#عید_غدیرخم_مدح
در غدیر خُم از عنایت عشق
می خورم از شراب لم یزلی
بسکه مستانه یاعلی گفتم
شده طعم لبم عجب عسلی
عشق او آبرو به من داده
در دلم بوده عشق او ازلی
نقطه ی زیر بای بسم الله
وصف او می کند چه خوش مثلی
با تمام وجود می گویم
من خدا را شناختم به علی
روح توحید آسمانی هاست
سر سپردن به پای او زیباست...
محمد حبیب زاده
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#عید_غدیرخم_مدح
امیرالمومنین علی ع
می رسد بر مشام بوی غدیر
مرغ دل پر زند بسوی غدیر
دل بود شاد ومست می گردد
چون خورد جرعه از سبوی غدیر
عرشیان هم به عرش حق بودند
سالیانی در آرزوی غدیر
هجدهم از مه خدایی حج
گشت هنگام گفتگوی غدیر
حج پایانی پیمبر بود
کاروان رفت سمت وسوی غدیر
جمع گشتند پیروان رسول(ص)
همگی در میان کوی غدیر
امر حق را بیان نمود رسول
کردفریاد به چارسوی غدیر
که علی(ع)بعد من بود مولا
شد علی وار رنگ وبوی غدیر
زآنزمان افتخار شیعه بود
سند محکم نکوی غدیر
دوستدار علی گرفته بسی
آبرویی زآبروی غدیر
کل اعیاد مسلمین یکسو
یکطرف عید تازه روی غدیر
تا ابد شرمسار حق باشد
دشمن مرتضی،عدوی غدیر
هرچه خواهی بخواه در این روز
می دهد حق به آبروی غدیر
شاعر : اسماعیل تقوایی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#عید_غدیرخم_مدح
خبری آمداز خدای جلیل
هان همه گوش ای اهالیه ایل
خبری که از آن خبر دادند
در صحف در زبور در انجیل
خبری آنقدر حیاتی که
پابرهنه دویده جبراییل
رفتگان هر جه زود باز آیند
ماندگان هم رسند با تعجیل
این خبر را نسیم هم چون باد
برساند به گوشهای اصیل
بعداز این ناقص است دین اله
بی ولای علی ولی الله
مشکن این حس بی تکلم را
مزنی برهم این تجسم را
که غدیراست و در خیال خودم
دیده ام داده ایی به من خم را
چقدر گویمت سلام و علیک
چقدر نشنوم علیکم را
مثل مرداب خشکم ای باران
تو به روحم بده تلاطم را
نظری کن بر این دل خاموش
بزن آتش شکسته هیزم را
از چه جز نان جو نخوردی تو
پدرت خورده بود گندم را
مثل توحید چون خداوندی
که نداری شبیه و مانندی
ای الفبای شیعه ها مولا
مشق عین و لام و میم یا مولا
قلم عشق روی لوح وجود
مینویسد فقط تو را مولا
تو چه کردی که خلق مبهوط است
که تویی بنده یا خدا مولا
هر چه خواهی بریز چون نیکوست
برسد هر چه از شما مولا
ای که خون تو در رگ شیعه
محشری میکند به پا مولا
شاعر : مهدی میری
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#عید_غدیرخم_مدح
طبع رمیده شعر را به ناگزیر می کشد
خیال تشنه کام را سوی کویر می کشد
به هم زند سراب را به هر مسیر می کشد
تشنه کند تو را سپس سمت غدیر می کشد
که در غدیر مصطفی ناز امیر می کشد
نقش دو آفتاب را چه بی نظیر می کشد
علی که بام خانه اش عرش به زیر می کشد
شبانه روی دوش خود بار فقیر می کشد
به جود خود نشان دهد صراط مستقیم را
کرم کند فقیر را اسیر را یتیم را
رسیده از سوی خدا امر سروش مصطفی
گشوده پرده ای خدایِ پرده پوش مصطفی
بار رسالت رسل نهد به دوش مصطفی
آب بقاء دین شده چشمه ی نوش مصطفی
ببین به مدح مرتضی جوش و خروش مصطفی
نگاه شوق فاطمه ربوده هوش مصطفی
لنگر آسمان زده تکیه به دوش مصطفی
نغمه یاعلی علی رسد به گوش مصطفی
علی که وصف شأن او خدا به لافتی کند
به بازی یتیم ها قامت خود دوتا کند
علی که در دلش به جز خوف خدا قدم نزد
تیغ به جز رضای حق، به ذات حق قسم نزد
سر از تمام کفر زد، ز قدر خویش دم نزد
چو ضرب دست مرتضی عرب نزد عجم نزد
کسی چنان امینی از غربت او قلم نزد
به بام عدل هیچ کس چنان علی علم نزد
ستم کشید و دست خود به حربه ی ستم نزد
مجمع اهل فتنه را ز مصلحت به هم نزد
قسم به حق نمیشود مدیح او رقم شود
اگر بِحار جوهر و درخت ها قلم شود
علیست جان احمد و دار و ندار فاطمه
مظهر علم ایزد و صبر و قرار فاطمه
علیست صبح روشنی به روزگار فاطمه
چنان ستاره می دمد به شام تار فاطمه
علیست آن گلی که شد باغ و بهار فاطمه
رسد به اوج خویش تا رسد کنار فاطمه
فاطمه یار حیدر و علیست یار فاطمه
هستی خویش را کند علی نثار فاطمه
فاطمه نیز جان خود هدیه به مرتضی کند
اهل مدینه را به یاری از علی صدا کند
علی که هست ماسوا به صبر و حلم سائلش
زمان ندیده لحظه ای ز کردگار غافلش
علم تمام انبیا قطره ای از فضائلش
ملائک اند مُحرم صدق و صفای منزلش
ذکر خداست در سرش نور خداست در دلش
قهر کند به دشمنان مهر کند به قاتلش
اگر چه پیش چشم او شرر گرفت حاصلش
اگر چه خورد بر زمین فرشته ای مقابلش
علی صبور ماند و جمع فتنه را به هم نزد
به حفظ جان مسلمین از انتقام دم نزد
سید روح الله مؤید
http://eitaa.com/Maddahankhomein