#امام_سجاد_علیه_السلام
#غزل_مصیبت
دیدم به چشم خویش غمی ناشنیده را
در یک غروب سرخ بلای عدیده را
با ناله ام زمین زمان گریه می کند
از مادر ارث برده ام این اشک دیده را
من با همین لبان خودم نیمه های شب
بوسه زدم گلوی بریده بریده را
یعقوبم و بدست خودم بین بوریا
چیدم به گریه یوسف پیکر دریده را
یادم نمی رود که چگونه مقابلم
بستند دست عمه قامت خمیده را
یادم نمی رود سر شب لحظه فرار
فریادهای دختر گیسو کشیده را
هنگام جابه جائی سر روی نیزه ها
دیدم شکاف هنجر و خون چکیده را
لعنت به آنکه مرکب خود نعل تازه زد
دیدم سپاه روی بدنها دویده را
یک تار موی عمه ما را کسی ندید
پوشانده بود نور حسین این حمیده را
بزم شراب و تشت طلا جای خود ولی
خون کرده صحنه ای دل مهنت کشیده را
دشمن کنیز خواست و دیدم به چشم خویش
طفل یتیم و وحشت و رنگِ پریده را
#قاسم_نعمتی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#غزل_مصیبت
به لبِ خشکِ تو انگار که باران میخورد
آب میخوردی و هِی ظرف به دندان میخورد
پسرِ کوچکِ تو مانده چه سازد با تو
زهر وقتی که بر این سینهی سوزان میخورد
آه میسوخت از این آه دوتا گونهی او
نفَست تا که بر آن چهرهی گریان میخورد
فقط از کنده و زنجیر و فلک خالی بود
ورنه این حجرهی پُر درد به زندان میخورد
بارها شد که تو پیچیدی و اُفتاد سرت
بارها خاک بر این زُلفِ پریشان میخورد
پسرت اینطرف و مادرت آنسو مُردند
دستهاشان به سر از وای حسنجان میخورد
دیدی از بسترِ خود شام و سَر و آتش را
آنهمه زخم که از بام به طفلان میخورد
یک به یک با سرِ خود رویِ زمین میخوردند
ضربِ شلاق که بر پشت و گریبان میخورد
خیره بر چشمِ پدر بود نفهمید که سوخت
آتشی را که بر آن دخترِ بی جان میخورد
دخترک زد به لبش گفت که دندانش کو
آنقدر سنگ که بر آن لب و دندان میخورد
حسن لطفی #یاشبیر
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل مصیبت امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و سیاه پوشان ماه محرّم
آهی کشید و بر تنِ خود کرد پیرُهن
فصلِ عزا رسیده حَزینند پنج تن
پیراهنی که بر تنِ او بود روضه خواند
وای از تنی که مانده بِلاٰ غسل وُ بیکفن
از کهنهِ جامه هم نگذشتند اهلِ جاه
این روضه سختتر شده از دستوپا زدن
خون جایِ اشک میچکد از چشمهایِ ماه
اِی وای گرگها طرفِ خیمه آمدن(د)
کارِ مَلیکهها به کجاها کشید آه
همراهشان سنان و شبث شمرِ بددَهن
باید میانِ روضهیِ ناموس دق کنیم
دلواپسِ حجاب شده خواهرِ حسن
یاصاحبالزّمان چه کشید عمّهجانتان ؟!
وقتی سهساله گفت نزن چوب را نزن
#غزل_مصیبت #سیاه_پوشان #کربلا #امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#غزل_مصیبت
به لبِ خشکِ تو انگار که باران میخورد
آب میخوردی و هِی ظرف به دندان میخورد
پسرِ کوچکِ تو مانده چه سازد با تو
زهر وقتی که بر این سینهی سوزان میخورد
آه میسوخت از این آه دوتا گونهی او
نفَست تا که بر آن چهرهی گریان میخورد
فقط از کنده و زنجیر و فلک خالی بود
ورنه این حجرهی پُر درد به زندان میخورد
بارها شد که تو پیچیدی و اُفتاد سرت
بارها خاک بر این زُلفِ پریشان میخورد
پسرت اینطرف و مادرت آنسو مُردند
دستهاشان به سر از وای حسنجان میخورد
دیدی از بسترِ خود شام و سَر و آتش را
آنهمه زخم که از بام به طفلان میخورد
یک به یک با سرِ خود رویِ زمین میخوردند
ضربِ شلاق که بر پشت و گریبان میخورد
خیره بر چشمِ پدر بود نفهمید که سوخت
آتشی را که بر آن دخترِ بی جان میخورد
دخترک زد به لبش گفت که دندانش کو
آنقدر سنگ که بر آن لب و دندان میخورد
حسن لطفی #یاشبیر
https://eitaa.com/Maddahankhomein