eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
707 ویدیو
369 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
باید برای غربت آدینه بارید حجم‌غمش را، از غروب جمعه فهمید مفهوم تلخ انتظاری این چنین را در جای پای روزهای زندگی دید از نای نی باید سرود عاشقی خواند بلبل شد و از درد هجران باز نالید چون پیچک سبز توسل قد کشید و در انتظار دیدنش در عرش بالید شاید خدا درد دل ما را شنید و آدینه هامان شد مکرر عید در عید
دلشوره دارم، جمعه از دیدار بنویسم؟ یا باز هم از قصه‌ی تکرار بنویسم؟ از جمعه‌ای پاییزی و بغضی زمستانی از حسرتم با دیده‌ای خونبار بنویسم؟ معلوم شد، این هفته هم تجدید آوردم وقتی نشد از لذ‌ّ‌ت دیدار بنویسم معلوم شد، دستان من این بار هم خالیست حالا چگونه از غم دلدار بنویسم؟ دنیا فریبم داد مثل سیب،حو‌ّا را آدم شدم، باید از او بسیار بنویسم جای تمام شعرها این هفته را باید با گریه، دائم مشق استغفار بنویسم شاید اگر اینبار با اصرار بنویسم از مادر و از کوچه و مسمار بنویسم قسمت شود تا صبح جمعه شعر زیبایی با دلخوشی از لحظه‌ی دیدار بنویسم(ان شاالله)
😔 😢 🔹پیغام آشنا🔹 از هرچه می‌رود سخن دوست خوش‌تر است پیغام آشنا نفس روح‌پرور است هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگر است.. ابنای روزگار به صحرا روند و باغ صحرا و باغ زنده‌دلان کوی دلبر است.. جانا، دلم چو عود بر آتش بسوختی وین دم که می‌زنم ز غمت دود مجمر است شب‌های بی توام شب گور است در خیال ور بی تو بامداد کنم روز محشر است.. سعدی خیال بیهُده بستی امید وصل هجرت بِکُشت و وصل هنوزت مُصوّر است.. 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
بر شاخه‌های قسمت آهسته زد جوانه چشم انتظاری من، هر روز دانه دانه اشکم گلاب گونه از گونه ام چکیدو بر راه تو نشستم دلتنگ و عاجزانه بی تو بهار در من یخ زد به بانگ سرما زد باد بر امیدم با خشم تازیانه از وحشت زمستان بر تو پناه بردم ای شاخسار مهرت بر جانم آشیانه این جمعه هم گذشت و از تو خبر نیامد تنها تویی برای این اشکها بهانه...
مولای من به حق روزهای مبارک ماه رجب برگرد هم سن تقویم است عمر انتظارم در چشم خود گویا که ابر گریه دارم بی تو زمستان در زمستان ست دنیا برگرد ای یاد آور فصل بهارم دارد تبر سر می‌زند شمشادها را ای باغبان، تلخ⁹ است شرح روزگارم در سر خیال پادشاهی دارد ابلیس حکم خدایی را به پا کن شهریارم برگرد تا عدل علی رونق بگیرد ای از تبار حیدری ‌ها یادگارم الّلهمّ عجّل لولیک الفرج ان شاالله
آدینه شعر آه را با ناله سودا می‌کنم شرح فراغ از عشق را با اشک انشا می‌کنم با گریه جارو می‌زنم صحن و سرای سینه را دل را برای مقدم پاکت مهیّا می‌کنم یک مثنوی دلدادگی در کام جانم ریخته با شاعری این راز را یک روز افشا می‌کنم شعبان که می‌آید دلم از نو هوایی می‌شود جشنی برای دیدنت در دیده برپا می‌کنم دل را مهیا می‌کنم، با باغ نجوا می‌کنم امروز را با شوق تو من صبح فردا می‌کنم می آیی و می بینمت دلخوش به دیدار توام من از خدا تنها تو را آقا تقاضا می‌کنم https://eitaa.com/Maddahankhomein
ما از دیار کوچه‌های داغداریم ما از تبار عشق، نسلی ماندگاریم ما چون شقایق یادگار جبهه هستیم میراث دار عاشقان بی‌قراریم می‌بارد از چشمان ما بی‌تابی ما چون ابرها ما هم به باران ها دچاریم تقویم می‌داند که کل روزها را هجران کشیده، در پی دیدار یاریم فرقی ندارد شنبه‌ها و جمعه‌ی ما آدینه‌ایم اصلا، هوای گریه داریم بذر توسل در دل ما میوه داده ما برگ سبز شاخسار، انتظاریم اندکی صبر...
☆☆ما چشم به راه پسر فاطمه هستیم☆☆ ما از تبار اشک و از قوم انتظاریم از نسل نخل ‌هایی، پیوسته سربداریم موجیم و باد ما را اینگونه می‌شناسد در اشتیاق ساحل، هرلحظه بی‌قراریم در ما اگر زمستان یک عمر رخنه کرده دل بسته‌ی شکوه و سرسبزی بهاریم باریده چشمهامان پای قرار جمعه با ابرهای بیدل انگار وعده داریم ما را به خاطر آور تاریخ خاک خورده نسلی بجای مانده از عشق یادگاریم
آسمان، دلتنگیش را باز باران می‌کند عصر جمعه، حاصل آن را نمایان می‌کند شرح حال آسمان و حال چشم من، یکی‌‌ست بی بهانه باز هم بغض فراوان می‌کند بیقراری، گاه شعری با ردیف غصه است یا به صرف استکانی گریه مهمان می‌کند گاه در کرب و بلا، دنبال یوسف می‌دَوَد یا چو یعقوبی هوای مُلک کنعان می‌کند بیقراری، حال و روز هفته‌های بی کسی‌ست هق هقی، کار هزاران موج حیران می‌کند من همان دلتنگی آدینه های حسرتم عشق، روزی مشکل ما را به سامان می‌کند یک نفر از نسل حیدر عاقبت سر می رسد دردهای جمعه را آن روز درمان می‌کند(ان شاالله) http://eitaa.com/Maddahankhomein
727.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یوسفی می‌آید و یعقوب بینا می‌شود دردِ دلتنگی، به دیدارش مداوا می‌شود می‌رسد دنیا به دَرکِ اعتبار حضرتش در یقینستان، شعور ما، شکوفا می‌شود گندم دلدادگی، در در دشتها، ری می‌کند هر عجوز مدعی، با او زلیخا می شود می‌شود ایران ما کنعان و روزی یوسفش در حوالیِ دلِ مردم، هویدا می‌شود کور بادا چشم های شب پرستان، باز هم از میان چاه شب، خورشید، پیدا می‌شود(ان‌شاالله)
صاحب عزای روضه ی خون خدا بیا یابن الحسن به تسلیت قلب ما بیا از هرکجا که میگذرم خیمه ی غم است ای بانی تمامی این روضه ها بیا باز از افق هلال محرم دمیده است گشته دوباره تکیه ی ماتم به پا بیا دیگر بس است غیبت و غربت ، ظهور کن بر زخم های کهنه ی شیعه دوا بیا دنیا که هیچ ، سختی و اندوه و ابتلاست حتی بهشت بی تو ندارد صفا بیا عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان گل کرده است بر لب ما این دعا بیا دریاب بیقراری و اشک (کمیل) را تا اینکه وا کنی گره از کار ما بیا https://eitaa.com/Maddahankhomein
🔹می‌شود او را ببینم؟🔹 از خودم می‌پرسم آیا می‌شود او را ببینم؟ آن غریب آشنا را می‌شود آیا ببینم؟ اشک می‌ریزم اگر حرفی از او در بین باشد اشک می‌ریزم‌ اگر نامی از او حتی ببینم رد پایش را اگر در خلوت «علامه حلی» دستخطش را اگر در بین کاغذها ببینم از نگاه «سیدبحرالعلوم» آن ماه را آه! در میان سینه‌زن‌ها ظهر عاشورا ببینم یا به چشم «سید» او را بین سرداب مقدس در دل تاریک شب در سجده و نجوا ببینم کاش می‌شد در طواف کعبه دستش را ببوسم یا میان زائران اربعین او را ببینم سحرهای ساحران را دیده‌ام یک عمر یارب میرسد روزی عصا را در کف موسی ببینم؟! 📝 @Maddahankhomein