#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
[او میبرید و من میبریدم...]
✍عبدالجواد #جودی_خراسانی شاعر و مرثیهسرای عهد ناصری است که در شعر به «جودی» تخلص میکرد و به اعتبار اینکه در دوران او، «میرزا» لقب عمومی شاعران بوده، میرزای جودی هم خوانده شده است. از زندگی وی اطلاع چندانی در دست نیست. از مردم عنبران (روستایی در سه کیلومتری طرقبه مشهد) بوده، در جوانی به مشهد رفته و دکان قنادی باز کرده و از همین طریق معیشت خود را تأمین میکرده است.
🔺️دیوان جودی، نخستین بار در ۱۲۹۹ هجری به امر ناصرالدینشاه و بههمت میرزاسعیدخان مؤتمنالملک در چاپخانه سنگی آستان قدس، به خط میرزاشفیع اعتمادالتولیه چاپ شد.
🔺️ شعر معروف زیر که بعضی ابیاتش در این چند سال اخیر دستخوش تغییر شده، از این شاعر بزرگ است:
آن دم بریدم، از زندگی دل
کآمد به مسلخ، شمر سیه دل
او میدوید و، من میدویدم
او سوی مقتل، من سوی قاتل
او مینشست و، من مینشستم
او روی سینه، من در مقابل
او میکشید و، من میکشیدم
او از کمر تیغ، من آه باطل
او میبرید و، من میبریدم
او از حسین سر، من غیر از او دل
✍ #جودی_خراسانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسین_ع_شهادت
#تنور_خولی
شاهی که جبرئیل بُدی خادم درش
خاکم به سر! که خاک سیه گشت، بسترش
حلقی که بوسهگاه نبی بود شد ز کین
سیراب ز آب خنجر بیداد، حنجرش
از پهلویی به پهلوی دیگر چو مینشست
میگشت کارگر به جگر، نوک خنجرش
او سر نهاد بر سر خاک و سَنان ز ظلم
نوک سِنان نهاد به پهلوی دیگرش
کارش ز دست رفت، چو در روی دست او
تیر جفا نشست، به حلقوم اصغرش
قدّش خمیده از غم اکبر به روزگار
پشتش شکست از غم مرگ برادرش
بودی سرش به نیزه و از نوک نیزه داشت
چشمی به سوی خواهر و چشمی به دخترش
::
خولی ز کین نهاد، به خاکستر تنور
آن سر که رشک مهر بُدی، روی انورش
✍ #جودی_خراسانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
«اسارت»
جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان
دادند در خرابهی بیسقف، جایشان
آنان که بودشان به سر نُه سپهر، جای
مجروح از پیادهرَوی بود، پایشان
شخصی کنیز خواست از آن فرقهای که بود
جبریل، خادم درِ دولتسرایشان
آنان که بود بر سرشان مهر، سایبان
در آفتاب، سوخت رخ مهلقایشان
آنان که شُست قابلهشان ز آب سلسبیل
از تشنگی پرید رخ و رنگهایشان
جمعی که بانوی حرم کبریا بُدند
از نینوا به عرش برین شد، نوایشان
کردند نرم، سینهی جمعی که روز و شب
زهرا به روی سینه همیداد، جایشان
جمعی که بود پنجهی ایشان، گرهگشای
بستند دستها ز جفا از قفایشان
آن فرقهای که واسطهی رزق عالمند
دادند نان به رسم تصدّق، برایشان
«جودی»، به روزگار زند خیمهی شهی
از آن دمی که گشت گدای گدایشان
#جودی_خراسانی
#دیوان_جودی_عنبرانی
#مرثیه_اسارت
#کوفه #شام
https://eitaa.com/Maddahankhomein