#نذر_شهادت_امام_رضا_دوبیتی
◾️رباعی اول
در بينِ كويرِ دل عجب طوفانی ست
از شوقِ تو دیده های ما بارانی ست
دلتنگِ فراق و منتظر بهرِ وصال
چون چاره ی دردِ ما حرم درمانی ست!
◾️رباعی دوم
قربانِ ضریح و پنجره فولادت
آرامشِ ماست صحنِ گوهرشادت
خواندی و دوباره آمدیم آقا جان
معلومه كه ما نرفتهایم از یادت!
◾️رباعی سوم
من آمده ام حضرتِ خورشید سلام
در محضرِ تو ای گلِ توحید سلام
لبخند ضریحِ تو مرا درمان است
با حالِ خراب و پُر ز امید سلام!
◾️رباعی چهارم
از درد پُرم ،دل نگران و خسته
در باغِ حرم لب به دعا آهسته
از دل گره ای زدم به زلفِ ضریحت
تا بند زنی به این دلِ بشکسته!
◾️رباعی پنجم
آن لحظه اگر بهانه می گیرد دل
پروازِ کبوترانه می گیرد دل
از رافتِ چشمانِ تو در صحنِ حرم_
هی وعده ی آب و دانه می گیرد دل!
◾️رباعی ششم
پَر میکشد این دل به هوای حرَمت
دستانِ تهیِ من و لطف و کرمت
گر گوشه نگاهی به منِ خسته کنی
زر می شوم از ذره ی خاکِ قدمت!
◾️رباعی هفتم
من آمده ام که سر به راهم بکنی
با دیده ی لطفِ خود نگاهم بکنی
هر بار پناه دادی بی آنکه نگاه_
بر دفترِ پُر جرم و گناهم بکنی!
◾️رباعی هشتم
از بس به شما عشق و ارادت دارم
از خاکِ رَهت دخیلِ حاجت دارم
دیدی چه کبوترانه می آیم من
چون سخت به آب و دانه عادت دارم!
◾️رباعی نهم
من تجربه کردم همه احسانت را
آن زمزمِ قطره های بارانت را
اینها همه از عنایتِ فاطمه(س)است
بر دست گدا سپرده دامانت را!
◾️رباعی دهم
ای کاش نظر کرده ی قرآن باشم
راویِ حدیثِ سبزِ جانان باشم
این نذرِ من است تا نفس می آید
يک عبدِ مطيع راه سلطان باشم!
◾️رباعی یازدهم
این آتشِ جانِ من و این حسِ غریب
این قلبِ خزانِ من و این حسِ غریب
ای حضرتِ خورشید تو که آگاهی از_
این دردِ نهانِ من و این حسِ غریب!
◾️رباعی دوازدهم
از فرط گناه بارِ غم آوردم
ناچار پناه بر حرم آوردم
آنجا كه به كاه كوه را ميبخشند
بيچاره منم كه باز كم آوردم!
#هستی_محرابی
https://eitaa.com/Maddahankhomein