eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
380 ویدیو
229 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
ای که مرآت خدایی مددی حضرت سلطان معدن جود و سخائی مددی حضرت سلطان هر گدائی که به سویش بنمایی تو نگاهی رسد آخر به نوایی مددی حضرت سلطان تو نگفته بدهی حاجت و این رسم رئوف است مهد احسان و عطایی مددی حضرت سلطان چه شهیدان که گرفتند برات از حرم تو که حبیب شهدایی مددی حضرت سلطان روضه‌های سحر کوی تو دارد چه صفایی صاحب هر چه بکائی مددی حضرت سلطان قبله ی کعبه تویی جملۀ شاهان سگ کویت کی تو حج فقرایی مددی حضرت سلطان پرچم سبز سر گنبد تو هادی عشق است چون کند قبله نمایی مددی حضرت سلطان تحت آن قبه ی زردت که بود عرش الهی گریه دارد چه صفائی مددی حضرت سلطان بی خود از خود شده دل هر دمی آید به حریمت بشود کرببلائی مددی حضرت سلطان زیر ایوان طلایت چو نجف غرق غرورم شهریار دو سرائی مددی حضرت سلطان @Maddahankhomein
آمد از راه و کشید آرام عبا رویِ سرش یعنی امروز ست روزِ ناله‌هایِ آخرش هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلو گرفت میکشد خود را به سویِ خانه مثلِ مادرش رویِ خاکِ کوچه دنبالش اگر دقت کنی بنگری آثاری از خاکی ترین بال و پرش او زمین می‌خورد و میخندید بر حالش عدو این هم ارثی بود که برده ز جدِّ اطهرش صحنۀ جان دادن او روضۀ مستوره شد حجره در بسته میداند چه آمد بر سرش بار دیگر صورت خاکی و دست و پا زدن خادمش دید و ولی هرگز نمیشد باورش یک بُنَیّ گفت و از کام پسر بوسه گرفت از مدینه بهر یاری زود آمد دلبرش کربلا بابا رسید امّا پسر افتاده بود قلبِ شاعر آب شد در این سه بیت آخرش هر چه قدر آغوش خود واکرد اکبر جا نشد تا که آخر در عبا پیچید جسم اکبرش تا قیامت هم نمیفهمند اهل معرفت از چه آمد دست بر سر بین لشگر خواهرش آنکه حتّی تارِ مویش را ندیده جبرئیل دست بُرده بر سرِ نعش علی بر معجرش @Maddahankhomein
علیه السلام علیه السلام کم ناز کن در باز کن مهمان رسیده مهمان تو با دیده ی گریان رسیده سرمایه ای که داده بودی باختم من یا ذالکرم هنگامه ی احسان رسیده حرف دل هر نوکری اینست عمری هر چه رسیده از سوی سلطان رسیده باور کن آقا تا حرم خود را کِشیدم از این جدایی بر لبانم جان رسیده افتاده بارم آمدم دستم بگیری با چشم گریان عبد سرگَردان رسیده مانند زهرا مادرت سائل نوازی لطف تو بر داد گنهکاران رسیده هنگام جان دادن قرار ما دوتا شد جانِ خودت صبرم دگر پایان رسیده گویا هنوز از گوشه ی صحنت سحرها آه کسی جامانده از گُردان رسیده چه ارتباطی بین اینجا با شلمچه ست اینجا به پایان دوره ی هجران رسیده امضای تو پای شهادت نامه ها بود با دست تو این فیض بر یاران رسیده تو سفره دار گریه کن های حسینی با گریه هایت روضه تا ایران رسیده من آمدم رزق عطایم را بگیرم از تو برات کربلایم را بگیرم @Maddahankhomein
کوهی زِ نیاز و حاجتم مخصوصاً... هر وقت که نیست قِسمتم مخصوصاً تا عرض کنم حاجت خود را، ای شاه مُحتاج به یک زیارتم، مخصوصاً https://eitaa.com/Maddahankhomein
هوسم بود حج بیت الله قسمتم شد حریم شاه طوس نرسیدم به ساحل دریا آمدم در میان اقیانوس شرط توحید حب این آقاست وحده لا اله الا هو دست مارا رها نخواهد کرد آنکه گردیده ضامن آهو رسم آقای مهربان این است میهمان را بغل کند آرام پر کند کاسه های سائل را جلوی در ؛همینکه گفت : ؛سلام السلام ای رئوف تر ز همه باز راهم به خانه ات افتاد از جدا بودن از تو خسته شدم عوضم کن تورا به جان جواد تاکه گفتم مسافرِ حرمم چِقَدَر دل شکست یاد شما کوله باری سلام آوردم همه گفتند التماس دعا پای مارا نَبُر زخانه خویش خوش؛ دل ما به رفت و آمد هاست بااجازه ز صحن شاه نجف گنبدت شاه کُلّ گنبدهاست حرف گنبد شد و شکست دلم از مدینه کسی خبر دارد؟ آه از غربت ِمام حسن فاطمه اینهمه پسر دارد یا امام رضا تو که از حال ما خبر داری کوهی از غصه و غمیم همه ای علمدار ِ روضه های حسین نگران ِ مُحرمیم همه به اسیری ِّ زینب کبری گره از کار ِ نوکرت وا کن در سحرهای ماه ذیقعده اربعین مرا تو امضا کن @Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌پیوسته  امام رضا علیه السلام کبوترِ حَرمت می‌شوم پَرَم بدهی وَ آب و دانه‌ام از کیسه‌یِ حرم بدهی اگر چه قابلِ تو نیستم ولی اِقبال تو در قِبالِ همین دیده‌یِ ترم بدهی به سویت آمده‌ام أیُّهاَالعزیز سلام چه می‌شود به نگاهی تو باورم بدهی تمامِ آینِه‌هایِ رِواقهایِ حرم شدند دستِ دعا  تا تو کوثرم بدهی به موجِ حوضِ حرم می‌خورم قسم سلطان ثوابِ زمزمه‌ام را به مادرم بدهی‌ به مادری که مرا شیر داده با گریه نخوانده روضهِ کسی از رضا.... چرا گریه؟! زلالِ گریه‌یِ من اشکِ شوق و بی‌تابی‌ست‌ اگر چه این حرمِ پاک جایِ بدها نیست .... ولی مَنی که بدم هم به یُمنِ لطفِ رئوف زیارت آمده‌ام  سِرِّ این معمّا چیست ؟! محبّتِ تو ندارد نهایت  آقا جان دوباره مَرحمتی  سفره‌یِ گدا خالیست تمامِ عمر سرِ سفره‌یِ تو نان خوردم بدونِ اینکه بدانم که خرجی‌اَم با کیست اگر چه نمره‌یِ من در خداپرستی صفر خدا کنارِ شما کرده نمره‌ام‌ را بیست به نوکریِ رضا مفتخر شدن عشق است برایِ حفظِ حریمت سِپر شدن عشق است به گوشِمان جَرَسی می‌رسد  خدا لبّیک نسیمی از عرفات آمده  مِناٰ لبّیک هزار قافله راهیِ سرزمینِ وحی دوباره نغمه‌یِ جامانده‌ها  رضا لبّیک نَه حجِّ ما که فقیریم ..... نَه.... خودِ کعبه زبان گرفته که اِی کعبه‌یِ ولا  لبّیک دو چشمِ آرزویم بسته وُ گِره دستم شده به ینجرهِ فولادِ دلربا  لبّیک رَواست حاجتِ من در حرم سفر قطعی‌ست رَواست گفتنِ این جمله  کربلا لبّیک اگر چه نامه‌یِ من از گناه پر شده است رضا نگاه کند می‌روم  حرم  دربست تو عالِمِ حرمی‌ و رئوفِ طاهایی تو پاره‌یِ جگرِ مصطفی وُ مولایی تو افتخارِ مدینه  تو اعتبارِ طوس تمامِ دلخوشیِ دوستانِ زهرایی به بَستْ‌بَستِ حریمِ تو عرش دل بسته غروبِ صحنِ تو مثلِ عمو تماشایی غروبِ صحنِ عمو با غبار همراه است غروبِ صحنِ تو با زائران و زیبایی تپیده قلبِ حرم با تب‌ِ امامِ کرم میانِ صحنِ بقیع است کربلاهایی‌‌ مگر سفر به سر آید  نگار برگردد که صحنِ جدُّ و عمو هم چنان پسر گردد 📃حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام ✍حسین ایمانی https://eitaa.com/Maddahankhomein