eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
376 ویدیو
227 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بسم رب الشهداءوالصدیقین🌷 # سبک:سلاݥ علی ساکن کربلا.... سلام ای شهیدان راه خدا شما تکسواران بی ادعا سلام ای مریدان پیرخمین به جان برکفان طریق حسین سلامی به فجرآفرینان عشق سلامی به سردار گُردان عشق چه نام آورانی که پرپر شدند به دشتی پر از خون شناور شدند به سرخی خون شهیدان قسم به شور آفرینان میدان قسم که یاران! مسیرشهادت خوش است ز فرمان رهبر اطاعت خوش است دفاع از وطن را به جان می خریم که ما جملگی پیرو رهبریم توسل به راه شهیدان کنیم سلامی به شاه شهیدان کنیم https://eitaa.com/Maddahankhomein
امشب دوباره حرف ها دارم برایت ای شب به شب هم صحبت من چشم هایت! یادش بخیر آن روزها که موقع خواب من روضه ی گهواره میخواندم برایت پا می شدند از خواب گنجشکان به شوقت وقت طلوع خنده ی صبح آشنایت کم کم شبیه سرو خانه قد کشیدی پشت لبت سبز و کمی بَم شد صدایت آن روزها در خانه ی ما وقت افطار باران غزل می خواند با هر ربنایت یک شب که شال گردنت را بافه بافه رج می زدم از رفتنت کردی حکایت از من حلالیت گرفتی... گریه کردی آن شب عوض شد بی هوا حال و هوایت باران به باران ابری و دلتنگ بودم کوچه به کوچه دور می‌شد رد پایت قندیل بست این خانه بعد از ‌رفتن تو یک عمر پای کرسی ام خالیست جایت دامادی ات را آرزو می‌کردم اما وقت حنابندان چرا خون شد حنایت می پیچمت لایه پتوی بوسه هایم تا گرم گرم گرم باشد دست و پایت! آه ای کبوتر بچه ام پرواز خوش باد! پر، باز کن پرواز کن تا بی نهایت... ✍ طاهره سادات ملکی @Maddahankhomein
دفاع مقدس گفتم شهید و باز غزل بیقرار شد گفتم شهید و گریه چه بی اختیار شد گفتم شهید و چیز دگر هم نگفته ام اما همان شهید که گفتم ٬ بهار شد در جبهه بوی یار وتمنای یار بود آری؛شهید مست تمنای یار شد گفتم شهید و شعر من خسته باز هم در حیرت از تداوم این اعتبار شد هرجا که پیکری ز شهیدی فتاده بود آنجا پس از گذشت زمان لاله زار شد گفتم شهید و گفته ای و گفته می شود این واژه چون ستاره ی دنباله دار شد هستم اگر ز پیکر او قطعه ای نماند هستی؛ اگر پلاک ز او یادگار شد گفتم شهید و جسم و دل و روح خسته ام امیدوار رحمت پروردگار شد آری شهید رفت و به مقصود خود رسید سهم من و تو هاله ای از انتظار شد گفتم شهید و حک شده درذهن من هنوز این واژه در تفکر من ماندگار شد/ علیرضا بیاتانی https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل پیوسته شهدا و دفاع مقدّس و بسیج و کربلا روز و شب‌هایی خدایی داشتند سرنوشتی کربلایی داشتند ماجرایی مثلِ شیرِ علقمه مکتب و خطّی ولایی داشتند روزها تکرارِ تیغِ ذوالفقار شب نوایی نینوایی داشتند آسمانی بود حال و روزشان زندگیِ بی‌ریایی داشتند بر حکایت‌هایِ عاشورا سلام بر لباسِ خاکیِ آنها  سلام اَمرِ روح‌الله بود و گوشِ عشق پرچمِ عشقِ خدا بر دوشِ عشق بر مَشامَم می‌‌رسد بویِ حرم کربلا  یا کربلا چاووُشِ عشق دور از دنیایِ صدرنگ و شلوغ سینه‌هایی در خروش‌وجوشِ عشق سنگری مأنوس با راز و نیاز روضه و اشک و تبِ شش‌گوشِ عشق می‌رود رزمنده سویِ کربلا جبهه دارد عطر و بویِ کربلا ذکرِ لبها  یا امیرالمؤمنین فاطمه یافاطمه نقشِ جَبین مجتبایی‌ها و سرخیِ کفن از حسینی‌ها تنی رویِ زمین دستِ عبّاسی جدا از پیکرش دیده خونین چون یلِ امُّ‌البنین دشت بود و روضه‌هایِ اکبری تکّه‌تکّه جسمِ صد‌ها نازنین غربت و اشک و جسارت  وای  وای زینبی‌ها و اسارت   وای وای نوکر و ارباب مثلِ هم شدند قامتِ جامانده‌هاشانْ خَم شدند مَحرمِ غمها به رویِ خاک بود با غم و اشک و اِلَم مَحرم شدند خاکِ ایران   سرخ  مثلِ کربلا چشم‌ها هم چشمه‌یِ زمزم شدند خونِ ایشان ریخت و ایرانیان در وفا تمثیل  در عالم شدند راهِ ایرانی مسیرِ کربلاست ذکرِ ایران هر نفس آقا بیاست https://eitaa.com/Maddahankhomein
🌕 تقدیم به آنانی که شهیدانه زیستند و شهید شدند ________________ اینان بشارتند؟ شکوهند؟ چیستند؟ پیداست از اهالی این خاک نیستند دست اشاره ی ملکوتند بر زمین اینان که روی خاک،شهیدانه زیستند... به رغم عقل،این شور جنون آور نمی میرد به رغم مرگ،این سودای سرتاسر نمی میرد شب بی رحم طوفان،لاله ی مغرور صحرایی به دست باد وحشی می شود پرپر...نمی میرد! صدا از جنس "هل من ناصرٍ" وقتی که برخیزد خوشا آن کس که جز با تیزی خنجر نمی میرد! کفن بادا حرامِ این بدن،جایی که پرچم هست که با فتوای غیرت، مرد در بستر نمی میرد خوشا قامت کشیدن از میان خون و خاکستر! کسی با مرگی از این مرگ زیباتر نمی میرد! اگر جا می گذارد بر زمین تن،جا نمی مانَد اگر سر می زند از روی نی با سر...نمی میرد! مسیر لاله باران ظهور است این که می بینی که در این راه هر کس کشته شد، دیگر نمی میرد! چه فرقی می کند "مَن یَنتَظِر" با "مَن قَضیٰ نَحبَه"؟ شهید از ابتدا زنده ست و تا آخر نمی میرد نفس،جریان سیالی ست؛ می آید،نمی پاید نفس، تنها اگر شد ذکرِ "یا حیدر" نمی میرد! برو -در ازدحام فتنه- زیر چادر "زهرا" فقط هر کس که زیر چادر مادر...نمی میرد.. .......... https://eitaa.com/Maddahankhomein
رد شدید از معبر دنیایتان آسمانها فرش زیر پایتان رفته اید آن سوتر از ادراک ما گم‌ شدیم اما نشد پیدایتان در شب تاریک دنیا مانده ایم پس کجا رفته منورهایتان؟! گر گرفتیم و جهنم شد جهان کو نسیم‌خنده زیبایتان خوش به حال آبیِ اروند رود او که موجی بوده از دریایتان خوش به حال سنگر و سجاده ها شاهدان خلوت و نجوا یتان نخل،یک تصویر کوچک از شماست او کجا و قامت رعنایتان! کوههای سربلند روزگار! ما کجا و قله معنایتان؟! ما نفهمیدیمتان اما هنوز زنده ایم انگار با رویایتان سهم ما از عشق ،تنها این شده می‌نویسیم از دل شیدا یتان تشنه ایم عمریست آیا می‌رسد بارشی از عالم بالایتان؟! جای خوبی نیست اینجا،خسته ایم آه باید رفت تا دنیایتان ... عاطفه خرّمی https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم غزل پیوسته ولایی و شهدایی هفته‌یِ بسیج سنگر عوض کرده ولی جبهه همان جبهه‌َست تا روزِ محشر خانه‌یِ این پهلوان جبهه‌َست یک روز در دستَش سِلاحی بود در میدان حالا به دستَش حَربه‌ای دیگر در آن‌جبهه‌َست ویروس باشد می‌شود کارش پرستاری قحطی ُو سیل ُو آتش ُو بحران چنان‌جبهه‌َست علم و تلاش و معرفت ایثار و هَمِّیَّت زیباترین جایی که دیده این جهان جبهه‌َست گاهی نظامی می‌شود گهگاه فرهنگی گاهی نبردی اقتصادی در همان جبهه‌َست باشد بسیجی اِمتدادی از اَزل تا حشر که باخِصالش می‌دهد دین و وِلا را نشر این ظاهرِ اَمر است با فرمانِ روح اللّه .... جان داده‌ او امّا نداده خاکِ ایران را این پرچمِ عشق است پرچمدارِ آن مولاست تضمینِ بالا ماندنَش شد کوچه‌یِ غمها دستِ غریبی بسته و دستی شکست اِی وای دارد غلافِ بُخل و کینه می‌رود بالا سنگینیِ ضربه شکسته قلب و بازو آه چادر که خاکی شد حسن می‌گفت واٰ اُمّاه اوّل بسیجیِ ولایت مادرِ سادات مانده به رویِ چادرش در کوچه ردِّ پا هرکس ولایی شد به عشقِ رهبرش جان داد حتی اگر عاشق شد آسان سخت تاوان داد کرب‌و‌بلا از این بسیجی‌ها فراوان دید پیر و جوان در راهِ جانان بی‌امان جنگید حُرُّ و حبیب و مسلم و عون و زُهیر و جوُن که خونشان تضمینِ دین شد بر زمین خشکید تکّه‌حصیری تکّه‌هایِ پیکری را برد اَشکِ پدر جاری شد امّا دشمنش خندید ایثارگر بی‌دست سویِ خیمه‌ها می‌رفت مشک و عَلم افتاده و چشم و سرَش پاشید بالایِ تل با گریه بانویی تماشا کرد خنجر اگر چه سخت اَمّا داشت می‌بُرّید خونِ بسیجی‌هایِ دین نذرِ ولایت شد بالایِ نیزه ندبه و قرآن تلاوت شد https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9