زبان حال فاطمه کربلا حضرت رقیه سلام الله علیها
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
بابا
پاشو ببین رقیه جان داد
خواهر تو از نفس افتاد
از غم تو ای داد بی داد _ بابا
افتاده درکنارت
دختر گل عذارت
کنج خرابه شام
افتاده تا گذارت
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
بابا
دشمن مرا هر دم کتک زد
بر زخم دلهامون نمک زد
با یاد زهرا و فدک زد _ بابا
از ضرب تازیانه
بر تن دارم نشانه
از داغ دوری تو
مُردم ز غم شبانه
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
بابا
سر تو را در بر گرفتم
ناله ی خود از سر گرفتم
ارث از غم مادر گرفتم
بابا
عدو ببین چه پسته
داغت به دل نشسته
از ظلم بی نهایت
شدم چو زار و خسته
غلامرضا محمودنژاد (ناطق) قم
https://eitaa.com/Maddahankhomein
❁﷽❁ #زمزمه_نوحه
#زبانحال_حضرت_رقیه_علیهاسلام
#سبک: دلخواه
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
خوش اومدی تو ای سرِ /خستهٔ روی نیزه ها
خواب تو رو دیده بودم / میای خرابه پیش ما
دیدی تو التماسمو/چشمای بی خواب منو
اومدی آرومش کنی / این دل بی تاب منو
ممنونتم که اومدی /حالا کنـــارمه سرت
ولی دلم تو کربلا / مونده کنـــار پیکرت
چن تا سوال دارم بابا / ازت میخوام بدی جواب
تو رو قسم میدم بابا/ به جان اصغر رباب
یتیم به کی میگن بابا؟/ وقتی تو بابای منی
خودت حالا بهم بگو / مَنِ الذی أَیتَمَنی؟
بگو چرا دیگه عمو / رفت و به خیمه برنگشت؟
توی نبودنِ عمو / چه سختیها به ما گذشت
چقد دلم تنــگ شــده / برا علی اکبـــرم
می خونم هر شب لالایی/ برا علی اصغرم
چشـماتو واکن بابایی/ تاول پاهــامو ببین
ردّ طناب و سیلی رو/ صورت زیبامو ببین
تو بودی روی نیزه و/همیشه پای نیزه من
می دیدم حتی از رو نی/می کشیدی تو ناز من
یه دختر سه ساله رو / با تازیونه می زدن
تا برسیم شــام بلا / به هر بهونه می زدن
بذار بهت بگم بابا/گوشواره هامو دزدیدن
با گریه های من چرا/همش بهم می خندیدن
بذار بهت بگم بابا / کجا دلم خیلی شکست
وقتی که چوب خیزران / روی لبای تو نشست
الهی بشکنه بابا / دستی که زد رو لب تو
بمیره اون که خنده کرد/ به غربت زینب تو
امان از این شام بلا / یهودیهای بی حیا
بزم شراب و کوچه ها/ امان از اون جسارتا
میخوام که همراه سرت / منم بیام به کربلا
نذار که من جا بمونم / تنها توی شام بلا
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۳/۵/۱۴
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_س
#زمزمه #زمینه
هی دست به پهلو میزنم شبیه زهرا
همش بلنده ناله هام از درد و زخما
نمیدونی چیا گذشت به آل طه
دخترت و نظر زدن خیلی شکسته ام
جای النگوهام ببین زنجیره دستم
یتیمم و بین یه مشت خراب و مستم
میخوام واسم تو غیرتی شی
موهام و برده چه آتیشی
دیگه رقیه ی تو خوشگل نیس
نبودی و کتک میزدن
به زخم من نمک میزدن
نصیب من شده چشای خیس
🥀🥀🥀
گیر افتادم نموند برام راه گریزی
خواستن یه عده ببرن منو کنیزی
تو این سفر دیگه ازم نمونده چیزی
یه پوست و استخوون شدم خیلی مریضم
دلم پره دلم میخواد هی اشک بریزم
حالا میخوام به قربونت برم عزیزم
کو دست و پا و کو بدنت
شبیه من بابا زدنت
شبیه من نه انگاری بدتر
شکسته گونه و پیشونیت
فدای این لبای خونیت
مثه سر تو نیست دیگه این سر
محمدرضا زادسرور
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#زمینه_شهادت
#حضرت_رقیه_س
خواب راحت ندارم- استراحت ندارم
مردم از اشتیاقت - دیگه طاقت ندارم
خبرداری که خیلی وقته روز خوش ندیدم
خبر داری دور از تو من چه عذابی کشیدم
بابایی بیا دنیای بی تو یعنی جهنم
حضورت برا زخمای دخترت میشه مرهم
نمیدونم کجایی الان
اگه نیای دیگه میمیرم
سه سالمه ولی بیا که
ببینی خیلی خیلی پیرم
(آه سرم آه پرم آه دلم وای بابا
آه لبم آه تبم آه دلم وای بابا)
وای بابا
روزگارم سیاهه - دخترت بی پناهه
موی سوختم برای- سوختن خیمه گاهه
به جای نوازش فقط گونه هام خورده سیلی
چشام هرجایی رو میبینه فقط رنگ نیلی
سرم سنگ زدن چنگ زدن هرجایی که رسیدم
تو بازار و انظار چه حرفایی که من شنیدم
به غرورم که خیلی برخورد
هر دختری باباشو آورد
یکی فقط به ما میخندید
بابایی آبرومونو برد
محمدرضا زادسرور
https://eitaa.com/Maddahankhomein
شور جدید
#ویژه_ی_پنج_صفر
شهادت_حضرت_رقیه_س
بند اول:
عمری اسیرم/درِ خونه ی رقیه من فقیرم
هر چی که میخوام و از خودش میگیرم
نوکریش کماله/دستشه حواله
عشقمه سه ساله یا رقیه یا رقیه
همه عالم سرِ خوانِ رقیه
دستم به دامانِ رقیه
پیدا نمیشه توی دنیا
مانند احسانِ رقیه
بند دوم:
همه قرارم/یه نگاهشه همه دار و ندارم
من گداشم و قشنگه روزگارم
تا ابد غلامم/سمتشه سلامم
آخرین کلامم یا رقیه یا رقیه
توی روضت چه غوغایی رقیه
دلبند بابایی رقیه
چادر نماز تو بهشته
تکرار زهرایی رقیه
بند سوم:
عرش و می بینه/ وقتی روی شونه/ ی عمو میشینه
با ملائکِ مقرب همنشینه
بهترین پناهه/کوثری چو ماهه
بخششِ گناهه یا رقیه یا رقیه
دلم عمری پریشانِ رقیه
جانم به قربانِ رقیه
معجر از سرش نمی افتاد
به به به ایمانِ رقیه
#علی_علی_بیگی
https://eitaa.com/Maddahankhomein