السلام علیک یا شیخ الائمه یا جعفر بن محمد
دشمن کشیده است اگر آتش به خانه اش
اما کسی نسوخته در آشیانه اش
می شد جسارتی هم اگر بین کوچه ها
دیگر کسی نگفته که با تازیانه اش
آماده کرده بود خودش را برای مرگ
جز ذکر حق نبود به لبها ترانه اش
مشغول ذکر و گرم مناجات بود که
کردند بی عبا و عمامه روانه اش
رفتند سوی کلبه ی لبریز رافتش
بردند سوی کاخ ستم بی بهانه اش
اصلا خودِ علیست که با زحمتی زیاد
در کوچه های شهر کشد نان به شانه اش
ما را چه حیدری چه حسینی رسیده بود
آری اگر نبود وجود یگانه اش
ما را اگر که عاشق خود کرده می شویم
مدیون لطف راز و نیاز شبانه اش
گلدسته و مناره و گنبد نشانی است
باید چه کرد در حرم بی نشانه اش
#محمدمعین_پوریلان
@Maddahankhomein
السلام علیک یا امیرالمومنین یا علی بن ابی طالب
بهاران را بگو ای دوست از تبعید برگردد
خزان جول و پلاسِ خویش را برچید برگردد
نسیمی که گذر کرده است یک بار از کنارِ او
خودش را می کشاند تا که با امید برگردد
خودش خورشید عالمتاب باشد پس نیازی نیست
برای یک نماز عصرِ او خورشید برگردد
همیشه بعدِ دیدارِ یتیمان می رود مسجد
به آغوشِ صدف باید که مروارید برگردد
اگر باور ندارد با ولایت می شود تکمیل
بگو اسلام را از جاده ی توحید برگردد
به گوشِ چاه های کوفه می گوید چه سرّی را؟
اگر خیری زمان از جاهلیت دید برگردد
کسی که ذوالفقارِ چشمِ او را دیده از میدان
برای زندگی باید که بی تردید برگردد
اگر این شعر را در محضرِ صاحب زمان بردند
امید است اینکه با مهرش،شود تایید،برگردد
#محمدمعین_پوریلان
@Maddahankhomein
🥀حضرت علی اصغر(ع)
جانان علی اصغر
مثل رباب امشب بگو ای جان علی اصغر
در مذهب اسلام
هم دین و هم آیین و هم ایمان علی اصغر
شش ماهه بود اما
شد دستگیر عالم امکان علی اصغر
با گوشه چشمش نیز
درد دو عالم را کند درمان علی اصغر
بعد از ابوفاضل
بین حرم تنها مَهِ تابان علی اصغر
مادر به او می گفت
ای کاش می آمد کمی باران علی اصغر
سربازِ بابا شد
گفتند لشکر آمده میدان علی اصغر
آری رجز خوانده
با خنده ی خود می دهد جولان علی اصغر
حق را مشخص کرد
اینگونه داده جنگ را پایان علی اصغر
دلتنگِ مادر،رفت
از روی نیزه تا روی دامان علی اصغر
#محمدمعین_پوریلان
@Maddahankhomein
یا عقیله العرب(س)
از ضربِ عشق جمع مکسر شکسته بود
آیینه وار قلب پیمبر شکسته بود
پروازدرهوای اسارت محال بود
بال و پرِ کبودِ کبوتر شکسته بود
پیشانی برادر او را شکست؟نه
از دست سنگ ها دلِ خواهر شکسته بود
باچشمِ خویش دید که امواجِ آفتاب
در بین تیغ و نیزه و خنجرشکسته بود
انگار کربلای نگاهش مدینه شد
انگار باز پهلوی مادر شکسته بود
اصلا معادلات به هم خورده بود چون
خودکار پاره پاره و دفتر شکسته بود
#محمدمعین_پوریلان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
که مپرس
دردهایی کشیده ام که مپرس
زهرِ هجری چشیده ام که مپرس
اصلا از حال خسته ام که نگو
از دلِ رنج دیده ام که مپرس
از هراس عدو پدر آنقدر
در بیابان دویده ام که مپرس
با زبانِ کنایه از دشمن
حرف هایی شنیده ام که مپرس
اضطرابِ بدون وصفی داشت
دلِ در خون تپیده ام که مپرس
آنقَدَر تشنه ی پریدن بود
جانِ بر لب رسیده ام که مپرس
از هیاهوی باد و سایه ی زجر
زجرهایی کشیده ام که مپرس
خواب دیدم شبی،برای شما
خاتمی را خریده ام که مپرس
آه بابا شبیه مادرِ تو
آنچنان قد خمیده ام که مپرس
#محمدمعین_پوریلان
@Maddahankhomein
السلام علیکِ یا فاطمه الزهرا(س)
زمین زیارت او را که آرزو میکرد
برای پاکیِ خود نیتِ وضو میکرد
نسیم آمده بود و غبار راهش را
کنارِ آینه با آه شستشو میکرد
خدیجه بی کسی اش را به اذنِ حضرت حق
همیشه با گلِ نشکفته گفتگو میکرد
شکوه و عزَّتِ عالم به دستِ فاطمه بود
و کائنات از او کسب آبرو میکرد
به غیرِ فاطمه کوثر نداشت این دنیا
وگرنه حضرت پروردگار رو میکرد
چه عاشقانه همیشه وجودِ پاکش را
بهشت در دلِ افلاک جستجو میکرد
خوشا به حالِ فقیری که نان از او میخواست
خوشا به حالِ یتیمی که رو به او میکرد
فدای لحظه ی نابی که با نخی از نور
لباس کهنه ی خورشید را رفو میکرد
دعای فاطمه پشت و پناه حیدر بود
و اِن یکاد نثار پسرعمو میکرد
#محمدمعین_پوریلان
https://eitaa.com/Maddahankhomein