eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
377 ویدیو
228 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
نه روز عید صیام و نه عید قربان است چه روی داده که شام اینچنین چراغان است زنان شام همه می زنند و می رقصند به هر که می نگرم سخت شاد و خندان است چه روی داده که در دست شامیان سنگ است؟ مگر که دختر حیدر به شام مهمان است میان هلهله ها هیجده سر است به نی به هر سری نگرم مثل ماه تابان است سری به نوک سنان می خورد لبش بر هم هنوز روی لبش آیه های قرآن است نقاب بانویی از گرد و خاک و خون سرش حجاب دخترکی گیسوی پریشان است سوار ناقه جوانی است در غل و زنجیر که چشم سلسله بر ساق پاش گریان است دلا در آتش غم مثل آفتاب بسوز که سایبان اسیران سر شهیدان است سر حسین به بالای نیزه قرآن خواند یکی نگفت که این سر، سر مسلمان است هنوز بر لبش آثار تشنگی پیداست هنوز آن گلوی پاره پاره، عطشان است حرامیان ستم پیشه! کعب نی نزنید به کودکی که تنش مثل بید لرزان است ز دست دختر زهرا طناب باز کنید که او بر این اسرا یاور و نگهبان است به سیل اشک جهان را خراب کن «میثم» که جای گنج الهی به شام ویران است https://eitaa.com/Maddahankhomein
ورود به شام شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید ساز با نالۀ ذرّیۀ زهرا نزنید سر مردان خدا را به سر نیزه زدید مرد باشید دگر سنگ به زنها نزنید به زنان بر سر بازار اگر سنگ زدید دختران را به کنار سر بابا نزنید علی و فاطمه در جمع شما اِستادند پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید به اسیری که بود در غل و زنجیر زدید به یتیمی که دویده است به صحرا نزنید رقص شادی جلو محمل زینب نکنید پای سر بریده به زمین پا نزنید بگذارید برای شهدا گریه کنیم خنده بر داغ دل سوختۀ ما نزنید کشتن فاطمه بین در ودیوار بس است تازیانه به تن زینب کبری نزنید به تماشای سر پاک حسین آمده اید اینقدر دست به هنگام تماشا نزنید سخن «» دل سوخته را گوش کنید دوستان غیر در خانۀ مولا نزنید. استادسازگار https://eitaa.com/Maddahankhomein
وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید اشک سر بریده در آمد که پاگذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید با کینه ای به قدمت تاریخ، کفر داشت با دین سر مقابله در مجلس یزید دف ها به روی دست، و کِل می کشید مست مطرب میان هلهله در مجلس یزید بزم شراب بود و چه کردند پای تشت رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید ای وای، بین جام شراب و سر امام چندان نبود فاصله در مجلس یزید بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید شد اشک چشم، بغض و بدل کرد اینچنین آتش فشان به زلزله در مجلس یزید صحبت که از خرید و فروش کنیز شد افتاد باز ولوله در مجلس یزید خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد از دست إبن آکله در مجلس یزید https://eitaa.com/Maddahankhomein
دور محمل چه شلوغ است مکافات شده قافله وارد دروازه ساعات شده سنگ در دست رسیدند و خوش آمد گفتند بین هر کوچه ای از آل علی بد گفتند وسط اینهمه خنده شرر آهم هست دور من هرکس و ناکس که نمیخواهم هست این جماعت که همه راهزن و دزد رهند زشت باشد که تو باشی و مرا هل بدهند سوره ناس بخوانید که شر کم بشود چشم ها خیره نماند سرشان خم بشود ای حسین از تو چه پنهان به خودم لرزیدم معجرم را به سر یک زن شامی دیدم اول ماه صفر بدسفری بود حسین ساربان من عجب بدنظری بود حسین از سر نیزه ببین رد کبودی هارا لال کن جان ابالفضل یهودی هارا مشکلی کاش ز هجران تو حل میکردم سرت از نیزه می افتاد بغل میکردم طعنه و زخم زبان مرحله به مرحله بود بی ادب تر ز همه دوروبرم حرمله بود نصف روز است که اینجا سرپاییم حسین دوست داری که بگوییم کجاییم حسین وسط اینهمه روضه فقط این غم کم‌ بود آخرین منزل ما مجلس نامحرم بود شاعر: https://eitaa.com/Maddahankhomein
کارِ ما گرچه به جز گریه‌ی پیوسته نبود کارِ این قوم ولی خنده‌ی آهسته نبود آنقدر ضربه‌ی نیزه همه را ساکت کرد بِینِ ما در پِیِ تو  یک سرِ نشکسته نبود پشت دروازه‌ی ساعات معطل شده است آن کریمی که درِ خانه‌ی او بسته نبود خسته از زخمِ زبانیم و جسارت به لبت پایِ ما با تو در این راه ولی  خسته نبود فقط از دور تو را دخترکانت دیدند نیزه‌ای کاش به تو اینهمه وابسته نبود گرچه از دور ولی باز زمین می‌اُفتند زخمِ حلقومِ تو ای کاش که برجسته نبود گرمِ تزئین و پذیرایی شام‌اند همه ورنه دروازه‌ی این شهر چنین بسته نبود شاعر: امام صادق (ع) از زبان امام زین‌العابدین (ع) نقل کرده‌اند که: «مرا بر شتری لنگ، بدون روپوش و جهاز سوار کردند. سر سیدالشهداء (ع) بر نیزه‌ی بلندی بود و زنان بر شتران پالان دار پشت سر من بودند. جماعتی که ظلم و ستم را از حد گذرانده بودند ، با نیزه‌ها در جلو ، عقب و اطراف ما بودند. هرگاه یکی از ما گریه می‌کرد، بر سرش می‌زدند.» 📚بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه ۱۵۴ https://eitaa.com/Maddahankhomein
از تیرگی شام دل آسمان گرفت وقت ورود شد، نفس کاروان گرفت ذریه ی بتول اسیران سلسله باران سنگ بر سرشان ناگهان گرفت راسی که بود بر سر نیزه نشان عشق پیرزن یهودیه اورا نشان گرفت راهی نبود از در دروازه تا به کاخ از صبح تا غروب ولیکن زمان گرفت اشک سر بریده درآمد که خواهرش جا در میان مجلس نامحرمان گرفت ای دختر علی چقدر داغ دیده ای این روزگار از تو چه سخت امتحان گرفت بازجر نانجیب  شبی روبرو شُد و اینگونه شد رقیه که لکنت زبان گرفت شاعر: https://eitaa.com/Maddahankhomein
🐪ورودکاروان به دروازه ساعت کاروانی وارد از دروازه ی ساعات شد خونجگر زین غم وجود عمه ی سادات شد قافله سالار آن زینب سفير کربلاست در صبوری مرتضی و دختر خير النساست این سفر با قاتل خون خدا گردیده طی رأس سالار شهیدان خدا بر روی نی شامیان بی حیا چنگ و نی و دف می زنند بر سر راه اسیران جملگی کف می زنند جای عرض تسلیت نامردمان شهر شام بر اسیران سنگ کینه می زنند از روی بام ظلم و کین شامیان بی وفا گشته عیان جای استقبال از آن ها می زنند زخم زبان دست های کودکان با ریسمانی بسته است حامی طفلان دلخون زینب دلخسته است اهل بيت مصطفی را ظالمانه می زنند بین مردم کودکان را تازیانه می زنند زین مصیبت ها همه اهل حرم گریان شدند از غم داغ حسین بار دگر نالان شدند شام غم بهر اسیران بدتر از کرب و بلاست ناله ی طفلان بی بابا همه واويلتاست دشمن قرآن و دین خون کرده قلب ساجدين دست و پا و گردنش را بسته با زنجیر کین این مصيبت کرده قلب شیعه راچون شمع آب دختر زهرای اطهر عازم بزم شراب برده اند اهل حرم را شامیان بی وفا وارد بزم شرابِ آن یزید بی حیا محفل نامحرمان و مظهر يزدان کجا؟ مجلس بزم شراب و قاری قرآن کجا؟ آن خبيث سنگدل بنشسته بر تخت غرور روبرویش تشت زر، لبریز از دریای نور در درون تشت زر رأس حسین بن علی صوت قرآنش نموده قلب زینب منجلی با زبان حق دمادم او دم از محبوب زد بر لب و دندان او آن بی حیا با چوب زد خونجگر از این مصیبت حضرت سجاد شد از حسین و پیکر صد پاره ی او ياد شد خصم را در شام غم با خطبه اش رسوا نمود بار دیگر با خدا پیمان خود امضاء نمود من «رضایم» عبد دربار حسین بن علی گشته ام با یک نگه یار حسین بن علی 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠 http://eitaa.com/Maddahankhomein
پیش این‌گلهای پژمرده نزن با خیزران روی لب هایی که آزرده نزن با خیزران آب که نه ! خورده امّا گاه سنگ و گاه مشت قصر کوفه هم عصا خورده نزن با خیزران شد سکینه، جان به لب از طعنه ی موسرخ شام پیش دخترهای افسرده نزن با خیزران صدر مجلس،خنده ی تلخ سنان و حرمله طاقت از قلب همه برده نزن با خیزران ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
مرثیه کوفه تا شام ای ماه سرخ نیزه ها،سالار زینب قرآن بخوان ای کعبه ی سیار زینب ابروی تو از سنگ بازان در امان نیست شیب الخضیبی همچنان دلدار زینب تا چشم در چشمت شدم تو چشم بستی از شرم حال کوچه و بازار زینب این روزها دور و برم پر از حرامی ست دیدی کجا افتاده آخر کار زینب من رمیِ شیطان می کنم با دست بسته تکرار زهرا می شود پیکار زینب شرط مواسات است اینجا سرشکستن ای مرجع پیشانی خونبار زینب https://eitaa.com/Maddahankhomein
ماه صفر رسید و بلا درکمین ماست براهلبیت اوجِ مصیبات وغصه هاست آنچه که درصفر کند از ما بلا حذر گریه به آهِ ماتمِ زینب به روضه هاست 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 اثر: محمد اسماعیل فضل الهی @Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پایان_ماه_محرم یک ماه می‌شود که ز جان گریه کرده‌ام با روضه‌های مرثیه‌خوان گریه کرده‌ام یک ماه می‌شود که به لب‌های تشنه‌ات نزدیک آب‌های روان گریه کرده‌ام یک ماه می‌شود که ز غم‌های خواهرت هم‌ناله با امام زمان گریه کرده‌ام گاهی در اول سلام زیارت، دم غروب در حسرت زیارتتان گریه کرده‌ام گاهی بیاد خیمه‌ی آتش گرفته‌ات گاهی برای دخترتان گریه کرده‌ام گاهی میان واحد و سنگین و شور و دم دست خودم نبوده، سینه‌زنان گریه کرده‌ام اشکی نماند، از غم بر نیزه رفتنت بر ماجرای تیر و کمان گریه کرده‌ام اصلا عجیب بود حال و هوای محرم‌ام کلی برای غربتتان گریه کرده‌ام آمد نشست، دست به روی سرش گذاشت هر تکه را که دید روی پیکرش گذاشت از یک طرف کمی گل ریحانه جمع کرد از یک طرف کمی پر پروانه جمع کرد یک، نه، دو، نه... چقدر شبش پر ستاره بود یک جسم خسته بود ولی پاره پاره بود خون می‌جهید و تاب و توانش نمانده بود جان در تن امام زمانش نمانده بود انگشترت کجاست؟! بمیرم برای تو آب آورت کجاست؟! بمیرم برای تو وقت اذان شده است بگو اکبرم کجاست؟ پیراهن سفارشی مادرم کجاست؟ مهدی_صفی_یاری https://eitaa.com/Maddahankhomein