eitaa logo
🎤 مجمع الذاکرین خمین
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
355 ویدیو
220 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
ببین با چشم دل، در عرش غوغاست از این غم چشم آل الله دریاست اگر عید است ، اما داغ داریم شروع سال در سوگ مولاست ای عید بدان جهان گرفتار علی است این کهنه و نو شدن فقط کار علی است از سُرخیِ چشم غنچه ها فهمیدم امسال بهار هم عزادار علی است غم آمده در دلم ، زبانم لال است تقدیر من و شما همین امسال است غافل ز شب قدر نمانی امسال وقتی که علی مُحول الاحوال است ای شیعیان آمد عزای شاه مردان چشم ملک در ماتم او گشته گریان روز طبیعت همزمان با قتل مولاست شادی مکن ای آنکه هستی از محبان 👋سلام و ادب خدمت دوستان و عاشقان اهلبیت و ذاکرین آل الله و وعاظ محترم....ضمن آرزوی قبولی طاعات شما عزیزان ، چون امسال بهار طبیعت و روز۱۳ مقارن با ایام شهادت امیرالمومنین_ع میباشد بر ما لازم است که در جلسات و در شبهای قدر و دیدوبازدیدها به اطرافیان متذکر شویم که حرمت این ایام شهادت مولا حفظ شود مخصوصا در روز ۱۳ فروردین که مصادف با شهادت میباشد..... به امید فرج صاحب الزمان و خوشنودی مادرشان حضرت زهرا_س یاحق و یا علی @Maddahankhomein
کشتی نجات تا مستحق رحمت بی انتها شدیم با کشتی نجات خدا آشنا شدیم درهای بسته، روی دل ما گشوده شد وقتیکه از حصار من وما رها شدیم تا عاشقانه پر بگشاییم سوی دوست با بال شوق همره باد صبا شدیم رفتیم رو به قبله و با چشم اشکبار با یک سلام زائر کرب وبلا شدیم با داغهای زینب کبری گریستیم با ناله های اهل حرم هم نوا شدیم لب تشنه آمدیم  و به دریا زدیم رو در این حریم ،طالب آب بقا شدیم تا پشت پا زدیم به بی مهری جهان با مهر سیدالشهدا آشنا شدیم وقتی نیاز مابه ضریحش دخیل بست بایک نگاه فاطمه حاجت روا شدیم https://eitaa.com/Maddahankhomein
در دفتر یتیمی خود، خانه میکشد دارد مدینه گوشه ی ویرانه میکشد همواره در فراق پدر گریه میکند از دل چه قدر آه غریبانه میکشد بابا تو نیستی و یتیمت خرابه را در ذهن خویش مثل عزاخانه میکشد تا از سر پدر بتکاند غبار را با دست مهر بر سراو شانه میکشد جمعند دور شمع سرت اهل بیت تو با این حساب دور تو پروانه میکشد یک سو سری فتاده، سوی دیگری قلم اینجا غزل تمام شده با نمی‌کشد https://eitaa.com/Maddahankhomein
یک سحر با شوق دیدارت مسافر می شوم می گشایم بال را مرغ مهاجرمی شوم هرچه دارم می‌فروشم، می‌خرم مهرتو را با همین سرمایه، رشک هرچه تاجر می شوم مصرعی از چشمهایت را به رویم باز کن با همین اعجاز می‌بینی که شاعر می‌شوم تا مگر یک لحظه از پیش خیالم بگذری روزو شب در کوچه ی دیدار عابر مي شوم در اتاقم یادگاری مانده عکسی از ضریح تا نگاهش می کنم هرلحظه زائر می‌شوم بیقرارم بیقرارم بیقرارم بیقرار رهسپار مشهدت در بیت آخر می‌شوم https://eitaa.com/Maddahankhomein