eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
712 ویدیو
369 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
موکبِ اهلِ بِیتِ شاهِ شهید چون به دروازه مدینه رسید سیدالساجدین به صوتِ بشیر بر اَهالیِ شهر داد سفیر همه آیند سوی دروازه که شده داغِ فاطمه تازه خیمه های عزا بپا گردید شهرِ یثرب چو کربلا گردید زود مردم خبر شدند همه بر سر و سینه میزدند همه بینِ جمعیتی که آشفتند طَرَّقوا طَرَّقوا بهم گفتند اُمِ لیلا رسید و اُمِ بنین ناله کردند با نوای حزین دور تا دورِ زینب کبرا حلقه کردند با همه زنها این تو هستی، عقیله زینبِ ما؟ دختِ زهرا، جلیله زینبِ ما؟ چه بلائی ست بر سر آمده است؟! کاروانت چه مضطر آمده است!؟ ای بقربانِ شور و احساست کو حسینت؟ کجاست عباست؟ اینکه داری به کف در انجمنش نکند هست کهنه پیرهنش بینِ مردم که همهمه افتاد جز علی، ناله ی همه افتاد گفت سجاد با تنی خسته با دلی از فراق، بشکسته: همه ی اهل درد را کشتند همه مردانِ مرد را کشتند خیز از خاکِ قبر، یاجداه خبری دارم از برای تو، آه شد حسینِ تو کشته در گودال زیرِ سمِ ستور شد پامال آنکه جایش بروی سینه توست شهرها دور از مدینه توست دشمنت بسکه بی حیایی کرد بر تنش راهپیمایی کرد تا که سر از تنش جدا کردند تنِ عریان او رها کردند کرد در زیر نیزه ها ماوا شد سرِ غارتِ تنش دعوا آبروی حسین را بردند عترتت را به هر کجا بردند برد دشمن به افتخار و وقار زینبت را به کوچه و بازار حَرّمت را چه بد اسیری برد کوفه تا شام با حقیری برد آستین ها، حجاب زنها شد پرده پاره، نقاب زنها شد وای از کینه ها، به بزم شراب آه از دیده ها، به بزم شراب نه فقط کارِ شام، هیزی بود دردمان تهمتِ کنیزی بود حاج محمودژولیده https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلامُ علیکَ یا جَدّاه آمده زینبت به ناله و آه خسته از غربت و مصیبتِ راه قدکمان از مصائبی جانکاه گرچه پیروز آمدم به حضور خانمان‌سوز آمدم به حضور همه هستی ز دست دادم و باز روی پاهای خود سِتادم و باز ایستادم، ولی فتادم و باز شد ادامه رهِ جهادم و باز بازگشتم سوی مدینه ولی نه حسین است همرهم، نه علی نه به دل، جز غمی بجا مانده نه مرا محرمی بجا مانده نه بجز ماتمی بجا مانده نه سپاهِ کمی بجا مانده ماند بر خاک، یااباالقاسم هیجده کشته از بنی هاشم همه را کشته ناگهان دیدم بارشِ نیزه و سنان دیدم قتل و غارت ز دشمنان دیدم لشکری در پیِ زنان دیدم نه علمدار در کنارم بود نه کسی آشنا و یارم بود ناگه از نیزه‌ای سری افتاد بر زمین پاره پیکری افتاد چشمِ خولی، به دختری افتاد دستِ جلاد، معجری افتاد ناگزیر، اَمر بر فرار آمد بدترین شامِ روزگار آمد همه جا دود و آتش و خون بود خیمه‌ها سوخت، ماه محزون بود یاسهایت کبود و گلگون بود وضعِ اهلِ حرم دگرگون بود تازه آغاز شد اسارت ها چه بگویم من از جسارت ها □ □ □ سخنی بهر مادرم دارم زخمهایی به پیکرم دارم آه در قلبِ مضطرم دارم معجری باز بر سرم دارم غم مخور، زینبِ تو غوغا کرد خطبه ها کارِ معجز آسا کرد مادرا دیده‌ی تر آوردم اُسرا را به محضر آوردم لشکری پاره معجر آوردم خبر از شاهِ بی سر آوردم تا مسیرم ز قتلگه طی شد چقدر سر بریده بر نی شد کامِ لب تشنگان خنک نشدند زخم‌ها خالی از نمک نشدند هیچ یک فارغ از کتک نشدند غیرِ زینب، ز کس کمک نشدند در دفاع از حرم، هنر کردم همه جا خویش را سپر کردم هیچکس ناسزا نگفت بما تهمت و ناروا نگفت بما کوفه اصلاً خطا نگفت بما بزمِ شام از جفا نگفت بما من نگویم ز اِفتِرا چیزی تا بماند قضيه‌ی هیزی خبرِ سخت، شامِ ویران است در خرابه سه‌ساله مهمان است آنکه خورده شکست، عدوان است کاخِ دشمن، به موجِ طوفان است زین سفر مانده بهرِ سوغاتی پاره پیراهنی، جراحاتی حاج محمودژولیده https://eitaa.com/Maddahankhomein