eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
423 ویدیو
238 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم از روزگار قسمت اگر این خرابی است شُکرِ خدا که تُربتِ ما بوترابی است از بس علی علی زِ لبم چکه می‌کند یکسر تمام پیرهنِ من شرابی است خورشید نَه جمالِ علی نقشِ سینه است روزم که هیچ هر شبِ من آفتابی است یک ذره از محبتِ مولا قیامت است آری حسابِ عاشقِ او بی حسابی است جُز رو به مرتضی دلِ ما رو نمی‌زند تا مرتضی ست مَرد که زانو نمی‌زند بر قُدسیان به جلوه‌ی قِدیس می‌شود قدوسیان به سجده که تقدیس می‌شود معراج رفت و دید پیمبر که قبله کیست تنها جمالِ اوست که تندیس می‌شود با هر پیمبری به جمالی ظهور کرد نوح و شعیب و موسی و جِرجیس می‌شود میدان نیامده همه‌ی عَمروعاص ها در می‌روند و دامنشان خیس می‌شود شوریده‌ایم و شیعه‌ی آن شیر پروریم ما کعبه ایم پایِ علی سینه می‌دریم نقشِ تو را زدند در آن خانه بیشتر تا کعبه شد شبیه به بُت‌خانه بیشتر بارِ خماریِ نفسِ ما از این به بعد اُفتاده است گردن پیمانه بیشتر حق میدهی که کافر زنجیری‌ات شویم جمع است گِردِ زلفِ تو دیوانه بیشتر زهرا اگر نگاه کند بر دو دستِ ما پُر می‌شود زِ هدیه‌یِ شاهانه بیشتر خُم را شکسته‌ایم به سر ، غرقِ باده‌ایم تا هست عُمر رو به علی ایستاده‌ایم با تو شروع می‌کنم امشب طواف را افطار می‌کنم به مِی‌ات اعتکاف را از بس شکافِ کعبه مرا مستِ خویش کرد هفتاد بار چرخ دَهَم آن مطاف را دارد خدا جلوسِ تو را نقش میزند بگذار رویِ دامنِ سبزت غلاف را پایین بیا زِ پیشِ خدا تا که بنگری جبریل گُم نموده سرِ این کلاف را ایوانِ توست تا به ابد آرزوی چشم جانم بخواه نعره زنم اِی به روی چشم تکیه بزن به هیبت پروردگاری‌ات هو می‌کشم زِ طَنطنه‌یِ ذوالفقاری‌ات تو ایستاده و ملک‌الموت می‌شود در گیر و دارِ معرکه ، بازِ شکاری‌ات حتیٰ خدا سروده برایت قصیده‌ای مدحی برای لحظه‌ی دُل دُل سواری‌ات عباس هم به پشت سرت مشق می‌کند تقلیدِ ضربه‌های زمین کوبِ کاری‌ات زینب چه داشت؟جز نفس مرتضی علی زینب که بود؟سایه‌ی شیر خدا علی ما را برای خانه‌ی خود پادری ببین تکه مذاب کوره‌ی آن زرگری ببین ما را که در غبار مدینه نشسته‌ایم مانند یازده پسرت مادری ببین دارند صحن فاطمه را کار می‌کنند جایی برای رفتگری نوکری ببین وقت رکوع گِرد شما بال می‌زنیم ما را برایِ بردن انگشتری ببین شُکرش که زیرِ دِینِ علی پیر می‌شویم عمریست با حسینِ علی پیر می‌شویم حسن لطفی http://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم خدا می‌خواست چشمِ او فقط عین‌الیقین باشد خدا می‌خواست دستِ او فقط حَبل‌المَتین باشد خدا می‌خواست تیغِ او میانِ کُفر و دین باشد خدا می‌خواست نامِ او به نامِ خود قَرین باشد خدا خود را که مومن خواند *منظورش همین باشد که می‌خواهد علی تنها امیرالمومنین باشد خدا تصویری از خود را زمانی که به قاب انداخت خدا را شُکر ما را هم به پایِ بوتراب انداخت "صبا خاکِ وجودِ ما به آن عالیجناب" انداخت رُطب‌های نجف وقتی دهان‌ها را به آب انداخت ضریح غرقِ انگورش مرا شَطِ شراب انداخت صُراحی می‌کشم وقتی  شرابش اینچنین باشد دلم مست است تا ساقی  امیرالمومنین باشد علی منظور از مِی‌ها از این هوهو و هِی‌هِی ها علی می‌جوشد از هر لب  لبِ ما یا لبِ نِی ها علی موسیقیِ باران که می‌بارد پیاپی ها فدای شاه راهش که به مژگان می‌کنم طی ها سمرقند و بخارا و حجاز و کعبه و رِی ها علی حق و علی حی و پس از این نقطه چین باشد فقط وصفِ خدا وصفِ امیرالمومنین باشد خدا وقتی بهشتی رویِ دامانِ نجف دارد بهشت از دور رویایِ بیابانِ نجف دارد چه غم دارد کسی که خُرده‌ای نانِ نجف دارد که زهرا هم دو چشمش را به ایوانِ نجف دارد چه کم دارد خدا وقتی که سلطان نجف دارد خدا را می‌توان بینی اگر آئینه این باشد خدا را شُکر مولایم امیرالمومنین باشد به حیرت  کعبه  می‌بیند شکوهی آسمانی را ظهورِ نقطه‌ی بسم‌الله سَبْع‌الْمَثانِى را نبی می‌بوسدش از لب همین جامِ دهانی را به میدان می‌رود بیند زمین خانه تکانی را به تیغ آبدارا و به هر سو سر پَرانی را همیشه مرکبش دُل‌دُل برایِ فتح  زین باشد رمیدنهای لشکر از امیرالمومنین باشد نه تنها وقت رزمش زَهره هاشان از جگر ریزد نه تنها وقتِ مِیدان‌داریَش کوه از کمر ریزد که از جبریل و عزرائیل حتی کُرک و پَر ریزد نه تنها پیشِ او صحرایی از تیغ و سپر ریزد که از تیغ و سپرشلوارهاشان بیشتر ریزد نمی‌اُفتیم از پا تا علی حِصنِ حَصین باشد نمی‌اُفتیم از پا تا   امیرالمومنین باشد اگر توفیق باشد سر به پای قنبر اندازیم "فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم بُوَدکان شاهِ خوبان را نظر بر منظر اندازیم که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم" که از خاکِ نجف خود را به حوضِ کوثر اندازیم به نامش  بشکند هر سَد اگر دیوارِ چین باشد ولیِ رهبرم وقتی  امیرالمومنین باشد *آیه ۲۳ سوره مبارکه حشر حسن لطفی http://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ... اینکه اینگونه پَرش ریخته جبرائیل است اینکه این گونه نَفَس میزند عزرائیل است ملک الموت تماشاگرِ جولانِ که است ؟ آسمان مات و زمین دست به دامانِ که است ؟   یک اَبَر مرد رسیده است که تسبیح کُنَد  تا خدا باز در این معرکه تفریح کُنَد  وقتِ رزمش شده و بر درِ خیبر رفته به گمانم که خدا حوصله‌اش سر رفته اینکه از عرش  زمین آمده تصویرِ خداست اینکه با نعره درآمیخته تکبیرِ خداست قبله-خود را به سوی او متمایل کرده چشمِ بد دور که یک تیغ حمایل کرده با همان تیغِ دوسر سر به سرآورده علی عرقِ  هرچه که کُفر است درآورده‌ علی حلقه‌ی در که به سرپنجه‌ی مولا اُفتاد آن چنان کَند که در ، در تَهِ دنیا اُفتاد آن چنان کَند که خیبر زِ دیارش در رفت آنچنان کَند زمین هم زِ مدارش در رفت مات جبریل  فقط دیده به دَر دوخته بود دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود گفت با فاطمه این کیست خدا  یا حیدر گفت لاحول و لا قوة الا حیدر گفت این کیست چنین شیر جگر گفت: علی که بشر میشود اینگونه مگر گفت: علی آینه آینه او جلوه‌ی باقی دارد با نبی تا اَبَدُ الدَهر طلاقی دارد دستِ ما نیست که مست از جَزَواتی کردیم  باز هم ذکرِ علی گفته و قاطی کردیم چیست در زمزمه‌ی صبحِ مسیحایی‌ها چست آوای بِرَهمَن ؛ دمِ بودایی‌ها  کیست پنهان شده در پرده‌ی لالاییِ عشق  چیست در نغمه‌ی آرامِ اهوراییِ عشق  همه با هر ضربان باز علی می‌گویند به همه رنگ و زبان  باز علی می‌گویند همه در سینه‌ی خود طورِ علی را دیدند همه در فطرتِ خود نورِ علی را دیدند همه با نغمه‌ی مرغانِ سحر می‌خوانند  ها علی بشر کیف بشر می‌خوانند امشب از شوقِ علی میل تَغَزُل دارم غرقِ حافظ شدم و حال تفال دارم در نمازم خَمِ ابروی تو عقلم را بُرد یک علی گفتم از خاطرم عالم را بُرد یک علی گفتم و دیدیم هیاهویش را که خداوند تراشیده دو اَبرویش را در ازل پرتوِ حُسنش زِ تجلی دَم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد جلوه‌ای کرد رُخش دید مَلَک تاب نداشت خواست از عرش بیاید که فلک تاب نداشت دید حق کعبه که قامت نتوانست کشید آسمان بارِ امانت نتوانست کشید الغرض هرچه خدا داشت فدای او کرد یاعلی گفته و ایوانِ نجف را رو کرد حسن لطفی http://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ... عشق و شور و شوق اگر در آستین داریم شُکر حال اگر با های و هویی آتشین داریم شُکر قبله‌ای عین‌ُالیقین حقُ‌الیقین داریم شُکر در نجف هفت آسمان را در زمین داریم شُکر از دو عالم ما همین تنها همین داریم شُکر از دو عالم  یک امیرالمؤمنین داریم شُکر ماهِ نو با یادِ تیغِ آبدارش کج شده آسمان اصلا به عشقِ ذوالفقارش کج شده ذوالفقارش کج شده عالم مدارش کج شده و زمین در زیر پای شهریارش کج شده از کجیِ ابرویش محرابِ دین داریم شُکر هرچه داریم از امیرالمؤمنین داریم شُکر قبل از اینها که فقط تنها خدا بود و خدا قبل‌تر - از قبل از اینها - مرتضا بود و خدا گفت در معراج دیدم هرکجا بود و خدا هرکجا رفتم علی در انتها بود و خدا نَفسِ احمد نَفسِ زهرا را یقین داریم شُکر یک نَفَس گوییم امیرالمؤمنین داریم شُکر عقل حیران است مدحش را شجاعت خوانده است عشق در بُهت است و وصفش را قیامت خوانده است پیشِ او جبریل عمری درسِ حیرت خوانده است با علی گویا خدا عقدِ اُخوت خوانده است نقشِ  ایوانِ طلا را بر نگین داریم شُکر ذکر مولانا امیرالمؤمنین داریم شُکر در دل آتش زده شوقش نهان داریم ما در دل دوزخ بهشت جاودان داریم ما* بر سر این سفره تنها ، آب و نان داریم ما ما علی داریم و دیگر هیچ ، آن داریم ما از پدر نان حلالی دلنشین داریم شُکر آی مردم ما امیرالمؤمنین  داریم شُکر رمزِ اَنزَلنا علی و سِرِّ اَرسلنا علی کعبه‌ی احمد علی و قبله‌ی زهرا علی باعلی رفته است تا حق هرکه رفته تا علی لا هوَ الا هوَ یا لاعلی الاعلی از میان خوبرویان دست چین داریم شُکر یازده نور از امیرالمؤمنین داریم شُکر ذوالفقارِ خم ببین ، سر پشت سر انداخته صد سپاه اینجا سر و تیغ و سپر انداخته آنقدر از جنگویان  آنقدر انداخته باز عزرائیل را در دردسر انداخته مدح او را بِینِ میدان بیش از این داریم شُکر مرد مردان و امیرالمؤمنین داریم شُکر هرکه صید چشم او شد تیر می‌خواهد چکار کشته‌ی عشق علی شمشیر می‌خواهد چکار حق بده دیوانه‌اش زنجیر می‌خواهد چکار با مریض او بگو تدبیر می‌خواهد چکار نسخه‌ای از دست جبریل امین داریم شُکر بینِ غمها یاامیرالمؤمنین داریم شُکر حال ما وقتی گرفته یک زیارت کافی است مستِ ایوان نجف را یک اشارت کافی است برگ کاهیم و فقط یک لحظه غارت کافی است از خوشی‌ها گوشه‌ی دنج اسارت کافی است حسرت خاک حرم را بر جبین داریم شُکر چشم بر لطفِ امیرالمؤمنین داریم شُکر با جزامی‌ها نشست و پیششان خرما گذاشت لقمه‌ها را دردهانِ مردِ نابینا گذاشت ظرف شیری را به دست کودکی تنها گذاشت مرکب طفلان شد و بر روی دنیا پا گذاشت  دست اگر خالی  ولی حبل‌ُالمَتین داریم شُکر ما کرم را از  امیرالمؤمنین داریم شُکر اینکه شبها می‌برد بر دوش ، خرما را علیست اینکه دارد می‌کشد غمهای زهرا را علیست آنکه با خود می‌برد اندوهِ دنیا را علیست آنکه روشن می‌کند تکلیفِ فردا را علیست مردمی دلداده در این سرزمین داریم شُکر کهنه عهدی با امیرالمؤمنین داریم شُکر شیعه یعنی ذوالفقار و راه حیدر مانده است شیعه یعنی که علی آنسوی معبر مانده است شیعه یعنی فتح ما یعنی که خیبر مانده است شیعه یعنی جای پای مالک اشتر مانده است پیش رو  مردی از آفاق یقین داریم شکر شُکر فرزند امیرالمؤمنین داریم شُکر *صائب‌تبریزی حسن لطفی http://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم یا مرتضی علی موجیم تا به سینه‌ی ما جز و مد که هست ما عاشقیم ، عشق نفس می‌زند که هست آری خدا ندیده‌ام اما مقابلم آیینه‌ای برای خدای اَحد که هست دنبال قبله بودم و گفتند  کعبه نه... ایوان طلایِ شاهِ نجف تا ابد که هست شیر‌زنی که شیر خدا آورد کجاست؟  فرمود مکه فاطمه بنت‌اسد که هست دین من است دین ابو طالب ای جهان این اعتقاد ماست قسم بر صمد که هست گفتند عرش لایق تو نیست گفته‌ایم قلبی میان سینه‌ی ما می‌تپد که هست سنگ تو می‌زنیم بر این سینه تا ابد حتی اگر به پات بمیرم لحد که هست ما هیچ ، با رسولِ‌خدا وقتِ سختِ جنگ می‌گفت جبرئیل  علی‌جان مدد  که هست خاکیم اگر ، حرارت طوفان گرفته‌ایم گفتیم یا‌علی مدد و جان گرفته‌ایم تا هست عشق و رایحه‌ی بی کرانی‌ات ما را نوشته‌اند اویسِ یمانی‌ات تو صاحبِ تمامِ جهانی ، عجیب نیست موسی نموده وقت جوانی شبانی‌ات تیغی زدی و آنهمه لشگر  دونیمه شد جانم فدای سر زدنِ امتحانی‌ات می‌خواستی که ذوالفقار کمی گرمتر شود دید آسمان  شروع شده میدان تکانی‌ات تو تازه سرد بودی و لشکر به جوش بود کارش نمی‌کشید به آتش فشانی‌ات خیبر کجا و آن طرف کهکشان کجا در را بگیر با رجز پهلوانی‌ات جمع‌اند جبرئیل و خدا و پیمبرش تا حَظ برند موقع قلعه پرانی‌ات نشناخت جز خدا و پیمبر تو را کسی ره بسته است هیمنه‌ی لَن‌تَرانی‌ات عالم کجا و نفس پیمبر شناختن باید روند در پی قنبر شناختن کعبه نَه  رویِ توست دلیل  طواف‌ها ایوان طلاست معبدِ این اعتکاف‌ها ما از شرابّ تاک ضریحت چشیده‌ایم مائیم و عمر و سرخوشی و این خلاف‌ها با انبیا مقایسه‌ات هم نمی کنیم از عرش تا به فرش بود اختلاف‌ها تقصیرشان نبود به تو سجده کرده‌اند عمری نموده‌اند از این اعتراف‌ها تا نُطق می‌کند دو دمِ ذوالفقارِ تو لالند لالِ لال ، اهالی لاف‌ها وقتی که می رسی و زمین لرزه می‌شود راهی نمانده است به غیر از غلاف‌ها آرامتر بزن ملک‌الموت هم رسد گم کرده است ردِ تو را در مصاف‌ها با عَمرو وَد  رسید تمامی کفر و شرک با عَمرو وَد پرید سر ائتلاف‌ها دست خدا نوشت امیرِ همه علی است با مرتضاست فاطمه با فاطمه علی است ما را ببر به چشمه‌ی شعر و شراب‌ها ما را ببر به  خاطره‌ای از کتاب‌ها هرشب هزار رکعتِ فیضِ تو شاهد است پهلو تُهی نموده‌ای  از رخت خواب‌ها هرگز ندید دیده‌ی لیل و نهار‌ها چون لیلت‌المبیتِ علی در حساب‌ها یک شب فقط نگاه تو مهمانِ خواب بود شامی که بود دور و برت التهاب‌ها در بستر برادر خود تا سحر بخواب ای خوابِ تو عبادتِ اُمُ‌الکتاب‌ها تو گرمِ خواب بودی و گردنکشانِ کفر نیزه به دست  گِردِ تو همچون سراب‌ها مکه شنید ناله‌ی واویلتایشان این حیدر است حضرت عالی جناب‌ها تنها امیر ، نقش تو را تیشه می‌زند وقتی که بُت تراش کند انتخاب‌ها ما را ببر نجف به دَمِ ما دوا بریز امشب بیا به کاسه‌ی ما کربلا بریز حسن لطفی http://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم لبِ چاک چاکم امشب عطش شراب دارد چه‌کنم که گفت ساقی همه جا حساب دارد من و برکه‌ای که در خود رخ آفتاب دارد ببر امشبم از اینجا به نجف ، ثواب دارد نجف است و شاه‌مردان به حرم علی علی جان من و روبروی ایوان همه دَم علی علی جان بخدا که دیده حق را به جمالِ لَن‌تَرانی نظری که دیده او را به شکوه آسمانی به کنار رُکنِ کعبه به تجلی یمانی شده‌ام اویس و گفتم به زبانِ بی زبانی علی از پیمبران هم بری از قیاس باشد و سزد فقط به زهرا که علی شناس باشد نرسد به حد فهمش به کجا توانمش خواند نه خدا توانمش خواند نه جدا توانمش خواند همه‌جاست جلوه‌اش پس، همه‌جا توانمش خواند علی آنقدر بزرگ است که خدا توانمش خواند زِ شکاف کعبه آمد برود به دوش احمد که کجاست جای پایش سرِ شانه‌ی محمد توکه آمدی خدا گفت: که جهان کجا کجا تو تو هزار انتخابم که فقط تو ... یا تو یا تو بخدا رسیده هرکس که رسیده است تا تو که حرام‌زاده بی تو که حلال‌زاده باتو همه‌ی وجود زهرا به نگاه تو همه اوست بخدا علی است زهرا بخدا که فاطمه اوست دَمِ گرم لای تیغت سر کافران بپیچد به مدار ذوالفقارت همه‌ی جهان بپیچد پیِ وصف توست الکن بخودش زبان بپیچد رسد آن‌زمان که نامت همه با اذان بپیچد که تمام اهل عالم فقط این صفیر باشد که فقط علی امام است و علی امیر باشد به‌فدای بازویت که درِ قلعه را زِ جا کند نه فقط که درب خیبر که تمام قلعه را کند دَمِ جبرئیل آمد: «که علی است مرحبا... کند» پس از آن تمام شرک را هم دم تیغِ لافتی کند به تبسم است احمد به دعاست یا احد را که خدا از او نگیرد دَمِ یا علی مدد را زده‌ای به قلب لشکر همه ماتِ تار و مارت عرق زمین درآمد به غبارِ کارزارت همه‌ی سپاه پیچیده شده به ذوالفقارت شده هریکی دو تا و شده هردوتا چهارت دوسه تا نموده‌ای تو به دو ضربه عَمرووَد را و خدا زِ ما نگیرد دَمِ یا علی مدد را نفست همه نجات و قدمت پل صراط و نظری به تو صلواة و نظر تو نورِ ذات و همه نفْس کائنات و همه جان ممکنات و حرم علی حیات و نجف علی نبات و به جز از علی علی جان به وجود جزر و مد نیست چه‌کند کسی که ذکرش نفسش علی مدد نیست همه عُمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی چه‌کند بهشت بی تو که دلش به زلف بستی به زمین قدم نهادی دل آسمان شکستی دل ما که هست از چه غم خود به چاه گفتی چه شده غریبی‌ات را همه شب به آه گفتی دلِ شب بزن غریبه درِ خانه‌ی گدا را به جزامیان غذا ده و فقیر و بی نوا را بنشین و بشنو آقا دل سیر ناسزا را بنشان به پشت خود در دل کوچه بچه هارا در درک حضرتت را زِ چه بستی ای علی جان تو که بوده ای علی جان تو که هستی ای علی جان حسن لطفی ۴۰۳/۱۰/۲۴ https://eitaa.com/Maddahankhomein