#فضه_علیهاالسلام
#کنیز_حضرت_زهرا_علیهاالسلام
زهرا کنیزی با جلالت داشت
شهزاده ای بود و اصالت داشت
او دیده جنت را به چشم خود
در جنّت مولا اقامت داشت
شد انتخاب حضرت حق چون
در خانه ی حیدر رسالت داشت
او را پیمبر برگزیده است
شد خادمه چون که لیاقت داشت
با کیمیایش، خاک را زر کرد
با علم زهرایی کرامت داشت
حیدر اگر (بٰارِکْ لَنٰا)خواندش
حق داشته بس که نجابت داشت
با آیه ی قرآن سخن میگفت
این خود ز فضل او حکایت داشت
تا آخرین دم، پای عشقش ماند
با جان و دل عشق ولایت داشت
او ماجرای کوچه را دیده
از دشمن حیدر برائت داشت
تا کربلا همراه زینب رفت
از بس به اربابش ارادت داشت
هر داغ ِ روی داغ را دیده
او یک دل ِخون از جسارت داشت
از ردّ خنجر بر روی حنجر
او غصّه های بی نهایت داشت
عصر دهم دنبال شیری رفت
از نعل ده مرکب شکایت داشت
دق کرده بعد از کربلا او هم
چون روضه ها از عصرغارت داشت
مانند کلّ فاطمه ها او
بر پیکرش خیلی جراحت داشت
دستش شکست از ضربه ی دشمن
اینگونه بازهرا شباهت داشت😭
او دیده در بازار، زینب را
زینب؛ بمیرم! صبر و طاقت داشت
یک زینب و صدها بلا، ای وای
ای کاش یک دم استراحت داشت
رفته میان شامیان مست
هر کس به لب، سبّ و اهانت داشت
بزم یزید ِبددهن رفته
آن بی حیا خیلی قساوت داشت
زد خیزران، روی لب قاری
وقتی به لب قرآن، تلاوت داشت
شیعه بگو :( عجّل فرج) دایم
ذکری که زینب در اسارت داشت
اللهم عجل لولیک الفرج
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein