در حسرتش شد پار رفت
آه از روزی که با کوهی مصیبت می رسد
آه از روزی که با حالی مصیبت بار رفت
کوله بار خالی اعمال مان بر روی دوش
فرصت یک عمرمان در گفتن اذکار رفت
در فراقش سوختیم و سوختیم و سوختیم
روزهای عمر ما این سان در استمرار رفت
شادمان هستند در ظلمت همه ضحاک ها
بس که در هر سو سرِ منصورها بر دار رفت
بر دل هر عاشقِ آزاده آتش می زند
آنچه بر ما در فراقِ حضرت دلدار رفت
#امام_زمان
#غروب_جمعه
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
صلی الله علیکِ یا زینب کبری(س)
زینب شدی از شدت زهراشناسی
زینب شدی با غیرت مولا شناسی
ای زینت جان پدر نام بلندت
ای دختر فرزانه در بابا شناسی
ازبس غزل گفتی به اشک چشمهایت
باران شدی در مکتب دریا شناسی
باجان خود پروانه ی عشق حسینی
دوراست از پروانه ها پروا شناسی
وقتی که گفتی «ما رایتْ الا جمیلا»
تدریس شداندیشه ی زیبا شناسی
با تار و پود چادرت پیچیده در هم
حق باوری و عصمت و تقواشناسی
با خطبه هایت ماندعاشورا به تاریخ
استادِ دانشگاه عاشورا شناسی
فردای دنیا را رقم زد غیرت تو
هر روزگفتی خطبه ی فردا شناسی
یک شیرزن روزی به سوی کربلا رفت
از کربلا برگشت اما ناشناسی
#حضرت_زینب_س
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#فاطمیه
یازهرا(س)ادرکنی
هر شروعی بعد بسم الله،یازهرا(س)بگو
هرنفس،هرثانیه،هرگاه یازهرا(س)بگو
تا شود روشن مسیر رفتنت سوی بهشت
می گذاری تا قدم در راه یا زهرا(س) بگو
ذکر او در نا امیدی ها ،امیدت می دهد
دستت از هرجاکه شدکوتاه یا زهرا(س)بگو
درد اگر داری فقط از دست او درمان بگیر
هرکجا شد غصه ای جانکاه یازهرا(س)بگو
در غم زهرا (س)بگو هر لحظه از جان یاحسین(ع)
در غم جانسوز ثارالله یا زهرا (س)بگو
نیست غیر از این سخن،سِرِ سلیمانی شدن
در میان اشکها با آه یا زهرا(س)بگو
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
بگریمت مادر
جهان،جهان شده با اسمِ اعظمت مادر
شکفته زندگی از برکتِ دَمَت مادر
به گردشند همه مُهره هایِ سُبحه ی دهر
به لطفِ رشته یِ ذکرِ دَمادَمَت مادر
عزیزِ جانِ خدیجه(س) چقدر دریایی
هزار آسیه هستند مریمت مادر
میانِ معرکه یارایِ ذوالفقار شده ست
همیشه تیغ بیاناتِ مُحکمت مادر
نداده قد خِرَد عالِمانِ دهر هنوز
به درکِ کوچه ای از کُلِ عالَمَت مادر
شکوهِ زندگیِ جاودانه می بخشی
به هر که کشته شود زیرِ پرچمت مادر
غم مدینه سرآغاز داغِ کرب و بلاست
و فاطمیه شروعِ مُحّرَمت مادر
نه فاطمیه فقط،بلکه هر نفس داریم
به خانه یِ دلمان آتش از غمت مادر
نمی شود بنویسم غمِ تو را باید
هزار بیتِ پس از این ،بگِریَمَت مادر
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
😭روضه ی...
آغاز شد شعرِ شکفتن با ورودش
زهرا(س)که علت بود هستی را وجودش
زهرا(س)ست حسن مطلع دنیایِ هستی
بیتی که از جان،شاعر هستی سرودش
زهرا(س) سرشتی داشت لبریز از خداوند
دممی زد از او با تمامِ تار و پودش
با بند بند خویش تسبیحات می گفت
همدر سجودش،هم قیامش،هم قعودش
خیل ملائک در طواف خانه ی او
بودند با جان لحظه لحظه در درودش
آن خانه که هر مستمندی در زد آن را
حیران شد از بالاییِ احسان و جودش
آن خانه که دست ستم آتش بر آن زد
آن آتشی که رفت سویِ عرش ،دودش
آن آتشی که سوخت در آن یاس حیدر
یاسی که سوزانده ست حیدر را نبودش
حیدر(ع) که در اندوهِ زهرایِ عزیزش
جاریست هر دم اشکهایِ رود رودش
حیدر(ع) که در جان آتشی دارد همیشه
از روضه ی جانسوز بازویِ کبودش
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
آقا....
در خودم زندانی ام آقا به دادم می رسی؟
خسته از حیرانی ام آقا به دادم می رسی؟
در گذار از کوچه های تنگِ غربت مُهر غم
خورده بر پیشانی ام آقا به دادم می رسی؟
کاش قدری زودتر...چون می کُشد آخر مرا
غصه پنهانی ام آقا به دادم می رسی
چند جرعه زندگی در جامِ جان بریز
من در اینجا فانی ام آقا به دادم می رسی
در میانِ ازدحامِ پوچ تهران گم شدم...
بچه شهرستانی ام آقا به دادم می رسی؟
آشنایی با زبانِ ساده ی اشعارِ من
بنده وردنجانی ام آقا به دادم می رسی
#امام_زمان
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
باز نجوا می کنی با ربنای مادرت
اشک می ریزی برای گریه های مادرت
زیر لب آرام با او همنوایی می کنی
باصدای ناله های بی صدای مادرت
گوشه ای از پیکرش انگار برپا کرده ای
بیت الاحزان نخستین را برای مادرت
جز دعای خیر چیزی از لبش نشنیده ای
سهم مردم بود حاجات روای مادرت
یک به یک نام همه همسایه ها را از بری
بس که بوده نام آنها در دعای مادرت
روزهای روزه ی پی در پی اش تکرار شد
سهم خیلی سفره هاشان شدغذای مادرت
پشت درهستندحالاعده ای هیزم به دست
در جواب خوبی بی انتهای مادرت
هرکه با شر آمده یک روز خیری دیده است
از اجابت خانه ی مشکل گشای مادرت
خون به رگهایت به جوش آمد زغیرت سوختی
از شرار دشمنان بی حیای مادرت
جان فدایی را ز عشق مادرت آموختی
اوفدایی علی شد، تو فدای مادرت
زیر پای مادرت دیدی بهشت خویش را
مثل گل پرپر شدی در پیش پای مادرت
مادرت می خواست باشی کربلا یارحسین
تو ولی پرپر شدی در کربلای مادرت
محسن شش ماهه ای زهرا شهید راه حق
می روی تاعرش حالا پابه پای مادرت
#محسن_بن_علی
#شهادت_حضرت_زهرا
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
امان از شام
دل فغان می کند، فغان ازشام
آتشم می زند بیان از شام
زخم دارند واژه ها به جگر
لکنت افتاده در زبان ازشام
دردمندان آشنا در جان
زخم دارند بیکران از شام
از مصیبت شکست پشت زمین
خون شده قلب آسمان از شام
شعله ها سرکشید تا به فلک
سوخت سرتاسر جهان از شام
داشت کم کم به چشم می آمد
ازپس جاده ها نشان از شام
فاطمه داشت زیر لب می گفت
نگذرد کاش کاروان از شام
کربلا رفت روبه پایان، نه
تازه شد باز داستان از شام
خیزران خورد روی مروارید
دود برخاست ناگهان از شام
آنچه دیدند اهل بیت کجا؟
وآنچه گفتند دیگران از شام
روضه این است: حضرت زینب(س)
پیربرگشته این جوان از شام
می نویسم فقط به جای غزل
بارها، بارها، امان از شام
#امان_از_شام
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9