فقط #حیدرامیرالمومنین_است
از روز ازل هر شب و هر ظهر و سحرگاه
آگاه شد از مذهبِ جانانه و دلخواه
شد عاشقمان وقت اذان حضرت زهرا(س)
هر بار که گفتیم علیاً ولی الله!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
فقط#حیدرامیرالمومنین_است
کم کم سپیده سر زد و پایان ظلمت بود
شرط عبودیَّت شروعِ کار خِلقت بود
از ابتدا هم مبحث اصلی..،ولایت بود
هنگامه ی تابیدن نور امامت بود
دست خدا این نور را بی مُنتَهایش کرد
او را امیرالمومنین..،"حیدر" صدایش کرد
دنیا به دنبال شرابی بود..،ساغر داد
از شربتِ جوی بهشتِ عرش بهتر داد
چشمی که او را دید عقل خویش را پر داد
"یا حیدر" و "یا مرتضی" و "یاعلی" سر داد
در عالم ذَر هرکسی "قالوا بَلا" می گفت
باید صد و ده مرتبه "یا مرتضی" می گفت
شب بود..،رنگِ چهره اش صبحی سپید آورد
آئینه ، نور عرش را در خطِّ دید آورد
ما را به جبرِ چشمهای خود کشید..،آورد
دستی به گِل بُرد و تَشَیُّع را پدید آورد
پس خِلقَت باقیِ مخلوقات کار اوست
سُکّانِ "انسانساختن" در اختیار اوست
نور تَعقُّل،عقلِ کُل را پای کار آورد
طوبای جنَّت میوه ی رحمت به بار آورد
بِنتِ اسد شیری به میدانِ شکار آورد
فریاد زد جبریل: صاحبذوالفقار آورد
با خِلقتش بر رِجسِ شیطان آب پاکی زد
کعبه برایش سینه ی خود را چه چاکی زد
اسطوره یِ رَبّانیِ بی باک ها حیدر
آقایِ فرزندانِ صُلبِپاک ها حیدر
خاکی ترین بابایِ اهلِ خاک ها حیدر
سِرِّ نهانِ خلقتِ افلاک ها حیدر
غیرِ خدا ، تنها نبی از راز آگاه است...
سیبِ شب معراج در دست یدالله است
بالِ ملائک منبرِ روز اَلَستش شد
نون و قلم را خواند..،لوح نور مستش شد
لب را که وا کرد آسمان ها پایبستش شد
بت خانه ها مخروبه ی ضربات دستش شد
با یک نظر از خاک تا عرشِ مُعَلّی رفت
دوش نبی را هرکه بالا رفت..،بالا رفت
هنگامه ی پیکار چشمش برقها می زد
در معرکه ها بی محابا تیغ را می زد
دُلدُلسوارانه به میدان بلا می زد
وقتی فلانی با فلانی داشت جا می زد
جز او کسی آماده ی خفتن به بستر نیست
غیر علی وقت خطر یار پیمبر نیست
در "یا علی" مُهر وقار "یا صمد" خورده
بر لوحِ غیرت ذکرِ "یا حیدر مدد" خورده
سیلیِ بعد از صبرِ او را عَبدُوَد خورده
دروازه ی خیبر به نام او سند خورده
وقتی به روی شانه ی هایش درب بالا ماند
لب ها ی قلعه از تعجب تا ابد وا ماند
شهرِ تَفَکُّر "احمد" و "حیدر" درِ آن است
این تیغِ با تدبیرِ دین در جنگ ، بُرّان است
با ذوالفقارش در دلِ میدان رجزخوان است
شاگرد رزم بی محابایش "حسن جان" است
فرزندِ خود را در شجاعت بی نظیرش کرد
شیرجمل را شیرِ آل الله شیرش کرد
حُبِّ علی آغازِ قانون اساسی شد
هرجا ولایت بود از او اقتباسی شد
مشقِ "ولی" زیباترین درسِکلاسی شد
یک "مرتضی" راه است تا "حیدرشناسی" شد
شاءن مقامِ او نمی گنجد در این دفتر
"حیدر که جایِ خود،وَ ما اَدراکَ ما قنبر"
نوحِ نبی در مکتبش طفل دبستان است
پای جِهالت از کلام او گریزان است
بی نقطه خطبه خوانی اش آغاز جریان است
"نهج البلاغه" انشعاب نورِ "قرآن" است
نَصِّ "خدا" را لفظِ "حیدر" می کِشد بالا
نامِ "برادر" را "برادر" می کشد بالا
عشقِ علی قلبِ تمام خَلق را اَفشُرد
ابلیس را حتی ز سلک نحس خود آزرد
هرکس به جایی راه بُرد از کویِ مولا بُرد
سلمان مسلمان شد اگر..، نان علی را خورد
قطعاً تو "مِنّا اهلِ بیت"ِ این ولی باشی
وقتی نمکپرورده ی دستِ علی باشی
دارد نمک ذکر شب او وُ شِکَر روزَش
شوقِ عبادات سحرگاهیِ در روزش
پوشیده رختی از لباس نور بر روزش
این ردِّ الشمسَش بوده سرگرمیِ هر روزش
وقتی دو دستِ ربَّناخوانش به کار افتاد
خورشید عالمتاب از دورِ مدار افتاد
حیدر نشانِ بی نشان ها را بلد بوده
طِیِّ طریقِ لامکان ها را بلد بوده
پیچ و خم رنگین کمان ها را بلد بوده
حتّی زبانِ بی زبان ها را بلد بوده
او کُنهِ لفظِ هر صدا را درک می کرده
تنها "علی" ناقوس ها را درک می کرده
در آسمانَش ماه و اختر می شود پیدا
بالای بامِ پلکِ او پَر می شود پیدا
از خاک نعلِینش ابوذر می شود پیدا
بین حریمش ظَرف ساغر می شود پیدا
مستان به انگور ضریحش اقتدا کردند
بین حرم مستیِ خود را برملا کردند
دیوانهها اغلب ز دست زندگی سیرند
عُشّاق تا لب تر کند معشوق..،می میرند
آنان که با سجّاده و محراب درگیرند
ایوان طلای مرتضی را قبله می گیرند
باید به عشق یار از اغیار رو گرداند
سمت علی باید نماز عاشقی را خواند
یا مرتضی ! تو پادشاهِ مُلکِ ایمانی
در اوج عزَّت همنشینِ با گدایانی
تو بانیِ لبخندِ شب های یتیمانی
دارم به تو رو میزنم..،رو برنگردانی!
حالِ مرا این روزها قدری رعایت کن
خیلی نجفلازم شدم..،آقا عنایت کن
وضع مرا هنگام شب درهم کُنی بد نیست
بندِ عبادات مرا مُحکم کنی بد نیست
قدِّ مرا وقتِ گدایی خَم کنی بد نیست
بین رکوعت گوشهچشمی هم کُنی بد نیست
من مَنصَبی جز منصبِ "نوکر" نمی خواهم
من بارها گفتم که انگشتر نمی خواهم
بیمارم و دربهدرِ مِهرِ پرستارم
از بَرده های پاپتیِ بین بازارم
نازِ نگاهَت را به هر قیمت خریدارم
من سالها از فرط عشقَت تشنه ی دارَم
با تیغ چشمانت مرا مَذبوحِ عِشقَم کن
تَمّارگونه نخل دارم را فراهم کن
عیسی توسل کرد بر ذکرت..،مسیحا شد
🔰ادامه🔰
28.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط #حیدرامیرالمومنین_است
هرچند که از عشق خرابی ای دل
صد شکر که در راه ثوابی ای دل
گر قدر و بها یافته ای در ملکوت
چون خاک رهِ ابوترابی ای دل
شاعر: #علی_ساعدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
فقط #حیدرامیرالمومنین_است
از روز ازل هر شب و هر ظهر و سحرگاه
آگاه شد از مذهبِ جانانه و دلخواه
شد عاشقمان وقت اذان حضرت زهرا(س)
هر بار که گفتیم علیاً ولی الله!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
فقط #حیدرامیرالمومنین_است
از روز ازل هر شب و هر ظهر و سحرگاه
آگاه شد از مذهبِ جانانه و دلخواه
شد عاشقمان وقت اذان حضرت زهرا(س)
هر بار که گفتیم علیاً ولی الله!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein