58806_139872193519_587776.mp3
681.8K
▪️نوحه شهادت امام سجاد علیه السلام
می نمایم ترک دنیا
می روم دیدار بابا
زهر کینی که دشمن مرا داد
درد چل ساله ام را شفا داد
یاحسین یاحسین یاحسین جان...
مانده از روز بلایم
شاهد کرب و بلایم
دیده ام قتل یاران دین را
دیده ام غرق در خون زمین را
یاحسین یاحسین یاحسین جان...
سر بابایم جدا شد
با لب عطشان فدا شد
دفن کردم تن بی سرش را
دیده ام سرزنان خواهرش را
یاحسین یاحسین یاحسین جان...
سال ها اشکم روان است
هجرشان آتش به جان است
مانده در خاطرم حلق اصغر
بدنی پاره پاره ز اکبر
یاحسین یاحسین یاحسین جان...
✍اسماعیل تقوایی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
من علی ابن حسینم.mp3
1.36M
▪️نوحه شهادت امام سجاد علیه السلام
زهر کین زده شرر
بر جان و به پیکرم
ای وای، ای وای
باقرم بیا ببین
آمده چه بر سرم
ای وای ای وای
یادگار کربلایم
میروم سوی خدایم
من علی بن حسینم
من علی بن حسینم...
تا پایان عمر خود
با یاد کرب و بلا
گریان بودم
بهر تشنه کامیِ
بابای غریب خود
نالان بودم
پدرم تشنه فدا شد
سر او ز تن جدا شد
من علی بن حسینم
من علی بن حسینم...
در کرب و بلا شدم
بیمار و به بسترِ
خود افتادم
زار و ناتوان شدم
جز اشک دیده نکرد
استمدادم
چیده شد گلهای زهرا
غرق خون گردید صحرا
من علی بن حسینم
من علی بن حسینم...
دستان عموی من
شد از پیکرش جدا
تشنه جان داد
پیکر برادرم
ارباًاربا شده و
بر خاک افتاد
پدرم شد زار و تنها
عمه شد مادر غمها
من علی بن حسینم
من علی بن حسینم...
ای وای از جسارت و
سختی اسارت
الشام الشام
کوچه گردانی ما
در اوج قصاوت
الشام الشام
خواهرم آنجا فدا شد
کودکان را مقتدا شد
من علی بن حسینم
من علی بن حسینم...
✍اسماعیل تقوایی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل مدح امام حسین علیه السلام
بارانِ چشمِ تار وُ ترِ من غنیمت است
این یاحسین گفتنِ هر روزه ثروت است
در کوچههایِ سینهزنیِ حسینیه
نوکر به لطفِ مادرِ ارباب دعوت است
این روزگار با همهیِ کج مداریاَش
درمانده در حضورِ تو وُ اهلِ هیأت است
شرمندهام که قابلتان نیستم ولی ....
این اشک و روضهها سندی از ندامت است
با روضه روبهسویِ خدا میروم حسین
این سوزِ روضه راز و نیاز و عبادت است
سبحانِ عشق رویِ لبِ من نشسته است
راهِ وصال سجده و باران و تربت است
تا روزِ وصلِ منتقمِ شاهِ کربلا
چشمانتظار ماندنِ عشّاق نعمت است
#حسین_ایمانی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#لبیک_یا_حسین
#محرم_فصل_عاشقی
ما را نوشته اند ، مسلمانِ کربلا
تحتِ لوای قاریِ قرآنِ کربلا
مدیونِ حیدریم و غلامِ حسینِ او
آبِ نجف رسانده به ما نانِ کربلا
سرگرمِ خدمت اند ، در اینجا ملائکه
مانندِ مور ، نزدِ سلیمانِ کربلا
هر شب در آسمانِ حرم جلوه میکند
عباس ، ماهِ کامل و تابانِ کربلا
از آسمانِ کرببلا عرش را ببین
از باب قبله جلوه ی یزدانِ کربلا
شب های جمعه صحن و سرا دیدنی تر است
زیرا که هست ، فاطمه مهمانِ کربلا
زهراست نوحه خوان و علی سینه میزند
خون می چکد ز چشمِ محبانِ کربلا
روز جزا شفاعت زهراست مختصِ...
گریه کنانِ شاهِ شهیدانِ کربلا
رحمت به «محتشم» که چه زیبا سروده است
ابیاتِ غم ، ز ماتمِ سلطانِ کربلا
« نگرفت دستِ دهر ، گلابی به غیرِ اشک
زان گل که شد شکفته به بُستانِ کربلا»
« از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حُرمتِ مهمانِ کربلا»
«زان تشنگان هنوز به عَیّوق میرسد
فریادِ العَطَش ز بیابانِ کربلا»
« آه از دمی که لشکرِ اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمه ی سلطانِ کربلا»
سروده : #یونس_وصالی (یونس)
🤲التماس دعای فرج
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_سجاد_علیه_السلام_شهادت
هر لحظه با هر گونه مضمون گریه کردم
هر روز و شب، یاد پدر، خون گریه کردم
دستی به سوی آب، بی گریه نبردم
مُردم به واللهِ که قدری آب خوردم
قلب مرا هر ناله ی مجروح سوزاند
یک عمر، حتی دیدنِ مذبوح سوزاند
جامه به تن کردند، حالم ریخت برهم
مرده کفن کردند، حالم ریخت برهم
با هر بهانه مجلس روضه گرفتم
خانه به خانه مجلس روضه گرفتم
اشک ربابه در وجودم آتش افروخت
هر بار دیدم شیرخواره، سینه ام سوخت
این داغ، هر ساعت چه کرده با دل ما
بر حرمله لعنت، چه کرده با دل ما
آثار ضرب تازیانه بر تنم ماند
رد غل و زنجیرها بر گردنم ماند
دستان عمه زینبم را تا که بستند
نامردهاخیلی غرورم را شکستند
مانده به گوشم نعره ی دشنام، دشنام
گفتم به شاگردان خود، الشام الشام
یادم نرفته عمه ام را، سنگ می خورد
از پیرزن های یهودی چنگ می خورد
از پشت بام آتش زدند و معجرش سوخت
مانند من سرتاسر بال و پرش سوخت
بغضی است هر لحظه به لب آورده جانم
من کشته ی بزم شراب و خیزرانم
شد حسرت اهل حرم، کنج خرابه
شد قتلگاه خواهرم، کنج خرابه
این زخم ها، آثار جنجال است با ماست
یاد چهل منزل، چهل سال است با ماست
سوزاند داغش تا دم آخر دلم را
ناله کشیدم از درونم واحسینا
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
نگاه از زائر خود بر نداری
ز گریه نوحهای بهتر نداری
زیارتنامۀ بالای سر را
کجا باید بخوانم؟ سر نداری
#میثم_مؤمنینژاد
دوگل
امان وداد از بیداد ای دل
بزن از سینه ام فریاد ای دل
دوگل برخنجر گل بوسه دادند
یکی زینب یکی سجاد ای دل
گریه می کرد
کسی که مثل زهرا گریه می کرد
میان دشت وصحرا گریه می کرد
به یاد لاله های پرپر دین
تمام عمر خود را گریه می کرد
غم نامه
امامی که در اندوه و الم ماند
هزاران گل به خاک از دیده افشاند
اگر می دید آبی گریه می کرد
زسوز جان خود غم نامه می خواند
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#دوشنبه_های_امام_حسنی
ای عشق سینه سوز من ای مبتلا پسند
ای حضرت غریب ترین آشنا پسند
قصری ندیده ایم به زیبایی بقیع
شاهی ندیده ایم شبیهت گدا پسند
هرخاک، زیر پای تو زرخیز میشود
هر غنچه میشود به نگاه تو شاپسند
بی هیچ قید و شرط فدای تو میشود
هر کس که هست فکر امور خدا پسند
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان می توان گرفت
از شاخه های سدری وطوبی برادرت
تو ساحل کرامت و دریا برادرت
دنیا به جای خویش، که با افتخار بود
پادر رکاب امر تو حتی برادرت
برخیز خنده روی لب مادرت بکار
کشتی بگیر بار دگر با برادرت
همواره این سئوال مرا گیج میکند
ماندم که تو غریب تری یا برادرت؟
یک روز میرسد که حرمدار میشوی
شبهای جمعه قبله ی زوار میشوی
ای خنده ی تو علت لبخند فاطمه
فرزند هل اتایی و دلبند فاطمه
درهم شکست،فتنه ی فتانه ی جمل
با تیغ چشمهای تو، فرزند فاطمه!
بی یاوری درست همانند مرتضی
بی زائری درست همانند فاطمه
هرجا روم هنوز گدای همین درم
این طوق را به گردنم افکنده فاطمه
شرمنده کرده عطر تنت، بوی مُشک را
پربار میکند نفست،نخل خشک را
#عالیه_رجبی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
«اسارت»
جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان
دادند در خرابهی بیسقف، جایشان
آنان که بودشان به سر نُه سپهر، جای
مجروح از پیادهرَوی بود، پایشان
شخصی کنیز خواست از آن فرقهای که بود
جبریل، خادم درِ دولتسرایشان
آنان که بود بر سرشان مهر، سایبان
در آفتاب، سوخت رخ مهلقایشان
آنان که شُست قابلهشان ز آب سلسبیل
از تشنگی پرید رخ و رنگهایشان
جمعی که بانوی حرم کبریا بُدند
از نینوا به عرش برین شد، نوایشان
کردند نرم، سینهی جمعی که روز و شب
زهرا به روی سینه همیداد، جایشان
جمعی که بود پنجهی ایشان، گرهگشای
بستند دستها ز جفا از قفایشان
آن فرقهای که واسطهی رزق عالمند
دادند نان به رسم تصدّق، برایشان
«جودی»، به روزگار زند خیمهی شهی
از آن دمی که گشت گدای گدایشان
#جودی_خراسانی
#دیوان_جودی_عنبرانی
#مرثیه_اسارت
#کوفه #شام
https://eitaa.com/Maddahankhomein
شروع روضه
چه مرزها که در آن خطّه از زمین گم بود
که شرق و غربِ جهان بینشان تفاهم بود
به بوی چای عراقی مسیر مست گذشت
چنان که یاد ندارم عمود چندم بود!
نسیمِ آه، تکان داد هر چه پرچم را
بسا سلام که در راهِ یک علیکم بود
قدم تمام طریق از نفس نمیافتاد
نبود زخم، به پا لب به لب تبسم بود
فدای آنهمه یکرنگیِ سفر گردم
سیاه بود، ولی نور چشم مردم بود
رسید از آن سرِ گرما کسی که: اشرب مای
شروع روضه ی ما با همان تکلم بود
مسعود یوسف پور
https://eitaa.com/Maddahankhomein
«اَلسَّلامُ عَلَیكَ یٰا ثارَاللّٰهِ وَابنَ ثارِه»
#سرهای_نینوایی
بخوان بخوان که قلم کردہ شِکوهها را سر
"به نام نامی سر ، باسمه تعالی سر"
قلم به سینه ی کاغذ چو بید میلرزد
که از کجا بنویسد ز دست، پا ـ یا ـ سر؟
بلی! ز سر بنویسد، ولی چگونه سری؟
از آن سری که ندارد قرینه، حاشا سر
سری که سَروَر سرهای نینوایی بود
ز تن جدا شد و با نیزہ رفت بالا، سر
به نیزہ خواند کلام خدا و بعد از آن
برفت سوی خداوند حیّ ِ یکتا سر
زمین چگونه نلرزد به خود چو میبیند :
عزیز فاطمه (س) را بر فراز صحرا ، سر
چه گویم از دل زینب چو دید دست جفا
که کرده با دل ِ سنگ از بدن ، مجزا ، سر
کشید آهی و ، سر سوی آسمانها گفت :
که ؟ دیده است به عالم چنین خدایا سر
رقیه کنج خرابه به خود بگفت آیا...
زنَد دگر به من اکنون، جناب بابا سر ؟
به تشت خون نظر افکند و دید رأس پدر
به آه و ناله بگفتا که : دیده بگشا سر
نگاه کن به من ای سَر که خفتهای در تشت!
که یک نگاهِ تو بر من دهد تسلّا ، سر
اگر که وا نکنی دیده ، پس ببر با خود
که نیست از تو مرا غیر ازین تقاضا سر
قلم چگونه نلرزد از این ستم بر خود ؟
چنین حدیث غم افزا ، شنیدہ آیا سر ؟
به تیر و نیزہ و شمشیر، اوفتاد از اسب
بدون دست ، علمدار ، بر زمین با سر
تنی که بود شبیه پیمبر خاتم (ص)
به تیغِ خصم شدہ قطعه قطعه سرتاسر
به روی دست پدر حنجرش هدف گردید
رضیع دشت بلا ، گویم از تنش یا ، سر ؟
ندیدہ چشم فلک اینچنین ستم هرگز
ز هیفدہ تن گلگون ، به عرش اعلا سر
الا که در پی مفهوم عشق ، حیرانی!
ببین که عشقِ به حق را نموده معنا سر
به دشت کرببلا در میان آتش و خون
قلندرانه به پا کردہ است غوغا سر
چنانکه تیغ زبان تیزتر ز شمشیر است
در آن میان شدہ حتی تمام اعضا سر
به راہِ دین خدا در ستیز ، با کفار
نداشته ز عدو وُ ، ز تیغ ، پروا سر
به سجدہگاہ عبادت، به مسجد کوفه
به راہ دین خدا ، دادہ است مولا سر
همین بساست که عبرت بگیرد این دشمن
که کردہ دین خدا را همیشه احیا سر
قلم شکست در اینجا و بر زمین افتاد
نوشت تا که جدا شد ز روی تنها سر :
اَلا امام مبین! منجی جهان برخیز...!
شتاب کن که بگیری تقاصِ سر را سر
به جمکران وصالت چه جمعهها که گذشت
نیامدی و نشد تا ببینمت با سر
چو نیست قسمت ما پایبوسی ات اما
به وقت موت، کرم کن بزن تو بر ما سر
دوبارہ دست شقاوت، به انهدام بشر
از آستین زدہ بیرون و کردہ بلوا سر
بیا و آتش کفار را ، فرو بنشان!
که شعله میکشد از فرش تا ثریا سر
به حق (ساقی) بی دست کربلا برخیز
بزن به تیغ عدالت ، تمام اعدا... سر
حکومت علوی را به رغم بدخواهان
به پا نما و جهان را ، بگیر سرتاسر
ردیف کردم اگر سر درین قصیدہ ولی
خلاف قاعدہ طی میکنم همین جا سر
بدان امید ، که گیری تقاص مظلومان
نشستهام به تماشا ز خاک ، تا محشر
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/Maddahankhomein